“انتخابات” و موضع تدافعی سرنگون طلبان چپ

صرف اینکه بخشی از اپوزیسیون سرنگون طلب چپ فرسنگها صفحات ورد را پر کرده است تا “انتخابات” جمهوری اسلامی را افشا کند و مغرورانه به تحریم آن رسیده است، نشانه ابعاد فشار تبلیغاتی ایست که حول این مضحکه براه افتاده است. افشای “انتخابات” و نتیجه گیری عدم شرکت در آن برای این اپوزیسیون، بیان موضع تدافعی این بخش از چپ است. این اپوزیسیون خود را در موقعیتی نمیبیند که فراخوان سرنگونیش را تبلیغ و ترویج و از همه مهمتر عمل کند، ناچار شده است برای مردم توصیح دهد که انتخابات در جمهوری اسلامی مضحکه است. به این ترتیب چنین اپوزیسیونی اذعان میکند که مردم در ابعاد میلیونی نسبت به جمهوری اسلامی توهم دارند. اگر چنین است، باید پرسید چرا پرچم سرنگونی بلند کرده اید؟ فاز جاری را باید فاز “رفع توهم” اعلام میکردید. در واقعیت امر، افشای انتخابات در جمهوری اسلامی پس از خرداد ۶٠ بی معناست. اگر نه، پس چرا و از چه مقطعی سرنگون طلب شده اید؟

مضحکه انتهای هفته جاری را باید در متن جاری موقعیت جمهوری اسلامی (و “اپوزیسیون” درونی آن) قرار داد تا نیاز حیاتی جمهوری اسلامی به شرکت فرمال مردم پای صندوقهایش را درک کرد. از این زاویه میتوان فهمید چرا دوم خردادیها همراه با خط توده ایستی، از طریق دعوت به شرکت در این مضحکه، تا آخرین قطره خون برای حفظ جمهوری اسلامی ایستاده اند، چرا با تمام خصومت جناح خامنه ای نسبت به اسهال طلبان، این جماعت و رسانه هایش، چه از درون و چه خارج از جمهوری اسلامی با دستگاه پروپاگاندائی جمهوری اسلامی، در تبلیغ نیاز فوری و حیاتی به شرکت در انتخابات، کوک شده است.

جمهوری اسلامی بعد از توافقنامه برجام به مشروعیت صوری، یعنی به تعداد قابل توجهی از شرکت کننده در مضحکه اش، نیاز دارد تا بتواند با دست پر وارد مرحله بعدی مذاکرات با غرب شده و خود را تثبیت شده معرفی کند. این لب مطلب است. آیا مردم این رابطه را نمیبینند و این نیاز جمهوری اسلامی را به استفاده از رای فرمالشان درک نمیکنند؟

برای فهم رابطه مردم با حکومت باید دو فاکتور را توجه داشت. اول فاکتور اقتصادیست. قابل پیش بینی بود [١] که اقتصاد مافیائی جمهوری اسلامی، که بطور بیسابقه ای به درآمد نفت متکی است، علاوه بر محدودیت صدور نفت ناشی از تحریمها، با کاهش قیمت نفت دچار یک بحران عمیق اقتصادی میشود. افشاگریها و محاکمه های اخیر ارتشا و دزدی خودیها و غیر خودیها بروز چنین بحرانی است. جمهوری دزد و ارتشا اسلامی، که بودجه رسمی سالانه اش قریب به ۹۰ میلیارد دلار است، با ١٠٠ میلیارد دلار آزاد شده فقط به ولع سیر نشدۀ یکسال گذشته رهبر و اعوان انصارش پاسخ میدهد. سهم مردم اما گرسنگی است. این تنها قولی است که خامنه ای و روحانی و رفسنجانی و اسهال طلبان در آن اشتراک نظر دارند. ابعاد گرسنگی مردم امروز سر به فلک کشیده است. برجام به تعبیر مردم قرار بود سطح فقر، گرسنگی و فلاکت را کاهش داد. نه تنها این نشد، که ابعاد گرسنگی مردم افزایش یافته است. باقرار کاظم جلالی خط فقر سه برابر بالاتر از حداقل دستمزد است، یعنی برای زیست در خط فقر باید دستمزد ماهانه ٢ میلیون و سیصد هزارتومان داشت اما حداقل دستمزد تنها هفتصد هزار تومان است. بخش وسیعی از مردم، باز باقرار حاکمان، یعنی چهل تا پنجاه درصد از ساکنین در ایران در زیر خط فلاکت زندگی میکنند. این موقعیت اقتصادی جاری در آستانه انتخابات است.

در متن چنین شرایط فلاکت بار اقتصادی قابل فهم است که جمهوری اسلامی تلاش دارد برای جلوگیری از انفجار گرسنگان، وقت بخرد. جمهوری اسلامی هنوز در حال رفت و آمد به کریدورهای غرب برای بستن قرارداد فروش نفت است و هنوز میتواند مردم را در انتظار به “امید به بهبود” از طریق “نرمال سازی روابط با غرب” تشنه نگه دارد. در این میان خامنه ای قهرمان عادی سازی روابط با غرب است نه روحانی و رفسنجانی و اسهال طلبان. خامنه ای طرف اصلی مذاکرات برجام بود و این خامنه ایست که برای رفع انتقادات غرب قصد دارد انتخاباتی بی سر و صدا و با شرکت مردم برگزار کرده آنرا در مذاکرات با غرب بعنوان مشروعیت و ثبات جمهوری اسلامی ارائه دهد. حال هر قدر هم که او عر و عر “مرگ بر آمریکا” سر دهد، کلید رابطه با غرب را او در دست داشته و دارد. انتخابات را در چنین مقطعی برگزار میکنند. علاوه بر این، جمهوری اسلامی تلاش کرده است روزنه های انفجار مردم از کانال انتخابات را ببندد. انتخابات حتی نباید محملی برای افزایش انتظارات باشد. بزعم جمهوری اسلامی تنها وظیفه مردم مشروعیت صوری به جمهوری اسلامی دادن از طریق شرکت صرف در مضحکه انتخابات است. ممکن است جمهوری اسلامی تا حدی موفق شود. مردمی گرسنه و در انتظارٍ هر درجه از بهبود شرایط را بپای صندوقها بکشاند. از این منظر، شرکت مردم در این مضحکه مانند شرکت آنها در شادمانی فردای اعلام پذیرش برجام باید تلقی شود. شرکت آنها در این مضحکه در اصل رائی به نرمال کردن روابط با غرب است، نه رائی به مشروعیت جمهوری اسلامی. مردمی که در این مضحکه شرکت میکنند هیچ توهمی نسبت به جمهوری اسلامی ندارند.

روند پایدارتری که باید مورد توجه و تمرکز اپوزیسیون سرنگون طلب سوسیالیستی قرار بگیرد، واقعیتی بنام شورش گرسنگان است. شورش گرسنگان الزاما به تحرکی آگاه در سرنگونی منجر نمیشود. این شورش ها در چند سال گذشته در گوشه و کنار اتفاق افتاده است بدون اینکه پرچم سرنگونی را بلند کرده باشند(مانند شورش علیه افزایش قیمت بنزین، در نیشابور برای کمبود مرغ، یا اعتراضات حول خشک شدن دریاچه ارومیه) . چپ باید در قالب نماینده سیاسی این بخش روبه افزایش مردم ابراز وجود کند نه اینکه خود را درگیر افشای “انتخابات” و دعوت به شرکت نکردن در مضحکه ای کند که در آن هیچ کنترلی ندارد. مضحکه ای که هیچ مشروعیتی ندارد و مسخرگی و فرمال بودن آن حتی از طرف جناحهای حاکم و غیر حاکم جمهوری اسلامی انکار نمیشود.

درگیر شدن در بحث شرکت نکردن در مضحکه انتخابات به بیراهه زدن است. گیریم مردم در یک سطح وسیعی، بدلیلی که بالاتر ذکر شد، در آن شرکت کردند. جواب شما به آنها چیست؟ به مردم ناسزا میگوئید یا خود را در مقابل جمهوری اسلامی بازنده قلمداد میکنید؟ چپ مارکسیستی باید حداقل یک قدم جلوتر از سیر جاری تحولات را ببیند و از همین امروز خود را برای رسیدن به نتایج مطلوب مبارزه اش آماده کند. باید رو به جامعه تبلیغ و سازماندهی کند. آنچه بدون شک در پیش روست، چه مردم در مضحکه انتخابات شرکت کنند چه نه، شورش گرسنگان است. اگر مضحکه انتخابات قرار بود فرجه ای برای ابراز وجود گرسنگان پیدا کند، ما باید فقط به آن فرجه و استفاده از آن میپرداختیم. جمهوری اسلامی با تجربه سال ٨٨ تقریبا (و نه لزوما تماما) آن روزنه ها را بسته است. سرگرم کردن خود بر سر شرکت نکردن مضحکه انتخابات بمثابه بازی در میدان جمهوری اسلامی است. از این بازی خارج شویم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[١]کاهش قیمت نفت و افزایش ضریب نوشیدن جام زهر

http://abbasgoya.blogspot.ca/2014/12/blog-post.html