چند مقاله

Revolution انقلاب
۲۲٫ März um 14:36 •
عشق یا عادت کردن به هم
“اسب تازی در طویله گر ببندی پیش خر// رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود”
این ضرب المثل به خودی خود گویای زندگی مشترک و ازدواج های مصلحتی میلیون ها و شاید چند میلیارد نفر است که به بنا به دلایلی زندگی مشترک مصلحتی را انتخاب کرده اند.
فریدریش انگلس اموزگار و رهبر پرولتاریا ازدواج های مصلحتی را ناهنجارترین نوع فحشا می خواند.
از من عشق بی نهایت مزخرف شده است یا از ازل مزخرف بوده است. طرف در تمام زندگی اش کسی را نه لمس کرده است و نه دیده است ولی با اولین بار دیدن عاشقش می شود و برای همیشه با او زندگی ش را ادامه می دهد. من نمی خواهم برای اثبات گفته هایم به زندگی خصوصی کسی سرک بکشم واصلا هدفم از مطرح کردن این مسائل دخالت در زندگی کسی نیست. یک برده که به بردگی خود به صورت داوطلبانه ادامه می دهد، را نمی توان به زور از امتداد بردگی باز داشت. یک فاحشه چه مرد چه زن، که به صورت مصلحتی و تنها به خاطر ترس از تنها شدن، بی سر پناه شدن، تحقیر از جانب ایل و عشیره و خانواده به زندگی ایی که اساسش بر هر چیزی که استوار باشد بر اساس عشق و تفاهم و دوستی استوار نیست، ادامه می دهد یک تن فروش است که برخلاف فاحشه ها که تن شان را هر روز را برای همیشه به کسی فروخته است.
اکثریت قریب به اتفاق مردم به تن فروشی دائمی به یک نفر عادت عجیبی کرده اند و گفتن این حقیقت ممکن است خیلی از این ها را بیازارد، اما مهم نیست.
من برای گفتن واقعیت نیازی به خودسانسوری و پیچاندن لقمه دور سرم ندارم. من از تاکتیک های زبانی سوفسطائیانه هم بهره نمی گیرم. پست مدرنیست هم نیستم. من واقعییت را با زبان واقعییت به مردم می گویم. یک گروه انسان روشن و اگاه به منافع طبقاتی و سیاسی خود میلیون ها برابر می تواند تاثیر گذارتر از گله یی از انسان های بی شعور باشد که با هر بادی ۱۸۰ درجه می چرخند.
متاسفانه در میان اکثریت مردم عشق تنها یک کلمه است که مثل نقل و نبات به کار می رود، اما کمتر کسی درک درستی از عشق دارد. مردم تنها هستند و حق دارند از تنهایی بگریزند، ولی ایا وارد شدن به یک رابطه با کسی که به هیچ وجه دوستش نداری، عاشقش نیستی و احساس جنسی بهش نداری، نمی تواند تو را از تنهایی در اورد.
گزارشاتی که از تن فروش خانه های المان منتشر می شود، حاکی از ان است که اکثریت خریدداران سکس مردان متاهل هستند که از هم اغوشی با همسرانشان احساس خوشبختی نمی کنند و این مردان بارها با تن فروش ها در این زمینه درد دل کرده اند.
یک نفر که یک مجسمه ی متحرک در کنارش وایساده است و از این طریق می خواهد نشان دهد که تنها نیست، در درون خود از یک تنهایی عمیقی رنج می برد.
فرد تنها هزار بار خوشبخت از فردی است که در ظاهر تنها نیست ولی در درون خود از تنهایی غریبی رنج می برد.
بیچاره زوج هایی که در کشورهای اسلامزده و سنتی که به خاطر مناسبات عشیره یی امکان طلاق و جدایی را ندارند. “خیانت” برای کسانی که امکان طلاق ندارند و در یک رابطه بسیار ناخوشایندی به سر می برند را شخصا توصیه می کنم. زنده باد خیانت
……………………

وقتی باد می کاری طوفان درو می کنی!
ایا ارگانی تروریست تر از ناتو در روی زمین وجود دارد؟
ایا این داعش های خونخوار، طالبان و جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و ترکیه و قطر و تمام نیروهای تروریست توسط ناتو حمایت نشده و نمی شوند؟
داعش با اسلحه هایی که از دمکراسی خواهان غربی به دستش رسیده است می کشد.
طالبان مستقیما توسط آمریکا علیه شوروی سابق در افغانستان تاسیس شد.
خمینی احمق را اول دولت های غربی در ماه دیدند.
ترکیه متحد استراتژیک ناتو و عضو آن و یکی از بزرگترین پایگاه های صدور تروریسم است.
دولت مردان غربی همه برای پادشاه عربستان سعودی، دستمال می کشند.
نفت داعش از طریق ترکیه به دولت های غربی فروخته می شود.
کشتن میلیون ها نفر از مردم در خاورمیانه به درک! چون اونا اگر بمب های غربی هم آنان را نکشد، از گرسنگی خودشان می میرند!
یک سفید پوست اروپایی که ممکن است به جز نوشیدن الکل کار دیگری بلد نباشد، انگشتش زخمی می شود، همه ی نگاه ها به طرف او می چرخد.
از نظر راسیسم و فاشیسم سیستماتیک اروپا محور که روی تمام انسان ها تاثیری بس بزرگ گذاشته است، یک تار موی یک سفید پوست اروپایی از تمام مردم خاورمیانه مهم تر است.
دولت های غربی تروریسم را صادر می کنند، ولی می خواهند، دامن خودشان را نگیرد.
اگر خانه ی همسایه ت را آتش بزنی، دود آتش هم دیر و زود به تو هم می رسد و ممکن است آتش خودت و خانه ات را فرا بگیرد.
تروریسم در هر نوعش دولتی و غیردولتی محکوم است، ولی تروریسم غیر دولتی محصول تروریسم دولتی و نتیجه ی صدور تروریسم و بمب به خاورمیانه است.
تروریسم غیر دولتی و دست زدن به ترور تنها بروز عصبانیت از دست سیاست های تروریستی دولت های عضو ناتو است و بس.

………………

پست مدرنیست ها مثل ادم های “موجی” هستند!
انها می توانند سر صبح کمونیستی دو اتشه باشند، موقع ناهار یک نئولیبرال فاشیست، بعد از شام یک مسیحی بنیادگرا و هنگام خواب یک رمانتیک نازک طبع! این وضعیت پست مدرنیست ها به صورت خلاصه است. پست مدرنیسم بر هیچ اساس و بنیادی استوار نیست. پست مدرنیسم ساختار شکنی بیهوده بدون بنیاد نهادن ساختار جدید است. به این گزاره توجه کنید: کمپ های پناهندگی مکانی بسیار نامناسب و افتضاح برای زندگی در المان هستند، باید همه ی این کمپ ها را از بین برد!
خوب! بعد چی!
یک پست مدرنیست هیچ راهکاری ارائه نمی دهد و فقط خواهان شکستن ساختار است. او به این که کمپ های پناهندگی افتضاح اند اعتراض دارد و خواهان نابودی این کمپ هاست، ولی اگر ازش سوال کنید بعد چیکار باید کرد؟ او جوابی ندارد. خوب اگر همین کمپ های افتضاح را نابود کنی و چیز دیگر نسازی ان موقع باید پناهجویان در خیابان ها اسمان جل شوند! پست مدرنیسم بربریت را برای مردم نوید می دهد!
جواب یک کمونیست می تواند این باشد که فعلا از این کمپ ها تا ساختن و تکمیل شدن کمپ های جدید استفاده کرد و پناهجویان را نباید همینطور بی سرپناه نگه داشت.
پست مدرنیسم در مفهوم شرق زده اش به مراتب مزخرف تر از این حرفاست. یک دوستی داشتم که سر صبح از جریان تغییر(گوران) دفاع می کرد، هر موقع حقوقش از طرف دولت قطع می شد ضد بارزانی می شد و به گور ملامصطفی فحش می داد. عاشق شخصیت مام جلال این بشکه ی پر از لجن بود. نوشیروان مصطفی را به خاطر خونخوار بودنش ستایش می کرد! به قول خودش (لاادری) زمانی عضو حزب کمونیست کارگری بوده است. هر موقع دولت پولش را واریز می کرد از تشکیل حکومت کردی دفاع می کرد و بارزانی جلاد و خونخوار را به خاطر دفاع از دولت کردی ستایش می کرد. هر موقع زیر فشار بود پ ک ک را ستایش می کرد و اگر یک پ ک ک یی در خیابان بهش روی خوش نشان می داد ان موقع پ ک کی می شد ولی ریشه اش هم کومه له ره نجده رانی و ئالای شورشی بود و این دو تا الگوهای زندگی مبارزاتی او بودند. مذهب را ستایش می کرد و در عین حال عرق هم می نوشید. به اسلام سیاسی و داعش نقد داشت ولی از اسلام پاستوریزه و سوفیسم و سهروردی دفاع می کرد. تشیع را به تسنن ترجیح می داد. موزیک سنتی داست و خیلی مجذوب سنن و عادات فئودالی و عشایری بود.
این توصیف کوتاه توصیف تفکرات مالیخولیایی یک پست مدرنیست شرقزده است.
تمام پست مدرنیست ها در سراسر دنیا بهتر از این نیستند! پست مدرنیسم ارتجاع مطلق است و یک جنبش و گرایش فئودالی است.
پست مدرنیست ها مثل رادیوهای چند موج هستند که با عوض کردن موج کلیت محتوایشان عوض می شود و با هر بادی همچون پرچم تغییر موضع می دهند.
حسن معارفی پور