حزب دمکرات کردستان ایران و ” علماى اسلامى “

منصور فرزاد
حزب دمکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی هجری طی  اطلاعیه ای به تاریخ ۲۰ نوامبر ۲۰۰۸ ایجاد تشکل علمای اسلامی را اعلام کرد . در اطلاعیه آمده است که : "خلق کرد پیوندی  تاریخی وعمیق  و غیر قابل انکاری با دین مقدس اسلام داشته است و تاریخا  دستورات و سنتهای اسلامی همواره معیار حرکات و شیوه زندگی  مردم کرد بوده است . جا دارد که این دین که دین اکثریت مردم است مورد احترام باشد و بطور کلی مثل یک نمونه موفق و مانند بنیادهای یک حرکت اجتماعی باید نقش خود را در اجتماع بازی کند ."

هیچ تردیدی نیست که فرمولبندی اطلاعیه و دیدگاه ناظر بر آن در رابطه با جامعه و مذهب ، دقیقا چکیده  نظرات دارودسته های حزب اله و در راس آن جمهوری اسلامی است . با همین استدلالها جریانات بسیار خشن و ضد بشری جنبش ارتجاعى اسلام سیاسى از  ایران و عراق و پاکستان و افغانستان، تا  الجزایر و لبنان و فلسطین هر روزه  دست به جنایات هولناک و تکان دهنده ای میزنند . سرکوب خونین مخالفین سیاسی و فکری، قتل و فشارهای دائمی و هم جانبه برزنان ، سر بریدن و دست بریدنها طبق شریعت اسلام ، بمب گذاری و قتل عام مردم در کوچه و خیابان و رستورانها، نمونه های غیر قابل انکاری از کارنامه این جانیان است . دامنه این جنایات به لطف همرزمان جمعی از کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران (حد کا)  به رهبری آقای هجری به کردستان عراق نیز  کشیده شده است . آقای هجری و هسته رهبری حزبش دقیقا جز همان جنبشی هستند  که کردستان عراق را به جهنمی برای مردم ، زنان و کودکان تبدیل کرده اند  که در آن سالانه صدها زن را به قتل میرسانند و تعداد به مراتب بیشتری خود سوزی میکنند. به حاکمیت رسیدن  دارودسته ای جانی اسلامی در ایران و عراق نه بر خاسته از امیال درونی و کشش ذاتی مردم به  اسلام در آن کشورها بلکه مخلوق و دست پرورده سیاستهای  دول غرب در دوره جنگ سرد و نظم نوین جهانی بود . ابزاری بود  برای سازماندهی ارتجاع در منطقه جهت جلوگیری از رشد جنبشهای اجتماعی چپ و آزادیخواهانه . تاکید اطلاعیه بر اینکه " تاریخا  دستورات و سنتهای اسلامی همواره معیار حرکات و شیوه زندگی  مردم کرد بوده است"  یک دروغ بزرگ و آشکار است . مردم از جمهوری اسلامی و هر آنچه به نام مذهب است گریزان هستند و هر روزه بر علیه آن مبارزه میکنند . در هیچکدام از حرکات اجتماعی ، سیاسی و تظاهراتی که در چند ساله اخیر در کردستان ایران در جریان بوده است ، حتی یک مورد از خواسته ها  که دال بر تمایل مردم به مذهب باشد، مشاهده نشده است و نه تنها این بلکه خواست جدائی دولت از مذهب و عدم دخالت مذهب در امور اداری و آموزش و پرورش و زندگی خصوصی افراد ، یکی از بر جسته ترین و عمیقترین خواسته های مردم درکردستان و ایران بوده است .انگیزه مردم در زندگی و مبارزات  روزمره شان نه بر گرفته از مذهب و قران ، بلکه برای آزادی ورفاه ، برای برخورداری از جامعه ای  شایسته انسان و رها شدن از شر دارودسته های مرتجع و کثیف اسلامی بوده است . آنچه که اطلاعیه بیان کرده یک ضد حقیقت  است . حقیقت این است که اساسا آزادی بیان تاریخا در رابطه با گسست از قید و بندهای مذهبی به صحنه آمد . مذهب مخالف هر نوع مکتب فکری دیگری بوده و کلیه پیشرفتهای بشر در همه عرصه های علمی ، هنری ، اجتماعی با سد مذهب روبرو شده است . جریانات مذهبی همواره در جوار طبقه حاکمه و بخش جدائی ناپذیری از حاکمیت مرتجعین در ادوار مختلف تاریخ بوده است. همین ها بودند که با تاسیس مدارس برای عموم مردم  ستیز داشتند و با استناد به همین دلائلی که در اطلاعیه حد کا آمده  مدارس را به آتش میکشیدند ، زنان را به قتل میرساندند و رهبران کارگری و احزاب سیاسی را ترور مینمودند . کافی است که رهبری حد کا علیرغم خواست خود یک بار هم که شده به واقعیات روزمره مردم توجه کند . مذهب و آخوند، در میان جوانان و مردم کوچه و بازار جوک است .کسی برای مذهب تره خرد نمیکند . این را حتی از زبان  آیت اله ها میتوان شنید . سی سال با اسید پاشی ، اعدام و به دار آویختن و چاقو و قمه کشی تلاش کردند که مردم را به "اسلام مقدس" خو بدهند، امکان پذیر نشد وهر بار هم که فرصتی پیش آمده مردم مخالفتشان را آشکارا ابراز کرده اند. مردم از دیدن آخوند ذله شده اند و پیه زندان و شلاق را به تن میمالند و آنتنهای بشقابی را پی در پی  نصب میکنند تا ببینند در دنیا چه خبر است  . مردم تشنه دانستن ، تشنه رهائی از بختک اسلام و تشنه آزادی هستند .  با این وصف میبینیم که  خواست و تمایل واقعی مردم برای رهائی  از شر حکومت مذهبی  از جانب رهبری حدکا کاملا تحریف شده و وارونه جلوه داده میشود . حد کا با ایجاد تشکل اسلامی عملا بطور مستقیم تری رودرروی  مبارزه انسانی و آزادی خواهانه مردم  قرار گرفته و در عین  حال بر خشونت  و سرکوب لمپنهای اسلامی بر علیه مردم  مهر تائید گذاشته است .
حدکا درگذشته به مذهب تکیه میکرد و پیوند خود رابا جریانات ارتجاعی مذهبی  منطقه همواره حفظ میکرد. برنامه های رادیوئی خود را با خواندن قران آغاز میکرد. سازش با مذهب، دروغگویی و وارونه جلوه دادن اهداف و سیاستهای جریانات چپ  و بر این مبنا تحریک  ارتجاع مذهبی  بر علیه آنان ، سنت دیر پای حدکا بوده است . جنگ را به  کومه له اساسا با هدف سرکوب ومحدود کردن آزادی بیان تحمیل کرد. از طرف دیگر اعلام وفاداری به مذهب تحت عنوان باورمردم یک خاصیت برای رهبری حدکا داشته است و آن اینکه تصور میکرد که راه مذاکره را با جمهوری اسلامی ساده تر کرده ودر صورت بوجودآمدن شرایط مناسب برای مذاکره ، جمهوری اسلامی حدکا را  بعنوان نماینده مردم انتخاب خواهد کردو این یکی ازتاکتیکهای اصلی حدکا  ازقیام ۵۷ ببعد بوده است . بر این مبنا هر فرصت مناسبی که پیش آمده نماینده های دو طرف  ملاقاتهائی را  ترتیب داده اند . این شیوه یعنی تلاش برای مذاکره با مقامات جمهوری اسلامی که بخشی ازسنت حدکا برای سهیم شدن در قدرت از بالا بوده است، جمهوری اسلامی را در سرکوب  مبارزات جریانات چپ و به عقب راندن پیشرویهای جنبشهای اجتماعی جری تر کرده و
عملا حدکا نیز نه تنها نفعی نبرد، بلکه دو تن از رهبران خود را از دست داد. همان دوران ما بارها اعلام کردیم که تنها راه مقابله با  ارتجاع و جریانات مذهبی  رودرروئی آشکار با آنها ، افشاگری بی وقفه از ماهیت و خشونت ذاتی جمهوری اسلامی برعلیه حقوق مدنی ، آزادیهای سیاسی وبرابری است  و تنها به این شیوه یعنی افشای واقعی ماهیت آنها ومبارزه ای همه جانبه  میتوان ارتجاع را به عقب راند . سکوت و سازش در مقابل وحشیگری جریانات اسلامی، اسلام را به خوب و بد تقسیم کردن  نه تنها کوچکترین تاثیری در محدود کردن دامنه خشونت دارودسته های اسلامی  نخواهد گذاشت، بلکه انگیزه آنها را برای سرکوب شدت بیشتری خواهد داد .  اما حرکت اخیر حدکا در رابطه با جمهوری اسلامی مثل دوره های قبل نیست .  این باراین  حزب دروازه تشکیلات خود را برای اسلامیها باز کرده ، جایگاه و نقش مهمی برای آنها قائل شده ومیدان مانور را برای جریانات مذهبی فراهم کرده است و این در حالی است که حتی سازمانهای مذهبی اپوزیسیون جمهوری اسلامی سعی میکنند که کمتر اسلامی بنظر برسند و برخی بعنوان مثال خواست جدائی دولت و مذهب ومخالفت خود را با  دخالت مذهب  در زندگی خصوصی افراد اعلام کرده اند. برجسته شدن مذهب درسیاستهای حدکا و ایجاد پلی بین خود و جمهوری اسلامی ریسک بزرگی است که این حزب  به آن دست زده است  که یکی از نتایج آن دامن زدن به تفرقه مذهبی  و از طرف دیگر حاشیه ای شدن هر چه بیشتر حدکا  است . برخلاف آنچه که رهبری اعلام کرده است چنین حرکتی باعث توده ای شدن حدکا نخواهد شد. حدکا در داخل و خارج  میدان فعالیت افراد و دارودسته های مرتجع مذهبی خواهد شد که زمینه را برای نفوذ وسیعتر جمهوری اسلامی در حد کا کاملا مهیا خواهد کرد. حدکا در میان جریانات اسلامی  ارتباط و نفوذ بیشتری از پیش بدست خواهد آورد ودرهمان حال نفرت بحق و عمیق مردم را بدنبال خواهد داشت .
مسئله ای که حدکا را به  اتخاذ چنین سیاستی کشانده، تغییر صحنه سیاسی در ایران و در سطح بین المللی است . در چند ساله اخیر حدکا فدرالیسم را بعنوان  استراتژی خود انتخاب کرد .این سیاست که بر سیاستهای منطقه ای نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا منطبق بود از هیچ اقبالی در ایران برخوردار نشد .زیرا که این استراتژی یوگسلاویزه و عراقیزه کردن ایران را  طرح میکرد و در دست اجرا داشت . این طرح که با مخالفت حزب ما مواجه شد وارتجاعی بودنش افشا گردید  نشکفته پرپر شد . پس از شکست آمریکا در عراق تبلیغات جنگی آمریکا برعلیه ایران فروکش کرد و رویای احزابی همچون حدکا به کابوس تبدیل گردید.  در چنین شرایطی احزاب و سازمانهای فدارلیست چی با بحرانی عمیق روبرو شده و دچار انشعاب شدند .
اوضاع در ایران و کردستان که بیشتر مورد نظر حدکا است بر وفق مراد این حزب نیست . جنبش وسیعی در کردستان در جریان است که درعرصه ها و ابعاد مختلف ومتنوعی ابراز وجود پیدا کرده است .این جنبش که بطور مختصر می توان  آنرا جنبشی برای رهائی  و عدالت و برپائی حکومت سوسیالیستی نام نهاد،مطرحترین جنبش موجود در کردستان است . در رابطه با حقوق مدنی و حق شهروندی، برابری  زن و مرد،حقوق کودک، مبارزات آزادیخواهانه و عادلانه کارگران  در کارگاه و کارخانه ، لغو اعدام غیره، تلاش وسیع وگسترده ای انجام میگیرد . مدتهاست که حقوق کودک، برابری زن و مرد،تاکید بر هم سرنوشتی اکثریت مردم در ایران، مبارزه برعلیه خشونت دارودسته های اسلامی و به عقب نشاندن آنها،تمسخر سران رژیم ، جک کردن خرافات که از طرف رژیم به نام مقدسات الهی ترویج میگردد و… شورانگیزترین مسائل و مشغله های مردم را تشکیل میدهد که با افکار و دورنمای ناسیونالیستی (کردایه تی)  کوچکترین وجه قرابتی ندارد . کارگران، جوانها، زنان و اقشار مختلف جامعه توقع بالائی از زندگی دارند و  نمیخواهند تن به اسارت، خرافه و فقر بدهند وبهمین جهت در صف مقابل  احزاب ملی و اسلامی هستند. بطور کلی مردم انگیزه مبارزه و زندگی خود را از افکار عقب مانده  ملی و اسلامی نمیگیرند ، بلکه در تضاد آشکار با آن قرار دارند .احزابی چون حدکا این جنبش عظیم را میشناسد و میداند  که در یک  فضای باز سیاسی با چه قدرت باور ناکردنی  بمیدان خواهد آمد .  حدکا در وهله اول از وجود این جنبش ترس دارد زیرا که شرط در صحنه ماندن حدکاو حاشیه ای نشدن آن، به عقب راندن وبه  شکست کشاندن این جنبش است . یکی از دلائل تمایل حدکا به ایجاد تشکل علمای اسلامی،ریشه در درد مشترک آنها دارد . هر دو رشد جنبش سوسیالیستی را به زیان  خود میبینند و نگران از دست دادن امکانات و امتیازهای خود هستند . جریانات اسلامی درکردستان اعتباری ندارند و با تمام امکانات و ابزار تحمیق و سرکوبی که در دست داشته اند نتوانسته اند مردم را به سربزیر بودن و زندگی در فقر وادار و عادت بدهند . پیوند اسلامیها با حدکا دقیقا از بی اعتباری و ناتوانی آنها از مقابله با خواسته های مردم سرچشمه میگیرد . ضمنا حدکا از این راه سعی میکند که زمینه مذاکره را مساعدتر کرده و در عین حال به نوعی خود را از سردرگمی بیرون بیاورد . تصور میکند که با ورود خیل مذهبیون از ضعیف تر شدن روزافزونش جلوگیری خواهد کرد . همچنانکه در بالا توضیح دادم این تصور واهی است .
جنبش عظیم برابری طلبانه وآزادیخواهانه  با خواسته های چپ و رادیکال و در عمل عدم سنخیت و تضاد خود با ناسیونالیسم و مذهب را به ثبوت رسانده است . دست وپا زدنهای جریانات ناسیونالیستی و مذهبی  قادر به سد کردن راه کارگران و م
ردم مبارز در ایران و کردستان برای راه رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر ، به یک جامعه سوسیالیستی نخواهد بود.
۲۵ نوامبر ۲۰۰۸