تصمیم عربستان و ترکیه برای اعزام نیروی زمینی به سوریه ٫ عواقب و پیامدها و راه حلها

بحران سوریه یکی از پازلهای بحران خاورمیانه است. اما بحران این کشور در نتیجه شکست انقلاب مردم علیه رژیم خونخوار اسد آغاز شد. برخلاف تصورات سطحی و رایج و ژورنالیستی شکست انقلاب مردم سوریه فقط نتیجه سرکوبگری ارتش اسد نبود. برای شکست انقلاب مردم علاوه بر اسد و جمهوری اسلامی، دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی طرح و نقشه داشتند و آنرا ابتدا به جنگ داخلی تبدیل کردند و بعدا در کمتر از شش ماه آن انقلاب میلیونی را به خاک و خون کشیدند. قدرتهای منطقه ای و جهانی برای شکست آن انقلاب پول و اسلحه فرستادند و مزدور اجیر کردند. آن جامعه را در کمتر از یک سال به خاک و خون کشیدند و اکنون طبق آمار خودشان نوشته اند بیش از ۲۵۰ هزار انسان کشته و حدود ۱۲ میلیون نفر آواره جنگی هستند.
جریانات اسلامی با پول و اسلحه ترکیه و عربستان سعودی و قطر و کمکهای نظامی و مادی آمریکا و اروپا یکی بعد از دیگری سربلند کردند و هر کدام بخشهایی از سوریه را به تصرف خود درآوردند. در مقابل جمهوری اسلامی و روسیه و حزب الله به کمک اسد شتافتند و این کشور فقر زده را اکنون به ویرانه ای تمام عیار و به میدان جنگ و جدال دستجات تروریستی اسلامی سنی و شیعه تبدیل کرده اند. اکنون بیشترین بخش خاک سوریه تحت تسلط داعش و بعد از آن جبهه النصر به عنوان شاخه القاده سوریه بخش زیادی از این کشور را به تصرف درآورده و مناطقی هم در دست ارتش آزاد و الحرار شام ….اداره میشود. تمام مرز لبنان در دست حزب الله و بخشی از این کشور هم بوسیله ارتش اسد حاکمیت میشود. در میان این جنگلستان اسلامی تنها در شمال سوریه و مناطق کرد نشین مردم با اتکا به حاکمیت احزاب ناسیونالیست و سکولار کرد میتوانند در کنار همدیگر زندگی کنند. در بقیه مناطق جنگ فرقه ای و مذهبی و نفرت قومی و مذهبی به بحران و بن بست سوریه ابعاد پیچیده و خطرناکی بخشیده است.
در چنین شرایطی بود که بعد از دخالت نظامی مستقیم روسیه از سپتامبر ۲۰۱۵ در سوریه ورق به نفع اسد برگشت. جریانات اسلامی تروریست مورد حمایت ترکیه و عربستان سعودی مناطق و شهرهای زیادی را از دست دادند. ارتش اسد با حمایت مستقیم روسیه همچنان در حال پیشروی علیه مخالفان حکومت است.
این تحولات و کم تحرکی آمریکا در مقابله با روسیه خشم ترکیه و عربستان سعودی را بر انگیخته است و آنها را به این نتیجه رساند که اعلام کنند میخواهند نیروی زمینی و طبعا با پشتیبانی نیروی هوایی به سوریه بفرستند. در قدم اول مقامات آمریکایی از این تصمیم عربستان سعودی برای مقابله با داعش استقبال کردند. چند روز بعد از اعلام این سیاست وزیر دفاع ترکیه اعلام کرد که هواپیماهای جنگی عربستان در پایگاه هوایی اینجرلیک ترکیه مستقر شده و میخواهند عملیات هماهنگی را در سوریه آغاز کنند. واضح است که تصمیم عربستان و ترکیه برای دخالت مستقیم در جنگ سوریه نه برای مقابله با داعش بلکه برای حمایت از تروریستهای اسلامی و مقابله با پیشروی ارتش اسد و البته مقابله با نیروهای مسلح کردستان سوریه (ی.پ.گ.) و خنثی کردن نقش روسیه در نظر گرفته شده بود.
اما سوال مهم و جدی این است که آیا عربستان سعودی و ترکیه توان نظامی مقابله با روسیه را دارند یا با این آکسیون میخواهند ناتو و آمریکا را متقاعد کنند که دخالت مستقیم مقابله با روسیه را به عهده بگیرند. معلوم است که بجز ناتو و آمریکا هیچ کشور رقیب دیگری توان مقابله نظامی با نیروی نظامی و هوایی روسیه را ندارد. در شرایط کنونی هم، نه آمریکا و نه ناتو قصد دخالت در سوریه به منظور مقابله با روسیه را ندارند. زیرا ناتو رسما اعلام کرده است اگر ترکیه به عنوان عضوی از ناتو مورد حمله قرار بگیرد از آن دفاع میکند، اما اگر خود ترکیه راسا به کشور دیگری حمله کند ناتو موظف به حمایت از ترکیه نیست.
اعلام این تصمیم ناتو و مخالفت آمریکا و فرانسه با عملیات توپ باران ارتش ترکیه علیه مواضع کردهای سوریه همزمان شد با اعتراض و شکایت دولت سوریه علیه ترکیه که خاک سوریه را توپ باران کرده است. بلافاصله بعد از این تحولات بود که دولت ترکیه اعلام کرد در امور داخلی سوریه دخالت مستقیم نظامی نمیکند و وجود هواپیماهای جنگی عربستان در ترکیه هم انکار شد.
عملیات جنگ روانی دو طرف و نتایج آن نشان از موقعیت شکننده ترکیه و محدودیتهای عربستان برای دخالت نظامی مستقیم در سوریه دارد. بنابر این آنچه قابل پیش بینی است در کوتاه مدت پیشروی ارتش اسد و روسیه در مقابل جریانات مورد حمایت ترکیه و عربستان در سوریه خواهد بود. در چنین شرایطی اسد و روسیه روی خوش به آتش بس نشان نخواهند داد. اما آمریکا و اروپا به دلایل متعددی تلاش میکنند روسیه را متقاعد کنند که در سوریه آتش بس اعلام بشود.
اردوغان اکنون تنها برگ برنده ای که در دست دارد فشار آوردن به اروپا است که اگر به خواسته هایش توجه نکنند مرزهای عبور پناهنده ها به سوی اروپا را باز کند. در چنین فضایی است که مرکل با نرمش بیشتری نسبت به گذشته در مورد مناطق پرواز ممنوع در شمال سوریه و نزدیک مرز ترکیه که خواست دولت ترکیه میباشد حرف زده است.
با توجه به تمام مولفه های فوق سرنوشت روند بحران خاورمیانه بیش از پیش به رقابتهای جهانی و تعادل قوای قدرتهای اصلی مانند آمریکا و روسیه گره خورده است. بنابراین پایان بحران سوریه فقط یک پازل از مجموعه توافقات متعددی خواهد بود که قدرتهای جهانی و منطقه ای باید در یک تناسب قوائ جدید به توافقاتی برسند.
توافقات جدید هر آن اتفاق بیفتد پایانی بر معادله و تناسب قوای قدرتهای جهانی و منطقه ای بعد از شکست بلوک شرق است. چنانچه قبل از شکست بلوک شرق دو قطب شرق و غرب جهان را در میان خود تقسیم کرده و هر کدام منطقه نفوذ خود را داشتند. اما با شکست بلوک شرق معادله تماما به نفع غرب تمام شد و روسیه به عنوان یک قدرت مهم نظامی و اقتصادی طی چندین دهه تحقیر آمریکا و غرب را تقبل کرد. اکنون آن دوره تمام شده است و موقعیت تازه روسیه و نزدیکی چین به آن از یک طرف و تضعیف موقعیت آمریکا و همراهی مشروط اروپا با آمریکا همگی نشان از تعادلی تازه دارد که قرار است در سوریه و خاور میانه این تعادل تازه در جهان و منطقه باز تعریف بشود.
آنچه که غرب و آمریکا در استراتژی خود در خاورمیانه و کشورهای عربی تعقیب میکنند علاوه بر تقسیمات کشوری و جغرافیایی جدید، تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی، عربستان و ترکیه نیز بخشی از این استراتژی خواهد بود. اروپا و آمریکا نمیخواهند قدرتهای منطقه ای غیر قابل مهار و اسلامی از نوع جمهوری اسلامی، عربستان سعودی و ترکیه را به شکل کنونی تحمل کنند. تلاش و سیاست آنها در این جهت خواهد بود که ضمن مهار آنها و تشدید رقابت آنها با همدیگر، بحران منطقه را بتوانند مدیریت کنند و با تضعیف همه آنها غرب بتواند اهداف استراتژیکش را جامه عمل بپوشاند.
در این راستا احتمال توافق و تقسیم منطقه نفوذ غرب با روسیه به شکل جدید بسیار محتمل تر از قبل خواهد بود. زیرا قدرتی مانند روسیه به دنبال سهم بیشتر خود در جهان است و نمیخواهد به قمار سرنوشت سازی برای حفظ اسد و موقعیت جمهوری اسلامی دست بزند. بنابراین حمایت روسیه از اسد و جمهوری اسلامی تا آنجا پیش خواهد رفت که موقعیت تازه و سهم درخور امروز خود را بتواند به قدرتهای رقیب غربی تحمیل کند. در عین حال روسیه برای تضعیف موقعیت ترکیه و عربستان براحتی میتواند همگام و همراه غرب باشد.
اما این پروسه نه کوتاه مدت است و نه سر راست. زیرا تثبیت و رسمیت یافتن چنین موقعیتی و تقسیم منطقه نفوذ جدید بین قدرتهای جهانی و منطقه ای، هنگامی عملی خواهد بود که چهارچوب مرزها و کشورهای موجود تغییر و بر سر آنها توافقاتی حاصل شده باشد. در عین حال کشورهای معینی در این پروسه دست به اتحادها و افتراقهای جدیدی خواهند زد که ممکن است امروز غیر قابل تصور بنظر برسند.
نگاهی کوتاه به موقعیت امروز احزاب ناسیونالیست کرد و دولتهایی که آنها را کمک میکنند گوشه ای از انعکاس این موقعیت جدید و اتحادها و افتراقها را به ما نشان میدهد.
حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه که در جریان مقاومت کوبانی توانست داعش را به کمک نیروی هوایی آمریکا وادار به عقب نشینی کند و از آن مقطع به بعد به یکی از همکاران آمریکا و اروپا برای مقابله با داعش تبدیل شد، اکنون در منطقه عفرین پیشرویهایش مدیون همکاری نیروی هوایی روسیه است.
برای اولین بار این حزب دفتر رسمی خود را در منطقه سفارتخانه ها در مسکو بازگشایی کرده است. همه اینها نشان میدهد که حزب اتحاد دمکراتیک هم با آمریکا و هم با روسیه و اسد و جمهوری اسلامی میانه خوبی دارد و از دو طرف کمک دریافت میکند و در مقابل داعش نقش مهمی ایفا کرده است.
در کردستان عراق ما با جریانی مانند حزب بارزانی مواجه هستیم که هم متحد نزدیک اردوغان است و هم رابطه نزدیکی با جمهوری اسلامی دارد.
در عین حال بجز پ.ک.ک و احزاب اقمارش بقیه احزاب فعال در کردستان ایران، عراق و سوریه همگی موافق ایجاد دولتی مستقل در کردستان عراق میباشند. در دل بحران خاور میانه و بحث تقسیم مجدد منطقه نفوذ قدرتهای رقیب و دخیل در این منطقه بحث پایان دوره “موافقت نامه سایکس پیکو” بیش از همیشه داغ شده است.
اما مانع بلافصل و نه مهمترین مانع برای تسریع روند رو به تثبیت معادله جدید و تقسیم منطقه نفوذ قدرتهای جهانی و پایان این بحران و کشتارهای بیرحمانه در خاورمیانه وجود داعش و القاعده است. برای شکست این جریانات اسلامی راهی بجز تضعیف و شکست کل اسلام سیاسی و دولتهای اسلامی در شاخه های متعدد آن نیست.
واقعیت این است که عروج شاخه سنی اسلام سیاسی محصول سیاستهای آمریکا و رقابت و تجربه عروج شاخه شیعه آن در ایران است. زیرا تا قبل از قدرت گرفتن جمهوری اسلامی در ایران کمتر کسی تصور میکرد که این نیروی از گور برخواسته بتواند این چنین دنیا را تحت تاثیر خود قرار بدهد. اما به کمک دکترین غرب این هیولا در منطقه سربلند کرد و اکنون با اتکا به تجربه جمهوری اسلامی و در عین حال در رقابت با آنها شاخه سنی اسلام سیاسی وحشیانه تر و بیرحم تر از همه اوج توحش اسلامی را به نمایش گذاشته است. لازم به ذکر است که هر دو قدرت رقیب جهانی در کنار و متحد یکی از این شاخه ها ایستاده اند. جنبش اسلام سیاسی در هر دو شاخه سنی و شیعه آن اگرچه با همدیگر در رقابت هستند و هر کدام طرف مقابل را غیر مسلمان خطاب میکنند اما هر دو غرب را دشمن مذهب و فرهنگ قدرتگیری خود میدانند و ارزشهای مدرن و غربی را در تقابل با خود میدانند.
به همین دلیل مخالفت داعش و جمهوری اسلامی و القاعده و بوکو حرام حزب الله و حزب الدعوه و…. با آمریکا و غرب به عنوان رقبای جهانی و ضدیت همه آنها با ارزشهای مدرن امروزی و حقوق برابر زنان و مردان و آزادیهای مدنی و…. هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند. همه اینها ریشه در یک جنبش و سنت دارند و رقابتشان با همدیگر و با کشورهای غربی بر سر ثروت و قدرت است.
اما مردم محکوم به این نیستند که انتظار بکشند که کی و کجا و به چه قیمتی قدرتهای جهانی و منطقه ای چگونه و با چه مکانیسمی به توافق و تعادل و تقسیم منطقه نفوذ جدید میرسند. مردم راهشان از اینها مجزا است. جهان متمدن و بشریت آزادیخواه باید در مقابل قدرتهای جنایتکار و عاملان و آمران کشتار مردم قد علم کنند و از مدنیت و حقوق پایمال شده مردم سوریه و مردم دیگر کشورهای خاورمیانه حمایت کنند. جرقه هایی از جنبش آزادیخواهی در عراق و کردستان عراق و ایران و مصر و تونس و…. قابل مشاهده است. مردم جهان میتوانند به کمک این جنبشها بشتابند و در مقابل حاکمان فاسد و خونخوار در این کشورها و در حمایت از امنیت و رفاه این مردم به میدان بیایند.
اما مردم عراق و کردستان عراق و تونس و….. اگر تنها بمانند به دلیل نبود یک حزب آلترناتیو و مطرح اعتراضاتشان به بیراه خواهد رفت. باید تلاش کرد چنین احزابی شکل بگیرند و قدرتمند بشوند. این تنها راه متمدنانه و آزادیخواهانه است که مردم از پایین به همه جریانات قومی و مذهبی نه بگویند و برای مستقر کردن حکومتی آزاد و سکولار و مرفه به میدان بیایند. در این میان به نظر میرسد که ایران بیشترین زمینه و آگاهی در میان مردم برای چنین تحولی آماده تر است. این وظیفه همه کمونیستها و آزادیخواهان و سکولارها است که این روند را تقویت و تسریع کنند.

ایسکرا ۸۱۹