در بن بست تناقضات ( در حاشیه نوشته ساعد وطندوست )

رحیم عزیزپور   

اخیرا ر.ساعد وطندوست یکی از رهبران اقلیت درون تشکیلاتی با انتشارنوشته ای به رهبری حزب وکو مه له و کل تشکیلات تاخته و هر آنچه را که نارواست با لحنی هیستریک ، و بدور از نرمها و برنسیب های بپشرو و رایج تشکیلاتی. بروی کاغذ آورده است.

 

این فرهنگ و ادبیاتی که این رفقا در مباحث اخیر بکار گرفته اند، اگر از یک طرف بیانگر روحیات فردی است که خود بیش از همه به ابطال ادعاهای خود واقف است، اما از طرف دیگربیانگر تناقضات و بن بستی است که خود خویشتن را بدان گرفتار کرده اند.

این جمع چندین سال است که مبارزه با حزب کمونیست ایران را به اولویت فعالیت خود تبدیل کرده اند. ابتدا ادعا می کردند که اختلاف بر سر نام و قواره تشکیلاتی است. اما زمانی که نتوانستند بیش از این تناقض بین گفتار و با کردار و پراتیکشان که هر روز با تشکیلات قطبی تر می شدند را حتی برای خودشان توضیح دهند، اینبار با انتشار نوشته ای به امضای هفت نفر ابهامات و تناقضات فکری و سیاسی خود را به معرض قضاوت عموم گذاشتند.

 این نوشته بدون اینکه از تشکیلات جوابی دریافت کند از جانب تعدادی از هوادارانشان در خارج از تشکیلات به نقد کشیده شد. منتقدین ضمن خالی کردن عقده های ضد کمونیستی خود، همه در این گفته متفق القول بودند که این نظرات همان نظرات عبدالله مهتدی است با این تفاوت که وی همین دیدگاه ها را با صراحت و اعتماد بنفس بیشتری مطرح کرده است. البته این حقیقت  وقتی از زبان ما جاری می شود رفقا را سخت براشفته می کند. این رفقا بدون اینکه از حملات هوادارانشان به کمونیسم به بهانه انتشار نظرات آنها خم بر ابرو بیاورند برای مدتی قلم هایشان را در غلاف گذاشتند.

 بعد از برگزاری کنگره دوازدهم کومه له و نتایح آن، کنگره ای که با هیچ مقطع از پروسه و جریان برگزاری آن انتقادی نداشتند ، اما از آنرو که نتایج آن را مطلوب خود نمی دیدند اینبار به سنگر دفاع از دمکراسی رفتند و سر انجام زیر فشار تناقضات درونی خود و فشار آن دسته از هوادارانشان در خارج از تشکیلات که بعد از شکست پروژه سازمان زحمتکشان به آنها امید بسته بودند یک ماه قبل از کنگره سیزدهم کومه له "فراکسیون فعالیت به نام کومه له" را اعلام کردند.

 

 بیانیه این رفقا بار دیگر بر این ارزیابی عمومی صحه گذاشت که اختلافات آنها بسیار فراتر از اختلاف بر سر قواره تشکیلاتی است. اینها برنامه و استراژی حزب در سطح سراسری، برنامه و استراتژی کومه له در کردستان و کل مبانی سیاسی و تاکتیک های حزب و کومه له را زیر سئوال بردند، بدون آنکه در هیچ زمینه ای حتی یک باراگراف حرف اثباتی داشته باشند. اینها در آستانه کنگره سیزدهم ، از آنجا که خود به خوبی بر این امر واقف بودند که با منطق مبارزه سیاسی سالم درون حزبی نمی توانند بر روند کنگره تاثیر بگذارند تلاش کردند تا با کمبین تومار جمع کردن و جنجال بپا کردن و ایجاد نگرانی در سطح جامعه بر روند مباحثات و تصمیمات کنگره تاثیر بگذارند.

فرصت کنگره و برخوردهای مسئولانه کادرها و اعضا و قضاوت عمومی کنگره فرصتی بود تا اینها بخود آیند و حداقل برای یک دوره بر حل تناقضات سیاسی و فکری خود متمرکز شوند و رفتار و منشی در چهارچوب موازین تعریف شده اساسنامه ای و سنت های رایج حزبی در بیش گیرند. این انتظار از آنها عبث و بیهوده از آب درآمد، اینها در برابر قطعنامه مصوب پلنوم کمیته مرکزی حزب که اتفاق نظر اعضای کمیته مرکزی کومه له را نیز همراه داشت شانه بالا انداختند و با تفسیرهای من در آوردی از اساسنامه، و این توجیه که گویا قطعنامه اقدام لازم الجرائی را در بیش بای آنها نگذاشته به فعالیت فراکسیونی خود ادامه دادند. از آنزمان که کمیته مرکزی حزب با استناد به خود بیانیه آنها و با اتکا به موازین حزبی راه هر گونه تفسیر انحلاگرانه و دلبخواهی از اساسنامه را بست، این بار به بکارگرفتن این ادبیات و فرهنگ نازل روی آورده اند که فقط یک نمونه اش را در شاهکار سیاسی ادبی کینه ورزانه ساعد وطندوست شاهدیم.

اینها با این مبانی فکری و اعتقادی که دارند و روشهای غیر حزبی و انحلال طلبانه و فرهنگ و ادبیاتی که در بیش گرفته اند عملا  فعالیت خود را در چهاچوب مناسبات تشکیلاتی به بن بست رسانده اند. در حالی که تا آستانه انشعاب بیش رفته اند، رهبری جریان خود را در ائتلاف با تعدادی که سالهاست بعضا  به ریزیونیست بودن خود و برخی دیگر به ناسیونالیست بودن خود  مباهات می کنند تشکیل داده اند، در تقسیم کار خود دفاع از مبانی فکری و نظری خود را به دیگران از جمله شعیب ذکریایی به اعتراف خود ریزیونیست واگذار کرده اند که از افتخارات دوران اخیر فعالیتش این است که سازمان زحمتکشان را تا مرز تبدیل شدن به حزب دمکراتی دیگر ، مشاوره و بدرقه کرده است، و خودشان در این میان سنگر دفاع از دمکراسی و مقابله با خطر "استالینیسم" و بد و بیراه گویی به تشکیلات را برگزیده اند. جلسات تشکیلاتی خودشان را دارند، مسئول مالی و مسئولین رشه های مختلف فعالیت خود را سازمان داده اند. در واقع سازمان خود را بوجود آورده و همه مقدمات انشعاب را چیده اند اما ظرفیت، اعتماد بنفس و جرات اعلام رسمی آنرا  ندارند.

این تناقض و جابجائی اولویت ها، بارها حتی از جانب هواداران مردد خودشان به آنها گوشزد شده است که ای دوستان شما قبل از آنکه برنامه و سیاست اثباتی ارائه دهید تشکیلاتتان را درست کرده اید. این تناقضات، شکست بروژه سازمان زحمتکشان، فضای داخل جامعه که آنها را در