آیا ارائه خدمات روانپزشکی ، علیه منافع کارگران است؟

آیا  ارائه خدمات روانپزشکی ، علیه منافع کارگران است؟

پاسخ یک روانپزشک  به جوانمیر مرادی

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

اول فوریه ۲۰۱۶

مقدمه:

مقاله کوتاه و معشوش جوامیر مرادی (۱) در سایت آزادی بیان ، برای من انگیزه ای شد که بعنوان یک روانپزشک که از جهت سیاسی به جنبش کمونیزم کارگری تعلق دارد، پاسخی بدهم به جوانمیر مرادی و بسیاری از مبارزان راه آزادی طبقه کارگر که دچار توهم هستند در مورد روانپزشکی و خدمات روانپزشکی در قرن ۲۱٫

توهم در مورد علم روانپزشکی ، چیز تازه ای نیست. علم روانپزشکی از پیچیده ترین علوم پزشکی است و قرن ۲۱ را قرن دانش عملکردی مغز نامیده اند. اما هنوز در جوامع شرق زده و حتی در بخش بزرگی از جوامع غربی، بیماریهای روانی را “دست ساخته” عده ای می دانند! علم روانپزشکی از سوی گرایشات متعددی بطور همزمان مورد تهاجم قرار گرفته و من در این مقاله بعد از ارائه تصویری وسیع تر از ایبن کشاکش بین علم روانپزشکی و گرایشات “ضد روانپزشکی” ، وارد انالیز مختصر از حرفهای جوانمیر مرادی می شوم و تعلق فکری او را پاسخ می گویم:

(۱)روانپزشکی چه مسیری را طی کرده است؟

دانش شناخت روان انسان مسیر بسیار سختی را طی کرده. دورانی طولانی انسانها مشاهده می کردند که برخی رفتارها و ایده های عجیب پیدا می کنند، “دچار جنون” می شوند ، خود را می کشند یا دیگران را در توهم  می کشند . توضیح این پدیده ها این بود که فرد ، دچار “جن زدگی” است و شیطان در جانش حلول کرده! افراد مبتلا را زندانی می کردند و می سوزاندند !

این مسیر طولانی ، با عروج رنسانس و گسترش عقل گرائی بالاخره شکسته شد و تفکر در مورد “روان” انسان بتدریج از میان فیلسوفان آغاز شد و به تدریجی مشاهدات بالینی ، علم جوان روانپزشکی و روانشناسی مدرن را در قرن ۱۹ به میان کشید. ایراد این بود که ایده بیماریهای روانی در آنزمان هنوز تابو بود و ابزارهای علمی سنجش آزمایشگاهی بسیار ناکارآمد و موضوع بیماریهای روانی ، مغز انسان ، کمتراز همه ارگانهای بدن انسان شناخته شده بود.

فرویدیزم از مهمترین انقلابها در علم روانپزشکی بود. برای اولین بار و بطور سیستماتیک، فروید فریضه ساختار روانی انسان را روی مشاهدات شخصی خودش پایه گذاشت، رابطه ساختار روانی انسان با تجارب دوران کودکی را نشان داد و برخی از بیماریهای روانی را توضیح داد. کار مهم فروید این بود که از ساختار روانی انسان و بیماریهای روانی ، تقدس مذهبی و ایدئولوژیک را گرفت و علم شناخت روان و بیماریهای روانی را مثل بقیه رشته های پزشکی ، علمی تجربی و سنجشی اعلام کرد.

بعد از فروید ، مسیر شناخت بیماریهای روانی سرعت گرفت و انواع گرایشات و نحله های فکری در مورد ساختار شخصیت انسان و مکانیزمهای ایجاد بیماریهای روانی ارائه شد. در مقابل فرویدیزم و انشعباتش ،که در قرن ۱۹ و ۲۰ تقریبا بر سرزمین این علم حکومت می کرد ، نگرش دیگری ارائه شد که بیشتر بر رفتارها و شناخت انسان و یاد گیری استوار بود. در اواسط قرن ۲۰ این دو قطب مهم روانپزشکی یعنی فرویدیزم و نظریه یادگیری در مقابل هم قرار گرفتند و هر کدام در کمپهای “غربی” و بلوک شرقی حامیان خود را یافتند.

پله بعدی تکامل علم روانپزشکی در سالهای بعد جنگ دوم جهانی برداشته شد و نظریه های “اکلکتیک” گرایشات فرویدیزم را با گرایشات رفتارشناسی –یاد گیری پیوند زدند و انقلاب پزشکی در چند دهه اخیر را زمینه شدند.

دو انقلاب اخیر پزشکی در چند دهه گذشته، به انقلاب بزرگتری در علم روانپزشکی انجامید: یکی بکارگیری روشهای سنجش آماری در پزشکی و توسعه آنها در علم روانپزشکی بود و دیگری کاربرد تکنولوژی کامپیوتر و تصویر برداریها و سایر مشاهدات  عملکردی مغز . توسعه بیوشیمی و دانش مغز. این تحولات بطور سرسام اوری جلو رفتند و مغز را که سازمانی انفورماتیک بر اساس انتقال الکتریسیته در مدارهای موازی زیستمند است را از فضای اسرار آمیز خود بیرون کشیدند.

در چند دهه اخیر رشته های بسیار انتگره مثل نوروسایکایتری، روانپزشکی مولکولی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی تکاملی روانشناسی رشد ، وسعت و عمق درک روانپزشکان را بسیار بالا بردند و امروزه دیگر روانپزشکی به مرکز  دانش پزشکی تبدیل شده است چرا که موضوع این علم ، مغز و ارتباط بسیار پیچیده اش با محیط است که همچنان پیجیده ترین و متعالی ترین ارگانیزم شناخته شده در جهان است!

(۲) طیف “مخالفان علم روانپزشکی” کیانند؟

مخالفان وجود علم روانپزشکی کیانند؟ گرایشات مذهبی، آخوندها که روانشناسی . روانپزشکی را کفر اعلام می کنند؟ پاسدار عباسی که رسما اعلام می کند که جامعه با رویکرد به روانشناسان و روانپزشکان “غربی” می شود ؟

در غرب ؟ مذاهب جدید مثل “ساینتولوژیستها”؟ آنها که مدعی هستند روانپزشکی ساخته کارخانه های داروسازی است؟

در میان “چپ شرق زده”؟ اونها که مدعی هستند که روانپزشکی را بورژوازی ساخته تا مردم را فریب دهد و “مبارزه طبقاتی را منکر شود”؟

واقعیت اینست که محافل بسیار ی در غرب و شرق هنوز در مقابل علم روانپزشکی جبهه گرفته اند! همانها که دورانی در مقابل علم پزشکی جبهه گرفته بودند! همانها که قبلها ، عرصه روان را مختص خدا و پیامبرانش می دانستند؟ همانها که پشت سنگر “روح” به علم عملکردی مغز می تاختند و امکان شناخت روان و عملکرد مغز را مختص خدا” می دانستند؟

آنها که ادعا می کردند که علو روانپزشکی مثل علم ژنتیک تماما “بورژوائی” است! اینکه رفتار و روان انسان را فقط باید در “محیط” توضیح داد و هر کس به مغز برای توضیح بیماریهای روانی و رفتاری مراجعه کند ، “نوکر بورژوازی” است؟

همانها که حتی امروزه ، مخالفان خود را “روانی” می نامند؟ آنهم از زاویه “مارکسیزم لنینیزم” و دیکتاتوری پرولتاریا؟!

بله! واقعیت اینست که علم روانپزشکی هنوز مورد حمله است! قرن ۲۱ ، صحنه نبرد بزرگی در علوم پزشکی است ، انسانیت برای خدمات پزشکی و روانپزشکی می جنگد و عده ای هنوز زور می زنند که علم روانپزشکی را زیر سوال ببرند!

سازمان بهداشت جهانی در دو دهه گذشته، حق بهداشت روانی را بعنوان بخشی از حثوث بهداشتی به رسمیت شناخته و ارائه خدمات روانی را حق مسلم مردم دنیا اعلام کرده اما ما هنوز “مخالفینی ” در میان مخالفین روانپزشکی داریم که این حق را منکر هستند!

(۳)جوامیر مرادی چه می گوید؟

جوانمیر مرادی در مقاله اش (۱) در حاشیه خبری ، تحلیلی ارائه می دهد.خبر اینست که کارگری خواسته خودکشی کند.نیروهای امدادی به کمکش رفته اند و از خودکشی منصرفش کرده اند. تحلیل جوانمیر اینست که :

“… عجب اقدام انسان دوستانه و مدرنی! تا حالا از این شیوه برخوردهای لطیفانه نسبت به کارگران به جان آمده خبری نبوده! حالا چه اتفاقی افتاده که نگران اوضاع روحی و روانی کارگران شده اند؟ می شود باور کرد این ظاهر رئوفانه نقابی نیست که زیر آن نقشه های خشونت باری نهفته باشد؟…. پایین آوردن این کارگر هیچ نیازی به حضور امدادگر اجتماعی نداشت. کافی بود نیاز (شاید احتیاج به دریافت مبلغی از حقوق خودش بوده) او که کارفرما آن را برآورده نکرده، برآورده می شد تا سریع و بدون اتلاف وقت از قصدش منصرف شود و از پشت بام پائین بیاید….. روانه کردن کارگران مستأصل به بیمارستانهای روانی نه به خاطر تسکین و التیام دادن، بلکه روشی دیگر در حمایت از کارفرما و ممانعت از ابراز اعتراض است… چنین اقدامی قبل از هر چیز شأن و حرمت کارگر را در بین همکاران و نزدیکانش لگد مال می کند و این خود از نظر روحی به شدت به اوآسیب می رساند. سپس اینکه تشکیل پرونده روانپزشکی امکان اخراج کارگر را بدونهیچ محدودیتی و بدون تحمل هیچ هزینه ای برای کارفرما فراهم می نماید…. .راه حل ودرمان این درد مزمن باسابقه دههاساله را ما کارگران می دانیم که دهها سال است برای آن می جنگیم. درمان این درد و دردهای بی شمار دیگری که بخش عظیم انسانها از آنها به خود می پیچند، تأمین معیشت و حفظ کرامت انسانی است، نه تباه کردن زندگی و بی حرمتی  و دست آخر روانه کردن به بیمارستان روانی..”

همانطور که خواننده متوجه می شود:

جوانمیر مرادی، ابتدا کمک روانپزشکی را بیمورد می داند و این کمک را “پرونده سازی” برای کارگر می داند، بعد فراخوان می دهد که “بجای این پرونده سازیها حق کارگر و معیشت کارگر را تامین کنید!”

راستی ایرادهای نظریه جوانمیر مرادی چیستند؟

(۴)ایرادهای جوانمیر مرادی:

جوانمیر مرادی بخشی از همان چپی است که نه روانپزشکی معاصر را می شناسد و نه حتی کنجکاوی نشان می دهد که بشناسد! او هم در کمپ “ضد روانپزشکی” ایستاده و دعی است که روانپزشکی ابزار دست سرمایه داران است! او روانپزشکی را توطئه سرمایه داران می داند! ابزار پرونده سازی برای کارگر می داند!

الف: چه فرقی هست بین ساختن پرونده پزشکی برای کارگر و پرونده روانپزشکی؟ از جهت علمی هیچ فرقی نیست .اگر معضلی هست ، تابوئی است که باید هم در سطح جامعه تصحیح شود و هم در سطح حکومتی تغییر یابد.همانطور که پرونده پزشکی فرد نباید بر علیه حق او برای زندگی استفاده شود ، همانطور هم پرونده روانپزشکی مردم نباید ابزار تبعیض قرار گیرد.در جوامع متمدن قوانین حمایت از بیمران روانی و مقابله با تبعیض بیماران روانی وجود دارد.این راه درست است!

ب: چه تضادی هست که انسانها از مراقبتهای بهداشتی منجمله روانی برخوردار شوند و در عین حال خقوق و معیشت کارگر برایش مبارزه شود؟ چرا جوانمیر مرادی حق بهداشت روانی را منکر است و آنرا در مقابل مبارزه برای معیشت کارگر می داند؟

بطور واقع، حق بهداشت روانی بخشی از حق جهانی بهداشت است!

چ: چه تضادی هست که کارگری که می خواهد خودکشی کند توسط متحصصین مورد درمان قرار گیرد و در عین حال مبارزه برای گرفتن حقش ادامه یابد؟ مگر همه کارگران که حقشان پامال می شود دچار معضل خودکشی هستند؟ آمارها نشان می دهد که بالای ۹۰ در صد آنها که دست به خودکشی می زنند دچار بیماریهای شدید روانی منجمله افسردگی هستند . لذا درمان این افراد حق انهاست!

د: چرا جوانمیر مرادی مخالف بستری فرد ی است که می خواسته خودکشی کند؟ بر چه پایه علمی او منکر ارائه خدمات روانپزشکی به این فرد و انکار حق او برای گرفتن خدمات بهداشتی است؟ آیا ایشان برای خودش دانشی ساخته که بشریت نمی داند؟ چه فرقی دارد بین فردی که اقدام به خود کشی می کند و فردی که دچار سکته قلبیست؟ چرا دومی را باید به بیمارستان منتقل کرد و دومی را به دستور جوامیر مرادی از کمک لازمه محروم کرد؟

خلاصه کنم:

جوامیر مرادی ، یک نمونه گرایشاتی است که هنوز منکر علم روانپزشکی و روانشناسی است.او این رشته ها را “ابزار دست سرمایه دار ” می داند.بجای شناخت بهتر این رشته های پیشرفته پزشکی بجای مبارزه برای توسعه حدمات بهداشت روانی ، ایشان فرمان می دهد که کارگر بهداشت روانی نمی خواهد ! بطور ساده لوحانه ای ، درمان  را فقط تامین مادی کارگر در بلند مدت می داند و نمی تواند بپذیرد که همه اینها حق کارگر و حق جامعه هستند؟

در جامعه هنوز بهداشت روانی و نیازش جا نیفتاده.حکومتها هم این حق را در بسیاری موارد برسمیت نمی شناسند.واقعیت اینست که بهداشت روانی حق همه انسانهاست. باید حق بیماران روانی را اعلام کرد . نباید وجود بیماری روانی باعث شود که انسانها از حق اشتغال محروم شوند.همانطور که سایر بیماریهای پزشکی نباید بر علیه اشتغال فرد مورد سو/ئ استفاده قرار گیرند.

امید من اینست که این مقاله چشمهای جوانمیر مرادی و سایر عمفکران ضد روانپزشکیش را در کمپ حامیان طبقه کارگر باز کند!

منابع بیشتر:

 

(۱)روانپزشکی هم علیه کارگران به خدمت گرفته شد / جوانمیر مرادی

http://www.azadi-b.com/J/2016/01/post_566.html

(۲)مقالات پزشکی(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-پزشکی

(۳)ویدئوهای پزشکی(سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/ویدئوهای-پزشکی