فرصت را از دست ندهیم

 

آزار جنسی  دسته جمعی اوباش در شهرهای کلن، هامبورگ، اشتوتگارت، کالمار، استکهلم — که ظاهرا پس از اوباشگری اسلامیون در میدان التحریر مصر در زبان عربی به “حرش جماعی” مصطلح شده است — به یکی از نقاط عطفی تبدیل شده است که بسته به نوع برخورد به آن میتواند تخته پرشی برای راست افراطی و نژادپرست  یا چپ رادیکال و سوسیالیستی باشد. این واقعیت که مرتکبین آزار جنسی اغلب پناهنده و مهاجر، از جمله پنج پناهجوی ایرانی در کلن، بودند به یک دو قطبی کاذب “حقوق پناهندگی یا حقوق زنان” منجر شد. در ظاهر امر، ناگهان دولت، جنبش حمایت از پناهندگان و چپ (اغلب رو به اسلام سیاسی) آلمان خود را در یک مخمصه یافتند: از کدام دفاع کنند، پناهندگان یا زنان؟

بنظر میاید پلیس و رسانه ها در راستای سیاست پناهنده پذیری سال گذشته دولت مرکل، بظاهر در حمایت از حق پناهندگی، انتشار اخبارحملات را به تعویق انداختند و در ادامه دولت مرکل تا آنجا که توانست سعی کرد از اعلام هویت حمله کنندگان طفره رود. سازمانهای چپ آلمان، عموما، ظاهرا به این نتیجه رسیدند که خطر نژاد پرستی مهمتر و عمده تر از زن آزاری پناهجویان است. این چپ برای توجیه موضع خود، سر در زیر برف فرو برد، پشت تحلیهای دائی جان ناپلئونی مخفی شد. اینها فقط کم مانده بود که بگویند حمله کنندگان به زنان، نژادپرستانی بودند که  با رنگ پوست مبدل در مرکز شهرکلن حاضر شده بودند! گفتند دولت آلمان، که داوطلبانه مهماندار بیش از یک میلیون پناهنده شده است، برای اخراج همین پناهنده ها توطئه کرده است! ناگفته نماند که مخفی کاری پلیس و رسانه ها در سه روز اول پس از حملات، ملات خوبی برای نوشتن رمانهای دائی جان ناپلئونی چپ حاشیه ای  فراهم کرد. برخلاف ظاهر این مواضع، مشکل اصلی حکومت آلمان، پلیس و رسانه هایش، و چپ دم و دستگاهی و حاشیه ایش، خراب شدن دیوار دو و نیم دهه سیاست نسبیت فرهنگی برسر آنان بود. تمام اینها عاجز از توضیح علت این پدیده به هر طناب احمقانه ای برای توجیه این پدیده آویزان شدند.

برخی از فعالین جنبش زنان با پرچم “نه به سکسیسم و نه به راسیسم”، موضع زمینی تر گرفتند. اما فمینیستها به آنطرف جوی افتادند، در چارچوب فکری مردستیزی شان، طبق معمول، مردها را صرفنظراز ملیت و مذهب و نژاد، بصرف جنسیتشان مقصر شمردند. این موضع ارتجاعی نیز جوابگوی معضل نبوده و نیست. برخی از فعالین کمونیستی نیز که در ابتدا بر طبل سازماندهی این حملات از طرف اسلام سیاسی کوبیدند،ا بتدریج با واقعیت مواجه، و از موضع قبلی خود فاصله گرفتند بدون اینکه یک توضیح کامل و قانع کننده را جانشین موضع قبلی کنند. مهمتر اینکه، راه حل عملی نیز ارائه ندادند. تاکنون، تلاشها برای اثبات سازماندهی اوباش کلن بجائی نرسیده است. پس از اینکه معلوم شد تعرضات جنسی به زنان از طرف پناهجویان در اروپا مختص به شب سال نو و شهر کلن نبوده است، بحث به سمت مردسالاری کوچ کرد. افشای پلیس سوئد در مخفی نگه داشتن ابعاد حملات جنسی در جشنهای موسیقی استکهلم در سالهای ٢٠١۴ و ٢٠١۵، که گفته میشود توسط گروههای جوان افغان صورت گرفت، بحث را به جای درستی برد بدون آنکه به نتیجه گیریهای درستی برسد.  حتی در این بحث نیز حزب چپ سوئد از تبرئه کردن اسلام غافل نماند! مرد سالاری را به یکسان جهانشمول معرفی کرد. اعلام کرد مذهب خاصی (بخوان اسلام) مقصر نیست و تلویحا، مانند فمینیستها، مردان را عامل مردسالاری معرفی کرد!

در اینمدت سازمانهای پگیدا و ای اف دی در آلمان با تجمعی بزرگتر از تجمع چپهائی که برای مقابله با آنها در مرکز شهر کلن گرد هم آمده بودند، موقعیت برترنیروهای دست راستی در آلمان را برخ کشیدند. در ادامه حمله اوباش نژادپرست به شش پاکستانی و یک سوری در کلن انعکاس وسیعی در رسانه ها داشت. دولت آلمان بطور متوسط از اول سال جاری روزانه دویست پناهنده را به اتریش برگردانده است و ماس هیکو وزیر دادگستری آلمان اعلام کرد پناهندگان بیشتری بخاطر جرائم جنائی دیپورت خواهند شد. دولت آلمان در حال تجدید نظر درقانون است تا اخراج پناهندگان را به دلایل جرائم جنائی تسهیل کند. تسهیل اخراج پناهجویان یا مهاجران بدلیل جرائم جنائی در خود تمکینی به فشارهای دست راستی به دولت است. از سوی دیگر گفته میشود قرار است مجازات آزار جنسی شدیتر شود و به این شکل حمایت حقوقی و قانونی از زنان در مقابل آزاری جنسی قرار است افزایش یابد.

مرد سالاری، مرد سالاری اسلامی

مردسالای پدیده ای اجتماعی است، نه ژنتیکی. از بحث تاریخی این پدیده که صرفنظر کنیم، مردسالاری در جوامع کنونی و در هر کجای دنیا ناشی از الزام به نابرابری انسانهاست. الزامی که حاکمیت روابط سرمایه داری به ما تحمیل میکند. اما تحت همین نظام سرمایه داری، مردسالاری در جوامعی مانند اسکاندیناوی به یمن مبارزات برابری طلبانه سوسیالیستی تا سر حد نیستی بعقب رانده شده است. در مقابل، در کشورهای اسلامزده آنچه مردسالاری را تا حد یک تبعیض جنسی ارتقا داده است، حاکمیت اسلام سیاسی یا غلبه جنبشهای اسلامی است.

جواب در دست ماست، فرصت را نسوزانیم

نقد بدون تخفیف ما در سه دهه و اندی به حاکمیت اسلامی، موقعیت مناسبی برای دخالتگری ما در غرب فراهم کرده است، ما نماینده خطی هستیم که منتقد اسلام سیاسی از زاویه چپ سوسیالیستی است. این موقعیت منحصر بفرد ما را در متن عجز غرب باید درک کرد و برای آن نیرو جمع کرد. قبل از هر چیز، باید مشکل را همانطور که پدیدار شده است مشاهده کرد، آنرا نقد کرد و راه حل ارائه داد. دم و دستگاه حکومتی در غرب، چپ رو به اسلام سیاسی و فمینیسم نه تنها از درک معضل عاجزند که خود شریک ایجاد آنند و طبعا راه حلی برای آن ندارند. همه آنها میدانند که دارند دست را به نژادپرستان میبازند. انتهای این باخت، برای این جماعت فقط گسترش مهاجر ستیزی نیست بلکه کل بافت حکومتی در غرب تحت الشعاع قرار میگیرد. سوسیال دمکراتها و احزاب محافظه کار غربی که جملگی قربان صدقه “اسلام میانه رو” میرفتند، بپا کردن مسجد، مدارس، مراکز “فرهنگی” اسلامی و قانون شریعه در غرب را در متن سیاست نسبیت فرهنگی توجیه میکردند، از پاسخ به معضل عاجز مانده اند. چاره ای ندارند مگر به قانون و پلیس متوسل شوند. مشکل اما سیاسی است و باید در قلمرو سیاست پاسخ بگیرد. در این راستا، دست به دامان خط ما شده اند. در عجز پاسخگوئی همه جانبه به مسئله، ما را هم وارد بحث کرده اند، به ما میدان داده اند که راه حل ارائه دهیم. از سوی دیگر، توده مردمی که همین چند ماه پیش به حمایت از پناهندگان جنبشی براه انداخته بودند، در انتظار یک توضیح عقلانی به معضل و پاسخ سیاسی به آن هستند. چپ سوسیالیستی باید این موقعیت استثنائی را درک کند، این فرصت را نسوزاند.

باید با این پدیده، با تمام ظاهر تلخش، همانطور که پدیدار شده است مواجه شد:

اول: باید اقرار کرد که حملات در کلن و سایر شهرها عمدتا توسط جوانان منفرد مذکر مهاجر و پناهنده صورت پذیرفته است. اوباشی که بخش کوچکی از کل مهاجران و پناهندگان را تشکیل میدهند. تا کنون هیچ نشانه ای از دخالت مستیقم و متشکل اسلام سیاسی  در این اعمال وجود  نداشته است.

دوم: عنوان “مهاجر” و “پناهنده” مترادف با عدالت و برابری، تساوی زن و مرد نیست. انسان محصول شرایط تاریخی اجتماعی ایست که درآن زیست میکند. طبیعی است که زن ستیزی سیستماتیک در کشورهای اسلامزد،ه جامعه ای مرد سالار و زن ستیز میسازد.  بدرجه ای که جنبشهای برابری طلب در جامعه یا در میان توده پناهنده و مهاجر فعال میشوند، توده مردم نیز فعال و خود را با آن جنبشها تداعی خواهند کرد.

سوم: خشونت علیه زنان، خصوصا آزار جنسی، مختص کشورهای اسلامزده نیست. در همه جای دنیا وجود دارد. اما در کشورهای اسلامزده زن ستیزی و مرد سالاری به عرش اعلا رسیده است. زن ستیزی از طرف حکام و قوانین اسلامی یا جنبش های اسلامی بطور سیستماتیک و قانونی اعمال میشود. توده مردم در تحمیل این قوانین دخیل نیستند بلکه از آن متاثرند. در این میان، زنان کشورهای اسلام زده، زنان پناهنده و مهاجر، اولین قربانیان بلافصل زن ستیزی اسلامی اند.

چهارم: جنبش های برابری طلب و ضد اسلامی در همان کشورهای اسلامزده اتفاقا جنبش هائی هستند که خواهان برابری برای همه، از جمله برابری بین مرد و زن هستند

پنجم: لینک یا حلقه واسط بین غرب و شرق در فرهنگ زن ستیزی و مرد سالاری اسلامی، میدان دادن به اسلامیها در غرب است.

ششم: راه حل دراز مدت زن ستیزی صرفا در تقابل بلافاصله با اوباش از یکسو و نژادپرستان از سوی دیگر نیست. لازم است در بحث انتگراسیون پناهجویان و مهاجرین در کشورهای میزبان دخالت کرد. میتوان نشان داد که چگونه با هویت تراشی مذهبی و برمبنای آن مسجد و مدرسه و مرکز فرهنگی اسلامی سازی، بخشی از جامعه ایزوله شده و زن ستیزی اسلامی در غرب حتی در نسلهای دوم و سوم مهاجران نیز نهادینه میشوند. میتوان کارنامه نسبیت فرهنگی را نشان داد و گفت اگر زن ستیزی در غرب در میان مهاجرین کشورهای اسلام زده نسبت بسیار بالاتری به بقیه ساکنین آن جوامع دارد، مقصر آن دیگر دولتهای کشورهای اسلام زده نیستند. این دولتها که در غرب حاکمیت نمیکنند. مقصر دولت خودی غربی است که با اجرای سیاستهای اسلام پناهی و نسبیت فرهنگی این گرایش را تشویق و تقویت میکنند.

هفتم: چرا جوامع غربی باید میزبان پناهجویانی شوند که پتانسیل زن ستیزی دارند؟ اولا اوباشی که مرتکب آزار جنسی گروهی شدند به نسبت جمعیت پناهنده اقلیت مطلقی بیش نیستند، مشخصا در آلمان آنها یک هزارم پناهنده های حی و حاضر موجودند. اکثریت عظیم پناهجویان مردم شریفی هستند که از اسلام سیاسی، قوانین، احکام، مدارس و مساجدش به اروپا پناهنده شده اند. ثانیا، مشکل فقط پناهجویان نیستند. با نسل دوم و سوم مهاجران در غرب، که همین امروز داعش زن ستیز آنها را به استخدام خود درمیاورد، چه میکنید؟

از تکرار آنچه در نوشته قبلی (“پاسخ ما به زن آزاری و نژادپرستی جاری در آلمان“) بعنوان راه حلهای کوتاه، میان مدت و دراز مدت مطرح کرده بودم خود داری، شما را به آن یادداشت رجوع میدهم.

 ________________________________________

یادداشتهای عباس گویا

https://goo.gl/OkX13O