حبیب بکتاش و خستگی در حزب کمونیست کارگری از خط “انتظار”!

“..“…ساعت ۱۱ روز جمعه، ۲۴ خرداد سال ۹۲، همه در خروجی حیاتمان را باز کنیم و به همراه خانواده و دوستان وهمسایه ها و هم محله ایهایمان به خیابانها بریزیم و جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم. ساعتهایمان را برای ساعت ۱۱ کوک کنیم”  (حبیب بکتاش-جولای ۲۰۱۳)

مقدمه:

بیش از دو سال و نیم پیش بود که یکی از “مشاوران رهبری ” حزب کمونیست کارگری بنام حبیب بکتاش که سابقه قبلیش تا همین سالهای گذشته عضویت در فرقه مجاهد و حمایت از رجوی بوده، به مردم ایران فراخوان داد که سر ساعت ۱۱ روز جمعه ۲۴ خرداد به خیابان بریزند و انقلاب بکنند. طبیعتا این مدل فراخوانهای ابکی که سابقه طولانی دارد و توسط مدیای گرایشات راست هخائی و فولادوندی و شهرام همایونی بارها امتحان شده بود ، به همان سرنوشت دچار شد و حبیب بکتاش ماند و حزبش!

حبیب بکتاش از موضوعات بررسیها و نقدهای مداوم من بوده و آرشیوی از نقدها به افکارش را ارائه داده ام (*). ایشان تا حد زیادی انعکاس دهنده بحرانیست که فرقه اش را فشرده و می فشارد. مقاله اخیر ایشان (۱) از دید من یک تصویر شفاف تر از استیصال فکری و سیاسی حزبش را انعکاس می دهد. لابلای حرفهای ایشان می شود وضعیت استیصال روانی فعالین دائما در حال ریزش این حزب را دید.

در مقاله اخیرش، حبیب بکتاش از “خط انتظار” صحبت می کند و برای مورد هدف قرار نگرفتن توسط هم فرقه ایها مدعی می شود که “همه احزاب چپ دنیا” دچار “خط انتظار” بودند تا اینکه ایشان پیدایش شد و خط دیگر را یک تنه ارائه داد که اون خط هنوز روی دست حبیب بکتاش باد کرده و کسی تره هم برایش خورد نکرده و لذا ایشان برای چندمین بار دارد تلاش می کند که توضیح دهد این خط “تازه و نو” چیست و مزایایش چیست؟! (۱).

“خط نو” حبیب بکتاش اینست که نمی شود منتظر انقلاب شد (بر خلاف حط حزبش)بلکه باید انقلاب را سازمان داد ! ابتدا ادله می آورد که همه شرایط انقلاب آماده است و بعد با کمال ناباوری کلی استدلال می آورد که جنبش عقب نشسته! لذا چون چنبش عقب نشسته پس…حالا نوبت خط نوی حبیب بکتاش است تا انقلاب را جلو بکشانند!

در این مقاله کوتاه نگاهی می اندازم به تناقض گوئی های حبیب بکتاش و توضیح دهم که این عقب و جلو کردنهای “تئوریک” بواقع علامت استیصال و خستگی ادمهائی است که در فرقه اسیر مانده اند و راه پس و پیش ندارند!

(۱)فرمولبندی متناقض حبیب بکتاش:

در بخش اول مقاله ایشان(۱) تلاش اینست که ثابت شود شرایط برای انقلاب اماده است و حزب ایشان به این دلیل که خیلی باهاش تماس می گیرند  ، در ایران نفوذ دارد و نتیجه بامزه ایشان اینست که بنا به این تماسهای تلفنی “ایران بیشترین نفوذ احزاب را در ایران دارد”! البته ایشان ادم واقع بینی است و در عین حال اعتراف دارد که واقعا نمی داند اینها واقعا چقدر علامت نفوذ احزاب است! اما ایشان همچنان این داستان تلویزیون ماهواره ای را در ستون دلایل شرایط انقلابی یاد داشت می کند و کنار بسیاری حرفهای خود ساخته اعلام می کند که شرایط انقلابی وجود دارد!

بخش بعدی مقاله ایشان متمرکز است که همان شرایط  که ایشان گفت ، عقب نشسته و ایشان بواقع بیخودی انها را ردیف کرده! ایشان می فرماید:

یک واقعیت مهم و قابل توجه شرایط سیاسی ایران امروز این است که بنظر میرسد مبارزات اجتماعی به یک دیوار محکم برخورده اند و انرژی و توان لازم برای بالا رفتن از این دیوار یا تخریب آن را ندارند. اعتصابات و اعتراضات و تشکل یابی کارگری کمابیش رشد چندانی طی شش سال اخیر نداشته است. جنبش دانشجوئی بشدت عقب زده شده است و در حالت کوما بسر می برد، جنبش زنان هرگز نتوانسته است شکل مشخص و معین و تشکل یافته بخود بگیرد و امروز حضور محسوسی ندارد، اگر چه مبارزه علیه حجاب با قدرت پیش رفته است و آه و ناله امام جمعه ها و سران رژیم را بلند کرده است. امر تحزب هم نه تنها رشد و نمو چندانی نداشته است بلکه با تکه تکه شدن احزاب قدرتمندی مثل حزب کمونیست کارگری عقب گرد داشته است. روی هم رفته میشود گفت که جنبش سرنگونی امروز وضعیت و موقعیت قابل تعریفی ندارد: بعد از تحولات ۸۸ عقب زده شده است و هنوز نتوانسته است بشکل قابل روئیت و بارزی سر بلند کند.”

 

 

خواننده ملاحظه می کند که حبیب بکتاش اینجا اعلام کرده که ۶ سال است همه عقبگرد کرده اند و حزب او هم عقب گرد کرده! “جنبش سرنگونی تعریفی ندارد” احزاب کمونیست کارگری “تکه تکه شده اند” و امر تحزب (ماهواره ای؟) رشد و نمو چندانی نداشته!

 

حالا این قیقاج ۱۸۰ درجه برای چه؟ قرار است این داستان نویس حزب کمونیست کارگری از این چرخش قلم به کجا برسد؟

 

 

 

(۲)اعلام “خط انتظار” و خظ “نوی”  حبیب بکتاش!

 

 

حبیب بکتاش ، بطور تلویجی مدعی می شود که رهبری حزبش دنبال خط انتظار است.منتظر است انقلاب بشود و حزبش روی انقلاب موج سواری کند. او بجای اینکه مستقیم و با شهامت این را بگوید مدعی می شود که “خط انتظار در همه اجزاب چپ دنیا” هست (یواشکی یعنی توی حزبش هم حاکم است!) لذا حبیب بکتاش از فرقه مجاهد پیدایش شده و “خط نو” اعلام کرده  (۱)

 

 

این بحث یک بحث جدید است که برای اولین بار از طرف من مطرح شد و بنظر میرسد تا به امروز هم جائی در گفتمان سیاسی جامعه و نیروهای سیاسی باز نکرده است.”

 

واقعا من و شاید خواننده دلش برای حبیب بکتاش کباب می شود که ایشان نزدیک به دو سال و نیم هی فراخوان انقلاب ساعت ۱۱ داد و نه تنها جامعه بهش گوش نکرد بلکه درون حزبش هم کسی حرفش را تحویل نگرفت! البته این بخودی خود ایراد نیست چرا که حرفهای حساب هم در فرقه ها معمولا شنیده نمی شوند و حاملان حرفهای حساب هم به سرعت منزوی و طرد می شوند. این سرنوشتی است که اگر حبیب بکتاش بخواهد حرفهایش را مستقیم تر بزند منتظر ایشان هم هست! اول اتهام بهش می زنند و تکفیرش می کنند و بعد اخراجش می کنند!

حبیب بکتاش اما در فرقه رجوی خوب یاد گرفته که هوای “بالا” را داشته باشد و زبان را گونه ای بچرخاند که دچار سرنوشت بسیاری مخالفان رهبری نشود! لذا روی بند راه می رود ! با زبان اشاره حرف می زند!

(۳)درد و  دلهای حبیب بکتاش نشانه چیست و ایرادش چیست؟

حبیب بکتاش به زبان بی زبانی دارد استیصال و بن بست کنونی فرقه اش را اعلام می کند و می خواهد چاره ای بجوید. فکر می کند که فرقه اش بخاطر “خط انتظار” به بن بست رسیده و ایشان یک “خط نو” که همان تازاندن انقلاب است را ارائه می دهد که حزبش را از بن بست بیرون بکشد.

مشکل اما چیست؟

اولا: حبیب بکتاش به دروغ مدعی است که خطش جدید است! به قدمت کمونیزم شاید این دو خط “انتظار” و “تازاندن انقلاب” که قدیمترها “اوانتوریزم” نامیده می شده وجود داشته!

آورانتوریزم در مقابل جبر گرائی دو گرایش اساسی در نظریه انقلاب بوده اند و حبیب بکتاش هیچ حرف تازه ای نمی زند.

در دورانهای افول جنبشها حتی در تاریخ چپ ایرانی ، نوسان بین جبرگرائی و اوانتوریزم همواره خودش را نشان داده. اساسا عروج جنبش چریکی نوعی عروج اوانتوریزم و ارده گرائی انقلابی بود بر علیه نظریه ای که مدعی بود “الان زمان انقلاب نیست باید تدارک کرد”! انها که با تاریخ چپ اشنائی دارند براحتی این نوسانها را در اشکال مختلف دیده اند.

لذا اساسا ادعای حبیب بکتاش که ایشان “خط نو” داده بزرگترین دروغ ایشانست!

دوما: ایراد دیگر “خط نوی حبیب بکتاش” اینست که روی تز تازاندن انقلاب استوار است.اینکه نمی تواند وظیفه انقلابیون در دوران غیر انقلابی را توضیح دهد. اینکه نمی تواند تلاش مداوم برای سازماندهی جنبشهای مطالباتی را در دوران غیر انقلابی که اهمیت درجه اول در سیاسی کردن جنبش اعتراضی دارد را خوب ترسیم کند. اینکه “خط انتظار” را نتوانسته خوب ریشه یابی کند . اینکه شجاعت ندارد در حزبش حامیان این خط را در رهبری حزبش نشانه بگیرد! می ترسد از عواقب تشکیلاتی !

سوما: حبیب بکتاش معلولها را بجای علت نشان می دهد. اینکه احزاب کمونیست کارگری چند تکه شدند را نمی تواند تحلیل کند. نمی تواند نقش فرقه ایزم و رهبران کنونی این احزاب را در تکه تکه شدن بشکافد. نمی فهمد فرق است بین “تلویزیون ماهواره ای” و حزبیت و مدعی می شود که تلفن زدن مردم به تلویزیون حزبش یعنی تحزب! هنوز نظریه “تلویزیون ماهواره ای” را که سالهاست رهبری حزبش اعلام کرده بود تکرار می کند و اسمش را می گذارد “خط جدید”!

خلاصه کنم:

مقاله حبیب بکتاش از دید من اعلام استیصال بخشی از فعالین فرقه حزب کمونیست کارگریست. اینها خسته شده اند از “خط انتظار” در حزبشان. شهامت هم ندارند مستقیم حرف بزنند و ریشه ها را پیدا کنند.در ساختن این فرقه امثال حبیب بکتاش نقش داشته اند و حالا دنبال دریچه فراری می گردند.

فرقه ها را نمی توان نجات داد! وقتی حزبی به فرقه تبدیل شد مسیر یکطرفه بسوی نابودی و انجامد طی می کند.فرقه رجوی را همین نوع ادمها ساختند و حالا احزاب کمونیست کارگری به فرقه های منجمدی تبدیل شده اند که امثال حبیب بکتاش نمی توانند انها را نجات دهند.

منابع بیشتر:

(۱)حبیب بکتاش:اوضاع سیاسی ایران و چگونگی سرنگونی جمهوری اسلامی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=57247#more-57247

(*)آرشیو مقالات این نویسنده در نقد حبیب بکتاش:

 

(۲)سعید صالحی نیا:”تکرار توهم فروغ جاویدان در “تز انقلاب ضربتی”
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42662

(۳)تناقضات درک راست از انقلاب در “تز انقلاب ضربتی”

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۸۲-تناقضات-درک-راست-از-انقلاب-در-تز-انقلاب-ضربتی

(۴)نقدی بر “تئوری طراحی و مهندسی انقلاب حبیب بکتاش”!

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۵۵۰-نقدی-بر-تئوری-طراحی-و-مهندسی-انقلاب-حبیب-بکتاش

(۵) وقتی حبیب بکتاش می شود مدافع حزب کمونیست کارگری در مقابل ایرج فرزاد!(سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۳۰-وقتی-حبیب-بکتاش-می-شود-مداقع-حزب-کمونیست-کارگری-در-مقابل-ایرج-فرزاد

(۶) تحریفها، قیقاجها و “انتقادهای” یک مشاور کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری!(از: سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۱۸-تحریفها

(۷) ،-قیقاجها-و-انتقادهای-یک-مشاور-کمیته-مرکزی-حزب-کمونیست-کارگری
تکرار توهم “فروغ جاویدان” در ساختن تز “انقلاب ضربتی”!(از: سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۷۸-تکرار-توهم-فروغ-جاویدان-در-ساختن-تز-انقلاب-ضربتی

(۸) آزادی بدون قید و شرط بیان و حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37837

(۹)دفاع از آزادی بیان یا دفاع از اذان؟! در حاشیه “انتقاد”حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37837

(۱۰)کمونیزم کارگری یا آته ایزم قشری؟ بحثی در نگاههای متضاد درموضوع مذهب(از: سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=35441

(۱۱)جنگیدن با آزادی بدون قید و شرط بیان از موضع “طبقاتی بودن آزادی .تکرار داستانی کهنه از سوی یک تازه وارد به کمونیزم کارگری(از: سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٢/۲۸۴-جنگیدن-با-آزادی-بدون-قید-و-شرط-بیان-از-موضع-طبقاتی-بودن-آزادی-تکرار-داستانی-کهنه-از-سوی-یک-تازه-وارد-به-کمونیزم-کارگری

(۱۲) دیدگاه متضاد چپ سنتی و کمونیزم کارگری در نقد لیبرالیزم در حاشیه برچسب زنی حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٢/۲۸۲-دیدگاه-متضاد-چپ-سنتی-و-کمونیزم-کارگری-در-نقد-لیبرالیزم-در-حاشیه-برچسب-زنی-حبیب-بکتاش