پیدایش حیات، ظهور و تکامل انسان (۲۰) و پایانی
تکاملاجتماعی
۲-ابداع کشاورزی و دامداری
زراعت یا مزرعهداری به مفهوم تولید مواد غذایی از گیاهان و جانوران اهلی، امروزه حتا در مورد کسانی که مستقیما” با کشاورزی سر و کار ندارند، چنان با زندگی روزمرهی آدمیان همراه شده است، که تصور زمانی که مردم بدون پرداختن به کار دامداری و زراعت زندگی میکردند، بسیار دشوار است. همین ابداع و ابتکار در تولید محصولات کشاورزی، کیفیت زندگی انسان را بهطور کلی دگرگون کرد و تحولاتی که با کشاورزی همراه بود، تا به امروز ادامه داشته است.
بشر در تمام دورهی پیدایش خود تا حدود ۱۰ هزار سال پیش با شکار جانوران و گرد آوردن خوردنیهای گیاهی گذران زندگی کرده است. بنابراین زندگی بشر در ۱۰ هزار سال اخیر کیفیت خاصی داشته و در این دوره است که هیچ چیز به حالت وقفه و سکون درنیامده و همواره در حال تغییر و دگرگونی بوده و سرعت این تغییر و تحولات بیشتر و بیشتر شده است.
امروز تکنولوژی جدید کامپیوتر افراد سالمند را گیج میکند. چون همه چیز، حتا در همان دورهی عمر یک فرد همواره در تغییر است. به یک تعبیر آغاز کشاورزی هم یکی از همین جهشهای بسیار سریع در سیر تغییر و تحول بود. امروزه به دلیل اینکه بسیاری از ما در شهرها زندگی میکنیم و سرعت زندگی در شهرها بیش از آن است که در محیطهای روستایی مشاهده میشود. شاید نتوانیم به خوبی حس کنیم که ابداع زراعت و دامداری در سیر تمدن بشر تا چه حد اهمیت داشته است؟ اما به هر حال میپذیریم که این تغییر واقعا” انقلاب بزرگی بوده است.
در جاهایی که اهلی کردن گیاهان و اهلی کردن حیوانات انجام گرفت، تغییر بزرگی در شیوهی زندگی بهوجود آمد. همهی پیشرفتهای فنی بشر، حاصل این نحوهی زندگی بوده، که انسان توانسته است در محلی ثابت، سکونت پیدا کند و این امکان را، مبادرت انسان به کشاورزی یعنی دامداری و زراعت، بهوجود آورد.
در حدود ۱۰ هزار سال پیش وضعیت جوی و اقلیمی شدیدا” در حال تغییر بود. عصر یخبندان که ما هنوز در آن زندگی میکنیم البته بر اثر دخالتهای سودپرستانهی سرمایهداران، سال ۲۰۱۵ را تبدیل به گرمترین سال از زمان ساختن دماسنج تاکنون نموده است، با دورههای درازی از آب و هوای سرد و خشک مشخص میشده است. اما در حدود ۱۰ هزار سال پیش، آب و هوای سرد جای خود را به آب و هوای گرم داد. که با بارندگی بیشتر همراه بود.
در آغاز همین مرحلهی گرم در حدود ۱۰ هزار سال پیش بود که نیاز اجتماعی در انسان فکر و علاقه به کشاورزی را به وجود آورد. و زراعت و دامداری در سه منطقه از جهان آغاز شد. منطقهای که دربارهی پیدایش و تحول کشاورزی در آن اطلاعات بیشتری در دست داریم “لوان” در بخش شرقی مدیترانه بود و این منطقهای است که امروز شامل اسرائیل، فلسطین، سوریه و شمال عراق میشود. از طرف دیگر بهطور کاملا” مستقل در چین و سپس در قارهی آمریکا، در آمریکای مرکزی در مکزیک و هم چنین تا اندازهای در پرو آغاز شد.
باستانشناسان این تغییر در شیوهی زندگی انسان از شکار حیوانات و گردآوری خوردنیهای گیاهی، به دامداری و زراعت را انقلاب “نئولیتیک” یا دورهی نو سنگی۱ مینامند.
در حقیقت سرآغاز کشاورزی از مشخصههای دورهی نوسنگی است. کشاورزان عصر نوسنگی، ناچار شدند در یک جا و به صورت ثابت زندگی کنند. از اینرو دست به کار ساختن ابزارهایی شبه داس و شبه گاوآهن و چرخ شدند. و با ساختن مسکن مناسب خود دهکدهها را به وجود آوردند و با دست کشیدن از پیگردی جانوران مهاجر برای تامین خوراک خود، پرورش جانوران اهلی را شروع کردند. مهمترین جانورانی که اهلی کردند، گاو، بز، گوسفند و در اواخر نوسنگی، خوک بود. آنان به رام کردن اسب و الاغ هم پرداختند، اما نه برای تغذیهی خود، بلکه به منظور بارکشی و کار، و آن را برای انجام بسیاری از کارهای مفید تربیت کردند.
آنان در بسیاری از نواحی، استفاده از چوب برای خانه سازی را آغاز کردند و با قطع درختان، زمین بیشتری برای کشاورزی در اختیارشان قرار میگرفت.
آنان علاوه بر تولید محصولات کشاورزی و ابزارها و تجهیزات مربوطه، فنون سبدسازی، سفالگری، چرخ سفالگری و پارچهبافی را هم پدید آوردند. در حقیقت تمامی نوآوریهای اولیهی دنیا را مردمان عصر نوسنگی انجام دادهاند و تنها فلز، به عنوان مادهای بهتر از سنگ برای ساخت وسایل و ابزارها، همچنان کشف نشده باقی مانده بود.
هماکنون قبیلههایی که از تکاملاجتماعی جا ماندهاند، در سراسر جهان از جمله جنگلهای آمازون، آفریقا و آسیا وجود دارند که همهی فناوریها و برنامههای اقتصادی به وجود آمده در عصر نوسنگی را به کار میگیرند.
در هر یک از سه منطقه یادشده،(لوان، چین، آمریکای مرکزی و جنوبی) بین ۱ تا ۲ هزار سال طول کشید تا زراعت شکل و قاعدهای پیدا کرد. این طور نبود که یک نفر آن را به طور کامل در ذهن تجسم کند و بفهمد که اگر تخمها یا بذرهایی را بهکارد، سبز میشود و به بار مینشیند بعد او میتواند برود حاصل آن را بردارد. تصور اینکه یک فرد باهوش به این فکر افتاده باشد درست نیست.
وقتی باران بیشتر میبارید غلات وحشی یا خودرو که به طور طبیعی در تپههای منطقهی لوان و شرق مدیترانه میروییدند، فراوانتر میشد. ساکنان این نواحی این غلات را گردآوری میکردند و رفته رفته مصرف آنها برایشان به عادتی ماندگار تبدیل میشد.
آنها برای اینکه این غلات را داشته باشند، ناچار میشدند که به اصطلاح به طور مصنوعی آنها را برویانند. مجبور بودند که آنها را ببرند و در جاهایی بهکارند که آب موجود باشد و بتوانند خودشان به آن آب بدهند و از آنها مواظبت کنند. با همین عمل بود که زراعت آغاز شد.
یا اینکه تخم آنها را جمعآوری کردند و این تخمها را در جای دیگر که شرایط مساعدتر بود، در خاک نشاندند. به این ترتیب آنها برای نخستین بار، برای رشد این گیاهان یک محیط مصنوعی ایجاد کردند. این کار در واقع همان زراعت است. جایی مثل سواحلی که اسرائیل امروز و فلسطین و اردن را شامل میشود، این همان منطقهای است که وجود غلات خیلی اهمیت داشت. چون مواد غذایی دیگری موجود نبود. رود پهناور و پر آبی مانند نیل وجود ندارد که نیازهای مردم را بر آورده کند. البته رود اردن هست. که به “بحرالمیت” میریزد و آب آن بیش از اندازه شور است و جوابگوی نیاز نیست. اما در حاشیهی درهی اردن چشمههای روان است. و یکی از پر آبترین و شیرینترین چشمهها در درهی اردن جاری است. در همین منطقه است، که ما میتوانیم دقیقا” ببینیم که در زمان ابداع زراعت وضع چهگونه بوده است؟ چون مردم، تخم این غلات را در ناحیهای که چشمه از دامنهی تپه سرازیر میشد و زمینهای اطراف خود را سیراب میکرد، میکاشتند.
مردم رفته رفته به تجربه در مییافتند که بعضی از روشهای زراعت نتیجهی بهتری دارد و به این ترتیب اقتصادهای مبتنی بر کشاورزی پدید میآمد که در آنها عناصر اصلی و اساسی در حد شایان توجهی شبیه به اقتصادهای مبتنی بر کشاورزی امروز بود. روستاهایی بهوجود آمد که ساکنان آنها از گندم و جو، مانند مردمان امروز بهرهبرداری میکردند. آنها مجموعهای از روشهای کشاورزی را با تجربه تکمیل کردند. این روشها بعدا” به اروپا و شمال آفریقا و به بسیاری نقاط دیگر رفت. این نوع زراعت در واقع ترکیبی بود از کشت گیاهان و در عین حال نگهداری و پرورش گوسفند و بز به عنوان مهمترین حیوانات اهلی.
این روش اولیهی کشاورزی بسیار موفقیت آمیز بود. هنوز هم در بسیاری از نقاط جهان به همان صورت متداول است. بدین ترتیب در حدود شش هزار سال پیش، بیشتر زمینهای حاصلخیز به دست کشاورزان افتاد.
ابداع کشاورزی یا زراعت و دامداری در حدود ۱۰ هزار سال پیش، موجب شد که یک رشته تغییرات سریع در شیوهی زندگی بشر پدید بیاید. و آن این است که از آن به بعد انسان برای زندگی کردن واقعا” ناگزیر بوده است که بیشتر کار بکند.
یک تغییر بزرگ دیگر در شیوهی زندگی انسان، گذار از حرکت به اسکان بود. به این معنی که افراد در دورهای که با اتکا به شکار حیوانات و گردآوری خوردنیهای گیاهان وحشی، زندگی میکردند، همواره از جایی به جای دیگر در حرکت بودند. اما با پرداختن به زراعت ناگزیر بودند که در جایی ثابت سکونت کنند. کشاورزی این امکان را پیش آورد، که انسانها در بیشتر نقاط جهان با شیوهی استقرار و اسکان زندگی کنند. وقتی که افراد در یک محل ثابت ماندگار شوند، تغییرات و تحولات فنی و اجتماعی زیادی در زندگی آنها بهوجود میآید.
درست کردن انواع ظرفها، ساختن خانه، ریسیدن، بافتن، چه در مورد بافتههای پوشاکی و چه در مورد درست کردن چیزهایی مثل صافی و غربال برای پاک کردن غلات و الککردن آرد، اینها نخستین قدمهایی است که باید برای هماهنگ کردن خود با شیوهی استقرار و اسکان بر میداشتند.
بعضی از نخستین روستاهایی که ایجاد شده بود، رفته رفته گسترش زیادی پیدا کرد. به زودی در نقاطی مثل بخش جنوبی عراق که امکان آبیاری زمینه را آماده کرد، تا شمار زیادی از مردم بتوانند در یک محل زندگی کنند. پدیدهای که واقعا” میتوانیم آن را شهر بنامیم ، بهوجود آمد. به این معنی که جمعیت وسیعی از مردم، ۵۰ هزار نفر و احتمالا” ۱۰۰ هزار نفر، در یک جامعهی واحد با هم زندگی میکردند. این شهرها در حدود چهار هزار سال پیش از میلاد بهوجود آمد.
با نخستین شهرها، فرهنگ شهری جدیدی بهوجود آمد، که امروز با آن به خوبی آشنا هستیم. چون شهرها مراکز تنوع و مراکز اختراع و ابداع بودند. مراکزی بودند که انواع محصولات جدید در آنها ساخته و خرید و فروش میشد. و مراکزی بودند که هر اختراع مبنایی قرار میگرفت که اختراعات دیگری در پی آن صورت گیرد.
۳-ابداع خط
هیچ تردیدی نیست که ابداع و به کار بردن خط گام بزرگی در مسیر تمدن بشر بود، چون به وسیلهی خط میتوانستند اطلاعات را ذخیره کنند. خط یا نوشتن در دو نقطهی مختلف جهان و احتمالا” بهطور جداگانه بدون اینکه مردم یکی از این دو سرزمین، آن را از دیگری اقتباس کرده باشد، در حدود ۵ هزار سال پیش ابداع شد. یکی هیروگلیف یا خط تصویری در مصر باستان و دیگری خط میخی در سرزمینی که امروز با نام عراق شناخته میشود. خط هیروگلیف را روی “پاپیروس” مینوشتند- ورقههای پاپیروس که تا اندازهای به کاغذ امروزی شباهت دارد، از ساقهی گیاهی نیمانند به نام “پاپیروس” درست میشد.- و خط میخی را روی لوحهایی از گل پخته.
ابداع خط جهشی بزرگ در راه پیشرفت و تکامل بشر بوده است، جهشی که شاید اهمیت آن از رفتن به کرهی ماه بیشتر باشد. هیچ یک از دست آوردهای انسان از لحاظ تاثیر دراز مدت فرهنگی و کمک به پیشرفت بشر در سیر تمدن و علوم، نمیتواند با ابداع خط برابری کند.
یادگیری خط میخی و خط هیروگلیف و خواندن متنهایی که به این دو خط به جا مانده است، احتیاج به سالها مطالعه و پشتکار دارد. از همین نوشتههاست که به صورت حافظهی تاریخ برای ما مانده است و اطلاعات بسیار وسیعی در بارهی گذشتهی انسان در اختیار ما میگذارد و ما نسل به نسل با پژوهش دربارهی آنها آگاهی بیشتری پیدا میکنیم. خط موجب شد که ما انسانها بتوانیم در حد بسیار وسیعتری اطلاعات ذخیره کنیم و از این اطلاعات بهره بگیریم.
ما امروز در جامعهی خود به خوبی میبینیم که تکنولوژی اطلاعات چقدر اهمیت دارد. همه میدانیم که کامپیوتر به ما این امکان را میدهد. که از اطلاعات بهرهبرداریهای تازهای بکنیم. از جهاتی کامپیوتر کارهایی میکند، که از عهدهی خط بر نمیآید. چون این کارها را الکترونیکی انجام میدهد. اما خط هم واقعا” به نوبهی خود برای ذخیرهی اطلاعات وسیلهی کارآمدی بوده است. بنابراین میتوانیم ابداع و کاربرد خط را نخستین انقلاب اطلاعاتی در تاریخ بشر بدانیم.
اکنون این پرسش را مطرح میکنیم که چه انگیزهای موجب شد که در حدود ۵ هزار سال پیش مردمانی که در مصر باستان و عراق باستان زندگی میکردند، خط را ابداع کنند؟ همانطور که پیشتر بیان کردیم، نیاز اجتماعی است که زمینهی واقعی و عینی برای تولید فراهم میکند. خط در ابتدا احتمالا” برای نیازهای اداری و تشکیلاتی یا اقتصادی ابداع شد و به کار رفت. در آن دوره جامعههایی بهوجود آمده بود که در آنها فعالیتهای بزرگی جریان داشت. این فعالیتها مستلزم پرداخت دستمزد، جیرهی غذایی، انبار کردن مواد، و چیزهایی از این قبیل بود. چون در این گونه فعالیتها با ارقامی بزرگ سروکار داشتند، عملیاتی که انجام میگرفت وسیع و پیچیده بود. احتمالا” مردمانی که در این سرزمینها در نخستین شهرهای آن دوره زندگی میکردند، به ابداع خط و نوشتن پرداختند. پس آنها برای ثبت و ضبط، به خط احتیاج پیدا کردند. این کاری است که ما امروز با عنوان حسابداری میشناسیم. مدتی گذشت تا عدهای به این فکر افتادند که خط را برای مقاصدی دیگر هم میتوان به کار برد.
به این ترتیب احتمالا” صد تا دویست سالی بعد از ابداع خط، موقعیتی پیدا شد، که بعضی از کاتبان به نوشتن ادبیات، داستان و همچنین تاریخ و علوم مختلف پرداختند. همین نوشتههاست که امروز برای ما ارزش بسیار زیادی دارد. چون با خواندن آنهاست که از ماجراهای گذشته آگاهی پیدا میکنیم و به نظرات و عقاید آنها پیمیبریم. اینها چیزهایی است که بدون خط برای همیشه از بین میرفت و ما هرگز از آنها با خبر نمیشدیم.
به این ترتیب با خط یا خواندن نوشتههای بجامانده از دورههای باستانی است که میتوانیم به قلب و درون جامعههایی که در گذشتهی دور از میان رفتهاند راه پیدا کنیم. به شهرهای سومر و بابل در دورهای برویم، که این خط رواج گرفته بود و حتا مردم آن را در نوشتن نامه به همدیگر به کار میبردند.
خط به کسانی که خواندن و نوشتن میدانند، قدرت خاصی میبخشد و مسلم است که توانایی خواندن و نوشتن معیاری بود که افراد را متمایز میکرد و برای کسانی که این توانایی را داشتند مایهی اعتبار و قدرت میشد.
بنابراین باید توجه داشته باشیم که در نخستین دورههای بعد از ابداع خط همهی افراد یک جامعه نمیتوانستند از توانایی خواندن و نوشتن برخوردار شوند. چون در واقع خط یا بهتر بگوییم با سوادی عاملی بود که صاحبان قدرت، ثروت و اعتبار را از بقیهی افراد جامعه متمایز میکرد. در نتیجه در جامعهی طبقاتی بردهداری و فئودالی، طبقات فرودست جامعه حق خواندن و نوشتن را نداشتند.
برآورد شده که احتمالا”در سراسر تاریخ مصر باستان فقط یک درصد از جمعیت این سرزمین بهطور کامل توانایی خواندن و نوشتن داشتند. این در نظر ما انسانهای امروز، درصد بسیار پایینی است. به این ترتیب تا چند هزار سال بعد از ابداع خط، زورمندان باسوادشدن همهی مردم را امری درست و سودمند نمیدانستد. حتا امروزه با انواع مختلف حیله و نیرنگ از آگاه شدن عمومی افراد جامعه به طرق مختلف جلوگیری میکنند. اما به هر حال خط یا توانایی خواندن و نوشتن با اینکه در انحصار عدهی کمی بود و اکثریت وسیعی از مردم امکان برخورداری از آن را نداشتند، موجب شد که در نظام و ادارهی جامعهی انسانی و حتا در طرز تفکر انسانها تغییرات عمیقی بهوجود بیاید.
خط در ماهیت جامعهی انسانی تاثیری بیاندازه عمیق داشت. وسیلهای بوده است، که به مرور فکر هویت فردی و اجتماعی را بهوجود آورده است و این حس هویت فردی و اجتماعی در شعر، در نوشتن خاطرات و در مکاتبات خصوصی نمایان شده است. و همچنین در نوشتههایی که افراد خواستهاند افکار و احساسات واقعی خود را در آنها بیان کنند. خواندن و نوشتن در رشد و توسعهی ذهن و خرد انسان تاثیری بنیادی داشته است.
خط هیروگلیف چند هزار سال رواج داشت. و زمانی از بین رفت که مصر به آیین مسیحیت گروید. علت به کنار گذاشته شدن آن این بود که خط هیروگلیف بیش از حد یادآور خدایان مصر باستان بود. وقتی مصر به مسیحیت گروید، خط کهن به کنار گذاشته شد. آخرین نوشتهای که به خط هیروگلیف در دست داریم مربوط به حدود ۴۰۰ سال بعد از میلاد مسیح است. یعنی اندک زمانی پیش از آنکه سرانجام معبدها را به دستور امپراطور “بیزانس” یا روم شرقی بستند و این در حدود ۱۶۰۰ سال پیش بود. با توجه به این واقعیت که خط هیروگلیف در حدود ۵۰۰۰ هزار پیش در مصر ابداع شد. از زمان منسوخ شدن آن دورهی درازی نمیگذرد. شاید اگر وقایع صورت دیگری به خود میگرفت، امروز در اینترنت خط هیروگلیف هم میداشتیم. هیچ دلیلی وجود ندارد که بگوییم، چنین چیزی امکان نمیداشت، چون امکانات تصویری اینترنت بسیار زیاد است. با قدرتی که کامپیوتر در نشان دادن دقیقترین تصویرها دارد، میتوانست برای خط هیروگلیف بسیار مناسب باشد.
۴- ابداع نخستین ماشین چاپ
در واقع اختراع ماشین چاپ بود که زمینه را برای رسیدن انسان به عصر جدید آماده کرد، چاپ یا صنعت چاپ سابقهی درازی ندارد و زمان پیدایش آن نه هزاران سال بلکه چند صد سال بیشتر نمیگذرد. اما دربارهی این که ابداع چاپ به ابتداییترین صورت خود چه زمانی و در کجا آغاز شد، هنوز نظر واحد و قاطعی وجود ندارد. اگر شما در اروپای ۵۰۰ سال پیش زندگی میکردید، تردیدی نداشتهاید که چاپ در دههی ۱۴۵۰ یعنی در حدود ۵۶۵ سال پیش در شهر “ماینز” (ماینس) در آلمان آغاز شد.
اما آنچه اروپائیان آن زمان نمیدانستند این بود که فن چاپ صدها سال پیش از پیدایش و توسعهی آن در اروپا، در این سوی جهان در سرزمین چین رواج یافته بود. یک تاریخ مهم در دست داریم که سال ۸۶۸ میلادی است. و این زمانی است که نخستین کتاب چاپی موجود تهیه شد. این کتاب بینظیر را به صورت یک طومار به طول تقریبی ۱۰ متر درست کردند، یک متن بودایی است، با عنوان “سوترای الماس”، سوترا کلمهای است “سانسکریت” به معنای رشته، قاعده، آیین یا حکمت. این کتاب چاپ شدهای که اکنون در دست داریم نه در آلمان قرن ۱۵ میلادی بلکه در چین در قرن نهم میلادی تهیه شده بود.
با توجه به نیاز اجتماعی مردی به نام “یوهانس گوتنبرگ” چند سالی به تجربه در زمینهی ابداعات مختلف مشغول بود و در اواسط دههی ۱۴۵۰ میلادی تلاشهای او با تکمیل یک طرح بزرگ به ثمر رسید.
گوتنبرگ، نخستین کسی بود که برای هر حرف قطعه فلزی جداگانه درنظر گرفت. وی قطعهها را برای ترکیب کلمات مناسب کنار هم قرار داد، بر آنها مرکب مالید، و بر ورقهای کاغذ فشرد و به این ترتیب چاپ نوین را باب کرد. وی حروف را ابتدا از جنس چوب، سپس از سرب، و بعدها از آلیاژ سرب، قلع، و آنتیموان ساخت. گوتنبرگ روزانه بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ برگ چاپ میکرد.
ابداع گوتنبرگ ظرف مدتی حدود ۴۰ سال در همه کشورهای عمده اروپایی رواج یافت و چاپخانههایی با این روش بهوجود آمد. در فاصله سالهای ۱۴۶۰ ـ ۱۴۷۰ میلادی، چاپخانههایی در آلمان و سایر کشورهای اروپایی پدید آمد. در نیمقرن نخست پس از کار گوتنبرگ، حدود چهلهزار کتاب به چاپ رسید و شمارگان مجموع آنها از ۱۲ میلیون نسخه فراتر رفت. در پایان قرن پانزدهم در اروپا، بیش از دویست چاپخانه در شصتونه شهر فعالیت مستمر داشتند. از جمله چاپخانههای مهم آن دوره میتوان به چاپخانه آنتون کابرگر در شهر نورنبرگ اشاره کرد که تعداد ماشینهای چاپ آن ۲۴ دستگاه بود و صدها نفر در آن چاپخانه کار میکردند.
برای مدتی دراز اروپائیان تصور میکردند که کتاب مقدس نخستین کتاب چاپ شدهی جهان است. ولی اکنون ما میدانیم که این تصور درست نیست. اما چیزی که هنوز معلوم نشده، این است که آیا فن چاپ در اروپا کاملا” مستقل از هر جایی دیگر ابداع شد یا اینکه این فن آنقدر تدریجی و آهسته از چین به نقاط دیگر جهان رفت که اروپاییها بدون اینکه منشا و مبدأ فن چاپ آگاه باشند، آن را دنبال کردند؟
اما یک ابداع مهم دیگر هست که با فن چاپ ارتباط دارد و ما با قاطعیت میدانیم که از چین به نقاط دیگر جهان رفته است. کاغذ که یکی از چیزهای ضروری در کار چاپ است، از شرق به غرب رفته و این واقعیت را با مدارک کافی میتوانیم نشان دهیم. کار چاپ احتیاج به کاغذ دارد. احتیاج به وسیلهای دارد که بتوانیم آن را به آسانی و با هزینهی کم تولید کنیم. وسیلهای که بشود متن مورد نظر را روی آن چاپ کرد. کاغذسازی تکنولوژی یا فن پیچیدهای است، که مراحل متعدد و مختلفی دارد. شکی نیست که بدون بهرهگیری از کار چینیها در تهیهی کاغذ، کتاب مقدس چاپ “گوتنبرگ” مدت بسیار درازی به تاخیر میافتاد.
کاغذ یکی از ابداعهای چینیهاست. در واقع تنها ابداعی است که میتوانیم انتقال آن از چین به سرزمینهای غربی را به ترتیب تاریخی نشان بدهیم. بهطور خلاصه میتوانیم بگوییم که چینیها در حدود سال ۱۵۰ میلادی یعنی حدود ۱۸۵۰ سال پیش با استفاده از خمیر پارچه، کاغذ تولید کردند. منظور از خمیر پارچه این است که منسوجات پنبهای کهنه را ریز کنند و آن را به صورت خمیر در آورند.
در نبرد رود “تالاس” در سال ۷۵۲ میلادی عدهای از کاردانهای چینی فن چاپ، به اسارت در میآیند و آنها را به بغداد میبرند. آن وقت فن کاغذسازی در حیطهی فرهنگ اسلامی گسترش پیدا میکند. بعد غربیها کاغذ ساخت مصر را میخرند و به کشورهای خود میبرند.
در اروپا و چین، مذهب، در نخستین مراحل توسعهی فن چاپ، تاثیر زیادی داشت. مثلا” در چین معتقد بودند که نسخهبرداری از تصویر بودا صواب دارد. این اعتقادی بود که حتما” شامل نسخهبرداری یا چاپ متون بودایی هم میشد. اما در اروپای غربی مقامات کلیسا در ابتدا، حتا استفاده از کاغذ را ممنوع کردند. آن را ساختهی کفار خواندند. معتقد بودند که پوست جانوران برای نوشتن کتاب مقدس، تنها وسیلهی مناسب است. این تعصب عجیب بیش از صد سال ادامه یافت. تا اینکه کلیسا استفاده از کاغذ برای چاپ کتابهای مذهبی را روا اعلام کرد.
امروز انقلابی که اینترنت بهوجود آورده، در مقایسه با تغییرات و تحولاتی که حاصل رواج صنعت چاپ در ۵۰۰ سال پیش در اروپا بود، پیشرفت چندان بزرگی نیست.
اکنون ببینیم که چاپ و انتشار، چهگونه وضع جهان را دگرگون کرد؟ در وحلهی نخست چاپ و انتشار، موجب ترویج افکار و عقایدی شد که ما آنها را با “رنسانس” مربوط میدانیم. رنسانس به مفهوم احیای علاقه و توجه به آموختن و دانش، ابتدا در ایتالیا آغاز شد. ایتالیا کشوری بودکه پیش از نقاط دیگر اروپا، فن چاپ و انتشار کتاب در آنجا رواج گرفت و توسعهی زیادی پیدا کرد. مردم این امکان را پیدا کرده بودند که دربارهی موضوعی معین با هم بحث کنند. میدانستند که دارند دربارهی یک متن معین حرف میزنند، میدانستند که موضوع بحثشان مطلب معینی است، چون متن یا کتاب معینی را در مقابل خود داشتند. در تمام نسخههایی که از آن متن یا کتاب وجود داشت، مثلا” یک تصویر معین تشریح میشد. به عبارت دیگر کتاب حیطهی تفکر را بسط و روشن و مشخص میکرد. میتوان گفت که چاپ، موجب شد که یک جامعهی علمی بینالمللی بهوجود بیاید. جامعهای که افراد در آن مطمئن باشند یا نسبتا” مطمئن باشند که دربارهی موضوع معین و واحدی صحبت میکنند و همین امر زمینه را برای پیشرفت و توسعهی علم، فلسفه و ادبیات آماده میکند.
ضمنا” چاپ و انتشار برای گسترش آموزش و سواد در جوامع، امری بنیادی بود. چین در این زمینه چندین قرن از اروپا جلو بود. بسیاری از صاحب نظران امروز بر این عقیدهاند که در چین، در مقایسه با سایر نقاط جهان، عدهی بیشتری از مردم از توانایی خواندن و نوشتن بهرهمند میشدند. و این امر احتمالا”تا حد زیادی حاصل ارزانی کاغذ، ارزانی چاپ و بالاخره ارزانی کتاب بود. بالاخره با گسترش سواد و نشر افکار و عقاید از طریق چاپ، عدهی بیشتری از مردم میتوانستند در روند سیاسی مشارکت پیدا کنند. بدیهی است که این جنبه از چاپ و انتشار میتواند برای همهی مردم جهان، مایهی شادی و سعادت باشد. به همان طریق که وسیلهی نشر عقاید و افکار سودمند و عالی مانند کتاب کاپیتال کارل مارکس میشود، میتواند وسیلهی نشر و عقاید و افکار زیان آور و نامطلوب مانند نبرد من هیتلر هم باشد.
چاپ برای مردم موقعیتی کاملا” جدید به وجود آورد. به این معنی که مردم به کتاب و اطلاعات و علوم مختلف، دسترسی پیدا کردند. همین دسترسی به اطلاعات، اساسیترین عامل برای مشارکت در تصمیمگیری و ایفای نقشی فعال در جامعهای است که انسان در آن زندگی میکند و سبب پیشرفت و تکامل آن جامعه میشود.
۵-ابداع ماشین بخار
موتورهایی که با نیروی بخار کار میکند، واقعا” انقلابی در صنعت ایجاد کرد و این خصوصیت انقلابی از همان بدو پیدایش ماشین بخار، بر همهی مردم آشکار بود. زمان پیدایش ماشین بخار اوایل قرن هفدهم میلادی، و محل آن انگلیس بود.
در انگلستان بود که غوغای عالمگیر تحولی عظیم، که امروز آن را با عنوان انقلاب صنعتی میشناسیم، آغاز شد. در سراسر قرن هفدهم تلاشهای گوناگونی برای ایجاد منابع جدید نیرو انجام گرفت و از جمله چیزهایی که برای این منظور به کار رفت، باروت بود. نخستین تجربهها برای ساختن موتورهای احتراقی، ابداع موتورهایی بود که با انفجار باروت کار میکرد. اما سرانجام بخار بود که با قابلیت زیاد برای فشرده شدن و باز شدن نیروی محرکهای ایجاد کرد. و با استفاده از آن، نخستین موتور یا ماشین بخار در سال ۱۷۱۲ میلادی ساخته شد.
مخترع نخستین ماشین بخار مردی بود به نام “تامس نیوکامن”، موتورهایی که او ساخت، برای تلمبهزدن و خارجکردن آب از معادن قلع در “کلن بال” در بخش جنوب غربی انگلستان، مورد استفاده قرار گرفت. این معادن از منابع مهم درآمد بود. اما عمق آنها، به اندازهای زیاد بود که اغلب آب، آنها را میگرفت و بهرهبرداری را تقریبا” غیرممکن میکرد. صاحبان معادن قلع، فقط در صورتی میتوانستند درآمد هنگفتی داشته باشند، که با موتورهای بسیار قوی، آب را از معادن خارج کنند. در اینجا بود که نیروی بخار، به یاری آنها آمد.
در موتورهای بخار، از قابلیت انبساط بخار، برای حرکت دادن پیستون در سیلندر، به طرف بالا استفاده میکردند. بخار معمولا” با سرد کردن سریع سیلندر، فشرده میشد. به این ترتیب بین فشار جو و خلایی که با فشرده شدن بخار در سیلندر، به وجود میآمد، اختلاف فشاری ایجاد میشد. همین امر پیستون را در سیلندر، به طرف پایین حرکت میداد و با ادامهی این دو حرکت متناوب، موتور به کار میافتاد.
“تامس نیوکامن” توانست ماشین بخاری بسازد که پیستون آن در هر دقیقه ۱۲ دور حرکت متناوب داشت. البته سرعت این ماشین بخار، از کندترین ماشینهای بخار امروزی، هم، کمتر بود. اما مردم ۳۰۰ سال پیش، به همین ماشینهای بخار هم با دیدهی اعجاب و هراس نگاه میکردند. اندازهی آنها بسیار بزرگ بود و معمولا”در برجی در مدخل معدن، بر پا میشد. این شکل و اندازه، به آنها حالتی عجیبتر و حیرتانگیزتر میداد. خصوصیت جدید این ماشینهای بخار حیرتانگیز که به آنها “موتورآتشی” هم میگفتند، این بود که میتوانست بدون مداخلهی انسان، به کار خود ادامه بدهد. به عبارت دیگر انسان برای نخستین بار، ماشینی در اختیار داشت که خودکار بود و لازم نبود که کار آن فقط با حضور انسان و مداخلهی پیوستهی او ادامه پیدا کند.
نیاز بسیار مهمی را که ماشینهای بخار جدید تامین میکرد، تلمبه زدن بود. در واقع تکنولوژی استخراج معادن بود که موجب پیشرفت تکنولوژی نیروی بخار شد. چون از یکطرف معادن بود که زغالسنگ و فلزات مختلف را فراهم میکرد و با اتکا به آنها ماشین بخار به وجود آمد. از طرف دیگر به واسطهی تلمبههای بخار بود که میتوانستند از معادن در اعماق بسیار زیاد بهرهبرداری کنند. چون ماشین بخار این امکان را پیش آورده بود که آب را مرتبا”، با تلمبه از معادن خارج کند. وقتی که تلمبههای بخار، با قدرت کافی در دسترس باشد و به توانند با استفاده از آنها از معادن در اعماق پایینتر، بهرهبرداری کنند و محصول بیشتر داشته باشد، بدیهی است که کار صنایع سریعا”رونق میگیرد.
ماشین بخار در واقع در حکم قلب تپندهی تحولی که به آن انقلاب صنعتی میگوییم، عمل میکرد و کار افرادی مانند “تامس نیوکامن”، یعنی مهندسانی که از شناخت تازهی علم، برای حل مشکلات موجود در صنایع استفاده میکردند، به زودی در سایر نقاط اروپا، تقاضای فراوان پیدا کرد. چون چنین افرادی بودند که باید به صاحبان معادن و کارخانهها یاری بدهند؛ تا آنها هم بهتوانند برای خودشان، ماشین و تلمبههای بخار داشته باشند.
منبع تازهای از نیرو به وجود آمده بود که از هر جهت در کنترل و اختیار انسان بود. میتوانستند آن را به هر تعداد که بهخواهند، بسازند، و در هر جا که بخواهند برپا کنند. همین خصوصیات، جنبهی انقلابی بودن، این پدیدهی صنعتی را به خوبی نشان میدهد. بسیاری از اروپائیان که با طرز کار ماشین بخار آشنایی پیدا کرده بودند، آن را واقعا”پدیدهای تحولساز و انقلابی میدانستند.
به چه دلیل ماشین بخار را در ردیف بزرگترین ابداعها و اختراعها در تاریخ بشر قرار میدهند؟ کاری که ماشین بخار کرد، در واقع این بود که برای نخستین بار این امکان را به وجود آورد که انرژی یا نیرو به محل بهرهبرداری از منابع برده شود نه برعکس. به این ترتیب حتا اگر در یک محل آبشاری برای به کار انداختن دستگاههای یک کارخانه وجود نداشت، میتوانستند کارخانه را، چه کارگاه ریسندگی و بافندگی باشد، چه آسیاب و مانند اینها، در محلی برپا کنند که این منابع با ارزانترین قیمت، در دسترس باشد. وقتی این امکان وجود داشته باشد که مثلا”در محل مورد نیاز، آسیابی با نیروی بخار، برای آرد کردن غلات، بسازند و مجبور نباشند که با تحمل زحمات و هزینهی سنگین، غلات را به نقطهی دوری که آسیابی با نیروی آبشاری وجود دارد، حمل کنند. این امر خود به خود، بزرگترین و مهمترین تحولات و دگرگونیها را در سیر تاریخ پدید آورد.
به این ترتیب بود که در شمال انگلستان انقلاب صنعتی متکی بر نیروی بخار، در ابتدا به راه افتاد. چون در آنجا بود که، موادخام لازم برای تولید کالاهای مختلف، به فراوانی در دسترس بود.
امروز وقتی دربارهی ماشینهای بخار فکر میکنیم معمولا”به یاد تلمبهها، کارخانهها و معادن زغال سنگ نمیافتیم؛ بلکه خط آهن و لکوموتیو به ذهن ما میآید. در واقع مدت درازی گذشت تا کسی به این فکر افتاد که یک ماشین بخار را روی چرخ نصب کند، یعنی لکوموتیو بسازد. با این کار بود که به زودی، ماشین بخار، توسعهی بیشتری پیدا کرد. موفقیت بزرگ را در این زمینه “جیمز وات” به دست آورد. او برای به حرکت در آوردن پیستون در سیلندر کاری کرد که به جای هوا، بهتوان از بخارآب استفاده کرد. خود لکوموتیو هم احتیاج به پیشرفتهای تکنیکی بیشتری داشت. در این مورد، عامل اصلی بالا بردن میزان فشار بخار بود. چون بخار با فشار زیاد، این امکان را پیش آورد که کل دستگاه در اندازههای کوچک ساخته شود. به این ترتیب توانستند یک دستگاه مولد نیرو در اندازهی بسیار کوچک بسازند و نسبت نیرو به وزن، در این ماشینها پیشرفت فوقالعادهای کرد و این امکان را به وجود آورد که لکوموتیو روی ریل به آسانی به حرکت در بیاید.
تقریبا” ۱۰۰ سال بعد از ساختن ماشین بخار ساکن بود که نخستین ماشین بخار متحرک و چرخدار ساخته شد. در این باره روزنامهی تایمز لندن در هشتم ژوئیهی سال ۱۸۰۸ میلادی نوشت: بر اساس اطلاع موثقی که در دست داریم، قرار است یک خودرو که با نیروی بخار کار میکند، در مسابقاتی که در اکتبر آینده در “نیومارکت” برگزار خواهد شد، با بهترین مادیانها و اسبها، مسابقه بدهد. گفته میشود که مبلغ شرطبندی در این مسابقات،۱۰ هزار لیره است و احتمال برد خودرو بخار، از همه بیشتر است.
نخستین تلاشهایی که در استفاده از نیروی ماشین بخار ساکن در حمل و نقل انجام گرفت برای این بود که ماشین بخار، یک گاری را روی خط به حرکت درآورد. بنابراین خود ماشین بخار حرکت نمیکرد، بلکه گاری حرکت میکرد و ماشین بخار به وسیلهی طناب و قرقره به دنبال آن کشیده میشد. در دهههای ۱۸۱۰ و ۱۸۲۰ بود که برای نخستین بار در بریتانیا و فرانسه و بعد در سایر نقاط جهان با مهندسی دقیق، در ساختن ماشینهای بخار، کارایی آنها به حدی رسید که توانستند آنها را روی چرخ نصب کنند و به این ترتیب، ماشین بخارخودش به حرکت در بیاید و واگنها را به دنبال خود بکشد.
قطار لکوموتیو که به آن ماشین دودی هم میگفتند به عنوان یک وسیلهی حمل و نقل، ابتدا در فاصلهی سالهای ۱۸۲۰ و ۱۸۳۰ در انگلستان به کار افتاد و در دههی ۱۸۵۰ در سایر نقاط اروپا و در امریکای شمالی هم، استفاده از آن را آغاز کردند. استفاده از این وسیلهی حمل و نقل، بدون داشتن خط آهنهایی که با مهندسی دقیق کشیده شده باشد، امکانپذیر نبود. بههمین دلیل هرجا که میخواستند از این وسیله استفاده کنند باید مهندسی کل سیستم یا شبکه را در نظر میگرفتند. سیستم لکوموتیو با نیروی بخار یا ماشین دودی، که “جورج استیونسن” و “رابرت استیونسن” در دههی ۱۸۲۰ در بریتانیا به کار انداختند و بعد به نقاط دیگر جهان رفت، به تناسب و همآهنگی بین شکل و قابلیت اطمینان ریل یا خط آهن، موتور داخل لکوموتیو، مکانیسم هدایت یا فرمان و ظرفیت لکوموتیو برای کشیدن بارهای بسیار سنگین، متکی بود. به این ترتیب خط آهن در مجموع از یک سیستم مرتبط و به هم بسته تشکیل میشد.
۶-ابداع الکتریسیته
الکتریسیته، همیشه در طبیعت وجود داشته، و بحث در این است که ما انسانها کی توانستیم به این نیروی پنهان دست بیابیم و از آن بهرهبرداری کنیم؟
تا سال ۱۷۰۰ میلادی الکتریسیته پدیدهای وابسته به مواد معدنی بود، چون یک ماده یعنی کهربا وجود داشت که وقتی آن را مالش بدهند، خاصیت عجیبی پیدا میکند. به این معنی که اشیاء بسیار سبکی را که در نزدیکی آن باشد، به طرف خود میکشد، یا از خود دور میکند. چون معادل کلمه کهربا در زبان یونانی، الکترون است به خاصیت کهربا هم، الکتریسیته میگفتند. در نخستین سالهای قرن هجدهم بود که پژوهش دقیق علمی در زمینهی الکتریسیته آغاز شد. قرن هجدهم را گاهی عصر روشنگری مینامند.
در سراسر اروپا، توجه دانشوران به الکتریسیته جلب شد. از آن جمله، “هام فری دیوی” و “مایکل فارادی” که در آزمایشگاه آکادمی علوم پژوهش میکردند. “فارادی” در سوم و چهارم سپتامبر سال ۱۸۲۱میلادی، آزمایشی انجام داد. او در این آزمایش، سیمی را به دور یک مغناطیس به گردش در آورد و همین جریان است، که اساس موتور الکتریکی را تشکیل میدهد. زمانی که “مایکل فاراده” و دیگر پژوهشگران در آکادمی علوم در فعالیت بودند،۱۰۰سالی از زمان ابداع و توسعهی ماشین بخار میگذشت و استفاده از ماشینهای بخار در جامعه، دگرگونی وسیعی به وجود آورده بود. اکنون پیشگامان عصر الکتریسیته، از آن جمله “مایکل فارادی”، سخت سرگرم آزمایشهای خود بودند؛ اما درک و شناخت مبانی ماشین بخار، با وجود اثرات وسیع و عمیقی که در تحول جامعه داشت، برای مردم به مراتب آسانتر از درک و شناخت نیروی مرموز و مخصوصا” نامرئی الکتریسیته، در به کار انداختن موتورهای الکتریکی بود.
ماشین بخار، دارای اجزایی بود که بیشتر آنها مردم با چشم خود میدیدند. با اینکه طرز کار آن تا اندازهای حیرتانگیز بود، اما یک مکانیک به آسانی میتوانست بفهمد که قطعات آن در مجموع چهگونه عمل میکند و انبساط بخار به چه نحوی، موجب حرکت میشود. اما طرز کار الکتریسیته، به مراتب مرموزتر بود. مردم طرز عمل آن را نمیدیدند و نمیدانستند که در داخل سیمها چه میگذرد؛ ولی ملاحظه میکردند که با تغییرات نسبتا” جزیی در مدارهای الکتریکی، میتوان نیروی بسیار زیادی ایجاد کرد. ضمنا” مسلم شد، نیرویی که انسان میتواند با بهرهگیری از الکتریسیته ایجاد کند، بیاندازه وسیع است. مدتی دراز، یعنی تقریبا” تمامی قرن نوزدهم طول کشید تا مهندسان و دانشوران بتوانند به ماهیت کار الکتریسیته در ماشینها و سیمها، پیببرند.
در اوایل قرن هجدهم بود که اروپاییها توانستند بهطور مصنوعی الکتریسیته ایجاد کنند و در آغاز قرن نوزدهم، در اروپا، ایجاد جریان الکتریکی یا جریان دائم برق، امکانپذیر شد. باتری یا پیل “ولتاییک” را در بهار سال ۱۸۰۰ میلادی یک دانشور ایتالیایی، به نام “الکساندرولتا”، عرضه کرد. در دههی ۱۸۳۰ بود که “مایکل فارادی” برای نخستین بار به تفصیل، ارتباط بین الکتریسیته و نیروی مغناطیسی را تحلیل کرد. بالاخره، در دههی ۱۸۴۰و دههی ۱۸۵۰ بود که کاربردهای وسیع و مختلف الکتریسیته در صنعت رواج گرفت.
دستگاه تلگراف الکتریکی در دههی ۱۸۳۰ میلادی به کار افتاد. این دستگاه پیامها را از راه سیم و با کد یا رمز موسوم به مورس و البته به واسطهی الکتریسیته، دریافت میکرد. در اواسط قرن نوزدهم میلادی این دستگاه در حدی توسعه یافت که سرعت حیرتآوری در ارتباطات به وجود آورد.
همین که شبکهی تلگراف در فاصلهی دههی ۱۸۵۰ و دههی ۱۸۶۰ میلادی ایجاد شد و به کار افتاد؛ بین اروپا و امریکای شمالی و بین اروپا و شرق ارتباط بر قرار شد. این پدیده در بازرگانی و دادوستد و همچنین در زندگی اجتماعی، تاثیر بسیار زیادی گذاشت. چون برای نخستین بار، این امکان به وجود آمد که از فاصلههای بسیار دور بتوانند تقریبا” تماس فوری برقرار کنند. بدیهی است که بازارهای سهام جدید، بدون دسترسی به سیستم تلگرافی مدرن، نمیتوانست بهوجود بیاید. همچنین شبکهی راه آهن، بدون استفاده از تلگراف الکتریکی، نمیتوانست به درستی کار کند. اما اثرات وسیع تکنولوژی در جوامع، در دههی ۱۸۸۰ و دههی ۱۸۹۰ میلادی، به خوبی آشکار شد. در این دوره بود که ابداعات و اختراعات بیشمار، مبتنی بر این تکنولوژی، انجام گرفت.
از پایان دههی ۱۸۷۰ تا سال ۱۹۰۰ میلادی، در تکنولوژی الکتریکی، گسترشی وسیع و ناگهانی پیدا شد. بعد از تلفن، که برای نخستین بار در سال ۱۸۷۷ به کار افتاد، فنوگراف عرضه شد، که آن را ادیسون اختراع کرد. این فنوگراف همان دستگاهی است که به نوع پیشرفته آن، امروز “گرامافون” میگوییم. با دستگاه “فنوگراف” ادیسون، هم گفتار و هم موسیقی را ضبط میکردند.
از سال ۱۸۷۵ تا سال ۱۸۹۵ میلادی، بیشتر دستگاههای مبتنی بر تکنولوژی الکتریسیته، که امروز همه با آنها آشنا هستیم، اختراع شده بود: گرامافون، چراغ برق، رادیو، سینما، ماشین دیکته، دستگاه پیامگیر تلفن، حتا دستگاه ضبط صوت روی نوار، به صورت کامل یا ابتدایی در فاصلهی اواسط دههی ۱۸۷۰ میلادی تا سال ۱۹۰۰ میلادی ابداع و عرضه شده بود. این دورهای است که سرعت و تعداد اختراعات و ابداعات در زمینهی استفادههای بازرگانی و اجتماعی از الکتریسیته، بسیار زیاد بود.
امروز ما در دورهای زندگی میکنیم که همهی مردم جهان به اخبار، اطلاعات و برنامههای نمایشی و تفریحی دسترسی فوری دارند. و اینها همه در اواخر قرن نوزدهم و هم زمان با بهرهگیری از الکتریسیته، آغاز شد.
با اینکه اختراع دستگاههای نمایشی الکتریکی، مثل سینما بسیار جالب توجه بود، تاثیر آنها در زندگی مردم، به اندازهی بعضی از ابداعات دیگر، از جمله روشنایی الکتریکی یا چراغ برق، نبود. مخصوصا” چراغ برق در خیابانها که استفاده از آن در آخرین سالهای قرن نوزدهم میلادی در شهرهای بزرگی مثل لندن، نیویورک و پاریس، آغاز شد.
پیدایش چراغ برق و بهطور کلی نیروی الکتریکی در اواخر قرن نوزدهم، ابتدا در اروپا و بعد در سایر نقاط جهان، زندگی شهری را کاملا” دگرگون کرد.
یکی از اختراعات متکی به الکتریسیته، که در دههی ۱۹۲۰ میلادی، بعد از جنگ جهانی اول رواج گرفت، رادیو بود. رادیو یک وسیلهی کاملا” جدید بود. این وسیله در اوایل قرن بیستم و بر پایهی ابداعات قرن نوزدهم به وجود آمد.
بعد در دورهی جنگ جهانی دوم و در دههی اول بعد از جنگ، یک وسیلهی الکتریکی مهم تحولساز دیگر، به وجود آمد و توسعه پیدا کرد. این وسیله ترانزیستور بود. ظرفیتی که ترانزیستور برای تقویت صوت و انتقال علائم الکتریکی دارد، نه تنها برای گسترش صنایع الکترونیک، بلکه در نیمهی دوم قرن بیستم، برای تکنولوژِی اطلاعات هم زمینه را آماده کرد.
بنابراین شبکهی جهانی اطلاعات کامپیوتری، یا اینترنت هم، در واقع در یکی از مراحل روندی پدید آمد که با پیدایش الکتریسیته آغاز شده بود. الکتریسیته به عنوان یک منبع نیرو، به اندازهای فراگیر شده و در همه جا کاربرد پیدا کرده است که دیگر کسی به آن توجهی ندارد. اما عصر الکتریسیته، با وجود همهی اختراعات و ابداعات پیشرفتهای که با اتکا به آن انجام گرفته و موجب دگرگونی شیوهی زندگی ما شده است، هم چنان ادامه خواهد داشت و اختراعات و ابداعات جدیدی، با اتکا به آن انجام خواهد گرفت. چه کسی میداند که آیندهی الکتریسیته چه صورتی خواهد داشت!؟
حد گسترش الکتریسیته و کارهایی که با آن میتوان انجام داد، فقط به قوهی تخیل و ابتکار انسان وابسته است. حتا همین حالا میبینیم که اینترنت به یکی از مهمترین پدیدههای انقلابی عصر ما تبدیل شده است. این روند ادامه خواهد یافت و کسی نمیداند که ۱۰۰ سال دیگر به کجا خواهد رسید. شاید ۱۰۰ سال دیگر این روند به جایی برسد که انسانهای آن زمان، آنچه را که ما امروز با حیرت و شگفتی از آن حرف میزنیم، برایشان بسیار ابتدایی و خنده آور باشد!
پایان
سهراب.ن
۱۴/۱۲/۱۳۹۴
۱ – دورهی نوسنگی که دورهی پایانی عصر سنگ است و تقریبا” از ۱۰ هزار سال پیش از میلاد تا آغاز عصر مفرغ حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد، به طول انجامید.