“دگر دیسی” خط امامیها یا افول سرنگون طلبی؟

“دگر دیسی” خط امامیها یا افول سرنگون طلبی؟

امروزه حرف از “دگردیسی” خط امامیهای سابق با عبارتهای با و بی مسمائی است: اصلاح طلبان میانه رو، میانه روان اصولگرا، اصولگرایان میانه روی کمی اصلاح طلب و … گفته میشود خط امامیهای بعدا دوم خردادی شده از “توسعه سیاسی” و “جامعه مدنی” دست شسته، تمرکز شان را روی اقتصاد “نئو لیبرالی” گذاشته اند. اگر اینهمه گزافه و اضافه گوئی را میشد به مثلا حزب سوسیال دمکرات سوئد، پس از سقوط بلوک شرق، الصاق کرد، آخوندهای آدمخوار خط امامی “دگردیس” شده به دوم خردادی و اسهال طلب را با هیچ لقبی نمیتوان در بسته بندی جدیدی پنهان کرد و فروخت.

علت اینکه خط امامیها تغییر رنگ دادند، دفتر تحکیم وحدت و دوم خردادی شدند، امروز “میانه روی اصولگرای اسهالی” شده اند، علت اینکه آنچه را در ٧۶ تحت عنوان “جامعه مدنی” و “گفتگوی تمدنها” و “سکولاریسم اسلامی” و “توسعه سیاسی” و …علم کردند را کنار گذاشتند، علت اینکه در ٨٨ تا حد “رژیم چنج” پیش رفتند و آنرا به بایگانی سپردند، تناسب با فشار از پائین است. اگر فشار سرنگونی طلبان زیاد باشد اینها تلاش میکنند حداقل خواست تغییر رژیم را مطرح و به اینترتیب جنبش سرنگونی را مهار کنند. بمحض اینکه فشار از پائین کاهش پیدا کند، برمیگردند به همان نقطه اول: خط امامی میشوند و بسختی بتوان آنها را از جناح دیگر تمیز داد. اما برای پوشش دادن به جایگاه سیاسی شان عبارات پر طمطراقی و “استدلالهای” کیلوئی نوشته میشود. خط امامیهای دفتر تحکیم وحدتیِ دوم خردادیِ اسهال طلبِ سبزِ بنفش شدۀ میانه روی اصولگرا فقط یک نام دارد: نیمرخ دیگر وحوش اسلامی حاکم در ایران. اگر همین فردا یک اعتراض قوی سرنگون طلبانه براه بیفتد، اینها باز هم خواهان “توسعه سیاسی” و “سکولاریسم” و چه بسا “رژیم چنج” خواهند شد. وظیفه اصلی این جناح، نجات جمهوری اسلامی از خطر سرنگون طلبان چپ از طریق مهار جنبش سرنگونی حول حداقل خواستهای تغییر جمهوری اسلامی است. کسانیکه این رابطه و نقش این جناح را نمیبینند، آنرا در خود و مستقل از رابطه اش با فشار از پائین ارزیابی میکنند یا آکادمیسینها و ژورنالیستهای (در بهترین حالت) خنثی هستند یا حامیان خجول جمهوری اسلامی.