چهره های سکولاریسم (۴)

چهره های سکولاریسم (۴)

درکی رادیکال از ناهمگونی مفاهیم

سکولاریسم فرانسوی میتواند بعنوان یک سکولاریسم قدرتمند و مهم (substantial sekularism) شناسایی شود؛ بدین معنا که دولت خواستار آن میباشد که نقش تعیین کننده ای در سکولاریزه کردن جامعه داشته باشد، و دیگری سکولاریسم هندی (Procedurell sekularism) است، یعنی درکی از سکولاریسم که به جامعه ارجاع داده میشود و دولت میخواهد چون ناظر و آکتوری بیطرف مابین ادیان و اجرای آئین های دینی ظاهر شود و در غایت هیچ نقشی در پیشرفت طرز تفکر و فرهنگ سکولاریسم در جامعه نداشته باشد.

کوروش اعتمادی

۳۰ دسامبر ۲۰۱۵

Koroush_etemadi@hotmail.com

 

****

یک ترجمان از مقوله سکولاریسم معتقد است؛ سکولاریسم یک پدیده «غربی» است و برآمده از فرهنگ مسیحیت، و خارج از این روابط سکولاریسم نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. این ترجمان از سکولاریسم باورمند است؛ سکولاریسم رادیکال همچون یک تئوری با هیچیک از چارچوبهای فکری دیگر مکاتب فلسفی همطراز نمیباشد.

بسیاری هم تأکید میورزند؛ جهانی شدن یعنی وقتیکه مرزهای ملی اهمیت خود را از دست میدهند، بویژه زمانیکه تحصیل کردگان و افراد موفّقِ در حوزه های اقتصادی و نیز نُخبگان دنیای سیاستِ جوامع چند فرهنگی به این نتیجه میرسند، که جهان در آن مفهوم واقعی اش کوچکتر شده و به دهکده ای کوچک مبدل شده است. آنها بخشاً معتقدند با توجه به رشد وسایل ارتباط جمعی و نیز مهاجرت مردم از آغاز قرن بیستم به دیگر اقصی نقاط جهان، موجب شده است تا جوامع اروپایی فاصله گسترده ای از همسان بودن فرهنگی، قومی و دینی که در طول تاریخ از آن برخوردار بوده اند بگیرند. این تحول در واقع هشداری است به تشکیل دهندگان دولتها که جوامع اجتماعیی را سامان دهند که منطبق بر این تغییرات باشند. و بسیاری ازمردم شناسان اشاره دارند؛ جهانی شدن و ارتباطات نزدیک ملل جهان با یکدیگر از یک سو موجب همگن شدن مردم با یکدیگر (نزدیکی های فرهنگی مردم با یکدیگر) و یا ناهمگونی (دور شدن از یکدیگر) بین آنها شده است. بطور مثال یک پناهنده عراقی که در اسُلو (Oslo) پایتخت نروژ زندگی میکند، براحتی قادر است به برنامه های خبری رسانه های عمومی نروژی بی اهمیت گردد و تمام وقت روزانه خود را به تماشای برنامه های مورد علاقه اش از تلویزیون الجزایر (al-Jazira) مشغول باشد. با این وصف باز گفته نمیشود او بطور کامل از شنیدن اخبار بزبان نروژی رهایی یافته است، چرا که کانال مزبور بصورت فعال یک مرکزیت محلی در اسکاندیناویا در شهر اسُلودارد، امّا روشن است محتوا و زبانِ برنامه ها نروژی نیستند. میدانیم زمانیکه او از عراق به نروژ فرار کرده به مسجدی در محل زندگی اش وصل میبود و حال که به نروژ نقل مکان کرده است تصمیم گرفته است برای گرفتن پاسخ به پرسشهای دینی اش به امام مسجدی که در محل تولدش حضور داشته است متصل باشد. او میتواند از این پس این ارتباط با امام مسجد محل سابق خود را از طریق انترنت و یا موبایل برقرار کند.

حال انسان متوجه میشود چرا جهانی شدن باز شرایطی را پدید نمیاورد که باورها و اعتقادات دینی با یکدیگر هم سو و همگون شوند. پس مسئله جهانی شدن بدین معنا نیست که انسان در فراسوی مرزهای ملی خود در خصوص گفتگو، اندیشیدن و پرسشهایی پیرامون باورهای خود بی توجه گردد. از سویی برای مسلمانان و بسیاری دیگر ادیان در جهان، حوزهِ فراسوی مرزهای ملی به یکی از مهمترین دلایل بازگشت به معیارهای هویتی تبدیل شده است.

۱.سکولاریسم در تئوری و عمل

برای یک دانش آموخته جدید که بتازگی قصد دارد در روابط سیاسی و اجتماعی گوناگون به فرا گیری سکولاریسم بپردازد، مدت زمان بلندی طول نخواهد کشید که متوجه خواهد شد دولتهای سکولار قوانین و عملکردهای متفاوتی را برای تنظیم رابط مابین دولت و دین برمیگزینند. برای اینکه این حلقه تنگِ وابستگی روابط اجتماعی با موضوع سکولاریسم جدی تر مورد بررسی قرار گیرد، ضروریست به تجربیات گوناگونی در رابطه با استقرار سکولاریسم در کشورهای مختلف مراجعه کنیم و بسنده نکنیم صرفاً به یک نوع سکولاریسم در یک کشور معین. بطور مشخص سکولاریسم در تئوری و عمل در هند بسیار متفاوتر از سکولاریسم در فرانسه در هر دو حوزه میباشد. واضح است این رویداد معمولی و عادی است، ولی هرگز این درک در مصارف ایدئولوژیکی ما بین سکولارها شناخته شده ،مسیحیی های اوانگلیسم و اسلامگرایان انعکاسی ندارد. بسیاری سکولاریسم را یک دکترین کاملاً مثبت ارزیابی میکنند، برخی هم آنرا یک پدیده منفی می بینند. چنین نگاه منفی نسبت به سکولاریسم را در بین مسیحی های اوانگلیسم و اسلامگرایان مشاهده میکنیم. بدون در نظر گرفتن اینکه عده ای سکولاریسم را یک پدیده منفی و یا مثبت ارزیابی کنند، اغلب در پُلمیک های سیاسی درک از سکولاریسم ارجاع داده میشود به تئوری و عمل یکسانی که هیچ وابستگی به زمان و مکان ندارد. از این رو در سکولاریسم قرارداد مشترکی وجود دارد که پیروان سکولاریسم آنرا جذاب مییابند و مخالفین سکولاریسم آنرا هشدار دهنده. سکولاریسم همچنین در یک ارتباط نزدیک با پدیده هایی چون دمکراسی و حقوق بشر قرار دارد، و بدین خاطر این درک و ویژگیها بنظر میرسد دکمه رمز شناخت واقعی سکولاریسم باشد. اشکال نمادین معین از سکولاریسم در رابطه با دیسکورس جهانی، همچنین در ارتباط با شرایط معین تاریخی و اجتماعی،  باضافه اشکال نمادین ادیان معین توضیح داده میشود. یک مصرف دقیق از مفهوم سکولاریسم در تئوری و عمل بیدرنگ از انسان میخواهد محتوای سکولاریسم را بصورت نسبی درک کند که سکولاریسم در تئوری و عمل نمی تواند بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی تجزیه و تحلیل گردد. انسان میتواند مشاهده کند چگونه سکولاریسم فرانسوی (laïcité) به لحاظ محتوا و مفهوم، عملکرد دیگری نسبت به سکولاریسم هندی دارد.

منشاء نظری فرم سکولاریسم فرانسوی متکی است بر یک تاریخچه سیاسی طولانی مدت و مخالفت جنبش مقاومت جمهوریخواهی علیه قدر قدرتی کلیسای کاتولیک که گفته میشود این مقاومت یکی از پایه ای ترین پرنسیپ ها برای استقرار جمهوری و دمکراسی در فرانسه بوده است. کلیسای کاتولیک فرانسه بصورت فعال علیه جمهوری و دمکراسی تا آغاز قرن بیستم مبارزه میکرد. این بدین معنا بود که روشنفکران فرانسوی متوجه شده بودند یک دولت مرکزی سکولار قدرتمند مهمترین ابزار قانونمند کردن جامعه فرانسه میباشد. اندیشه ای که میراث و ایده آل عصر روشنگری محسوب میشد. از این رو در یک چنین شرایطی تفسیرات و سمبل های دینی ارجاع داده میشود به حوزهِ خصوصی، و مرزهای سکولاریسم و دین با حوزهِ عمومی و خصوصی با دقت مورد مراقبت قرار میگیرند. دولت فرانسه پس از استقرار جمهوری در این کشور همیشه عامل بازدارنده ای در سرمایه گذاری در حوزهِ فعالیتهای دینی محسوب میشد و بصورت فعال در عرصه باورها و پرسشهای دینی دخالت میورزد، بویژه زمانیکه دین باوران و مراکز دین آرمانهای جمهوری سکولار و دمکراسی در این کشور را به زیر سئوال میبرند. سکولاریسم فرانسوی بلافاصله از مخالفت گویی ها در جامعه علیه خود رها نشد، از این رو محافظه کاران از دولت فرانسه خواستند در برنامه ریزی فعالیتهای کلیسای کاتولیک در درجه معینی، ورای آنچیزی که مورد نظر مساجد اسلامی باشد، مداخله کند. یعنی بر خلاف آنچه که هر انسانی از سکولاریسم بعنوان یک ایده آل در رابطه با برابری و یا بیطرفی بین ادیان گوناگون و اجرای آئین های آنها درک میکند، از دولت فرانسه خواسته میشد کوتاه به حوزه ای وارد شود که میتوان استدلال کرد در عمل باندازه «ناکافی» سکولار و یا «ضد دین» گردد. امّا در خصوص هندوستان آنچه که مورد علاقه دولت هند است آن است که اجازه میدهد ادیان «رشد» کنند از طریق سرمایه گذاریهای دولتی جهت پیشبرد برخی از فعالیتهای دینی در این کشور. بطور مثال هر سالهء دولت هندوستان یک بخش کوچک از هزینه سفر حاجیان به مکه را میپردازد تا حاجیان این کشور بتوانند یکبار در زندگی خود به حج بروند. یک مثال دیگر در این رابطه کمک کلان دولت هندوستان در سال به مراکز نیایش هندوها است. از سویی دیگر دولتِ هندوستان به یک ایده آل دیگری متکی است و آن بیطرفی دولت در اجرای آئین های دینی، یک ایده آل که کارگزاران دولت هند آنرا در سالهای اخیر تجربه نکرده اند.  تجربیات سکولاریسم در فرانسه و هند میتوانند درسهای ارزنده ای برای هر کسی بحساب آیند و بیاندیشد که سکولاریسم فرانسوی و سکولاریسم هندی دو نماد بیرونی بر دوش سکولاریسم است که بیشتر جوامع سکولار هم مابین این دو تجربه نوسان میکنند.

سکولاریسم فرانسوی میتواند بعنوان یک سکولاریسم قدرتمند و مهم (substantial sekularism) شناسایی شود؛ بدین معنا که دولت خواستار آن میباشد که نقش تعیین کننده ای در سکولاریزه کردن جامعه داشته باشد، و دیگری سکولاریسم هندی (Procedurell sekularism) است، یعنی درکی از سکولاریسم که به جامعه ارجاع داده میشود و دولت میخواهد چون ناظر و آکتوری بیطرف مابین ادیان و اجرای آئین های دینی ظاهر شود و در غایت هیچ نقشی در پیشرفت طرز تفکر و فرهنگ سکولاریسم در جامعه نداشته باشد.

خط فاصل بین procedurell sekularism و Substantial sekularism  بیشتر متأثر از اندیشه Charles Taylor میباشد مبنی بر اینکه بر اساس پرنسیپ های procedurell sekularism ؛ یکسان برخورد کردن با همهء انسانها بدون در نظر گرفتن آنکه آنها چه درکهایی در راه اهداف زندگی خود دارند، در صورتیکه سکولاریسم واقعی، Substantial sekularism، یعنی برخورد برابر کردن با همهء انسانها مبنی بر آنکه آنها چه درکهای معینی در راه اهداف زندگی خود دارند. بر اساس یک طرز تفکر لیبرالی، proceduralism بمعنای نهادینه کردن فراگردی برای تصمیم که برابری حقوق همهء انسانها را در نظر میگیرد و خود را منطبق بر آنها میکند. البته نمیشود اذعان داشت که امروز در جایی و یا در جامعه ای بطور کمال سکولاریسم واقعی (substantial) و یا سکولاریسم فراگردی (procedurell) همچون یک ایده آل تحقق یافته اند.