کامنتهای کارگری

اندیشه‌های جان سخت سوسیالیستی

 اخیرا خبرگزاری دولتی “ایلنا” گزارشی از جلسه‌ای که عباس آخوندی وزیر “راه و شهرسازی” جمهوری اسلامی در آن حضور داشته ارائه داده. ایشان در این جلسه از جمله به “جان سختی اندیشه‌های سوسیالیستی” اشاره کرده که تحت تأثیر انقلابیون روسیه به ایران آمده‌اند، و گلایه کرده که نه جمهوری اسلامی ایشان و نه رژیم‌های رضا و ممدرضا پهلوی قادر به مقابله به آن نبوده‌اند و همیشه مجبور بوده‌اند زیر فشار این “اندیشه جان سخت” کوتاه بیایند.

برای اطلاع این وزیر باید گفت که تأثیر ایده‌های سوسیالیستی در ایران از هر کجا هم که بوده باشد، واقعیت این است که سوسیالیسم چیزی جدا از تلاش‌های تاریخی انسان برای بهبود زندگیش نیست. رژیم‌های مورد اشاره ایشان مظهر اسارت و تبعیض بوده‌اند و سوسیالیسم که فرموله شده مطالبه عدالت اجتماعی، رفاه، برابری، آزادی و غیره است در برابر این اسارت و تبعیض قد علم کرده است. سوسیالیسم بخشی از تلاش انسان برای بهتر، آزادتر و برای عادلانه زندگی کردن است. اگر ایده سوسیالیسم جان سختی می‌کند برای این است که خواست و تلاش برای انسانی تر زندگی کردن جان سخت است!

یک اشاره به فقر و ثروت در کانادا

یکی از برنامه‌های طنز “Because News” از رادیو سراسری کانادا دستمزد مدیران شرکتهای بزرگ کانادائی را با مهمان‌های این برنامه به بحث و طنز گذاشت. دستمزد یک مدیر عامل از شرکتی بزرگ، در اولین روز کاری سال تا ساعت ١٢ ظهر، بطور متوسط بیش از دستمزد کل سال یک کارگر متوسط در این کشور است! گرانترین خانه در شهر ونکوور که از قضا گرانترین خانه در کانادا هم هست، متعلق به صاحب کارخانه شلوارهای یوگاست که قیمت آن ۵٨ میلیون دلار است. در اواخر سال ٢٠١۵ بانک مرکزی در گزارشی نوشته بود که یک کانادائی بطور متوسط برای هر دلاری که در می‌آورد، یک دلار و ۶٣ سنت خرج می‌کند. (البته که اگر ثروت و دارائی این مدیر عاملین و صاحبان آن خانه‌های دهها میلیونی را از محاسبه کم کنید این “بطور متوسط” یکهوئی جهشی چشمگیر خواهد کرد.)

حداقل دستمزدها در کانادا، که هر استان حداقل ستمزد خودش را تصویب می‌کند، بطور متوسط حدود ١٠ دلار در ساعت است. دستمزد کارگران نساجی‌ها، که از قضا کارگران کارخانه شلوارهای یوگای صاحب گرانترین خانه را هم شامل می‌شوند، جزو کم درآمدترین کارگران هستند. واقعا دلم می‌خواد بدانم که مثلا مدیر عامل یکی از ۵ بانک بزرگ کانادا، یا یک شرکت زنجیره‌ای در کانادا، یا صاحب آن کارخانه واقعا چه کار عجیب و غریبی به حال این جامعه می‌کند که این چنین پول پارو می‌کند؟!

اعتصاب پزشکان؛ انگشت اتهام به کدام طرف؟

اعتصاب در مشاغلی که مستقیما با سلامتی دیگران سر و کار دارند مثل پزشکان، آتش نشان‌ها، پرستاران، کارگران و کارمندان خط تلفن اورژانس ١١٨ و دیگر مشاغل این تیپی، گاها می‌تواند به یک موضوع حاد در جامعه تبدیل شود. دلایل حساسیت جامعه نسبت به اعتصاب در این بخشها روشن است اما سئوال این است که در چنین مواقعی چه کسی مقصر است؟

سایت روزنامه دست راستی dailymail انگلیس درباره اعتصاب پزشکان در این کشور و در چند مطلبی که اخیرا به این موضوع اختصاص داده سعی کرده افکار عمومی را بر علیه اعتصابیون و انجمن آنها (BMA) تحریک کند. به اعضای هیأت مدیره این انجمن حمله کرده که “مشتی چپی ضد آستریتی (ریاضت اقتصادی) هستند که با اعتصاب و به خطر انداختن سلامتی شهروندان اهداف سیاسی خود را پیش می‌برند”.

موضع “دیلی میل” بیش از حد نخ نماست که کسی بخواهد آن را افشا کند. اما، همچنانکه بالاتر اشاره کردم، در چنین مواقعی بطور واقعی سلامتی یکسری از آدم‌ها با مخاطرات جدی روبرو می‌شود. معنای ساده ریاضت اقتصادی یعنی کاهش دستمزد و بیمه، کاهش خدمات، بیکار کردن پرسنل یک بخش و مجبور کردن بخش دیگر برای انجام کار پرسنل بیکار شده، طولانی شدن زمان انتظار برای دیدن متخصصین و غیره. اگر کسی بر علیه این سیاست اعتصاب کند، جامعه باید از اعتصاب آنها حمایت کند، همچنانکه، به گفته سایت روزنامه Independent دو سوم جامعه انگلیس از اعتصاب پزشکان مزبور حمایت کرده است. جامعه برای بالا بردن سطح کیفیت خدمات و رفاه عمومی، اتفاقا باید از اینگونه اعتصابها بیشترین حمایت را بکند! اعتصاب در این مشاغل مستقیما به نفع کل جامعه است، چرا که فشار بیش از حد به مثلا پزشکان و پرستاران، کیفیت خدمات آنها را پائین می‌آورد.

حاصل تضعیف چپ در جنبش کارگری آمریکا

روزنامه “نیویورک تایمز” در خبری درباره شکایت ١٠ معلم ایالت کالیفرنیا – که خدا می‌داند این ایالت عظیم چند صدهزار معلم دارد!؟ – از انجمن معلمان که ماهانه حق عضویت از همه اعضا کم می‌کند، درج کرده بود و می‌نویسد دادگاه عالی که اکثریت اعضای آن از قضات محافظه کار هستند به نفع معلمان شاکی رأی خواهد داد. در همین مطلب آمده است که پشت این شکایت نهادهای قدرتمند محافظه‌کاران هستند که می‌خواهند با این رأی حمله سازمان یافته و جدی خود را بر علیه اتحادیه‌ها، اینبار با دستی پرتر، ادامه دهند. با این باخت، اتحادیه‌ها دیگر نمی‌توانند اتوماتیک حق عضویت از اعضای خود را کسر کنند، اما موظفند از همه به یکسان دفاع کنند. یعنی پرداخت حق عضویت داوطلبانه خواهد بود. این مسئله اتحادیه‌های کارگری را به شدت تضعیف خواهد کرد. متشکل شدن کارگران در آمریکا، به نسبت دیگر کشورهای غربی، هم اکنون بسیار سخت است. تضعیف بیشتر اتحادیه‌ها در آمریکا، که فقط چیزی حدود ١١ درصد از کارگران در این کشور در اتحادیه‌ها متشکل هستند، جنبش کارگری در این کشور را با مشکلات باز هم بیشتری روبرو خواهد کرد. منتها عواقب این مسئله بسیار فراتر از خود اتحادیه‌ها و جنبش کارگری خواهد بود. هر درجه که جنبش کارگری در کشوری ضعیف و درجه تشکلیابی‌اش پائین باشد، به همان اندازه حمله به جامعه علی‌العموم ساده‌تر است. هر درجه که سرمایه داری بتواند کارگران را بی تشکل نگه دارد، به همان اندازه در هم شکستن مقاومت کل کارگران و کل جامعه آسانتر خواهد بود.

این بلا را “فدراسیون کار آمریکا” و “بیزنیس یونیونیسم” منحط مسلط بر اتحادیه‌های کارگری آنجا، بر سر جنبش کارگری آورده است که سال‌ها برای تضعیف گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری و فعالین مارکسیست این جنبش، دست در دست مدیریت و هیأت حاکمه، به هر توطئه‌ای بر علیه رادیکالیسم جنبش کارگری دست زده است.

یک لحظه به این سیستم فکر کنید!

روزنامه وال استریت جورنال روز ١۵ ژانویه ٢٠١۶ نوشت که مدیر اجرائی Wal-Mart در یک اطلاعیه مطبوعاتی گفته است که این شرکت ٢۶٩ مغازه خود را خواهد بست. با بسته شدن این مغازه ها، ١۶٠٠٠ نفر کار خود را از دست خواهند داد. دلیل بسته شدن این تعداد مغازه، “سودده ماندن” شرکت عنوان شده است. در گزارش فوق آمده است که فروش و سود این شرکت مثل سال قبل نبوده.

یک لحظه به این سیستم فکر کنید که برای نمونه فقط یک شرکت ١۶٠٠٠ نفر باضافه وابستگان آنها را از نان خوردن می اندازد؛ چرا که سود و فروشش کمتر از سال قبل بوده! از زندگی صرف می‌اندازد که بتواند شرکت رقیبش را از پا در آورد!؟ وال مارت بعنوان یک شرکت، تمام دم و دستگاه دولتی را پشت سر خود دارد که جامعه را اینگونه به تباهی بکشد. واقعا باید به این فکر کرد که آیا انسان شایسته یک چنین وضعیتی است؟ می‌شود و باید این وضعیت را برهم زد. جامعه‌ای که سود سرمایه برایش بسیار با ارزش‌تر از جان انسان است، نیاز به تغییر بنیادی دارد.