نه شرکت، نه تحریم!

  نه شرکت، نه تحریم!

انتخابات برای بازسازی و برپایی ارگان های حکومت ها در دنیای سرمایه داری، به ویژه، در استبداد دوگانه ی ایران، سکه ای است زنگ زده؛ سیاه. سکه سیاه حکومتِ دغل و تقلب، همیشه تقلبی است. تجربه ی رای و صندوق بازی را به بهای ویرانی ایران و منطقه خاور میانه و میلیون ها جان، با شکست انقلاب سیاسی سال ۱۳۵۷،  افزون بر ۳۶ است که بر گرده داریم. سرمایه جهانی، با ترکیب ایدئولوژی اسلامی و اقتصاد سرمایه داری در ایران، برفراز سر جامعه، هیولایی را برای فرمانروایی برگزید و به راس هرم قدرت سیاسی نشانید. براین روال، انتخابات این سرمایه داری در ایران از همان «حکومت اسلامی بلی یا خیر» ۱۲ فروردین ماه ۱۳۵۸ تا کنون، تکراری است تبه کارانه و تداوم و بازتولید آن «آری» که بسیاری گفتند و کردستان، آن کانون انقلابی، نگفت. آن «جمهوری اسلامی، بلی یا خیر»، باردیگر، بنا به حکمِ حکومتیِ ولی فقیه به «بلی» یعنی تایید خفت بار حکومت، «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش» فرمان داده شده است. مخالفین حکومتی نیز فرمان داده شده اند تا به این حکم گردن نهند. اینک، بوی الرحمن ولی فقیه به مشام حکومتیان رسیده است، نزدیک است که حضرتش ر یِ رحمت را به سر کشند، باند سپاه سرمایه، به پشتوانه ی  پروژه ی اروآسیای کرملین، در آستانه ی ِ انتخابات خود با الیگارش روس جدید، قرارداد ۸ میلیاردی سلاح می بندد، وزیر امور خارجه دخمه ی پیشوا (علی اکبر ولایتی) به مسکو رفت و «قرارهای مهمی» را  با فروش تتمه ایران، دلالگی کرد، دوگین فاشیست روس را به نام فیلسوف به تهران آوردند، در کیهان ولایت و شریعت، میهمان وزارت آدمکشان امنیتی رژیم و سران سپاه و روحانیت و حسین شریعتمداری و پیام فضلی نژاد، بازجو و شکنجه گر و تواب ساز بود و کتاب «مسیح در شب قدر» خامنه ای را هدیه گرفت و در مشهد میهمان ازغدی شعبده باز، تا انتخابات رژیم از پادگان کرملین مهندسی شود. سپاه در شورای نگهبان نشست تا نمایندگان خود را دست چین کند؛ زیرا که  ولایتمداران باید با مرگ نماینده خدا، آماده کودتا باشند با حذف رقبا و جناح باندهای مزاحم، پیشا و پسا رحلت رهبر. سپاه رسمن، همقطاران خود را به «نگهبانی» در کنار فقها فرستاد تا با «جریان شناسی» به حکومت پیامبر و علی و ولی در «عصر غیبت» با انگشت اشاره بنمایانند که این «بِرَد و آن نَرَد»! مبادا که نماینده ای از گله ی باند رقیب به این رمه، بُر بخورد.

از همین روی نماینده ولی فقیه در سپاه به آشکارا می گوید: «وظیفه ولایتمداران این است که جریانهای موافق مخالف و بی‌طرف را به مردم شناسایی کنند. در زمان پیامبر اعظم محور، پیامبر اکرم بود و در زمان امام علی، امام علی بود و در عصر غیبت، ملاک، ولی فقیه است. لذا یکی از کارهای ما بحث جریان شناسی است. جریان شناسی به معنای دخالت در انتخابات نیست. اینکه بگوییم فلان جریان این خط مشی را دارد یکی از کارهایی است که بر عهده سپاه و نمایندگی ولی فقیه در داخل سپاه است که جریانات را بشناسد. در انتخابات ما معیار را می‌گویم. کاندیدای در طراز انقلاب را اعلام می‌کنیم. کاندیدای اصلح را با معیار و شاخص‌ها می‌سنجیم و آنها را به مردم اعلام می‌کنیم.»([i])

نماینده ولی فقیه در سپاه  بی هیچ پرده پوشی می گوید:

«کار دیگر که ممکن است مطرح شود و متاسفانه خلط می‌شود، این است  که شورای نگهبان به برخی نهادها وظیفه تحقیق را بسپارد و برای احراز صلاحیت حق دارد به نهادها مسئولیت بدهد. ممکن است طرف محکومیت قضایی نداشته باشد، اما پرونده ای داشته باشد که جایی ثبت نشده و اینکه سپاه آن را مشخص و تحویل شورای نگهبان بدهد، به معنای این نیست که سپاه در رد و تایید صلاحیت‌ها نقش داشته. سپاه به مراجع رسمی و قانونی پاسخ میدهد.»

به اینگونه برای ورود به قلعه ی حیوانات، گله وحوش از دالان رهبری و سپاه و امنیتی ها و شورای نگهبان . چوب ولایت می گذرد، تا با انگشت سرپاسداران، با رنگ زرد نشانه شوند تا هریک در نقش کفتار و گرگ و کرکس و روباه و کلاغ  و خرس و وسواس الخناس به وظیفه به آغل بروند.

اینک، پرسیدنی است، آیا برای هر حکومت شونده ی عادی و نه به لزوم آگاه و سیاسی، تجربه ها ی تا کنونی همه ی انتخابات در سراسر جهان سرمایه داری در شناخت ماهیت این دغل بازی های تهوع آور بسنده نیست؟ کافی نیست تا تن سپاران به بارکشی، به این پرسش های ساده بیاندیشند که:

  • هدف حکومت ها از انتخابات چیست؟
  • حکومتگران و حکومت نماینده ی چه طبقه ای است؟
  • وظیفه حکومت طبقاتی چیست؟
  • وظیفه دولت ِ حکومت طبقاتی چیست؟
  • کارکرد و پیشنیه ی دولت ها و پارلمان ها تا کنون چه بوده است؟
  • نمایندگان پارلمان ها و مجالس قانونگزاری، و دیگر ارکانهای حکومتی، چه وظیفه ای دارند؟
  • قوای سه گانه و نمایندگان، در مجلس ارتجاع و اصحاب کهف رهبری، ارگان ها و کارگزاران چه طبقه ای هستند و سر به فرمان چه حاکمیت و مناسباتی دارند؟
  • ولی فقیه داعشیسم ایرانی دلواپس چیست که فریاد می کشد: «مخالفین نظام هم می توانند در انتخاب» جلادان خویش مشارکت کنند؟

ماشین سرکوب طبقه مسلط در ایران، همان غول افسانه ای «تامس هابس» است، همان «لِویاتان»، هیولا ، همان اژدهای عظیم‌الجثه‌، دیوی در جهنم ایران و نه بنا به افسانه ی یهود و مسیحیت «یکی ازشاهزادگان هفت گانه جهنم»، بل که، یکی ازخبیث ترین «خون آشامان» جهان مادی.

تورات، قرآن عهد عتیق، از زبان ایوب از قومش در روستایی در بلاد سرزمین کنعان می پرسد: «آیا لویاتان را با قلاب، و زبانش را با ریسمانی که فرو انداخته می ‌توانی  کشید؟ آیا در بینی  اش مهار توانی  کشید، و چانه‌اش را سوراخ توانی  کرد؟ آیا  تو را نیاز بسیاری  خواهد کرد؟ و مگر سخنان ملایم را بتو خواهد گفت؟ آیا عهد را با تو بسته او را برای  بندگی  دائمی  خواهی  گرفت؟ آیا با او مثل مرغ بازی  توانی  کرد و مگر برای  کنیزانت او را توانی  بست؟ رفقا از او ضیافت توانند کرد؟ و یا او را در میان بازرگانان تقسیم توانند نمود؟ آیا پوست او را با نیزه‌ها و سر او را با مزراقهای  ماهی گیران مملو توانی  کرد؟

دستت را به او بگذار و گیر و دار را به خاطردار تا آنکه دیگر جنگ ننمائی٬ اینک امید گرفتار کردنش محال است و هم از دیدنش آدمی  به پشت می ‌افتد، احدی  نیست که جرات برانگیزانیدن او را داشته باشد، پس در برابرم کیست که به ایستد».([ii])

اژدهای مناسبات سرمایه داری در ایران، موجود نامتعارفی است، متناقض برای سرمایه ی متعارف، اما همخوان با شکل سرمایه در ایران؛ متناسب با سرمایه داری دلال، رانت خوار، سوداگر و استثمارگر نوع استبداد ایرانی، آمیخته با اسلام و خمینیسم

که زهرآگین تر از ضحاک پیشدادیان و سَلَفِ داعشیسم. پس، لویاتان نشسته بر سینه مردمان کار و زحمت در ایران را با قلاب، و زبانش را با ریسمانی که فرو انداخت، باید  کشید؛ در بینی  اش مهار توانی  کشید، و چانه‌اش را سوراخ توانی  کرد، زیرا  تو را هیچ نیازی  نخواهد کرد ، جز آنکه هستی ات را در میان بازرگانان و دلالان و انگل های حوزه و مسجد و مجلس و «تشخیص مصلحت نظام»  و «شورای نگهبان» و «خبرگان رهبری» و لانه رهبری با روسیه جدید و چین و صاحبان کارخانه های سلاح تقسیم کرده است. مگر سخنان ملایم را بتو خواهد گفت، جز با دار و گلوله و دخمه های شکنجه! آیا عهدی را که آن دیو جماران با تو بست، هرگز فراموش خواهی کرد، در قبرستان بهشت زهرایش، که «برق را مجانی می کنیم و آب را و اتوبوس را و این دنیا و آن دنیا» را. مگر جز ویرانه ای با قبرستانی به گستره ایران و منطقه آفرید و جهان را ناامن کرد، جنگ و نابودی آفرید، جهانیان را درترور فروبرد، با آن دَمِ عفن پراکنِ مرگزاتر از «ابولا» و «هیو»! این ویروس «زیکا» که امتی می خواهد با مغزها و سرهای کوچک/ میکروسفالی!

چارچیان مرگ، مبارک و میمونتان بادا، انتخابش و او را رهبرای اش را بر سر نهید! ستمپذیران از خویش بیگانه، باز و دوباره دهمین باره، فریاد برآورید که ما را «فریفتند» و وا «حقوق بشرا» به ما تجاوز شد! اگر به میکروسفالی دچار نباشیم، معقول نیست بیش از این خود را همه ساله و همه روزه در معرض تجاوز گذاشت و از تجاوزگران فطری، امید رافت اسلامی داشت و دریوزگیِ رحمت کرد! این، عین رافت اسلامی ناب است به تاریخ ایران و یمن و خیبر بنگر و به زنان ایزدی  و بازار شام و جیزره و آفرین و کوبانی و قامیشلی در سوریه نگاهی بیفکن! سلاخان اسلامی، برای رفع تشنگی گوسفندان نیست که با آفتابه و کاردی بُرّان و باسم الله  زیر لب، قطره آبی به حلقوم اشان می ریزند. سلاخان حکومت الله، برای ثواب بهشتی است تا از حوض کوثر به ساقی گری مولایشان، جامی شراب اَنطهور بنوشند. آنان که پیشانی سیاه کرده، آمده اند برای غارت است و تجاوز؛ به ۳۶ سال پشت سر بنگریم!

روحانیت شیعه و خمینی در بیانیه حکومتی اش با آیه ی قرآنی « اطیعوالله و اطعو ا الرسول و اولی المر منکم»  اطاعت و سرسپاری به ولی فقیه به حکومت نشست و اصل ۱۱۰ قانون اساسی خویش را ضامن اطاعت امت گردانید:

اصل یکصدو دهم :

وظایف و اختیارات رهبر:

۱‏_ تعیین سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.

‏۲‏_ نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام.

‏۳‏_ فرمان همه پرسی.

‏۴‏- فرماندهی کل نیروهای مسلح.

‏۵‏_ اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.

‏۶‏_ نصب و عزل و قبول استعفا:

الف_ فقهای شورای نگهبان.

ب_ عالی ترین مقام قوه قضائیه.

ج_ رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.

د_ رئیس ستاد مشترک.

هـ_ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

و_ فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی.

‏۷‏_ حل اختلاف وتنظیم روابط قوای سه گانه.

‏۸‏_ حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست, از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام.

‏۹‏_ امضای حکم ریاست جمهوری پس ازانتخاب مردم, صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که دراین قانون می آید باید قبل از انتخاب به تایید شورای نگهبان و در دوره اول به تایید رهبری برسد.

‏۱۰‏- عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشورپس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی, یا رای مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی بر اساس اصل هشتاد و نهم.

‏۱۱‏- عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه.

رهبر می تواند بعضی از وظ ایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند.

و بنا با ااصل نخست همین قانون، همه گان محکومند تا بر این پیشوا و  سیستم فاشیستی، التزام نظری و عملی بسپارند.

آنان که به طبل شرکت می کوبند، یا از همدستان، ریزه خواران، منادیان و جارچیان همین حکومت اند، یا نگهبانان خیمه رهبری، نمونه ی «نگهدار»  فرخ پی لاجوردی اوین و سازمان و جمیع خلایق اش ، و یا از خویش بیگانه اند، بیمناک از مُهر. انتخابات حکومتیان، میدان کنش و واکنش حکومت شوندگان نیست. میدان بازی حکومت و مناسباتی است در راهکاری برای بقاء. شرکت در این بازی، رای به خون آشامان است. این دلواپسان شرکت، در ماندگاری مناسبات ضدانسانی موجود، همدستی دارند. آنانی که تحریم را گزینه می دانند، یا از رقبای رانده شده از مشارکت درهمین حکومت و مناسبات اند یا هنوز اندک متوهمانی که با جلوه ی چپ، جز انفعال و یا بایکوت بازی، راهی پیش روی نمی بینند و گزینه کارگران انقلابی را نمی شناسند. تحریم کنندگان صرف، با دست نیالودن در مشارکت، بازی حکومت را به حال خود وامی گذارند و برآن اند که «دیگی که برای ما نمی جوشد، بگذار سر سگ در آن باشد». این دو رویکرد، دو روی یک سکه اند.

هیچ انسانی علیه خود، قوه قانون گزاری و دولت، یعنی ماشین اجرایی حکومت طبقاتی را برای سرکوب و فرمانروایی بر شانه های خویش انتخاب نمی کند. هیچ خرمنکوبی یوغ را برای شخم و کوبیدن خرمن، برگردن خویش جز به اجبار نمی پذیرد و طغیان می کند. در جامعه انسانی، نه تنها یوغ و حکومت را باید به دور افکند و یوغ شاید که برای موزه، اما حکومت باید زیر لوکوموتیو تاریخ، یعنی انقلاب نابود شود که به درد موزه های اشیاء عتیقه هم نمی آید. قارچ های سمی را که به تماشا نمی گذارند! باید نابودش کرد. انتخابات در همه حکومت های طبقاتی، ترمیم و جایگزینی ستونی است برای استحکام کاخ فرمانروایی حکومت فرمانروایان جنایت پیشه. هر برگ رای، حلقه زنجیری است بر گردن حکومت شوندگان، و هر صندوق رای، سلولی است برای اسارت. هر سکوت خاموشی و تحریم بی واکنش، چشمبندی است برای ندیدن. «چشمها را باید شست»، واقعیت ها را باید دگرگون ساخت تا حقیقت را بازیافت.

دستت را به او مگذار و گیر و دار را به خاطردار، دهه شصت و تابستان ۶۷ و تا اکنون را نه ببخشای و نه فراموش کن، تا آنکه دیگر جنگ نمائی٬ اینک امید گرفتار کردنش، نه محال، بل که مجال است و هم از دیدنش آدمی به پشت نمی ‌افتد!

آیه ی قران عهد  عتیق که:

 «احدی  نیست که جرات برانگیزانیدن او را داشته باشد»، آیه ای است  اسارت آور. تن ناسپاران به ستم و خواری، رهانندگان بردگان و بیدار گران آنانی که به جمود فکری نشانیده شده اند،  طبقه کارگر انقلابی، آگاه و سیاسی است، طبقه ای که در دستان رهایی بخش خویش، مانیفست کمونیست دارد:

 در برابرم کیست که به ایستد!

گزینه ی طبقه کارگر آگاه و سازمانیافته و آنانی که خواهان حرمت انسانی اند، نه شرکت و نه تحریم ، بل که سرنگونی سوسیالیستی حکومت و مناسبات طبقاتی است.

[i]( http://www.entekhab.ir/fa/news/252614به گزارش «انتخاب»، حجت‌الاسلام والمسلیمن علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

[ii] ایوب ۴۱:۱، عهد عتیق٬ کتاب مقدس.