شانزده آذر و ارزیابی‏های در حول و حوش آن!

شباهنگ راد


فضای ۱۶ آذر – روز دانشجو – بمانند سال‏های قبل نیست. مدتی‏ست که سکوتی بر میادین آموزشی  ایران حاکم گردیده است. هر ساله شنیده و خوانده‏ایم که در هنگامه‏ی روز دانشجو، فضای دانشگاه‏ها و جامعه حال و هوای دیگری بخود می‏گیرد و هر دو طرف در تدارک برگزاری این روز می‏باشند. یکی یعنی جناح‏های متفاوت سرمایه و نهادهای حکومتی در درون دانشگاه‏ها به صف می‏شوند تا این روز را با "آرامش" دل‏بخواه‏ی خود برگزار نمایند و دیگری یعنی دانشجویان مدافع‏ی ۱۶ آذر و آزادیخواهان در تلاش‏اند تا این روز را هر چه با شکوه‏تر و گسترده‏تر برگزار نمایند.

در حقیقت این روز تاریخی، مولد جدال حکومت‏مداران و مدافعین اسارت و بندگی هر چه بیشتر توده‏ها و دانشجویان مدافع‏ی رهائی و آزادی می‏باشد. تا کنون حکومت‏ها و دولت‏های متفاوت سعی فراوانی نموده‏اند تا این روز را بی اعتبار سازنند؛ قوانین گوناگونی را وضع نموده‏اند تا ۱۶ آذر را از محتوا تهی سازنند؛ از درون خواستند تا درون را بسوزانند؛ این نهاد و آن نهاد را به نام دانشجویان علم نموده‏اند تا افکار مبشرین آگاهی را از حرکت باز دارند. امّا علیرغم تسلط‏یابی بعضاً عناصر منحرف و نهادهای وابسته به دولت بر گستره‏ی دانشگاه‏ها، دانشجویان کمونیست و مبارز، فرمانبرداری از حاکمان و منحرفین را پیشه‏ی خود نه ساخته‏اند و بر اعتراضات بحق خویش تداوم بخشیده‏اند. این وجه مشخصه و رادیکال را می‏توان در هر دوره‏ای و به میزان‏های متفاوتی نشان داد. این تفاوت‏ها را می‏توان بر شمرد و به تصویر در آورد و از تصویر سازی‏های این و آن که این روزها در تلاش‏اند تا خود را در غالب "نمایندگان" و "سخنگویان" دانشجویان به دنیای بیرونی معرفی ‏نمایند، بدور ماند. دانشگاه‏ها اگر چه میدان تلاقی اقشار و طبقات متفاوت درون جامعه می‏باشد؛ امّا در عوض از متد و اصالت‏های معینی که به ارث گرفته شده از آرمان‏های جانباختگانی همچون شریعت رضوی‏ها، محدث قندچی‏ها و مصطفی بزرگ‏نیاها می‏باشد، پیروی می‏نمایند.

به بیانی دیگر باید گفت که می‏توان شدت مبارزات اعتراضی دانشجویان را کاهش داد و یا مدتی آنرا به انحراف کشاند؛ امّا نمی‏توان جوهره‏ی اساسی و ساختار بنیادی دانشگاه‏ها را که مولد عنصر دگرگونه‏ساز و اشاعه‏ دهنده‏ی افکار کمونیستی و انقلابی در درون جامعه می‏باشد را بالکل متغییر ساخت. می‏توان بعضاً دانشجویان مدعی "رهبری" جنبش‏های اعتراضی را به عقب راند و به بازی‏شان گرفت، امّا هرگز نمی‏توان جهتِ حرکت پیش‏رونده‏ی دانشجویان کمونیست و مبارز را از مسیر تاریخی‏اش باز داشت. اینجاست که می‏بایست این تفاوت‏ها را باز شناخت و سره را از ناسره تشخیص داد و داد و قال این و آنرا به هیچ گرفت و بر آنچه را که تا کنون بر "جنبش دانشجوئی" رفته است را بطور دقیق باز شناخت و از آن آموخت. آموخت که کدام سیاست‏ها و اسلوب‏ها، گلوی دانشجوی کمونیست و معترض را درید و به حبس‏اش کشید. باید آموخت که وظیفه و رسالت تاریخی با انجام حرکات عجولانه، نسنجیده و لحظه‏ای تعریف نمی‏گردد و می‏بایست به حرکت آگاهانه‏ی توأم با انجام فعالیت‏های تداوم‏دار و کم هزینه اندیشید.
در حقیقت به خاک سیاه نشاندن رژیم و جانیانی که به مدت سه دهه‏ی آزگار بر پهنه‏ی دانشگاه‏ها لنگر انداخته‏اند را باید از یک‏طرف در اتخاذ سیاست‏های صحیح، تدارکات و تدابیر لازمه علیه‏ی نهادها و ارگان‏های وابسته به نظام در درون دانشگاه‏ها و از طرف‏دیگر در طرد عناصر بی‏مایه و حرافانی که خود از مسببین چنین وضعیتی‏اند و دارند بنادرست خود را این‏روزها بعنوان "چهره"های کلیدی "جنبش چپ دانشجوئی" به دنیای بیرونی معرفی می‏نمایند، جستجو نمود. باید آگاه بود که بر خلاف یاوه‏گویان، نیروهای امنیتی بطور دائم و سازمانیافته مشغول انجام وظایفِ ضد انقلابی خویش‏اند و از تجارب بسیار بالایی برخوردار گردیده‏اند. بی دلیل نیست ‏که به یکی از میدان‏های خطر آشنا می‏باشند و یک لحظه از کنترل و مهار دانشگاه‏ها و دانشجویان کمونیست و مبارز غافل نمی‏نمانند. گام به گام و بسته به زمانه دارند موقعیت خویش را مستحکم‏تر می‏نمایند و همچنان میدان‏دار تمامی میادین اعتراضی‏اند. به عبارت صحیح‏تر به اثبات رسیده است‏که نظام حاکم بر جامعه‏ی‏مان بر استخوان‏بندی خیزش‏ها و اعتراضات اشراف کامل دارد و با دستگیری سازماندهندگان آن، مانع‏ی گستردگی و خاموشی آن می‏گردد. دوُن می‏پاشد تا عنصر کمونیست و آزادیخواه را به تور خویش گرفتار سازد. این روند و پروسه‏ی تکراری را می‏توان در هر یک از حوزه‏های اعتراضی و همچنین در کارنامه‏ی مبارزاتی دانشجویان نشان داد. کارنامه‏ای که بار و میزان تلفات آن، بیش از بازدهی‏ و بار آوری‏های آن می‏باشد.

به پروسه‏ی ۱۳ آذر سال گذشته علیرغم ادعاهای موجود، نگاهی بی‏اندازیم. خواهیم دید که مملو از ضعف‏ها و نارسائی‏ها بود. مملو از شتاب‏زدگی، ذوق‏زدگی و فقدان درک صحیح از نیرو و قوای دشمن و خودی‏ها و آن هم در عرصه‏های متفاوت بود. مملو از ارزیابی‏ها و تصورات نادرست از موقعیت و جایگاه دانشگاه‏ها در قبال جنبش‏های اعتراضی بود. بر خلاف "واقع‏بینان" این‏ کاستی‏ها را نمی‏توان به حساب تعرض، پیروزی و بالندگی "جنبش چپ دانشجوئی" واریز نمود در حالی‏که ده‏ها نفر قبل از حرکت و تجمع دستگیر و به شکنجه‏گاه‏ها روانه شدند و بنابه ده‏ها دلیل از میدان بدور شده‏اند. اگر چه باید اذعان نمود که دانشجویان در ۱۳ آذر سال گذشته توانستند صفوف خود را با بخش‏هایی از نهادها و ارگان‏های وابسته به دولت مجزا نمایند؛ امّا قادر نگردیدند تا حرکتی تأثیرگذار و پر محتوا بر جای بگذارند؛ چرا که فاقد سیاست معین و سازماندهی‏ لازمه در مقابل تعرضات رژیم بودند. سکوت بعد از آنرا می‏توان جدا از بگیر و به بندها و سرکوب‏ وحشیانه‏ی رژیم، در انتخاب روش‏های نا صحیح مبارزاتی و سازماندهی نا معقول و همچنین تصور غیر عقلانی موقعیتِ دانشگاه‏ها از جا
نب سازمان‏دهندگان آن توضیح داد. تفکر و نگرشی که در میادین آموزشی هم‏چنان عمل‏کرد دارد و هم‏چنان دارد بر خسران‏ها می‏افزاید. به گونه‏ی غیر منطقی دارند بر این ایده پای می‏فشارند که دانشگاه‏ها می‏توانند کل جنبش‏های اعتراضی را نمایندگی نمایند و بنادرست دارند اینگونه تبلیغ می‏نمایند که: "13 آذر یک حرکت مهم در جنبش سوسیالیستی کارگری ایران بوده است"؛ بدون این‏که به موقعیت جنبش خودبخودی دانشجویان و بر بافت و وظایف این قشر روشنفکر جامعه آگاه باشند؛ بدون این‏که بر این امر اشاره نمایند که مبارزات دانشجوئی به هر درجه از میزان و آگاهی‏ای، فقط و فقط در حیطه‏ی جنبش‏های دمکراتیک قابل توضیح می‏باشد.

متأسفانه بدلیل فقدان نیروی کمونیستی و سازمانیافته در درون جامعه، ما شاهد تعاریف نا صحیح و نادرست از جنبش‏های متفاوت اعتراضی و همچنین ارائه‏ی تصویر غیر منطقی از "جنبش دانشجوئی" از جانب اپوزیسیون و بویژه اپوزیسیون خارج از کشور می‏باشیم. بزور و بناحق دارند به آنان می‏قبولانند که دانشجویان فعال چپ در درون دانشگاه‏ها می‏توانند، مبارزات توده‏ها و جنبش‏های کارگری – توده‏ای را سمت‏و‏سو دهند. روزی قصد داشتند که از درون دانشگاه‏ها، مبارزات کارگری را وارد عرصه‏ی عملی نمایند و امروز دارند بنادرست ۱۳ آذر سال گذشته را همردیف یک حرکت "تاریخی"، "سوسیالیستی" و "دوران‏ساز" توضیح می‏دهند؛ بدون این‏که بر این امر اشاره نمایند که دانشگاه‏ها و دانشجویان فاقد این پتانسیل و ظرفیت‏اند؛ بدون این‏که بدانند که این امر یعنی سازماندهی و هدایت مبارزات اعتراضی کارگری – توده‏ای تنها و تنها بر عهده‏ی یک سازمان کمونیستی با برنامه می‏باشد.

اگر چه باید اذعان نمود "جنبش دانشچوئی" تا کنون نتوانسته‏ است مدار اصلی فعالیت خود را باز یابد؛ اگر چه باید اذعان نمود که تا کنون نتوانسته‏ است، شناختِ صحیحی از موقعیت مبارزاتی خود در درون جامعه و تحرکات رژیم ارائه دهد؛ اگر چه بخش‏هایی از دانشجویان دارند بر شعار "ما زن مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم" تاکید می‏ورزند، امّا باید بر این امر اشاره نمود که همه‏ی این‏ها بر خلاف نظرات موجود در میان اپوزیسیون خارج از کشور، "جنبش دانشجوئی" قادر به درک علمی و بنیادی از قانومندی‏های حاکم بر جامعه‏ی‏مان و ارائه‏ی فهم صحیح از قوانین جنگ انقلابی علیه‏ی ضد انقلاب حاکم نمی‏باشد؛ چرا که به این جمع‏بند روشن دست نیافته است‏که رژیم جمهوری اسلامی از همان اوان به قدرت رسیدن‏اش جنگ ارتجاعی و ضد انقلابی خویش را در تمامی عرصه‏ها علیه‏ی کارگران، زحمت‏کشان و همه‏ی محرومان جامعه آغاز نموده است.
در حقیقت سی سالی‏ست که سران حکومت دارند با اتخاذ سیاست‏های اجحاف‏گرایانه و با زور سلاح به ابتدائی‏ترین خواسته‏های توده‏ها یورش می‏آورند و این سیاست و سلاح همچنان دارد بر حاکمیت‏شان قوام می‏بخشد. چه کسی‏ست که امروزه بر این باور می‏باشد که رژیم جمهوری اسلامی تا کنون تعرض ضد انقلابی خود را علیه‏ی انقلاب و انقلابیون آغاز ننموده است؟ رژیمی که تنفس و زندگانی سران آن با استثمار و کُشت و کُشتار توده‏ها گره خورده است. جمهوری اسلامی با سیاستِ جنگ به میدان آمده است و این کمونیست‏ها و انقلابیون هستند که دارند از تعرض مقابله‏ای و از جنگ با رژیم طفره می‏رونند. متأسفانه امروزه نیروهای مدعی مدافع‏ی توده‏ها به جای رادیکالیزه نمودن شعارها و جنبش‏های اعتراضی و توضیح حقایق و بر شماری ضعف‏ها و نواقص مبارزات اقشار مختلف جامعه از جمله "جنبش دانشجوئی"، دارند ایده‏ها و شعارهای نا شناخته و نا صحیح آنها را بعنوان سیاست‏ها و شعارهای محوری خود قرار می‏دهند و آگاهانه دارند دامنه‏ی انحرافات را گسترده و گسترده‏تر می‏نمایند.

بدون شک یکی از عوامل چنین وضعیتی یعنی بی سر انجامی مبارزات کارگری – توده‏ای و به تبع از آن به انحراف کشانده شدن "جنبش‏ دانشجوئی" در اتخاذ سیاست‏های نادرست سازمان‏های موجود خارج از کشور و هم‏چنین در حمایت‏های بی محتوای آنان مربوط می‏باشد. به گمانی دارند چاله و چوله‏ها و کم‏کاری‏های خود را با "تعریف و تمجید" و اغراق از اعتراضات داخل با هر شکل و شمایلی، پُر می‏نمایند. بیش از اندازه به مسیر بزرگ‏نمایی‏ها و ارائه‏ی تصویر غیر واقعی از اعتراضات داخل افتاده‏اند و دارند سیاست‏ها و شعارهای خود را با آنان تعریف می‏نمایند؛ بدون این‏که روشن سازنند جنبش‏های خودبخودی دمکراتیک – اجتماعی‏ای همچون "جنبش دانشجوئی" نه تنها نمی‏تواند مبارزات کارگری – توده‏ای را هدایت نماید حتی قادر به باز پس‏گیری حقوق پایمال شده‏ی خویش در درون دانشگاه‏ها هم نمی‏باشد. با این اوصاف جای دارد تا در سالروز ۱۶ آذر ۳۲، این توضیح و این ایده‏ی اساسی را بعنوان محور فعالیت خود قرار داد و روشن ساخت که پیشبرد و به سر انجام رساندن انقلاب بر عهده‏ی یک سازمان کمونیستی با برنامه می‏باشد. سازمانی که قادر خواهد بود تا کارگران، زحمت‏کشان، دانشجویان و همه‏ی ستم‏دیدگان را حول سیاست‏های نوین خود گرد هم آورده و بساط حاکمان را در هم ریزد.

۱۵ آذر ۱۳۸۷
۵ دسامبر ۲۰۰۸