اقتصاد صدقه اى یا عدالت اقتصادى

مصطفی رشیدی

تار و پود جمهورى اسلامى را دشمنى با طبقه کارگر تشکیل داده است. این رژیم، و سوخت و ساز آن بر اساس دهن کجى به زندگى و حرمت کارگر و مردم زحمتکش استوار است. گرماگرم مجادلات مربوط به سوبسید و رایانه ها از مقاطعى است که این رژیم به یکباره همه  کراهت خود را به نمایش گذاشته است. دارند یک سیاست سراپا ضد کارگرى را پیش میگیرند، بعلاوه در مشاجرات و تفحصاتشان یک دم را از دهن کجى به حرمت کارگر دست نمیدهند.  نان را از دهن میلیونها کارگر و زحمتکش دارند قاپ میزنند، آنوقت یقه میدرند که کدام یک با کدام عبارت منت بگذارند و پوست قربانى را هم در انظار جامعه بکنند. سر شاخ شدن احمدنژاد و رفسنجانى نمونه گویاى کل مجادلات است.

رفسنجانى روشهاى اقتصادى دولت را "صدقه اى و گداپرورى" لقب داد و در مقابل  پاسخ تندى را  بعنوان"عدالت اقتصادى  براى مستضعفین"  از احمدنژاد دریافت کرد. مطابق برنامه دولت، قرار است سوبسید کالاهاى اساسى حذف شود، و بجاى آن رایانه نقدى میان مردم توزیع گردد. مخالفین این اقدام را اقتصاد صدقه اى، کمیته امدادى اسم گذاشته اند و  موافقان از سنگر "برقرارى عدالت" از این سیاست دفاع میکنند. رفسنجانى قدم را پیش تر گذاشته و مدعى است که باید "انسانهایى بسازیم که درس بخوانند، کار کنند و خود را تامین کنند". احمدنژاد در سنگر "دفاع از مردم" در مقابل دزدان خزانه مرکزى قرار میگیرد. مجادلات و همین نوع از استدلالات به وسعت و با صداى بلند در فضاى سیاسى ایران، در میان استادان دانشگاه تا مجتهدین ساکن قم  در جریان است. بوى کریه استدلالات بکنار، هر چه هست در گرماگرم این مجادلات حملات بزرگ و تعیین کننده اى به طبقه کارگر و  مردم زحمتکش جامعه در حال تدارک است. بعد از بنزین، نوبت سایر اقلام پایه اى زندگى رسیده است. سوبسیدها ناپدید خواهد شد. قیمتها سر به آسمان خواهد زد، و رایانه هاى نقدى و عدالت همگى چرندى بیش نیست.

سوبسیدها بخشى از دستمزد و امکان تامین زندگى خانواده هاى کارگرى و مردم زحمتکش است که دولت آنرا به گروگان گرفته است. درک این حقیقت ساده نیاز به قدرت تشخیص ویژه اى ندارد. منت دولت بیجاست. هر کس براحتى میبیند که کمکهاى دولت همان چیزى است که از جیب خزانه عمومى  و در واقع از جیب خود مردم پرداخته میشود. و تازه همین را بمثابه چماقى بالاى سر کارگر گرفته اند که دستمزدشان را پایین نگه دارند و برایش بهانه بیاورند که خزانه عمومى براى تامین بهداشت، بیمه بیکارى و مسکن و نیازمندیهاى دیگر خالى است. معلوم نیست چرا در این وسط هرگز سوبسیدهاى بمراتب وسیعتر و سخاوتمندانه تر خزانه دولت به سرمایه داران مورد سوال قرار نمیگیرد؟ انواع تسهیلات مالى و مالیاتى به کارفرمایان، چوب حراج به قانونهاى مربوط به حقوق کارگران، مخارج عظیم کارگران بیمار و از کار افتاده و کارگرانى که سر از زندان در میاورند همگى از جمله سوبسیدهاى خزانه دولتى به سرمایه داران است. اما کسى به آنها اعتراض ندارد.

اقلام شامل سوبسید، بخش کوچکى از ملزومات زندگى مردم نیازمند را تشکیل میدهد. اما در عوض حذف سوبسید این اقلام و مثلا حذف سوبسید قیمت نان یا نفت مصرفى تاثیرات تعیین کننده اى در زندگى مردم تهیدست خواهد داشت.  یارانه هاى نقدى قرار است جاى کنترل قیمت این اقلام را بگیرد. همه میدانند که ارزش واقعى  این یارانه ها قبل از پرداخت، در میان بازى تورم و افزایش قیمتها،  دود شده و به هوا خواهد رفت. به این ترتیب امید و انتظار یک حداقل معاش با دستمزدهاى ناچیز به بایگانى سپرده میگردد. مسئولیت دولت در مقابل تامین چند قلم مایحتاج پایه اى زندگى مردم، همانچیزى است که رفسنجانى و همپالکى هایش آنرا صدقه رژیم نام نهاده اند. این همانچیزى است که احمد نژاد آنرا به پرداختى نقدى بدون پشتوانه نزول داده و بعنوان عدالت اجتماعى جار میزند. همه این پدیده تازه گوشه اى از کل جهنمى است که جمهورى اسلامى در کابوس گرانى و تورم و بیکارى و ناامنى موجود براى زحمتکشان آن جامعه گرد آورده است.

آیا کسى در میان کارگران پیدا خواهد شد که حب "عدالت" احمد نژاد را قورت بدهد؟  کسى پیدا خواهد شد که دل به رونق اقتصادى مورد ادعاى رفسنجانى خوش کند؟ در بیست سال اخیر و بعد از جنگ چرخ عظیم اقتصادى در آن مملکت چرخیده است. بحران و محاصره اقتصادى و اقتصاد بیمار بجاى خود، اما ابعاد تولید در آن جامعه سرسام آور بوده است. در تمام این ایام پدر کارگر را درآورده اند. دسمتزدش، حقوق پایه اى استخدامى اش، امنیت شغلى و بیمه و درمانش را قاپیده اند. سودهاى نجومى تولید شده میلیونها نفر سرمایه دار و بوروکرات تازه به آلاف و الوف رسیده را بر جاى گذاشته است. یک رژیم غول آسا، یک هیولاى سرکوب مذهبى روى دوش این کارگران ساخته شده است… اما سهم همین طبقه هنوز ١۵ میلیون زیر خط فقر، سه میلیون بیکار، چهار میلیون معتاد، دهها میلیون بدون مسکن و زندگى مملو از محرومیت و سرکوب بیشتر نیست. آنوقت روى سر همین طبقه منت صدقه یا عدالت را روى سرش میگذارند، آنوقت به این طبقه ایراد میگیرند که "یاد بگیرد زندگى خود را اداره کند"!

حذف سوبسیدها و قطع مخارج عظیم کمکهاى دولتى براى کاهش بار قیمت اقلام مورد نیاز مردم، رویاى بزرگى است که یکى پس از دیگرى دوره هاى مختلف دولت و مجلس در ایران براى بازماندگان خود به ارث گذاشته اند. معضل رژیم نه بر سر نفس حذف این سوبسیدها، بلکه بر سر چگونگى حذف آن دور زده است. چگونه میتوان عواقب آنرا روى سر مردمى خراب کرد که تا همینجا کمرشان زیر بار  فقر و بیکارى و عوارض دیگر ساختار اقتصادى خم شده است؟ چگونه میتوان مردم عاصى را به جنگ بر سر حیات و ممات فراخواند، مردمى که در پى فرصت براى تصفیه حسابهاى سیاسى بزرگترى با رژیم این پا و آن پا میکنند؟ احمدنژاد طلسم را شکست. با حذف سوبسید قیمت بنزین جمهورى اسلامى وارد کشمکشى شد که رفسنجانى از بیست سال پیش براى آن ناخن جویده بود. تمام دعوا و کشمکشها ى امروز رژیم  بر سر قدم بعدى در تحقق رویاى مشترکشان در حذف کامل سوبسیدهاست. دعوا بر سر تشریفات و مسیر حذف سوبسیدها است و این تشریفات با رذیلانه ترین حملات به م