اشغال نظامی پشت شایعه ی بی پایه خطر حمله نظامی

اشغال نظامی پشت شایعه ی بی پایه خطر حمله نظامی

سه کمر بند امنیتی جهانی نوتزاریسم

 پروژه بلوک نوتزاریسم برای مقابله با رقبای آمریکایی و غربی با سه کمر بند، ساختار می گیرد. به بیان الکساندر دوگین، پروژه کامل ارواسیایی بین محورهای خشکی به رهبری روسیه، «جهان عرب» را یکی از سه کمربند اصلی خود می‌شمارد. دو کمربند امنیتی دیگر شامل «ارو آفریقا» و کمربند «آقیانوس آرام» (پاسیفیک) است که مسکو در برابر بلوک آمریکای شمالی در حال به هم بافی آن است. خاورمیانه نقطه درگیری ژئو پلتیک روسیه و آمریکا است. دوگین،  ولادیمیر پوتین را  «فرستاده ای از سوی آسمان برای روسیه» می شمارد تا آروزی ارواسیا یا همان نوتزاریسم روسیه را بازسازی کرده و امپراتوری کهن پتراول و کاترین و ایوان مخوف را دیگربار، حاکم سازد. دست یابی روسیه به این هدف، برای آمریکای شمالی  و غرب،یک کابوس است.

بلوک های چین و هندوستان از سویی جدا از یکدیگر، در مدارا و همراستایی کم و بیش همراستا با ارواسیا به رهبری روسیه از سوی دیگر در برابر بلوک آمریکای شمالی و غرب، سه جغرافیای سیاسی، نظامی و اقتصادی جهانی را ساختار داده اند. این سه «زون جهانی»، در حال اشغال گری، سه منطقه ای هستند که دست به دست کردن بازارهای اقتصادی، جنگ ارزها، جنگ های نیابتی، ویرانی و تباهی جهان را در بر می گیرند. بلوک غرب، چاره‌ای جز مهار روسیه و در تنگنا گذاردن چین نمی یابد. با مهار مسکو از گسترش و اشغال، روسیه و بلوک ارواسیا، به فروپاشی می نشیند. روسیه و غرب و آمریکا در تخریب و فروپاشی بافت و ساختار آسیا و آفریقای شمالی و نیز بخش هایی از اروپا، همانگونه که در بالکان و یوگوسلاوی پیشین در دهه ی ۱۹۹۰ به پیش برد، همراستا هستند. این تخریب با به قدرت رسانیدن حکومت اسلامی ایران به رهبری روح الله خمینی کلید خورد، مجاهدین افغان به رهبری احمد شاه مسعود، طالبان و القاعده به رهبری ملاعمرها و بن لادن ها، حکومت شیعی در عراق، بوکوحرام، الشباب، حزب الله و جهاد اسلامی در لبنان، اخوان المسلمین در مصر و ترکیه با سرنگونی صدام و قذافی و پرورش داعش و حکومت اسلامی به اوج رسید.

در پیوند با پروژه ارواسیا، همدستی روسیه با باندهای حکومتی در ایران را باید تنها از  منافع استراتژیک روسیه در حوزه جغرافیای/ سیاسی جهانی نگریست. از حزب الله در لبنان گرفته تا تمامی شاخه های اسلامی در عراق و سوریه و لیبی و یمن ووو در پروژه ارواسیا جایگاه استراتژیکی دارند. کانون گرفتن الکساندر دوگین بر « اسلام شیعی» و تز «آخرالزمان» نشاندهنده این نگاه است که گستره ای از فرماندهان اطلاعاتی و سپاه پاسداران آموزش هایی برای سرکوب و ترور را در مراکز و نهادهای ویژه ای در روسیه گذرانیده و یا در مراکز  کادر سازی حکومت اسلامی زیر نظر دوگین پرورش یافته اند و می یابند. آخرالزمان، دجال، منجی در یهودیت، مسیح و مهدی موعود در تمامی دین‌ها چه زرتشتیسم، چه مسیحایی و اسلامی شیعی همه  برآن هستند که آدمیان را به انتظار فریاد رسی که هزاران سال  پنهان زیسته و روزی می آید به بردباری و تن سپاری به وضع موجود خو دهند. دوگین مرشد این تبه سازی آدمیان است.

الکساندر دوگین،  مشاور سیاسی پوتین و آموزگار باند سران سپاه در ایران، وعده می دهد که روسیه قاطعانه با هرگونه حمله نظامی غرب به ایران رویارویی می کند. شایعه ی بی پایه ی حمله نظامی و حمله نظامی آمریکا به ایران را برای نخستین بار روسیه پراکند و حکومت اسلامی دستاویز ساخت تا به مهار نارضایتی ها و خیزش های داخلی برآید. اپوزیسیون بورژوایی و برخی از ناسیونالیست ها  و طیف توده ای، همانند برهه ی جنگ ۸ ساله ی سرمایه بین حکومت اسلامی ایران و حکومت عراق به رهبری خمینی و صدام حسین، به تبلیغات عوامفریبانه دستگاه های اطلاعاتی حکومت اسلامی پیوستند. توده ایسم مزمن، با همان والگی اردوگاهی، امپریالیسم را تنها در آنسوی آبها نشان داد و نوتزاریسم بسان «سوسیالیسم» یا  «خودی» جلوه داده شد. در راستای همین سیاست، روسیه از حکومتی با ۳۰۰ هزار قتل وحشتناک شهروندان خود در پرونده و ویرانی یک کشور در سوریه پشتییانی کرده، و تا پایان از منافع اقتصادی- سیاسی و استرات‍ژیک خود در ایران پاسداری خواهد نمود. ایران، کانون جغرافیای سیاسی/ اقتصادی روسیه است. این محور، نه تنها بازار سلاح، بل که، گذرگاه  غرب به آسیای مرکزی و قلب قلمرو نوتزاریسم است. ایران، نقطه ای استراتژیکی است که نفت و گاز آن باید به همراه نفت و گاز عراق و عربستان و امارات و کویت به بحران کشانیده شود تا اروپا در گروی گازپروم روسیه بماند. کلاشینکوفی که دست هر سرکوبگر بسیجی است تا موشک های پیشرفته ی زمین به زمین و زمین به هوا و دریا به زمین و هوا و مرکز اتمی بوشهر و پروژه اتمی رژیم ایران، که همه از سوی روسیه مهندسی می شوند، تنها بخشی از بازار مکاره ی روسیه در ایران هستند.

سهم دریای خزر، با آن همه ذخیره نفت و گاز جهانی از ۵۰ درصد به ایران به کمتر از یازده درصد فروخورده شده و دریای مازندران به مرکز ناوهای جنگی موشک افکن تبدیل شده است تا از خزر بر فراز ایران و عراق و سوریه، موشک های قاره پیما، شلیک شود. موشک ها  و بمب ها نه بر داعش که بر سر آوارگانی که هنوز در میان آوارها دست و پا می زنند باید فرو ریخته می شد. در بی پشتوانگی حکومت اسلامی ایران، نامشروع در درون و برون، باندهای حکومتی به روسیه نوتزاری نیازی حیاتی دارند. هزینه بسیار سنگین این «پشتیبانی» باید از گرده ی نیروی کار و هستی جامعه پرداخت شود. پشتیبانی روسیه، در بردارنده ی حضور نظامیان و کارشناسان نظامی روسیه در ایران و آمد و شدهای فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی و دیگر تروریست های حکومتی به روسیه است. برای هماهنگی جنگ های نیابتی و مسافرتهای پی در پی رهبران و وزرای دفاع  روسیه و ایران و امنیتی ها و نیز «دوگین» و تیم همراه او به ایران، و پیاده کردن طرح هایی که در پروژه ارواسیا جای دارند، و نیز ارسال سلاح و نیرو از روسیه و ایران به سوریه، پل سیاسی- نظامی بین ایران، روسیه و سوریه برپا شده است.  در گفتگویی که نهاد موسوم به «مؤسسه مطالعات ایران و ارواسیا» با الکساندر دوگین انجام داده، از وی در باره ی جایگاه رژیم اسلامی ایران در پیوند با نظریه ارواسیا پرسیده می شود. دوگین پاسخ می دهد: «در تئوری ارواسیا، ایران نقش بسیار کلیدی ای دارد». او در ادامه به منافع استراتژیکی ایران و روسیه اشاره می کند و می گوید: «این روند فقط از راه اتحاد استرتژیک بین دو کشور ایران و روسیه محقق می شود».

 

آشکار است که پشت تمامی عوامفریبی های دوگین، منافع بورژوازی روسیه و الیگارش حاکم پنهان است. او منافع سرمایه داران حاکم بر روسیه را در گروی قدرت سیاسی ای می بیند که به رهبری پوتین جاری است. هنگامی که دوگین با فربه ترین «آیت الله» های ایران در شمار «نوری همدانی»…مرعشی»، «محقق داماد» یا مهمتر از همه «فاضل لنکرانی» (که چند سال پیش مُرد، کسی که فتوای قتل های موسوم به قتل های زنجیره ای – سیاسی را در ایران و جمهوری آذربایجان(۱)([i]) می داد…) دیدار می کند؛ برای «تلمذ» آیات نیست، بل که تشرف آیت الله ها به قبله ی کرملین است. دوگین، در دیدارهای پی در پی و همیشگی با پیروان « سید احمد فردید» (جارچی جنجالی هواخواه خمینی که خود را فیلسوف (که هیچ کتابی ننوشت و بدون مدرک، با تایید ساواک، به کمک سید حسین، نصر (مشاور ساواک، برپا کننده حسینیه ارشاد به کمک پرویز ثابتی مزدور شماره یک ساواک، آیت الله مطهری و علی شریعتی و اکنون پیشوای فرقه مذهبی «مریمیه») استاد دانشگاه تهران شد و با سقوط شاه، جارچی خمینی گردید و آموزش های فاشیستی وی به ویژه در حاکمیت خمینی زبانزد بود) از قماش غلامرضا اعوانی، شهین اعوانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، ، که حکومت نها را «سالکان حکمت و فکرت» نام نهاده و رضا داوری اردکانی، کریم مجتهدی، شهرام پازوکی، حسین معصومی همدانی ووو مهدی سنایی (مدیر ارواسیا شاخه ایران، نماینده پیشین مجلس؛ از کادرهای امنیتی و داماد ابراهیم یونسی وزیر وقت اطلاعات و سفیر کنونی ایران در روسیه)، ووو نیز نشست هایی پی در پی با فرماندهان سپاه و بسیج داشته است. دوگین استاد مشاور فرماندهان و رهبران “قرارگاه عمار ” (مرکز راهبردی جبهه اهل ولاء)  به ریاست «حجت الاسلام» خون آشام، مهدی طائب یارِ غار مجتبی خامنه ای، با داشتن دستکم پانصد مرکز در سراسر ایران، به رهبری عناصری همانند حسین الله کرم (فرمانده حزب الله در کشتارهای حکومت اسلامی)، حسن عباسی (روانپریش بررسی‌های دکترینال امنیت بدون مرز)، جواد شمقدری، فرج الله سلحشور و همپالگیاش یکی از دست‌پروردگان الکساندر دوگین روسی، «استاد اسلام» حسن رحیم پور ازغدی (۲). ها است. به آشکارا دیدارهای دوگین لایه های مختلف حکومتی را دربرمی گیرد. ادبیات حسن عباسی (طوطی دوگین) و شمقدری، ازغدی و … همان واژه هایی است که دوگین به آنها آموخته است. سیدحسن عباسی می گوید: مکتب دکترینال (اصول!) تا نابودی آمریکا به کمک انفجارهایی نه با ۱۱ نفر همچون ۱۱ سپتامبر، بل که از داخل آمریکا و مکزیک … تا زمانی که آمریکا را به یک جمهوری اسلامی تبدیل نسازد به پیش می رود. و می گوید: من در ایران به سان :«کیسینجر مسلمان» این پروژه را به پیش می برم!

آیت الله نوری همدانی، سفری به روسیه در سال ۲۰۱۲ داشت، حتا از جمهوری های دوردست روسیه هم پروازهای ویژه ای برای دیدار با او برپا شده بود. تا آن تاریخ (۲۰۱۲) بیش از سه هزار مسجد در روسیه ساخته شده که یکی از فعالیتهای این مساجد برای تربیت «امام جمعه» ساخته شده است. تا سال ۲۰۱۲ در رابطه با پروژه ارواسیا نزدیک به شصت کنگره در ایران برگزار شده؛ و این جدا از نشست ها و سخنرانی های خصوصی و پنهانی در این رابطه بوده. ارواسیا، دارای مرکزی در ایران است که زیر نظر «مهدی سنایی» (مسئول وقت ارواسیا در ایران، و اکنون سفیر ایران در روسیه) و نزدیک به پنجاه نفر تا سال ۲۰۱۳ اداره می شد.  لابی های ارواسیا در ایران فراتر از این ها هستند و لایه های مختلف حاکمیت را در برمی گیرد. ارواسیا، پروژه ای محدود به بخشی از سرمایه داری روسیه نیست. ارواسیا،  پروژه کلانی است برای نئوتزاریسم تا بسان بلوکی از سرمایه جهانی بر بخشی از آسیا و اروپا حاکم شود. رژیم ایران، رژیم جناح باندها است. باند اصلاح طلبان خواهان نزدیکی به غرب؛ به ویژه خواهان آغوش آمریکا است، نزدیکی به غرب برای این طیف، تنها راه بقاء نظام اسلامی ایران می داند و باند سپاه و خامنه ای حیات خویش را در آستانه ی کرملین می جوید.

جناح- باند وابسته به روسیه، در بخش هایی اجرایی، امنیتی، نظامی، سپاه حضور فعال داشته و منافع خویش را در سرسپردگی به روسیه می بینند، در سوی دیگر، پیشروی جناح- باند پروغرب ساکت ننشسته و پیوسته در این ستیز میدانی، در حال تک و پاتک به یک دیگر هستند. بسته شدن به درشکه ی روسیه برای باند وابسته به ارابه ی کرملین و پروژه ارواسیا؛ داستان مرگ و زندگی است. حسن (فریدون) روحانی و باند همراه، برای خرید زمان، نزدیکی با غرب را نجات بخش می شمارد.  مهار بحران اقتصادی و سیاسی، حفظ زیر بنا و فن آوری هسته ای، پایان یابی تحریم ها، از جمله اهدافی ست که این تیم امنیتی آنرا نیز همراهی و دنبال می کند.

روسیه و کارگزاران پروژه ارواسیا در رابطه نزدیکی احتمالی رژیم ایران به غرب واکنشی سخت نشان خواهند داد. آنها از «متحد استراتژیک» خود به سادگی نخواهند گذشت. «رجب صفر اف»؛ کارگزار ارواسیا، در صدای آمریکا به طور علنی اعلام کرد که روسیه، به هیچ روی، اجازه نخواهد داد که ایران، به عنوان یک مرکز مهم حیاتی برای روسیه، شرایطی همانند زمان رژیم پهلوی را در رابطه با نزدیکی با غرب داشته باشد. به این دلیل که کلیت پروژه ارواسیا و موجودیت روسیه و نوتزاریسم زیر پرسش می رود. روسیه با تمامی توان و تاکتیک های مختلف کارشکنی خواهد کرد. روسیه به هرگونه؛ برای بازداشتن این نزدیکی به هر جنایتی دست خواهد زد. در صورت نیاز، روسیه از این جنگ  و یا حتا کودتا و هر نوع بحران آفرینی در ایران نیز استفاده خواهد کرد. غرب به زودی نمی تواند جایگاه خود را همسان با رژیم سلطنتی در ایران استوار گرداند. این سیاست به سال ها زمان نیاز دارد. روسیه در این مجال، زمان می یابد تا منافع استراتژیک خود را در ایران و در منطقه به پیش راند.

«ایران شریک روسیه در جهان چند قطبی است. منافع استرات‍ژیک ما در آسیای مرکزی و به طور کلی حوزه منطقه ای به طور کامل همپوشانی دارند. به این ترتیب جایگاه ایران در مدل ارواسیاگرایی چند قطبی مرکزی است و در این مدل، تهران نزدیکترین شریک مسکو است. البته شراکت با ترکیه، چین و هند نیز پیش بینی شده است…»

ایران به فلاکت نشانیده شده است. این سرزمین، برگرده ی کارگر و تهی دستان شهر و روستا، زیر حکومت باندها، به بازار اقتصادی و دلالی تبدیل شده و کاربرد «شریک» به آن، از سوی دوگین بسان توهین آمیزترین کج دهنی به ارزش های انسانی است. این عوامفریب شارلاتان به خوبی می داند که «ایران» یعنی باندهای بیت رهبری، سپاه و اطلاعاتی های رانت خوار و دلال از سویی و در سوی دیگر باند به غایت تبه کار خاموش دولت- هاشمی و اصلاح طلبان حکومتی. آمار دولتی نشان دهنده گوشه ای از «ایران» و «شریک» روسیه نوتزاری است:

سران سپاه و اطلاعات که دستکم، چهل درصد از فعالیت های اقتصادی ایران  را در انحصار گرفته است، برای حفظ مالکیت و تصاحب، از هر جنایتی رویگردان نیست.(۳) جناح باند دربرگیرنده  نظامیان و نهادهای وابسته به بیت رهبری (خامنه ای)، نیمی از اقتصاد رسمی و غیررسمی (سیاه) در ایران را در تصاحب دارد و از کنترل و نظارت باند روحانی و «دولت» خارج است. گمرکات و گلوگاه های ورود و خروج کالا از ایران (اسکله ها و فرودگاهها و بزرگ راه های زمینی) در دست رانت خواران نظامی و امنیتی و اطلاعاتی و باند رهبری است و در کشاکش ستیز باندها، هیچگونه حسابرسی و سهم رقیب را بر نمی تابد.

جهان پیرامونی، بلاگردان بحران

بحران اقتصادی همزاد با سرمایه داری، با ترکیدن حباب مسکن در سال ۲۰۰۵ در آمریکا، ادامه بحران اوج گیرنده ی سال ۱۹۹۸ و پی آمد سلطه ویرانگرانه ی اقتصاد کازینویی سرمایه مالی (اسپیکولاسیون، یا قمار بازار سهام)، به موج گردان سرمایه در کشورهای پیرامونی نیازی حیاتی داشت. جنگ به نجات سرمایه ی در بحران، گزینه شد. کارخانه‌های تولید سلاح و جنگ ابزارها باید به چرخه ی اقتصاد به بحران نشسته ی  بانک های فدرال (بانک مرکزی آمریکا)، بانک جهانی و صندوق جهانی پول، بانک اروپا، نهادهای مالی الیگارش ها در روسیه و چین ووو خونی به حجم نیل و فرات سرازیر می کردند. بنگاه های جنگ ابزار سازی، شریک تجاری وزارت جنگ آمریکا در سه ماهه ی نخست تهاجم، به سودی سرشار دست یافته اند. سهام شرکت لاکهید مارتین(۴) دستکم، ۹٫۳ درصد و شرکت‌های «ریتون» و «نورث تروب گرامان»(Northrop Grumman) 3.8 درصد و سهام شرکت «جنرال دینامیک» ۴٫۳ درصد افزایش داشته اند. نورثروپ گرومن،  شرکت هوافضا و صنایع نظامی آمریکای شمالی است، که در طراحی و تولید تجهیزات جنگ‌ابزاری، هواگردهای نظامی و هواپیماهای جنگنده، کشتی، شناور و ناوهای هواپیمابر، ماهواره، سیستم‌های دفاع موشکی، رادار و پدافند هوایی، و نیز خدمات مشاوره فناوری اطلاعات و نیروی نظامی، در ایالات متحده آمریکا فعالیت دارد. شرکت نورثروپ گرومن در سال ۲۰۱۰ پس از شرکت‌های بی‌ای‌ئی سیستمز، لاکهید مارتین و بوئینگ، در ردیف چهارم از فهرست بزرگترین شرکت‌های صنایع نظامی و جنگ‌ابزاری جهان قرار گرفت. گردش مالی این شرکت در سال ۲۰۱۲ بیش از ۲۵٫۲۱ میلیارد دلار بوده، که به سود خالصی برابر با ۱٫۹۷ میلیارد دلار دست یافته است. ایالات متحده آمریکا، روسیه، آلمان، چین و فرانسه سه چهارم صادرات اسلحه جهان را در سطح بین‌المللی در پنج سال گذشته در دست داشته اند. چین توانسته به ۳۵ کشور پیرامونی سرمایه، سلاح بفروشد. از سوی دیگر، چین خود یکی از وارد کنندگان مهم سلاح های پیشرفته و راه بردی در جهان گزارش شده و دو سوم سلاح‌های خود را از روسیه وارد می کند. آمریکا به بیش از ۹۴ کشور جهان سلاح می فروشد. روسیه بیشترین صادرات کشتی های جنگی و زیر دریایی های جهان را در اختیار دارد.

نمودار بالا، بزرگترین وارد کنندگان سلاح بین سالهای ۲۰۰۵–۲۰۰۹ و ۲۰۱۰–۱۴ در جهان را نشان می دهد. (۵)  در این نمودار، آسیا و اقیانوسیه بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ تنها ۴۰%  از تمامی واردت سلاح جهان را داشته اند در حالیکه در سالهای ۲۰۱۰ تا۲۰۱۴ این رقم به ۴۸% افزایش یافته است. خاور میانه در دو برهه ی تاریخی، به ترتیب واردکنندگان ۲۰ و ۲۲درصد واردات سلاح جهان بوده اند.

بین ۵ کشور نخست صادرکننده سلاح در جهان از سال   ۲۰۱۰–۱۴، ایالات متحده آمریکای شمالی، روسیه، چین، آلمان و فرانسه بوده اند که روی هم، ۷۴درصد حجم کل صادرات را در اختیار داشته اند. روسیه و آمریکای شمالی روی هم، ۵۸ درصد از این حجم را به کشورهایی که خود آنها را به بحران کشانیده اند، صادر کرده اند. پنج کشور بزرگترین وارد کننده گان جنگ ابزار ها در سالهای ۲۰۱۰–۱۴  هندوستان، عربستان سعودی، چین، امارات متحده عربی و پاکستان بوده اند که روی هم، ۳۳ درصد تمامی سلاح های صادراتی را خریداری کرده اند. خاورمیانه  ۲۲ در صد و آسیا و اقیانویسه ۴۸ در صد،  اروپا ۱۲ درصد، آمریکای شمالی ۱۰% و آفریقا ۹% از واردات سلاح ها را دارا بوده. (۶)

استراتژی سرمایه‌های چندجانبه که با جنگ‌های اقتصادی و تبلیغاتی و روانی، ‌جنگ‌ سرمایه برای سود در جبهه‌های جهانی به ویژه در آفریقا و آسیا و اروپا به پیش می‌رود، همه و همه برای تقسیم دوباره جهان بین بلوک‌های سرمایه، به پیش می رود. ایالات متحده آمریکای شمالی، با کلیدواژه «نظم نوین جهانی» پس از فروپاشی بلوک شوروی و خطر غول اقتصادی چین و هندوستان و برخاستن دوباره روسیه و بلوک پیشین از آوار فروپاشی، در رقابت با اروپای متحد، تنظیم جغرافیای اقتصادی- سیاسی جدیدی را پس از جنگ دوم جهانی در دستور دارد. این روند از دهه  ۱۹۹۰ و با بحران مالی سرمایه جهانی بالا گرفت. دلار در برابر «یوآن» چین و «یورو» حوزه اروپا، دیگر نه یک ارز جهانی، که در خود آمریکا هر روزه نگران تر از پیش می‌شود. این منطقه‌بندی ‌اقتصادی –سیاسی (زون ژئوپلتیک- اکونومیک)، به‌وسیله‌ی اروپای متحد، چین و آمریکای شمالی و روسیه و هند و تمامی طیف‌های ریز و درشت سرمایه‌های جهانی و حکومت ها و دولت‌های آنان روند هجوم، اشغال و دفاع خود را می‌گذراند. جدا از ویژگی فرماسیون انگلی و به غایت واپس مانده مناسبات سرمایه و نیز حکومت استبدادی دوگانه سرمایه داری – اسلامی در ایران در پروژه گلوبالیزاسیون کنونی نقشی ویژه دارد. با این نگاه است که بایستی به تغییرات و شرایط طبقه کارگر درایران نگریست. شروط سرمایه‌ جهانی، برای حمایت از ماندگاری حکومت اسلامی پس از جنگ دولت‌های ایران وعراق و «جام زهر» در سال ۱۳۶۸  و پروژه هسته ای و  ستیز و گرایش باندها به مسکو و ارواسیا و باندی به غرب سرمایه  و کشانیدن جامعه به ویژه طبقه کارگر به شرایط امروزین است.

میلیتاریسم روس

در روسیه، بحران اقتصادی، تورم، رکود، کاهش دستمزدها، کاهش بودجه های عمرانی، کاهش ارزش روبل افزون بر ۴۰% در برابر دلار آمریکا، کاهش تمامی بودجه های خدماتی مانند بیمه ها، بازنشستگی، بهداشت و درمان و آموزش تمامی حقوق شهروندی و کارگران فلاکت بار شده است. کاهش ناخالص سالانه داخلی نسبت به سال ۲۰۱۴ منهای -۱۱٫۲۰  درصد (۱۸۶۰٫۶۰ میلیارد دلار)(۷) ، کاهش ۴۰درصدی سرمایه گذاری ها(۸) تحریم های ایذایی غرب، کاهش بهای نفت از ۱۰۰ دلار به ۴۰ دلار و کاهش شدید صادرات گاز و نفت، و نیز هزینه های نظامی گری در اکراین و اشغال گری ها ووو  روسیه را از سرچشمه های مالی و اقتصادی در تگنا گذارده و توسعه طلبی نوتزاریسم و شرایط بحرانی داخلی الیگارش روس را به بحران آفرینی برون مرزی کشانیده است. در حالیکه حضور نظامیان روس در مرزهای تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان، چچنستان، اشغال جمهوری اینگوشیا و آبکازیا، اوسیشیا در گرجستان (قفقاز) و دخالت در بسیاری از کشورهای وابسته به بلوک روسیه، و دخالت گری های پرهزینه نظامی در اکراین، اشغال کریمه و سواستوپل و تلاش برای به بحران کشانیدن استونی، لیتوانی ووو دامن زده می شود، سوریه نیز به میدان حضور نظامی روسیه تبدیل شده است. بندر سوری ”طرطوس“ تنها و آخرین لنگرگاه ناوهای روسی در برون مرز است که مدیترانه را بر روسیه می گشاید. در ماه سپتامبر، حضور زیر دریائی اتمی”Dmitri Donskoï“ ازگروه تسلیحاتی ”Typhoon“ که بزرگترین زیردریائی اژدر افکن روسی است(۹) ، پیش در آمد تهاجم نظامی روسیه بود.

در پی توافق باند اصلاحات و خامنه ای با آمریکای شمالی و غرب در نشست ۲۳ تیر ۱۳۹۴ توافق «برنامه جامع اقدام مشترک» در وین، بین ایران، اتحادیه اروپا (گروه ۱+۵) باید روسیه به همراهی باند همقطار در ایران، به بحران آفرینی دست می یازید. سیاست اوباما رئیس جمهور و حزب دمکرات آمریکا، سیاست دیالوگ و پشتیبانی از باند اصلاحات بود نه تغییر رژیم در ایران، روسیه باید این بازی را با دخالت مستقیم نظامی به هم می زد. این رویکرد حتا تا آستانه تشنج آفرینی در آسمان ترکیه و مزاحمت برای بمب افکن های ناتو پیش می رفت. روسیه در این میان به جنگ افروزی و ستاندن امیتاز از رقبا دست می یافت. به ویژه که کرملین، به خوبی دست رقبا را خوانده بود و باید از این مجال طلایی استفاده می برد. الیگارش روسیه، می دانست که رقبای غربی واکنشی در برابری تله ی انفجاری روسیه نشان نخواهند داد. سیل سلاح به خاور میانه از سوی روسیه سرازیر شد. بازاری گشوده شد تا روبل و کرملین از سقوط آزاد، نجات یابند. روسیه در این بحران زایی سرمایه، مجال یافت تا پیمان های اقتصادی، نظامی، و فنی با ایران، مصر، عراق، و اردن امضا کند. عربستان سعودی باید بخش مهم هزینه سلاح های روسی خریداری شده برای مصر را به  الیگارش های روسیه بپردازد. در ابتدای ماه ژوئیه نیز صندوق مالی دولتی پادشاهی عربستان سعودی پذیرفت که برای پرداخت سلاح از جانب ارتش مصر، ۱۰ میلیارد دلار  به روسیه بپردازد.(۱۰)

بحران امنیتی در بلوک اروپا – آمریکا

در پی بمبارانهای ماه نوامبر ۲۰۱۵ روسیه بر سر ساکنین و نیروهای در جنگ با داعش و حکومت سوریه، افزون بر ۶۰۰ هزار آواره سوری بنا بر گزارش سازمان ملل چهار میلیون و سیزده هزار آوره پیشین افزون شد. تا بزرگترین بحران امنیتی برای غرب آفریده شود. روسیه دراین جنگ «مدرن» آنچنان غرب را دچار بحران ساخت که نمونه آن در جنگ جهانی دوم نیز به بار نیامده بود.ب ا این تاکتیک، داعش و تروریسم، ارمغان روسیه به تمامی کشورهای غربی و حتا ایالات متحده آمریکا بود. نمونه ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ در فاجعه پاریس، پیش در آمد سیاست نوتزاریسمی و فاشیستی روسیه سرمایه داری است که در جنگی نیابتی به وسیله اسلام سیاسی به پیش می رود.

با رفت و آمد قاسم سلیمانی فرمانده نیروی تروریستی قدس به روسیه در همین روزها، نقشه نظامی روسیه، کارگزاری می شود. روسیه بایستی نیروهای میانه و «ارتش آزاد» در هم شکسته و نابسامان مورد پشتییانی ترکیه و آمریکا را درهم می کوبید. داعش باید بی آسیب می ماند. حزب الله، سپاه قدس و پاسداران حکومت اسلامی و نیروهایی از عراق زیر فرماندهی قاسم سلیمانی به همراه ارتش بشار اسد باید همراه با بمباران های روسیه به جنگ زمینی می شتافتند. حمله موشکی از دریای مازندران با موشک های میان قاره ای به یاری بمباران ها هوایی شتاب می گرفت. ترکیه باید کردستان ترکیه و سوریه را بمباران می کرد و سرکوب خیزش خلقی به پاخاسته در کردستان سوریه و ترکیه را در این فرصت آسمانی به پیش می برد. آمریکای شمالی و ناتو، در سوی دیگر، نیروهای پیشمرگ به فرمان دولت «بارزانی» را بسان نیروی زمینی خویش به میدان جنگ ارتجاعی می کشانید. جنگ نیابتی از دوسوی به رهبری آمریکای شمالی و روسیه نوتزاری با پیاده نظام نیروی نظامی کردستان از سویی و در دیگر سوی باحزب الله لبنان و سپاه قدس و کارگران مهاجر افغانستان فریفته شده به اقامت ایران و ۵۰۰۰ دلار پول خون، در میدان سوریه، جنگ بلوک های سرمایه جهانی است. باید  داعش در این برهه بدون آسیب می ماند و  دست آخر  دشمنان و رقبای داعش همانند جبهه النصر هدف قرار می گرفتند. در این رویکرد، آنگونه که پوتینیسم در سیاست داشت نیانجامید؛ روسیه و سپاه و حزب الله ناکام ماند. فرماندهانی همانند «همدانی»، و صدها پاسدار ریز و درشت،  به امر پوتین و با پوتین زنده رفتند و جنازه باز آمدند.

ارواسیا، چتر جغرافیای سیاسی، نظامی و اقتصادی روسیه ای است که به سوی نوتزاریسم تازیدن گرفته است. جنگ های نیابتیِ کانون گرفته در خاورمیانه، گزینه ی جنگ جهانی دیگری است. باندی از باندهای حاکم در ایران، برای بقا خود، روسیه پوتینی را پناهگاه خود و باند دیگر ایالات متحده وغرب را ناجی حکومت خویش می دانند. ستیز جناح/ باندها  پا به پای رقابت بلوک های سرمایه به شدت ادامه می یابد.

زیرنویس ها

  • با افتوای زیر«رافق ناظر اوغلو تقی‌زاده» مشهور به «رافق تقی لی»، عضو سابق اتحادیه نویسندگان جمهوری آذربایجان با هفت ضربه کارد، روز ۱۹ نوامبر ۲۰۱۱ به قتل رسید:

«بسمه تعالی:
چنین شخصی چنانچه مسلمان‌زاده باشد، با اعترافات مذکور مرتد است و چنانچه کافر بوده، از مصادیق ساب النبی است و در هر صورت برفرض چنین اعترافاتی قتل او بر هر کسی که دسترسی داشته باشد لازم است و مسئول روزنامه مذکور که چنین افکار و عقائدی را با علم و توجه منتشر می‌کند همین حکم را دارد. خداوند اسلام و مسلمین را از شر دشمنان حفظ فرماید. یریدون لیطفوا نورالله بافواهم والله متم نوره ولوکره الکافرون».  محمد فاضل لنکرانی۴ / ۹ / ۸۵

۲ (http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-56973.html

 حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۲) عباس منصوران، بخشی از هذیان های ازغدی: «نقش شعر و ادبیات عاشورایی، پاداش گریستن و گریاندن بر امام حسین(علیه‌السلام) توسط استاد حسن رحیم‌پور(ازغدی):

 «…اصل اینکه مجالس عزاداری  شخص سید اشهدا امام حسین از کی بوده؟ ما در روایاتی نقل شده از زمان  خلقت آدم، حضرت آدم (ع) مسئله  شهادت سید اشهدا (ع) برای اولیاء و انبیاء الهی مطرح بوده و اینها در روایات هم نقل شده که آنها عزاداری کردند از قبل، برای کربلا اشک ریخته اند. صحبت از ضجه فرشتگان است، صحبت از گریه و عزای فرشتگان در روایات است و حتی مسئله در مومنین انسانی نیست، مومنین،‌ حتی موجودات فرابشری، حتی مسائل در عوالم دیگر، این عزا و این اشک بوده و از قبل از تولد حضرت امام حسین ع این مسئله مطرح شده بوده. پیامبر اسلام به محض تولد امام حسین، برای امام حسین روضه خواندند و از شهادت او یاد کرده‌اند. اولین روضه خوان امام حسین خود پیغمبرند…

۳) خبرگزاری مهر به نقل از مرکز آمار ایران

۴)شرکت لاکهید مارتین (Lockheed Martin) شرکت هوافضا، تجهیزات نظامی و امنیت اطلاعات آمریکایی است، یکی از بزرگترین پیمانکاران صنایع جنگ‌افزاری جهان شناخته می‌شود. لاکهید مارتین در سال ۲۰۰۶ بیش از ۱۳۰ هزار نفر اعلام گردید که در سال ۲۰۱۳ به ۱۱۶ هزار نفر کاهش پیدا کرد، ولی میزان درآمد سالیانه آن معادل ۴۵٫۳۵ میلیارد دلار بوده، که نسبت به سال ۲۰۱۲ افزایش داشته است.

۵ (http://books.sipri.org/files/FS/SIPRIFS1503.pdf

)SIPRI(Stockholm International Peace Research Institute

 انستیتو پژوهشی بین المللی صلح استکهلم

۶ (TRENDS IN INTERNATIONAL ARMS TRANSFERS, 2014

http://books.sipri.org/files/FS/SIPRIFS1503.pdf

 ( ۷http://www.tradingeconomics.com/russia/gdp

۸ (http://www.forbes.com/sites/paulroderickgregory/2015/05/14/a-russian-crisis-with-no-end-in-sight-thanks-to-low-oil-prices-and-sanctions/2/ (

۹ (Maxpark.com  ۹سپتامبر ۲۰۱۵.

۱۰ (www.latribune.fr۷ ژوئیه ۲۰۱۵