سال نو و بازتولید اندیشه های کهنه!

سال نو و بازتولید اندیشه های کهنه!

الان دقیقا دو روز از سال جدید میلادی و مسیحی یعنی از روزی که عیسی مسیح ۲۰۱۶ سال و هشت روز پیش به اصطلاح به دنیا امده است می گذرد!

راستش من هیچ گاه ارزشی برای تغییر سال و فصل و جشن و مراسم هایی که ریشه در خرافات مطلق دارند و برگرفته از یک سری اسطوره و داستان مذهبی هستند، قائل نبوده و نیستم و هیچ گاه خزعبلاتی که مردم در این زمینه ها نوشته اند و می گویند، نتوانسته است من را قانع کند، که در این روزهای خرافی بتوانم خوشحال باشم و جشن بگیرم.
این روزها به همان اندازه برای من مهم اند، که روزهای تعطیلات و کاری دیگر!
من نمی دانم کشت و کشتار گوسفند و بز و گاو چه حالی می دهد، که میلیون ها انسان بیمار و مسلمان در کشورهای اسلامزده و حتی مقیم کشورهای غیر اسلامی به ان دست می زنند و این سنت های پوسیده ی هزار و چند صد ساله را پاس می دارند.

من نمی دانم واقعا تولد و عدم تولد یک بیمار روانی که به دروغ ادعای شفای بیماران را کرده است، برای مردم چه ارزشی باید داشته باشد و دارد که مردم هنوز بعد از دو هزار سال و علیرغم پیشرفت علم پزشکی و دیگر علوم همچنان، تولد این تیمار روانی را جشن می گیرند!! افسانه ی شفای بیماران توسط عیسی مسیح هیچ گونه خوانایی با علم و عقل سلیم ندارد، با اینکه پزشکی و تکنولوژی و نانو تکنولوژی جامعه را به کلی متحول کرده است و درمان هر بیماری ایی در سراسر جهان را پیدا می کند، اما کم نیستند کسانی که همچنان به خزعبلات مذهبی بیش از علم معتقدند.

من نمی دانم سال هجرت محمد پیامبر پدوفیلی اسلام که با یک دختر شش هفت ساله همبستر شده است، چه ارزشی برای مردم داشته و دارد که همچنان هر ساله مردم در این روز جشن می گیرند ووو

و واقعا هم نمی دانم چرا مردم به نوروز که سنت اتش پرستان زرتشتی و مردم ناسیونالیست و قومپرست است، چرا احترام گذاشته و در روز نوروز جشن می گیرند و به مخدراتی به اسم جشن نوروز و دیگر جشن ها پناه می برند ووو

من شکی ندارم که مردم به شادی و خوشی نیاز دارند و در این شکی ندارم که حداقل در اروپا به اندازه ی کافی شادی، خوشی، سرگرمی، دیسکو ووو برای شادی مردم وجود دارد ولی چرا این مردم حتی در اکادمیک ترین شهر المان و مهمترین شهر دانشگاهی این کشور در روز تولد عیسی مسیح، در صورتی که ۹۹ درصد خود مردم مسیحی واقعا نمی دانند که ایا عیسی مسیح وجود داشته است یا این داستان و خزعبلاتی که سر هم کرده اند بیشتر یک جوک بوده است که نسل به نسل به طرق مختلف به ارث برده شده است، چنین روزی جشن می گیرند!!!

پاسخ به این سوالات پیش من به تنهایی نیست ولی من به شخصه می دانم که هر سال که می گذرد، مردم سطحی تر و مرتجع تر می شوند و اندیشه های ارتجاعی و کهنه اشان را به شکلی از اشکال بازتولید می کنند. هر سال امار مطالعه ی منسجم پایین میاید و مردم بیشتر به مطالعات فست فودی روی می اورند. اکثریت مردم در قرن حاضر قدرت تحلیل را از دست داده اند و تا حدی پراکندگی خوانی کرده اند که نمی توانند منسجم سر یک موضوع سه دقیقه صحبت کنند، به همین خاطر مدام از یک شاخه به شاخه ی دیگر می پرند و هیچگاه نتیجه گیری درستی از مطالعاتشان نمی کنند.

ممکن است فرم جشن گرفتن تولد عیسی مسیح کمی متفاوت تر از قتل عامی که در کشورهای اسلامزده توسط مسلمانان در عید قربان راه می افتد،باشد، اما ماهییت یکی است. هر دو ارتجاعی اند و بدبختی کار این جاست که مترقی ترین انسان ها در این مراسم ها شرکت می کنند و سال نو میلادی را حتی کمونیست ترین کمونیست ها تبریک می گویند و اتفاقا یکی از رهبران کمونیست چند سال پیش در این روز به دلیل زیاده روی در نوشیدن الکل مجروح شد و به کلی منزوی شد.

به نظر من نیروهایی که امروز خود را کمونیست و چپ معرفی می کنند، اگر عقب مانده تر از مردم جامعه نباشند، به هیچ وجه جلو تر نیستند! این نیروها پیشگام نیستند، بلکه ساعت خود را با ساز توده ی مردم مرتجع کوک می کنند و هیچگاه موضعی نمی گیرند که احساسات مردم را جریحه دار کنند! این برای ما مارکسیست ها یعنی اپورتونیسم پوپولیستی.
نیرویی که سعی می کند دل مردم جامعه را نگه دارد و با عدم موضع گرفتن در مورد برخی از مسائل مردم را راضی نگه دارد، یا مناسبت های ارتجاعی را تبریک می گوید، یک نیروی اپورتونیست و تبهکار است. این نیرو هر چی باشد نه پیشرو است و نه کمونیست!!

من یک کمونیستم و خلاف جریان حرکت می کنم، برام مهم نیست که مردم با خواندن این استاتوس احساساتشان جریحه دار می شود، اما من نه در مناسبت های ارتجاعی که در قالب مدرن برگزار می شود، شرکت می کنم و نه تمایلی به جشن گرفتن مناسبت های مذهبی و ارتجاعی دارم. هر کس حق دارد مرتجع و احمق باشد، اما هیچ کس حق ندارد، حماقت و مرتجع بودن خود را به دیگران تحمیل کند. من جشن نمی گیرم و به کسی هم تبریک نمی گویم، چون صد سال هم بگذرد، در صورتی که طبقه ی کارگر متشکل نشود و با سازماندهی اعتصاب، مبارزات کارگری، و جنگ طبقاتی سیستم فعلی را متوقف نکند، شرایط نه تنها بهتر نخواهد شد، بلکه به مراتب وحشیانه تر از سال های قبل خواهد شد. من متاسفانه واقع بینم و به همین خاطر باید بدبین باشم، چون طبقه ی کارگر را در هیچ کشوری چه کشورهای بحران زده و چه کشورهای غربی برای قدرت گیری سیاسی و پیشبرد جامعه به طرف سوسیالیسم اماده نمی بینم و بربریت بورژوایی و جنگ نه تنها متوقف نخواهد شد، بلکه ممکن است در سال جدید به مراتب شدید و وحشیانه تر شود. کسانی که این مناسبت ها را جشن می گیرند، بدون اینکه سوالی در ذهن خود ایجاد کنند، با گوسفندی که تفاوت کاه و یونجه را تفاوتی ندارند.

کسی که بدون اندیشه کاری را انجام میدهد، یک احمق است، حالا یک احمق می تواند مذهبی یا غیر مذهبی، سکولار یا فاشیست و یا داعشیست باشد.

کمونیست ها، حزب شیوعی کردستان عراق را مسخره می کنند، که این حزب به مناسبت تولد پیامبر و در مراسم مذهبی و اسلامی بیانیه صادر می کند، ولی متاسفانه بسیاری از همین کمونیست ها در مراسم میلاد عیسی مسیح تا خرخره مشروب می نوشند و جشن می گیرند و این مراسم را به صورت حزب شیوعی کردستان عراق تبریک می گویند!

یاد بگیریم بفهمیم که تمام مذاهب ارتجاعی و خونخوار هستند و مذهب صلح طلبی در کار نیست. فاشیسم در ریشه ی مذهب و ناسیونالیسم خوابیده است و هیچ مذهبی نیست که پتانسیل فاشیست شدن را نداشته باشد و یا قبلا فاشیست گونه مخالفین خود را قتل عام نکرده باشد، بنابراین کسانی که در مراسم مولودنامه (میلاد پیامبر پدوفیلی و جنایتکار مسلمانان) شرکت نمی کنند، اما سال جدید میلادی را جشن می گیرند، برای من یکسان هستند و هر دو را مرتجع می دانم.

حسن معارفی پور

۲٫۱٫۱۶