اکبر گنجی و حزب دمکرات کردستان در انتهای یک مسیر!

مهرنوش موسوی

حزب دمکرات کردستان ایران طی اطلاعیه ای در تاریخ۲۸ آبان ۸۷ تاسیس "اتحادیه علمای دینی (اسلامی) کردستان ایران" را به اطلاع رسانده است. آقای مصطفی هجری درمصاحبه ای منتشره در سایت حزب دمکرات دراین باره میگوید که هدف این حزب، کمک به گسترش نفوذ اسلام انسانی مورد نظر این حزب بر علیه اسلام حکومتی و القاعده است. دراولین بیانیه منتشره از سوی این اتحادیه، ازعلمای مذهبی کرد خواسته شده تا در راستای خدمت به آرمان‌های جنبش ملی کرد و مخالفت با سیاست‌های جمهوری اسلامی با این اتحادیه همکاری نمایند. رژیم تشکیل این اتحادیه را درجهت ضربه زدن به نظام قلمداد کرده و لذا آنها را دستگیر و مورد بازجویی قرار داده است. اطلاعات رژیم تاسیس این اتحادیه را نقشه آمریکا و اسرائیل خوانده است. 

اکبر گنجی برای تحقق همین هدفی که آقای هجری آن را با تشکیل اتحادیه ملایان کردستان دنبال میکند راه متفاوتتری را برگزیده است. راهی به ظاهر متفاوت اما با اهدافی مشابه. گنجی در هجده مقاله جدید به نام "قرآن محمدی" اعلام نموده که وجود امام زمان را انکار میکند. ایشان ادعا میکند که قرآن نه وحی خدا توسط پیغمبر اسلام، آنگونه که "علمای اسلام" ادعا میکنند، بل نوشته زمینی خود محمد است که به اسم کلام خدا اعلام شده است. تاسیس اتحادیه اسلامی حزب دمکرات همانقدر در درون جنبش ناسیونالیستی کرد حساسیت ایجاد کرده است که کمپین اخیر گنجی در درون جنبش ملی/اسلامی! علمای فیضیه قم و سران حکومت، گنجی را مرتد و دوستانش از جمله خاتمی وی را به تندروی و خروج از دین و جنبش اصلاحات متهم میکنند. خود گنجی اما در مقابل حملات یاد شده میگوید که ایمان ایشان از همه محکمتر است. گنجی در مقابل فشار دوستانش که به وی هشدار داده اند صندلی نقد دین اشغال شده است و با این تندرویها آب به آسیاب چپ جامعه ایران میریزد، رفع نگرانی کرده و میگوید که ایشان هدفش فی الواقع نجات اسلام میباشد. گنجی میگوید: پروژه‌ی اصلی "نواندیشان دینی" که خود وی را نیز در برمیگیرد،عقلانی کردن وعادلانه کردن دین است. او میگوید که اصلا جدایی دین از دولت شرط لازم حفظ دیانت در ایران است! چرا که به باور گنجی هیچ‌ کس به اندازه‌ی جمهوری اسلامی و روحانیون حاکم بر آن، به دین اسلام ضربه و صدمه وارد نیاورده است.

سئوال این است که این دو نمونه حرکت اخیر درقطب راست جامعه ایران علیرغم ظاهر متفاوتشان چه تشابهاتی دارند؟ حزب دمکرات و گنجی هر دو بدنبال تحقق چه هدفی هستند؟ چرا برخورد به مذهب اسلام در حرکت سیاسی اپوزیسیون ناسیونالیستی و راست تا این حد جایگاه ویژه یافته است؟

اولین دلیل تقلاهای کل آپوزیسیون راست، ترس آنها ازوجود یک جنبش عظیم ضد مذهبی در ایران است. جنبشی که به پروسه سرنگونی نظام رنگ چپ میزند. جنبشی که اهرم قدرتگیری کمونیسم کارگری در پروسه انداختن نظام است. آنها میدانند که ضدیت عمیق مردم با اسلام و حکومت اسلامی و تشابه امیالشان با افق و استراتژی کمونیسم کارگری خطر چپ شدن پروسه سرنگونی نظام را در ایران و منطقه بطور ابژکتیو در مقابل غرب و کل بورژوازی قرار میدهد. در عین حال و همزمان میدانند که غرب هیچ گاه نباید از تکیه به ظرفیتهای ضد کمونیستی، ضد کارگری و ضد آزادیخواهانه اسلام در منطقه و در سراسر جهان حتی در صورت تغییر رژیم از بالا دست بشوید. جنگ دو قطب تروریستی واقعی است. اما آنها میخواهند اسلام را به نحوی بزنند که از صحنه محو نشود. بماند، اما تحت کنترل غرب! آنها خواهان بقاى نقش مذهب بعنوان نیروى کمکى در حفظ اقتدار بوروژازی در برابر طبقه کارگر، سوسیالیسم و کمونیسم کارگرى در تحولات سیاسی آتی هستند. به قول حکمت بویژه تلاش براى تبدیل کردن اسلامیت و ملیت در ایران به پشتوانه اى براى ایجاد یک کاپیتالیسم بومى که حق استثمار کارگر و بهره بردارى از منابع اقتصادى در ایران را براى خود محفوظ بدارد، آبشخور اصلى این جنبش ارتجاعى است که گنجی و حزب دمکرات هر دو در آن به انحاء مختلف دخیلند. از همین روست که از داریوش همایون و رضا پهلوی تا گنجی و مصطفی هجری به خط شده و به اشکال متنوع تلاش میکنند جلو نقد اسلام و مذهب، جلو عروج جنبش ضد اسلامی را در ایران در پروسه تغیر نظام بگیرند. میدانند که تحولات سیاسی آتی ایران، زمینه ساز لایروبی جامعه از اسلام سیاسی و مذهب خواهد بود. میدانند که ایران صحنه هجوم یک جنبش سیاسی علیه اسلام و مبنای رنسانس ضد مذهبی در اوائل قرن بیست و یک خواهد بود. اگر در انقلاب اکتبر جنبش علیه جنگ مکانیسم پرتاب سوسیالیسم کارگری به قدرت سیاسی بود، جنبش عظیم ضد اسلامی در ایران نه فقط کمونیسم کارگری را به قدرت سیاسی پرتاب خواهد کرد، بل با کنار زدن این هیولای سیاه ضد کمونیستی، سر آغاز ابراز وجود سیاسی طبقه کارگر در کل منطقه خاورمیانه خواهد شد. انقلاب کارگری آتی در ایران بلاواسطه انقلابی زنانه و انقلابی ضد مذهبی خواهد بود. لذا نگاه آپوزیسیون راست و تلاش کلیت احزاب بورژوایی در دوره اخیرروبه پایین است. به اینجاست. به تلاش برای ممانعت از عروج چپ و کمونیسم در پروسه تحولات سیاسی آتی است. وجه اشتراک حرکت گنجی و حزب دمکرات نیز بر مبنای این استراتژی استوار است. آنها در انقلاب ۵۷ با به میدان آوردن اسلام سیاسی جلو این خطر را گرفتند، در سال ۸۷ با بیرون بردن اسلام از زیر دست و پای مردم به این امر مشغولند. یکی تصور میکند که در کردستان، جنبش ناسیونالیسم کرد با مختصات فعلی اش از پس خطر جنبش ضد مذهبی و چپ در تحولات سیاسی آتی بر نمی آید. لذا روی ظرفیت ضد کمونیستی و ضد کارگری اسلام میانه رو سرمایه گذاری میکند. یکی از طریق نقد حشو و زوائد اسلام و مذهب برای قابل تحمل کردن آن تلاش میکند. علت ایجاد اتحادیه علمای اسلامی کردستان قبل از آنکه صرفا نشان دادن چراغ سبزبه رژیم اسلامی باشد، که خود حزب دمکرات علیرغم ظرفیتهایش برای بند و بست، میداند رفتنی است، رفع نگ
رانی کردن از غرب در مقابل خطر انقلاب کارگری و خیزش ضد اسلامی مردم ایران است. از قضا هم گنجی و هم حزب دمکرات فرض پایه تلاش خود را رفتن رژیم و لذا تدارک آن " نحوه رفتنی" قرار داده اند که جنبش اسلامی و ساختار حکومتی کمترین لطمه را در آن ببیند و کمونیسم جامعه ایران در این پروسه میداندار نشود!

آنچه تقلای امروز گنجی را از دوران دوم خرداد در زمینه برخورد به اسلام و حکومت اسلامی متمایز میکند، یکم فرض قرار دادن این واقعیت است که نظام قابل اصلاح نیست و لذا رفتنی است. دوم اینکه معنی بلاواسطه عنصر ضد مذهبی نفرت مردم از حکومت، خطر چپ شدن تحولات آتی درپروسه پایین کشیدن نظام است. بنا بر این باید جلو این روند را سد کرد. راهی که گنجی این بار برای حفظ اسلام پیدا کرده است، حمله مستقیم به پایه های آن، زدودن جنبه های "غیر عقلانی" آن و پس راندن آن به حوزه عقاید شخصی و عرفانی در جوار حکومت آتی است، حکومتی که صرفا حاصل پروسه جابجا شدن ولایت فقیه و دست نخوردن ارکان آن است. وجه تشابه حرکت حزب دمکرات کردستان و تقلاهای نواندیشی گنجی درپاسخی است که به یک سئوال مشترک میدهند. این که چگونه باید جلو خطر چپ شدن پروسه افتادن نظام و لذا عروج جنبش ضد مذهبی در ایران را گرفت. حزب دمکرات به تجربه عراق نگاه میکند. همکاری و همدمی اسلام سیاسی و ناسیونالیسم کرد در عراق تا همین جا باعث عقب راندن خونین طبقه کارگر و چپ عراق شده است. ناسیونالیسم کرد در تبانی با اسلام سیاسی تلاش کرد جنبش حق زن، سکولاریسم و آزادیخواهی در عراق را در خون غوطه ور کند. حزب دمکرات روی تجربیات سیاه اتحادیه علمای اسلامی در عراق و تبانی آنها با اتحادیه میهنی و جنبش ناسیونالیستی کرد در این کشوربرای جلوگیری از رشد چپگرایی حساب باز کرده است. همین چندی قبل لایحه تعدد زوجات را برای نشان دادن این تبانی سیاسی و جنبشی جلو مردم گرفتند. از سوی دیگر حزب دمکرات میداند حتی برای زیر فشار قرار دادن خود غرب برای گرفتن امتیازات بیشتر در روز مبادا، میتواند روی این "جبهه متحد" حساب کند. فشار گذاشتن روی قرار داد امنیتی آمریکا در عراق جلوه دیگری ازاثبات این واقعیت است. از سوی دیگر زمانی که جلال طالبانی قدرت را گرفت، هیچ یک از این نگرانیها را نداشت. نمیبایست این تضمین را برای مقبول شدن در بارگاه غرب به آمریکا بدهد. حزب دمکرات برای شریک شدن در تصویر قدرت به شیوه طالبانی باید برای اثبات مقبولیت خود به غرب ثابت کند که میتواند جلو خطر چپ و کمونیسم در کردستان را سد کند. راهی که حزب دمکرات پیدا کرده است، همراهی با جریانات اسلامی میانه روست. همانها که حجاریان در مصاحبه اخیر با روژهلات در باره کردستان، آدرسشان را به حزب دمکرات داده است. گنجی بر خلاف حزب دمکرات به تجربه عراق از سر دیگری نگاه میکند. گنجی میداند که در ایران، پروسه تغییر حکومت ولو اینکه از بالا صورت بگیرد، جایی به مذهب نخواهد داد. گنجی میداند که الگوی حکومتی غرب در ایران نمیتواند الگوی حکومتهای موزائیکی شریکی با اسلام در خاورمیانه باشد. مردم این حکومتهای نوع کرزای و مالکی/طالبانی را یک روزه به زیر خواهند کشید. لذا تمام تلاششان را متوجه این کرده اند که خودشان اول اسلام را مهار کنند، آخوند را با حفظ اموال مسروقه اش به پشت صحنه بفرستند، بساط امام زمان و چاه جمکران را قبل از هجوم مردم به نحو آبرومندی جمع کنند و صحنه را برای ساخته و پرداخته شدن الگوی حکومتی غرب در فردای چنج کردن رژیم از بالا آماده کنند. پرو غربیهای درون حکومت با عقب زدن روحانیت تلاش میکنند آنها را برای قبول این واقعیت آماده کنند، گنجی با تعرض به ولایت و امامت در محیطهای روشنفکری ملی/اسلامیها و ملحق کردن نیروی این جنبش به راست پرو غرب، این هدف را دنبال میکند. ایشان در زمان دوم خرداد ادعا کرد که جریان اصلاحات فی الواقع ایجاد زمین لرزه دو ریشتری برای جلوگیری از زمین لرزه هشت ریشتری بود. امروز انکار امام زمان و قران به مثابه وحی خدا این نقش دو ریشتری را ایفا میکند. اگر علی شریعتی قبل از انقلاب ۵۷ با تعرض به "تشیع غیر سرخ"، زمینه ساز عروج خمینی و اسلام به عنوان مدعی قدرت سیاسی در محیطهای روشنفکری مسموم آن دوران شد، گنجی با انکار امام زمان، ولایت و امامت قبل از خیزش مردم ایران برای به زیر کشیدن نظام میخواهد مسیر عکس را بپیماید. گنجی میداند که تاریخ مصرف اسلام در حکومت به پایان رسیده است. میداند که تحقق آلترناتیو آمریکا و غرب با زدن شاخه های غیر قابل سازش اسلام، با بیرون راندن آن از قله قدرت سیاسی و در عین حال چوب دستی گذاشتن زیر بغل اسلام برای روز مبادا میسر است. گنجی میداند که الان وقت آن رسیده که دین اسلام به حوزه و مسجد برگردد تا مسیر تجدید سازمان کاپیتالیستی جامعه ایران با پیروزی غرب در جنگ تروریستها هموار شود. اینها سرخطهای اصلی تلاشهای به ظاهر متفاوت این جریانات در برخورد به اسلام و حکومت میباشد!

این تلاشها محکوم به شکستند. ما عمق ارتجاعی این تحرکات سیاسی را افشا میکنیم. وجود حزب کمونیست کارگری عامل رشد جنبش ضد مذهبی در ایران است. این جنبشی است که سازش حزب توده با اسلام و "الهیات رهایی بخش" باعث خاموش شدنش شد. این جنبشی است که با وجودیکه بوسیله علی دشتیها و صادق هدایتهایش خیز برداشته بود، چپ اردوگاهی آن را به سکوت کشاند. منصور حکمت این جنبش را با میلیتانتیسم ضد مذهبی و رادیکالیسم سیاسی خو