انتخابات و کشمکشهای جناحی در پرتو رابطه با غرب و مبارزه طبقاتی

انتخابات و کشمکشهای جناحی در پرتو رابطه با غرب و مبارزه طبقاتی

آنچه که امروز دینامیسم تحرکات و سوخت و ساز سیاسی در ایران را تعیین می کند دو چیز است: رابطه با غرب و مبارزه طبقاتی.

تا جائی که به سوخت و ساز سیاسی در بالا، یعنی در سطح کشمکش بین جناحهای رژیم، بر میگردد، این رابطه با غرب است که به کشمکشهای جناحی شکل میدهد. جناح اصلاح طلب جسم و جان در مسیر عادی سازی رابطه با غرب قدم نهاده است و جناح اصول گرا جسم و جان در مسیر دست اندازی و محدود کردن این رابطه پا به میدان نبرد نهاده است. این رابطه با غرب است که به کشمکشهای جناحی رژیم در صحنه سیاسی امروز شکل و شمایل میدهد.

اما این تلاش جناح اصول گرا از این زاویه یک تلاش لحظه ای و ظاهری هست که هست و نیست کل رژیم به برقراری یک رابطه عادی و نرمال با غرب بسته است. این تلاش ظاهری هست بخاطر اینکه رابطه خصمانه، یا غیر عادی، یا قدیمی رژیم با غرب بلحاظ اقتصادی و سیاسی حکم مرگ رژیم در دراز مدت، و شاید حتی در میان مدت، مثلا طی بیشتر از پنج سال آینده، را دارد. همین واقعیت بود که کل رژیم، و از جمله جناح خامنه ای، را بپای میز مذاکره هسته ای کشاند؛ و همین واقعیت است که در دراز مدت، و حتی در میان مدت، کل رژیم، و از جمله جناح اصولگرا، را به تعمیق و ادامه سازش و برقراری رابطه عادی با غرب منتهی خواهد شد. این تلاش یک تلاش لحظه ای هست بخاطر اینکه در دراز مدت، و حتی میان مدت، کل رژیم، و از جمله جناح اصولگرا، چاره ای جز عادی سازی رابطه با غرب را ندارد. اینکه در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان کدام جناح یا کدام ترکیبی از دو جناح سر کار می آید، تغییر جدی بر این واقعیت نخواهد گذاشت که اگر رژیم رابطه خود را با غرب عادی نکند، همانطور که رفسنجانی گفته است، نه رژیم قادر خواهد شد که نفت خود را بفروشد و نه هم قادر خواهد شد که پول نفت فروخته شده خود را وصول کند.

اگر رژیم بخواهد بقا و دوام داشته باشد ناگزیر از برقراری یک رابطه عادی با غرب است. در صورت سر کار آمدن یا دست بالا داشتن جناح اصلاح طلب، و بدرجه ای که این جناح دست بالا داشته باشد، عادی سازی رابطه با غرب با سرعت و شتاب زیاد پیش خواهد رفت؛ و در صورت سر کار آمدن یا دست بالا داشتن جناح اصولگرا، و به درجه ای که این جناح دست بالا داشته باشد، عادی سازی رابطه با غرب بکندی و با شتاب پایین پیش خواهد رفت. اما، در هر حال، اگر رژیم بخواهد به بقا و دوام خود در دراز مدت، و حتی در میان مدت، ادامه دهد، ناگزیر خواهد شد رابطه خود با غرب را نرمالیزه کند. نکته مهم در این رابطه این است که در صورت نرمال نبودن رابطه با غرب رابطه رژیم با طرفداران و حامیان خود مثل روسیه و چین هم ره به جائی نمی برد. تحریمهای اقتصادی غرب و آمریکا نه تنها رابطه اقتصادی رژیم با غرب را تقریبا غیر ممکن کرده بود، بلکه رابطه روسیه و چین با رژیم را هم بسیار محدود کرده بود. این در نتیجه لغو شدن تحریمهای اقتصادی غر ب و آمریکا هست که رئیس جمهور چین امروز میتواند شش صد شخصیت سیاسی و اقتصادی چین را سوار هواپیما کند و به تهران ببرد.

خلاصه آنچه که در بالا آمد این است که کل رژیم، هر کدام از جناحها یا هر ترکیبی از جناحها، برای بقا و دوام خود ناگزیر است که اولا در مقابل غرب و آمریکا زانو بزند، نه تنها در رابطه با مسئله هسته ای بلکه در رابطه با تمام وجوه اقتصادی و سیاسی، و تسلیم شود. نفس برقراری رابطه عادی و نرمال با غرب در دراز مدت، و یا حتی در میان مدت، برای بقا و دوام رژیم مورد مناقشقه نیست، بلکه سرعت و شتاب برقراری این رابطه مورد مناقشه است. نه غرب و آمریکا یک جمهوری اسلامی ضد غرب را تحمل می کند و نه هم جمهوری اسلامی ضد غرب شانس بقا و دوام دارد. این آن واقعیت سیاسی و اقتصادی هست که رابطه رژیم با غرب را بسمت نرمالیزه شدن پیش می برد. بقا و دوام رژیم به رابطه با غرب گره خورده است.

آنچه که میتواند جلوی روند نرمالیزه شدن رژیم با غرب را بگیرد سرنگونی رژیم بدست مردم ایران و طبقه کارگر ایران است. سرنگونی رژیم بدست طبقه کارگر و توده های مردم ایران البته ضرورتا جلوی رابطه نرمال بین مردم ایران با غرب را نمی گیرد بلکه با پایان دادن به عمر و حیات جمهوری اسلامی جلوی نرمالیزه شدن رابطه این رژیم با غرب یا هر جای دیگر را می گیرد. نکته مهم در این حرف این است که “اگر رژیم سرنگون نشود رابطه اش با غرب نرمال خواهد بود”.

البته لازم است این نکته هم مورد تاکید قرار بگیرد که اگر رژیم بدست طبقه کارگر و توده های مردم سرنگون نشود، این اهمیت سیاسی و اقتصادی چندانی برای مردم ایران ندارد که رژیم رابطه نرمال با غرب داشته باشد یا یک رابطه خصمانه. در هر صورت، مردم مرغ عزا و عروسی رابطه ارتجاع غرب و جمهوری اسلامی خواهند بود؛ و این آن نکته اساسی هست که نیروهای سیاسی باید آن را برجسته کنند و مورد تاکید قرار دهند. نکته اساسی این نیست که آیا رژیم متعارف میشود یا نه بلکه این است که چه رژیم متعارف بشود یا نشود، در صورت بقا و دوام رژیم به هر شکلی و با هر ترکیبی از جناحهای رژیم، مردم مرغ عزا و عروسی این رابطه خواهند بود.

خوشبختی مردم و طبقه کارگر ایران، حتی بهبود نسبی در معیشت و رفاه و آزادیهای مدنی و سیاسی و شهروندی مردم ایران، تماما به سرنگونی جمهوری اسلامی گره خورده است. رابطه خصمانه بین رژیم و غرب، رابطه دوستانه بین رژیم و غرب، و هر ترکیبی از دوستی و دشمنی بین رژیم و غرب، هیچ چشم انداز روشنی برای بهبود حتی نسبی زندگی و معیشت مردم ایران پیش رو ندارد. آنچه که میتواند چشم انداز روشن و امید بخشی پیش پای مردم بگذارد در درجه اول سرنگونی و نابودی جمهوری اسلامی ایران است. این واقعیت است که میتواند هم سطح و عمق و هم مضمون رابطه با غرب را به نفع مردم ایران و به نفغ مردم غرب تغییر دهد.