روسیه «جدید» و جغرافیای خاور میانه و کردستان

روسیه «جدید» و جغرافیای خاور میانه و کردستان

 این نوشتار، به بررسی جلوه یابی الیگارش های نئوتزاریست و نظریه پرداز آن، «الکساندر دوگین» در روسیه می پردازد. ارزیابی طبقاتی بازسازی بلوک سرمایه داری، سیاسی، و نظامی «ارواسیا» در برابر بلوک سرمایه داری، سیاسی و  نظامی غرب، برای چشم انداز جنبش کمونیستی و طبقه کارگر جهانی به ویژه ، موضوعی است حیاتی.

 کاربرد روسیه «جدید»، برای نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ از زبان «الکساندر دوگین» شنیده شد و از آن پس، الیگارش حاکم در روسیه به رهبری «پوتین» این مفهوم را به کار گرفت. این گروه انگشت شمار، پس از فروپاشی سرمایه داری دولتی با «جاروی» گورباچوف، یعنی آخرین رهبر «حزب کمونیست» به فساد کشانیده شده ای که روزی امیدبخش هر انسان آزاده بود، در روسیه به قدرت رسید. «بوریس یلتسین» که همانند دیگر رهبران روسیه بعد از «نیکیتا خروشچف» از «کمیته امنیت ملی» (ک. گ. ب.) به ریاست جمهوری رسیده بود، «یگور تیموروویچ  گایدر»(۱) را مهندس برقراری خصوصی سازی سراسری اقتصاد دولتی سرمایه ساخت. «یگور گایدر»، برنامه ی اقتصادی صندوق جهانی پول، بانک جهانی، فدرال بانک آمریکا و قرارهای واشینگتن ((Washington Consensus را به روش جنایت کارانه شوک درمانی اقتصادی مکتب «فریدمن» به پیش برد. نولیبرالیسم، آنچنان طبقه کارگر و لایه های پایینی جامعه را در کمتر از ۲ سال به فلاکت و نیستی کشانید که «آلکساندر روتسکوی» (Alexander Rutskoy) معاون خودِ «یلتسین»، در فوریه ۱۹۹۲ برنامه نولیبرالیستی وی را «نسل کشی اقتصادی» نامید.(۲) «گایدر»، آن مهندس اقتصادی پروژه جهانی سازی سرمایه به شیوه ی نئولیبرالیستی روسیه، پس از ماموریت فلاکت بار خویش در پست نخست وزیر رئیس جمهور «یلتسین» به همراه رهبران کرملین و ارباب خویش، به کمک عقربی که او نیز از ک گ ب سربرآورده بود، جارو شد.

مینی تزار

در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹ قدرت سیاسی روسیه به پوتین واگذار شد. باند الیگارش پوتین با شخم زنی روسیه برای بذر اقتصاد نو لیبرال، ایدئولوژی ناسیونالیسم روسی را به ارتودکس مسیحی پیوند زد. این رویکرد، برای فرمانروایی حکومت و مناسبات طبقاتی نوتزاریسم، به حربه ای نئو فاشیستی نیاز داشت. ایدئولوژی فاشیستی در روسیه ی فروپاشیده ی باندهای اتم فروش، تنها یک پرچم ایدئولوژیک نیست. تمامی بخش های از هم گسیخته ی روسیه و بلوک پهناور پیشین آن، که دوقاره اروپا- آسیا را در بر می گرفت، در جایگاه  بزرگترین کارخانه تولید سلاح های مخرب و جهانسوز، اقیانوسی از گاز و نفتی که چون قاره ای زرخیز از میان خون و کثافت فوران دات و دارد، باید زیر فرمان الیگارش ها در می آمد. این بلوک جهانی سرمایه با ذخیره های صدها بمب اتمی و هزاران هزار مرکز تولید بمب های شیمیایی و میکربی و کوره های اتمی و هزاران تن اورانیوم و پلوتونیوم و صدها زیردریایی اتمی و سفینه های فضایی اتمی و موشک های اتمی قاره پیما و انواع سلاح های کشتار جمعی که تنها با کلاشینکوف هایش که می تواند تمامی مردم جهان را مسلح سازد، به سوی امپراتوری مخوفی تازیدن گرفت. ویرانگری این حاکمیت با برخورداری از چنین زراد خانه ای که کره زمین و تمامی زیست و زاد بوم زمین را به نابودی می کشاند، آنگاه هولناک می شود که ماهیت، روانشناختی و ایدئولوژی و تروریسمِ رادیوآکتیویستی حاکمیت روسیه و از میان برداشتن یاران و همقطاران خود آنها را به یادآوریم.(۳) ناقوس کرمیلن برای این بسیج به صدا درآمد. پرچم این فاشیسم، و ایدئولوژی و ناسیونالیسم روسی، به دست باندی سپرده شد که پوتین سرکرده آن بود. چتر اروآسیائیسم، به رویکرد نوتزاریسم هویت می بخشید و شاکله و بسیج گر این گرایش بود. این رویکرد، با پشت سر گذاردن تکه پاره های ازهم گسسته ی سرمایه داری دولتی در روسیه و بلوک شرق، به رهبری ولادیمیر پوتین از سال ۲۰۰۰ میلادی شدت یافت. با این «معاد» روح «گریگوری راسپوتین» شهید، آن آیت الله دربار نیکلای تزار رومانف باید ظاهر می شد. کلیسای ارتدکس روسیه پس از تقدیس نیکلای رومانف که به دست «اس ار ها» درپی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ با خانواده اش بی رحمانه به قتل رسیده بود، در سال ۲۰۰۰ وی را «نیکلای قدیس رنج‌کشیده» خواند تا روح «تزار» راحل، شویِ «تزارینا آلکساندرا» و شاید که «ایوان مخوف» را در کالبد پوتین که با آن جُثه، بادکرده جلوه می یافت به حلول آورد.

دراین برهه ی ۱۵ ساله، پوتین قانون اساسی روسیه را آنگونه دستکاری کرد  تا پایان عمر، بین پست نخست وزیری و ریاست جمهوری در قدرت باشد و در این اندیشه است تا «دوما»ی روسیه را فرمان دهد تا قانون را برای ریاست جمهوری تا پایان عمر خویش تغییر دهد. از همین روی، ولادیمیر ژیرونوفسکی، معاون دوما (مجلس روسیه) و از یاران الکساندر دوگین پیشنهاد کرد که پوتین را «تزار روسیه» نامگذارند تا دیگر به بازی شاه و وزیری نیازی نباشد. پوتین برپایی و بازگشت به دوران تزارها را تنها با پروژه ارواسیا، شدنی می داند. با چنین زمینه سازی است که سیاست جدید روسیه، راهبری می شود.

سیاست جدید روسیه در چهار سال گذشته در اوکراین، قزاقستان، سوریه و پرونده هسته ای ایران نمودی آشکار از رویکردی هیلتری دارد. و از همین روی، در این روی کرد از هر جنگ و بحران و جنایتی استقبال می شود.

نئوفاشیسم

پیدایش نئوفاشیسم روسی، زمینه مادی و ایدئولوژیک عظیمی داشت. وجود کانی های بیکران گاز و نفت، انبارهای اتم و موشک و رزمناوهایی برای فروش در بازار نئولیبرال و سیاه، تشنگی برای شمش های طلا و ثروت اندوزی تزاری از سویی و در سوی دیگر، خود-عظیم پنداریِ تحقیر شده، ایدئولوژی ناسیونالیسم ریشه دار تزاریستی که ایوان مخوف و پتر و کاترین «کبیرها» را در تاریخ داشت، ارتدکس به غایت عتیق روسی کلیسایی که خود را مرکز مسیحیت می دانست، از جمله ی مواد و اندیشه های سیاسی – نظری نوتزاریسم بودند. بر بستر چنین سرزمینی، زمینه های فکری «دوگین»، او را در سال ۱۹۸۸ به گروه ملی گرا و ضدیهود «پامیات» پیوند می دهد و «کارل اشمیت» روسی به همانگونه که روزی مدل آلمانی آن در آلمان  ایدئولوگ نازیسم هیتلری بود، در روسیه برای نوتزاریسم پوتینی پدیدار می شود. دوگین بر دیدگاه ناسیونالیستی روس، یهود ستیزی (آنتی سمیتیزم)، واپسگرایی و بازسازی امپراتوری تزاریسم، سوار می شود و به چماق  مقدس و آتش گردان سیاه جامه گان کلیسا تکیه می زند، و از تئوری های فاشیست هایی همانند «کارل اشمیت آلمانی»(۴) و «روبرت برازیلاش» فرانسوی مدد می گیرد و به «اورآسیاگرایی» می رسد.

این راه کار را آلکساندر دوگین فرموله کرده بود. سال ۱۹۹۷ دوگین، در نوشتار «فاشیسم: بی‌مرزی و سرخ بودن»(۵) از ترویج ضرورت بروز فاشیسم بسان راه کار الیگارش ها در روسیه و بازگشت تزاریسم، هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد. وی، «فاشیست‌های واقعی، رادیکال و انقلابی به صحنه روسیه» را ضرورت می شمرد و آن را با فاشیسم «غیرواقعی»  موسولینی در ایتالیا  و هیتلر در آلمان جدا می شناسد. دوگین، این شعار را از نویسنده و رهبر فاشیست های فرانسوی «روبرت برازیلاش» گرفته بود که در آستانه اعدام چنین گفت: «می بینم که چگونه در شرق، در روسیه، فاشیسم بر می خیزد- فاشیسمی بی مرز و سرخ.»(۶)

و دوگین، این مرید اشمیت و برازیلاش، از ایدئولوگ های فاشیسم می آموزد که: «زیاده روی ایدئولوژی نازیسم در آلمان موضوعی منحصر به این کشور است در عین حالیکه فاشیسم روسی ترکیبی از محافظه کاری ملی با خواست عمیق برای تغییر است».(۷) 

دوگین در این تبلیغ فاشسیتی می افزاید: «تا کنون در سده بیستم سه ایدئولوژی اصول و واقعیت خود را بروز داده اند:  لیبرالیسم، کمونیسم و فاشیسم. در روسیه، لیبرالیسم و کمونیسم را تجربه کرده ایم، اما فاشیسم را نه. نوعی از نمونه های فاشیسمی که به نظر می رسد، جامعه ی روسیه امروز آماده ی (یا تقریبا آماده)  برای در آغوش گرفتن آن است، سرمایه داری ملی است. دراینجا بدون شک، تقریبا پروژه سرمایه داری ملی یا “فاشیسم راست” ابتکار ایدئولوژیک بخشی از نخبگان جامعه است که به طور جدی نگران قدرت و احساس  قدرت زمان هستند.»

با این زمینه سازی است که دوگین ادامه می دهد: «[این] فاشیسم- ناسیونالیسم است، نه هر ناسیونالیسمی، بل که فاشیسمی انقلابی، شورشی، رمانتیک، ایده آلیست، خواهانِ ایده ای اسطوره ای کبیر و والا (ترانسندنتال)، که می کوشد تا رؤیایی ناممکن را ممکن سازد، تا به جامعه، زایش دوباره ی قهرمانان و ابَر انسان(سوپرمن) بدهد،  تا جهان را تغییر دهد و دگرگونی بخشد… » و اینکه: «با انقلاب ملی روسی. روسیه در آرزویی سخت تشنه ی نو شدن است، با مدرنیته، و رمانتیسمی ناپیدا و برای شرکت زنده در هدفی بزرگ. آنچه که آنان امروزه ارائه می دهند یا «آرکائیک» هستند، یعنی کهن (میهن پرستان ملی) یا خسته کننده و بدبینانه و سگسانی (لیبرال ها). جوان، ویرانگر، شاد، بی باک، پرشور که محدودیتی نمی شناسد. می خواهند بسازند و ویران کنند، فرمان برانند و فرمان پذیر باشند، دشمنان ملت را پاکسازی کنند و به ملایمت از کودکان و کهنسالان روسیه مراقبت کنند، خشمگینانه و شاد به دیوارهای دژ متزلزل و سیستم پوسیده یورش برند. آری، آنان به شدت تشنه ی قدرت اند. آنان چگونگی استفاده از قدرت را می دانند. آنان می خواهند زندگی را در جامعه تنفس کنند، و مردم را به روند شیرینِ تاریخی خلاق پرتاب می کنند. آدمهای جدید. سرانجام، هوشمند و شجاع. همانگونه که مورد نیاز هستند…»(۸)

دوگین در نوشتاری زیر نام: «پوچگرائی لیبرالی، بسان آخرین مرحله جهانی‌سازی « در دشمنی با شعارهای انقلاب بورژوایی فرانسه ۱۷۸۹  و آنچه که امروزه در هزاره سوم در سرزمینی همانند ایران در پندار آن هستند، می نویسد: «ایدئولوژی حقوق بشر بر هویت جمعی و همبستگی ملی، اجتماعی، دینی، طبقاتی ما غلیه یافت». ..و «حقوق بشر اصل اساسی استراتژی تضعیف حق حاکمیت ملی است.»

زبانه هایِ زبان همه روزه خامنه ای و امام های جمعه اش و سرپاسداران و آیت الله ها و اوباشانی همانند حسن عباسی و شمقدری ها و ازغدی ها، و «قرارگاه عمار»یون و سیدعلی خامنه ای و اولاد نیز از این آموزش «دوگین»، سوخت می گیرند.

«ارواسیا جایگزین امپریالیسم امریکاست نه بَدَل اروپا»

دوگین در سال ۱۳۹۱ در میزگردی در ایران با شرکت «حیدر جمال» رهبر مسلمانان روسیه و همپالکی هایی همانند مهدی سنایی و دیگران به آشکارا اعلام کرد:

«ارواسیا جایگزین امپریالیسم امریکاست نه بَدَل اروپا» و «… امریکا، آتلانتیک و هژمونی ارزش‌های غربی مفاهیمی چون حقوق بشر، دموکراسی، آزادی بازار، پیشرفت فناوری و… را در برمی گیرد. اینها همه چالش‌های بزرگی برای تمدن‌هایی چون روسیه، چین، هند و ایران است و چون این یک چالش بزرگ است و در سایه کلی این چالش است که یک چیز کوچکی به نام اسرائیل و لابی کوچکی به نام لابی اسرائیل وجود دارد که اصلاً می‌توانم بگویم مثل شبح است.در ایران و در جهان اسلام کاملاً امکان دارد که به عامل صهیونیسم از دیدگاه دیگری نگاه کنند و این نگاه به آنها امکان بسیج نیروها را بدهد…»(۹)

دوگین و جوجه فاشیست هایش/ آرم روی لباس آنها، همان نقشه روی دیوار اتاق کار دوگین است. سمبلی که توسعه روسیه و جهانگشایی فاشیستی را پیام می دهد.

دوگین از سال ۲۰۰۸ و زمان جنگ روسیه و گرجستان خواستار جنگ با اکراین و الحاق کریمه به خاک روسیه بود. در آن روزها، بین اکراین و سازماندهی دسته های مزدور، به ناحیه مورد اختلاف «اوستیای جنوبی» گرجستان نیز سفر کرد و در کنار نیروهای نظامی و یک واحد موشک انداز بسان یک تک تیرانداز، جلوه گر شد تا فاشیسم را نمایندگی کند. نوتزاریسم با اشغال بندر کریمه و ستواستوپل اکراین در سال ۲۰۱۳، به وسیله ارتش روس، به این آرزو دست یافت.

دوگین،  مزدوران شرق اوکراین را که به یاری نظامیان روس کریمه را اشغال کرده بودند، کسانی نامید که “روح روسی” را بیدار کرده اند. به رهبری پوتین، کریمه ی اکراین را که در سالهای ۱۸۵۳ تا ۱۸۵۶در جنگی ویرانگرانه، در برابر ترکان عثمانی، پادشاهی ساردینیا، ایرلند، سوئد، آلمان، فرانسه و انگلستان با شکستِ خفت بار تزار نیکلای اول از دست داده بود، بار دیگر اشغال شد. او این  جنگ ارتجاعی و نیابتی را “بهار روسی” نامید. دوگین از ولادیمیر پوتین خواست که برای “حفظ اقتدار معنوی روسیه” در شرق اوکراین باید دست به دخالت مستقیم نظامی بزند. وی عوامفریبانه در همان دیدار با عوامل ارواسیای ایران، حکومت اسلامی را نه بسان یک دست نشانده، بلکه «شریک» روسیه می نامد.

مجریان وصیت نامه «پتر کبیر»

«وصیت نامه ی» دیکته شده ی «پتر اول»، سیاست دیرینه تزاریسم را آشکار می سازد:

 “…حتی الامکان آنچنان کوشش باید کرد که به اسلامبول و قریب و جوار آن دست رسی حاصل شود و کسیکه صاحب اسلامبول خواهد شد صاحب دنیا خواهد بود و لهذا ضرورت است که درمیان ایران وعثمانی همیشه جنگ و جدال بماند و باید تدابیر گوناگون به کار برد که مملکت ایران روز به روز بی پول و کم تجارت بشود. به یک کلمه همیشه در پی تنزل ایران باید بود. و بعد از آن قصد هندوستان باید کرد که ممالک بسیار بزرگ و جای تجارت وسیع است و هرگاه آنجا تسلط  پیدا کردید پس هرقدر پول که به وساطت انگلستان حاصل می شود آن را اصاله تحصیل می توان کرد….»(۱۰)

و «پتر کبیر» کمی پیش از مرگ ( ۱۷۲۵میلادی) در آخرین سال فرمانروایی شاه سلطان حسین صفوی (۱۷۲۲ میلادی) در ایران است که در همین وصیت نامه می نویسد:«…مگر نمی دانید که سلسله سلطنت حالیه ایران دست نشانده دولت روس است. و اعلیحضرت شاه و جمیع اولیای دولتش در اطاعت و تملق امپراطوری روس پرورانیده شده اند وانگهی یک دولت ضعیف (سست طبیعت) پلاسیده از هرگونه لهو ولهب مستغرق در فقر بی امکانی و احتیاج چه می تواند بکند در مقابل آن دولت…»

پوتین گویی وصیت نامه «پتر» را بازگشوده و خویش را سلاله ی چنین تزارهایی می شمارد.

ایران شاه، شاهنشاه سلطان حسین صفوی سال ۱۷۲۲، اینک در سال ۲۰۱۶ میلادی ایران ولی فقیه خدایی است برای روسیه جدید. این مُلک نو مستمعره‌ای برای روس می‌ماند در قطبِ ارواسیا در برابر غرب و آمریکا، زیرا که هم ایدئولوژی‌ آن برپاست و هم بمب‌های ساخت روس اش در انبارها؛‌ به ویژه آنگاه که با اتم کلاهک داشته باشند. که‌ این دو نیرو، با قرآن و انجیل ارتدکسی سیاه جامه گان روس، ترکیبی مقدس می‌آفرینند برای ویرانی، برای تبدیل کرملین، به جای واتیکان در پسکوچه‌های «روم» و روم شرقی در ایاصوفیه و «توپ قاپی» اسلامبول (کنستانتینوپول که قسطنطنیه شد و اینک استانبول) عثمانیان. روم سوم، روم نوتزاریسم، واتیکان دیگری در مسکو با رعایایی بسیج شده در ارواسیا و دامنه‌ای به گستره‌ی دو قاره و شاید تا دور دستها، تا ونزوئلا و بولیوی و دیگر پاره‌های آمریکای لاتین سرشار از فریاد فقر و فساد و کوکایین و نفت و مس و ستمباری واشینگتن و تا آنجا‌ها که میدان رقابت سرمایه‌های جهانی‌ در کشاکش اند و سلطه‌ی آمریکای شمالی کمرنگ تر می‌شود. در حالیکه، بال دیگر اروسیا، اژدهای زرد، اژدهای چین، بر جهان دهان گشوده، از غار امپراتوری پکن برخاسته، آفریقا را می‌بلعد و آسیا را و بر همه‌ی زمین زهر می‌پراکند و اوراق قرضه می خرد و یوآن می انبازد.

بیان «صفر اوف»، کارگزار حاکمان کرملین، دست آموز دوگین و مدافع حکومت اسلامی، در گفتگو با صدای آمریکا (۱۱)، دیکته های شب دوگین به منادیان فاشیسم است:

 «…استراتژی آمریکا برای اون بوده که وضع و جایگاه روسیه را در جامعه جهانی عوض بکند…استراتژی آمریکا در آسیای مرکزی، استراتژی آمریکا در قفقاز جنوبی، سیاست آمریکا در ایران، همکاری اونها با شاهنشاهای خلیج فارس، همکاری‌های اونها با مصر و کشورهای آُفریقای جنوبی (شمالی) همه به اون روانه شده است که هرجایی که روسیه جایگاه داره پای خودشون را در اونجا برکنار بکنند. و از همه مهم، طوری کنند که روسیه امکانات صادر نمودن امکانات انرژی خودش را نداشته باشه…»

«چرا آقای صفر اف موشکهای اس ۳۰۰ را به ایران ندادند و گفتند به سوریه می‌دهیم ولی به ایران ندادند؟» (مجری برنامه افق، صدای آمریکا):

صفر اف، با نادیده گرفتن و توهین به دهها هزار جان باخته و میلیون‌ها تن در این بازی کثیف سرمایه‌داران قربانی شده، با فرهنگ پوتینی به گستاخی دهان می گشاید:

«در کرملین چندین سناریو آماده شده که در رابطه با وضع سوریه در روزهای نزدیک این سناریوها وابسته به کیفیت و بزرگی تصمیم‌های که غرب و آمریکا گرفته می شه. یکی از اونها کمک خیلی محکم و سنگین به دولت سوریه و کمک به بعضی کشورها که در اطراف سوریه هستند و می توانند در امنیت اونها تاثیر بزرگی و خطر بزرگی بشه.» و «هرچی که ایران از روسیه بخواد برای دفاع خود …

…من فکر می کنم که این کمک‌ها الان داره شب و روز از تمام کانالها که امکان پذیره و خود روسیه این تصمیم رو داره می گیره و در اولین فرصت، اگر این کار شروع بشه من می تونم حدس بزنم که هرچی که ایران از روسیه بخواد برای دفاع خود از این وضعیت دراین منظقه روسیه با کمال ممنونی می تواند به ایران این رو تحویل بده…»

لازم به یادآوی است که این  بیان، مربوط به دو سال پیش است و نه روسیه امروزین که برای بقا خویش و اسد جانی از هوا و زمین به قتل عام مردم سوریه می پردازد، و شبانه روز، هزاران تن موشک و بمب  بر سر مردمان فرومی افکند. روسیه، اینک پس از دخالت مستقیم در نیمه دوم سال ۲۰۱۵، تا کنون جدا از انتقال موشک های بین قاره ای، ساختن چندین فرودگاه و برپایی پایگاه های نظامی، در سوریه، سپاه پاسداران ایران وحزب الله را در ویرانی و کشتار مردم در سوریه فرماندهی می کند.

روسیه برای حفظ بازار خویش از یکسو و در سوی دیگر نیز برخی کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده آمریکا می توانند منطقه خاور میانه را برای سال‌ها به جنگی فلاکت بار و بازار طلایی پر رونقی برای جنگ افروزان و جنگ افزارها و سرمایه به خاکستر بنشانند. ایران از همان آغاز و سپس نیروی برون مرزی سپاه قدس و حزب‌الله، دوش به دوش ارتش حکومت سوریه و به ویژه تسلیح مستقیم این ارتش به دست روسیه و نیز چین و عراق، سرزمین سوریه را بر سر مردمانش به ویرانه تبدیل کرده است. این جنگ دو بلوک سرمایه داری، افزون بر ۳۰۰ هزار کشته، و ۱۱ میلیون آواره، بیش از ده میلیون تن محروم از دسترسی به کمترین نیازهای حیاتی، و نابودی ارزش‌های تاریخی و دستاوردهای ده هزار ساله، به بوی سود سرمایه‌داران و اقتدار سیاسی‌اشان، هرگونه میثاق حکومت‌های سرمایه را و سازمان دول متحداشان را زیر پا نهاده است. روسیه «شورای» دول متحدشان را به گروگان گرفته و چین با چهره‌‌ای کثیف، به انباشته کردن جهان از آشغال‌‌ هایی به نام سلاح و کالا، در این بازار آشفته به ذخیره‌‌های ارزی خود می‌انبارد. آمریکای شمالی با متحدین غربی و منطقه ای اش، آتش افروزان جنایت بلوک دیگر سرمایه جهانی، عاملین اصلی این ویرانی و قتل عام و نسل کشی و نابودی زمین هستند.

صفر اوف، این دون‌پایه‌ی دلال، نه تنها قربانیان بمب شیمیایی اسد و ایران و هیئت بررسی سازمان ملل خودشان را انکار می‌کند، بل‌که وقیحانه جنایت علیه بشریت در منطقه آزاد شده دمشق، کشتار ۵۰۰ کودک و بیش از ۲۰۰ سوخته شیمیایی و ۱۵۰۰ کشته در همان لحظه از مردم را، کار خود قربانیان می‌شمارد و گزارش صد صفحه‌ای موهوم پوتین را شاهد می‌آورد:

«همه می‌دونند که صحبت سوریه یک بهانه ای است، همه می‌دونن که مواد شمییایی از طرف دولت بشار اسد انجام نشده چونکه متخصصین روسیه یک گزارش خیلی حرفه ای یک گزارش صد صفحه‌ا‌ی را تازه انجام دادن و به سازمان ملل متحد تحویل داده و .. که ببینید اینو اپوزیسیون داره استفاده کرده و به سر دولت سوریه گذوشته اینو رو صحبت سوریه اصلا یک بهانه است، و اصل هدف ایرانه…»(۱۲)

جغرافیای خاور میانه و کردستان

اینک در خاور میانه، جنگی شبه جنگ جهانی سوم شعله ور است. نقشه خاور میانه نه آنگونه که حکومت اسلامی «هلال شیعه» اش می خواست، و نه آنگونه که ایالات متحده آمریکا، «خاور میانه جدید» اش می دانست، با دیگربازیگرانی تجاوزگر همانند روسیه و چین، در دست ترسیم است.  دولت اسلامی ترکیه نو عثمانی با برپایی پایگاه نظامی در کنار موصل در قلب عراق، ارتش خویش را با روادید دولت اقلیم کردستان به رهبری مسعود بارزانی، و ارتش آمریکا، به نقشه عراق پس از تجزیه به سه بخش شیعی، کرد و سنی مستقر کرده است. ترکیه برای سرکوب مقاومت در تمامی کردستان ترکیه و بلندی های قندیل در عراق و کردستان سوریه و کمون واره های کردستان سوریه، به سرکوب کانتون های خود مختار کوبانی و حسکه و ئافرین، و در هراس از سرایت  جنبش خودگردانی به کردستان ترکیه، به شهرهای جیزره و آمِد (دیار بکر) ووو و سرکوب جنبش شورایی و خودگردانی در منطقه، در اتحاد با «حزب دمکرات کردستان» عراق به رهبری بارزانی ها، با برخورداری از پشتیانی آمریکای شمالی،  بخشی از عراق را اشغال کرده است تا در سرکوب فردا در آمادگی کامل باشد.

روسیه، با برخورداری از فرمانبرداری سپاه پاسداران ایران، به ویژه سپاه قدس، و حزب الله لبنان، فرماندهی این جنگ نیابتی و ترسیم جغرافیای منطقه را به سود ارواسیا به عهده دارد. روسیه نو تزاری، با سوء استفاده از تنهایی و محاصره و سرکوب کردستان سوریه و ترکیه، فرصت آن را یافته است که در این دو بخش، شیادانه خود را «دوست خلق کرد» نشان دهد و با وعده حمایت از شرکت نمایندگان کردستان سوریه در گفتگوهای صلح با جنایتکاری همانند اسد، میانجی گر باشد. موشک های ۴۰۰ با بهایی بسیار افزونتر به ایران منتقل می کند، و «برجام» باند رفسنجانی وشرکا را زهر می پاشد و، باند سپاه که بنگاه عظیم مالی و تولیدی  «خاتم الانبیا» ها را به پول خون دارد، با «سردار سلیمانی» ها و تک تیراندازها و «قرارگاه های عمار» و «الله کرم» هایش، و بسیج و اوباشان و «طائب ها» و  قمه کشان «سید مجتبی» ها  را به میدان می فرستد تا به چشمان «ظریف»، این سوگلی «کری» و « باراک حسین اوباما» خاک کربلا بپاشد و کمی خون و بازار حراج  حسن فریدون روحانی را نا امن تر گرداند تا «توتال» و «پژو» و «ایر باس» و صدها کمپانی خون آشام غربی را در این بازار آشفته سودی نباشد.

به بیان گل سرخ انقلاب، روزا لوکزامبورگ:

«درتاریخ سرمایه داری، تجاوز و مبارزه طبقاتی… ضد هم نیستند، بل که وسیله و بیان یکدیگر هستند. همانگونه که تجاوز سلاحی است آزموده در دست سرمایه داری علیه مبارزه ی طبقاتی، از آن سوی نیز همیشه ثابت شده است که پی گیری بی هراس مبارزه طبقاتی، کارآمدترین وسیله ی بازداری تجاوز خارجی است.»(۱۳)

دریغا که سوی دیگر، در این تجاوز غایب است و در «خلق» و خیزش یک «ملت» ترکیب شده است. باید برای بازداری تجاوز تجاوزگران، به سازماندهی مبارزه طبقاتی، و بین المللی این کارآمدترین وسیله ی رهایی بخش پرداخت.

عباس منصوران

نیمه دوم ژانویه ۲۰۱۵

______________________________________________________________      

زیر نویس ها و منابع

Gajdar(1)، گایدر، در سن ۵۳  سالگی  در ۱۹ دسامبر ۲۰۰۹ با لخته شدن خون در رگها جان سپرد. بیماری  او که «مسمومیتی مرموز» نام گرفت از سال ۲۰۰۶  در پی شرکت وی در  کنفرانسی  در ایرلند آغاز شد.  یگور گایدر درخواست پوتین را برای همکاری نپذیرفته بود. یگور گایدر، فرزند «تیمور گایدر» و او نیز فرزند «آرکادی گایدر» نویسنده دهه ۱۹۲۰ بود.

۲(  Celestine Bohlen, “Yeltsin Deputy Calls Reforms ‘Economic Genocide'”, The New York Times, 9 February 1992.

۳) الکساندر تویننکو، ۴۳ ساله، مامور پیشین ک گ ب و از منتقدان ولادیمیر پوتین ، سال ۲۰۰۰ به بریتانیا پناهنده شد، اما شش سال بعد بر اثر مسمومیت ناشی از مواد رادیواکتیو پلونیوم ۲۱۰ مسموم و کشته شد.

۴)  Carl Schmitt کارل اشمیت (۱۱ July 1888 – ۷ April 1985 تئورسین سیاسی- مذهبی آلمانی که به فاشیسم هیتلری ، موسولینی، فرانکو پیوست.

۵ ( http://www.anticompromat.org/dugin/fashizm.html

۶ (https://www.linkedin.com/pulse/syrizas-moscow-connection-fascism-borderless-red-dugin-umland

Robert Brasillach: “I see how in the East, in Russia, fascism is rising – a fascism borderless and red.” وی به جرم همدستی با آلمان نازی و همکاری با اشغاگران هیتلری

 درحکومت ویشی، پس  از آزادی فرانسه از دست اشغالگران آلمانی، در ماه ژانویه ۱۹۴۵ محاکمه و  کشته شد .

۷ (https://www.linkedin.com/pulse/syrizas-moscow-connection-fascism-borderless-red-dugin-umland.

۸ (https://www.linkedin.com/pulse/syrizas-moscow-connection-fascism-borderless-red-dugin-umland.

۹ ) مجله جوان میزگرد با ۳ کارشناس برجسته روس؛۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ http://javanonline.ir/fa/news/

۱۰) سازمان اسناد و کتابخانه ملی، وصیت نامه پطر کبیر امپراطور روس در روزنامه کلکته مورخه ۳ نومبر سنه ؟ مطابق هشتم شهر شعبان سنه ۱۳۸۷٫ این سند که با خط نستعلیق نوشته، به همان صورت در ۳۱ صفحه اسکان شده را یافتم و بدون ویرایش، بازنویسی شد. اصل سند به فارسی در سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی در دسترس است.http://dl.nlai.ir/UI/82967b0e-dd40-4a54-a481-c9fceb036a59/Catalogue.aspx

۱۱) تمامی نقل قول‌های صفر اف از  http://ir.voanews.com/audio/audio/322533.html

در برنامه افق، موضوع: «آمریکا و روسیه: تنش بر سر سوریه»، بیژن کیان، کارشناس ارشد دانشکده نیروی دریایی آمریکا؛ رجب صفروف، مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو. پنج شنبه٬ ۱۴ شهریور٬ ۵ سپتامبر ۲۰۱۳.

۱۲) تمامی نقل قول‌های صفر اف از  http://ir.voanews.com/audio/audio/322533.html

در برنامه افق، موضوع: «آمریکا و روسیه: تنش بر سر سوریه»، بیژن کیان، کارشناس ارشد دانشکده نیروی دریایی آمریکا؛ رجب صفروف، مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو. پنج شنبه٬ ۱۴ شهریور٬ ۵ سپتامبر ۲۰۱۳.

۱۳) روزا لوکزامبورگ، گزیده هایی از روزا لوکزامبورگ، جزوه یونیویس، ص ۴۳۷، به کوشش پیتر هودیس و کوین ب آندرسن، ترجمه حسن مرتصوی، نشر نیکا، ۱۳۸۶ تهران.