در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد، کودک به هر انسانی که زیر هجده سال تمام باشد گفته میشود
هر مساله اجتماعی که بدان رسیدگی نشود به یک پدیده مبدل میگردد.
وگرنه طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی (اصلاحیه سال ۱۳۸۱) که بسیاری از مواد آن برگرفته از فقه اسلامی است: «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام مشروط است به اذن ولی با شرایط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه.»
اما نکته قابل تامل اینجاست که یک قاضی چطور میخواهد در چند دقیقه و با طرح چند پرسش از یک کودک ۱۰ ساله به رشد و بلوغ ذهنی این کودک پی ببرد؟ معمولاً به ظاهر این دخترها نگاه میکنند و دخترانی که از جثه درشتتری برخوردار هستند اجازه ازدواج را خواهد داد
قانون رسمی ازدواج کودکان دختر نه ساله، طبق ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی مصوب ۱۳۶۰ است که موید ازدواج با کودکان بشمار میایدبه معنای دیگر قانونی که ۷۷ سال پیش تصویب شده بود و حداقل سن قانونی ازدواج برای دختران ۱۵ سال و برای پسران ۱۸ سال تعیین شده بود، پس از طی این سالها پسرفت داشته است
ازدواج کودکان با قدمت، ریشه در نابرابریهای جنسیتی، سنت و فقر دارد. این سنت بیشتر در مناطق محروم و روستایی حاکم است و عامل کمسوادی در بروز آن نقش اصلی را بازی میکند.
گاهی هم بزرگان قبیلهها برای پایان دادن به دعواهای بین قبیلهای و عشیرهای و پیشگیری از نزاعهای بعدی این کار را که به آن «خونبس» میگویند انجام میدهند
ازدواجهای زودهنگام در اکثر موارد تحمیلی است و از سوی والدین به دختران نوجوان تحمیل میشود. به عنوان نمونه برخی خانوادههای فقیر معمولاً دخترانشان را زود شوهر میدهند تا هزینه خوراک، پوشاک و تحصیلات وی تامین شود.
در برخی از فرهنگها، اصلی ترین محرک برای والدین پولی است که به واسطه ازدواج دخترانشان به دست میآورند. فشارهای اجتماعی موجود در جوامع مختلف نیز می تواند خانوادهها را ترغیب به شوهر دادن دختران کودکشان کند.
اکثر این ازدواجها در شهرهای جنوبی ایران روی میدهد ، و دادگاهای رزیم هم مهر قانونی و تایید را بر این ازدواجها نهاده و تایید مینمایند.شهرهای های که ۸ سال زیر بمب و موشک و گلوله های جنگی ارتجاعی بودن . خانه هایشان مبدل به خرابه و زمینهای کشاورزیشان مبدل به گورستان گردید. ۲۳سال از اتمام جنگ میگذرد،باید شهرها ،روستاها،کشتزارها،جاده ها،برق،اب،و…….. اباد میگردید. روستاهای شهرها جنوبی ایران واقعا در فقر مادی و فرهنگی مطلق زندگی میکنن به دلایل نبودن برق،مدرسه مناسب،بهداشت،و…… غیره
بعضی دیگر از جوامع نیز معتقدند که ازدواج در سنین پایین محافظ دختران از خشونت ها و تجاوزات جنسی است و ازدواج دختران را تضمینی می دانند بر این مسأله که آنها دیگر از فرد نا محرم، بچه دار نخواهند شد و مایه ننگ برای خانواده نخواهند بود.
اگرچه در حالت عادی اداره ثبت احوال موظف است این ازدواجها را ثبت نکند، اما رویه مرسوم این است که خانواده این کودکان برای ثبت ازدواج به دادگاه مراجعه میکنند و براساس حکم قاضی و گواهی پزشکی قانونی مبنی بر توانمندی کودک به لحاظ جسمانی و جنسی (و نه بلوغ فکری و اجتماعی) ثبت ازدواج صورت میگیرد. درحالی که ازدواج از یک سو نیاز به بلوغ فیزیکی و بدنی و از سوی دیگر نیاز به بلوغ روانی و عاطفی دارد.
الزامی بودن اجازه دادگاه هم در این زمینه مشکلی را حل نمیکند چرا که آمارهای منتشرشده از اینگونه ازدواجها نشان میدهد که قضات مشکل زیادی با صدور این مجوز ندارند.
در این بخش نیز باید بازنگری صورت گیرد چرا که «، به سرعت مجوز ازدواجشان صادر میشود. نحوه بررسی این قضات باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. آنان زمانی که مجوز ازدواج را برای مثلا یک دختر ده ساله صادر میکنند، به چه نکاتی توجه میکنند و چهطور متوجه میشوند که این کودک به رشد ذهنی در حد یک دختر ۱۳ ساله رسیده است. همه اینها در حالی است که طبق معیارهای بینالمللی افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب میشوند».
در روستاها و مناطق دورافتاده بخش عمدهای از این ازدواجهای زودهنگام اصلاً ثبت نمیشود و با خواندن یک صیغه طولانی مدت و به عبارتی ۹۹ ساله ، دو طرف به عقد یکدیگر در میآیند. در نتیجه آمار واقعی ازدواجهای زودهنگام بسیار بیش از آمار رسمی است.
تفکرات و باورهای طایفهای و عشیرهای، فقر فرهنگی، مشکلات اقتصادی و نیز نبود قوانین جدی بازدارنده قضائی ازجمله دلایل وقوع این ازدواجهاست.
خبر دیگری از سازمان ثبت احوال که توجه همگان را به خود جلب کرد، ازدواج ٧۵ دختر یا پسر زیر ١٠ سال در تهران بوده است.
ثبت نام ۳۷ هزار کودک مطلقه و بیوه در ایران تا سال ۱۳۸۹ قید شده است؛ آیا این مسئله یک معضل اجتماعی نیست؟
خیلی ها این مسئله را صرفا ربط می دهند به مسئله فقر اقتصادی و فرهنگی، ولی به نظر شما نقش مذهب بخصوص اسلام در این مسئله چه می باشد.
درایران به علت تسلط باورهای مذهبی اسلامی در زمینه ازدواج، میزان بالایی از ازدواج زودهنگام وجود دارد. با اینکه توافق نامههای بینالمللی، حداقل سن ازدواج برای مردان و زنان را ١٨ سال تعیین کردهاند و هرگونه ازدواجی را قبل از سن ۱۸ سال به عنوان «ازدواج کودکان» در نظر گرفته و غیر قانونی اعلام میکنند سن قانونی ازدواج در ایران هم چنان ۱۳ سال برای دختران تعیین شده است و حتا امکان ازدواج دختران کمتر از ۱۳ سال از نظر شرع اسلامی وجود دارد. لازم به ذکر است که شورای نگهبان در سال ۲۰۰۲ با افزایش سن ازدواج دختران به ۱۵ سال مخالفت کرده بود.
پیامبر با عایشه ازدواج کرد در حالیکه ۶ سال بیشتر نداشت آیا این سوء استفاده جنسی از یک کودک نیست
در دین اسلام و بر اساس شریعت اسلام محدودیتی برای ازدواج افراد کم سن و سال وجود ندارد ، اما اگر فرد از استقلال فکری و بلوغ جسمی و فکری برخوردار نبود، ولی و سرپرست او می تواند به شرط ملاحظه مصالح کودک اجازه عقد وی را بدهد ، اما برقراری و صحت این عقد مشروط بر این است که این عقد دارای مصلحت بوده یا برای کودک مفسده نداشته نباشد ؛ در نتیجه اگر این کودک پس از رشد بر ادامه آن راضی نباشد، با مراجعه به محاکم می تواند درخواست طلاق نماید ؛ هر چند برخی از فقها اصولا عدم رضایت را برای فسخ عقد کافی می دانند .
اصولا ازدواج از ریشه ای ترین مصادیق عرف و سنت در هر جامعه ای است. رعایت این سنت ها وعرف رایج تا جایی که با اصول ومبانی اسلام تداخل نداشته باشد ، ضروری و لازم است . در عرف جامعه صدر اسلام نیز این ازدواج نه عامل تحقیر و تحمیل بر دختر بود و نه خلاف عرف و سنت تا موجب بد بینی های اجتماعی گردد
الزامی بودن اجازه دادگاه هم در این زمینه مشکلی را حل نمیکند چرا که آمارهای منتشرشده از اینگونه ازدواجها نشان میدهد که قضات مشکل زیادی با صدور این مجوز ندارند.
در این بخش نیز باید بازنگری صورت گیرد چرا که «یک قاضی چطور میخواهد در چند دقیقه و با طرح چند پرسش از یک کودک ۱۰ ساله به رشد و بلوغ ذهنی این کودک پی ببرد؟ معمولاً به ظاهر این دخترها نگاه میکنند و دخترانی که از جثه درشتتری برخوردار هستند، به سرعت مجوز ازدواجشان صادر میشود. نحوه بررسی این قضات باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. آنان زمانی که مجوز ازدواج را برای مثلا یک دختر ده ساله صادر میکنند، به چه نکاتی توجه میکنند و چهطور متوجه میشوند که این کودک به رشد ذهنی در حد یک دختر ۱۳ ساله رسیده است. همه اینها در حالی است که طبق معیارهای بینالمللی افراد زیر ۱۸ سال کودک محسوب میشوند».
در روستاها و مناطق دورافتاده بخش عمدهای از این ازدواجهای زودهنگام اصلاً ثبت نمیشود و با خواندن یک صیغه طولانی مدت و به عبارتی ۹۹ ساله ، دو طرف به عقد یکدیگر در میآیند. در نتیجه آمار واقعی ازدواجهای زودهنگام بسیار بیش از آمار رسمی است.
تفکرات و باورهای طایفهای و عشیرهای، فقر فرهنگی، مشکلات اقتصادی و نیز نبود قوانین جدی بازدارنده قضائی ازجمله دلایل وقوع این ازدواجهاست.
محمدعلی اسفنانی عضو کمیسیون قضائی مجلس، قانون منع ازدواج کودکان زیر ١٨ سال در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل را مغایر شرع اسلام عنوان کرده است. او گفته اگر جلوی ازدواجهای زودهنگام گرفته شود، «روابط نامشروع زیاد میشود.»
مذاهب تجاوز به جسم و روان کودک را به امری عادی تبدیل کردند.
این ازدواجها می تواند در آینده چه پیامدهایی از نظر روحی و جسمی برای فرد داشته باشد
بسیاری از این کودکان و به ویژه دختران فکر میکنند ازدواج هم یک «بازی» است و اصلاً فکر نمیکنند که وارد یک مرحله جدی از زندگی شدهاند. به این ترتیب، فرآیند کودکی این بچهها سرکوب میشود و کل جامعه در این سرکوب نقش دارد. اگر یکی از دلایل طلاق در میان بزرگسالان نداشتن آگاهی و عدم برخورداری از مهارتهای زناشویی و زندگی مشترک و نداشتن مهارت برقراری ارتباط سالم، موثر و سازنده باشد، کودکی که هنوز رشد فیزیکی و اجتماعیاش کامل نشده است به هیچ وجه نمیتواند در این زمینه موفق باشد.
١– محرومیت از آموزش
مهمترین پیامد این ازدواجها باز ماندن از دورههای آموزشی و دست یافتن به سطح تحصیلات معقول و مطلوب جامعه است،
ر حالی که در همه دورهها دختران میزان قبولی و میانگین نمرات بهتری نسبت به پسران را دارا هستند و میتوانند به آیندهای همراه با تحرک اجتماعی امیدوار باشند، اما به عنوان مثال در گزارشی که از یکی از محرومترین استانها ـ سیستان و بلوچستان ـ در اواخر سال ١٣٧٩ در دست داریم، ١/٢۴درصد زنان علت ترک تحصیل خود را ازدواج ذکر کردهاند
ازدواج زودهنگام باعث ترکتحصیل پسران نیز میشود که در پی آن ورود زودهنگام و بدون تخصص و مهارت علمی به دنیای اشتغال است.
٢– محرومیت از سلامت
مفهوم سلامت
مفهوم سلامت را میتوان هم از بعد روانی بررسی کرد، هم از بعد جسمانی. مهمترین محرومیتی که ازدواج زودهنگام از بعد روانی ایجاد میکند، از دست دادن لذایذ و تجربیات دوران کودکی و نوجوانی است. روابط جنسی اجباری، نداشتن آزادی رشد و استقلال شخصی، آثار روانی – اجتماعی و هیجانی بسیاری را میتواند به همراه داشته باشد. برای دختران اغلب محدودیت به کار خانگی و برای پسران مواجهه با نقش نانآوری و همسری
مسلما کودک ـ همسری که با الگوهای متفاوتی از وضعیت خود مواجه میشود، ممکن است دچار سرخوردگی شود. البته در این زمینه هنوز تحقیقات زیادی صورت نگرفته است و جا دارد که روانشناسان وضعیت روانی – عاطفی این کودک – همسران را مورد مطالعه قرار دهند. در بعد جسمانی سلامت، اولین مسالهای که مطرح میشود، آغاز رابطه جنسی و در پی آن بارداری زودهنگام برای دختران است در حالی که در جامعه ما صحبت از آموزشهای جنسی، حتی در مدارس تابو به حساب میآیند، میتوان تصور کرد که در عرف خانوادگی نیز آموزشهای لازم برای روابط جنسی داده نمیشود. درنتیجه این رابطه میتواند برای هر دو جنس، خواه از منظر روانی، خواه از منظر جسمانی تهدیدکننده باشد. مساله مهم بعدی، بارداری زودرس است. از آنجا که این نوع ازدواجها در اقشار خاصی صورت میگیرد، معمولا انتظار بارداری و فرزندآوری سریع از کودک – همسر میرود. از طرفی دیگر، همانطور که در بالا ذکر آن رفت عدم آموزش کافی، باعث عدمآگاهی این کودکان از وسایل جلوگیری از بارداری و اصولا از دنیای زنانگی – بارداری میشود. بارداری در سنین پایین به سلامت مادر و نوزاد لطمه میزند، مخصوصا اگر با بارداریهای پیاپی و بدون وقفه همراه باشد. عموما در سراسر جهان، بارداری اصلیترین دلیل مرگومیر زنان بین سنین ١۵ تا ١٩سال است. خطر مرگومیر در اثر بارداری، در این گروه سنی ٢٠ تا ٢٠٠درصد بالاتر از خطر بارداری زنان گروه سنی ٢٠ تا ٢۴ساله است.(Digest Innocenti) البته آمار چه در ایران و چه در کشورهایی که با پدیده ازدواج زودهنگام مواجه هستند، حاکی از افزایش مرگومیر مادر و نوزاد هستند.
٣– آسیبهای اجتماعی
البته چنین ازدواجهایی آسیبهای اجتماعی فراوانی در پی دارند؛ اما آنچه بیشتر گزارش شده است، مربوط به خشونتهای خانگی است. معمولا، از آنجا که ویژگیهای کودکی هنوز در رابطه زناشویی پابرجا هستند، از طرف دیگر عدم آموزش و آگاهیهای اجتماعی، عواملی خشونتزا را به بار میآورند. معمولا در این خانوادهها (و بهطور عام در اکثر خانوادهها) زنان قربانیان خشونت هستند. برخی گزارشهای بینالمللی حاکی از این هستند که بهعنوان مثال در مصر ٢٩درصد زنان نوجوان توسط همسران خود مورد ضربوشتم قرار میگیرند (همان). علاوه بر این، دخترانی که در برابر خواسته پدر و مادر خود تن به ازدواج نمیدهند، نیز توسط خانوادههای خود مورد خشونت واقع میشوند. طبق گزارشهای یونیسف معمولا ازدواجهای زودهنگام منجر به ترک زن توسط شوهرش میشود و به این ترتیب دختران جوان با فقر مواجه میشوند که گاهی وارد چرخه باندهای خلافکار شده و مجبور به فحشا یا جابهجایی موادمخدر میشوند.گاهی اوقات نیز این خشونتها را زنان با خودکشی یا خودسوزی نسبت به خود روا میدارند.
در اکثر ازدواجهای زودهنگام به علت بالاتر بودن سن مردان، دختران از قدرت تصمیم گیری برخوردار نیستند و تسلیم آنان در برابر مردان به افزایش خشونت علیه آنان و بارداری های ناخواسته می انجامد. دختران جوان با سطوح پایین آموزش و پرورش احتمال بالای خشونت توسط شریک جنسی خود را تجربه میکنند. در سنینی که این دختران جوان هنوز در تلاش برای درک آناتومی و تغییرات فیزیولوژیک بدن خود مجبور به روابط زناشویی میشوند، اغلب نشانههایی از استرس پس از حادثه و افسردگی به علت سوء استفاده جنسی نشان میدهند. زیرا نه بدن آن ها و نه ذهن آنها آماده گی برخوردهای جنسی را دارد. این رویکرد آسیبهای فیزیکی و روحی غیر قابل برگشت را به همراه دارد.
نقش خانواده و جامعه در این رابطه چیست؟
خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار میگیرد دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت میکند از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از سایر محیطها میتواند نشأت گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده ، اخلاق ، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد.
ازدواجهای زودهنگام معمولا در جوامع که دارای سطح پایین فرهنگیاند صورت میگیرد
چطور می شود با این پدیده ضد انسانی مبارزه کرد
ازدواج کودکان٬ مشخصا در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی از هر وقت دیگر گسترش بیشتری یافته است. کودک بی پناه تر شده است٬ رفاه و امنیت بمراتب کمتر شده است٬ ارزش انسان و در این میان کودکان به وضع فاجعه باری لگدمال شده است.
ز نظر من ازدواج کودکان تتمۀ جوامع عشیرتی و مرد سالارانه است، ریشه اش در جامعه نابرابر است و مذهب هم تئوری توجیه این پدیده ها می باشد.
حکومت ایران حکومتی مذهبی است و قوانینش، قوانین شریعت.مذهب در قدرت افسار گسیخته است، وحشی است، ظالمانه و غیر انسانی است. ضدّ کودک است، وجود کودکی را نفی میکند، هر بلایی سر کودک میاورد و به روی همه وحشی گریهایش مارک قانونی مذهب را میزند.
مهمترین و ایدآلترین راه ریشه کن کردن فقر است، که البته مبارزه وسیع مردم را میطلبد. وقتی مردم در رفاه باشند، به آموزش علمی و به دور از خرافات دسترسی داشته باشند. حقوق کودکان و انسانها را بدانند، زیر بار این جنایات علیه کودک نمیروند. با دست خودشان آینده جگر گوشههایشان را خراب نمیکنند. او را به این کابوس وحشتناک نمیسپارند. اگر این جنایات آشکار حکومت مذهبی را قبول نداریم، اگر در پی باز گرداندن حرمت و منزلت انسان و کودک هستیم بایستی متشکل شویم. سکوت وضعیت را از این هم بد تر میکند.
مرحله بعدی اسلام زدایی از ارکان جامعه است. قوانین مذهبی و شریعت بایستی هر چه زود تر لغو شود. این قوانین دشمن آزادی و خلاقیت کودکان است و به طور کلی با شادی، خلاقیت، علم و مدرنیسم در تضاد آشکار است.
منابع
ویکی پدیا
مهرخانه
یورنیوز
کودکان مقدمند
اینترنیت