بحران حکومتی و “آشتی ملی”!

همه چیز بسرعت پیش میرود. چنین سرعتی شاخص  همه انقلابها و همه لحظات انقلابی است. دو هفته پیش، رژیم اسلامی خود را برای یک حمله گسترده به صف انقلاب آماده میکرد. با آمار خود ساخته در باره حضور دشمن شکن امت حزب الله در ٩ دی، خودشان را فریب داده بودند. میخواستند بر دوش نحیف یک عربده کشی سازمان یافته دولتی در ٩ دی، پاسخ دندان شکنی به خیزش سهمگین ۶ دی (روز عاشورا) بدهند. از سرمقاله های خونین کیهان تا کریدورهای خونین تر مجلس، از ژنرالهای هراسان سپاه تا امامان جمعه تشنه خون، همه و همه چوبه های دار را نشان مردم میدادند. قرار بود نمایندگان خدا در زمین، زمین را از”لوث محاربین با خدا”، پاک کنند. مردم را سرجایشان بنشانند و انقلاب را خاموش کنند. قرار بود اقربای خود در جناح مغضوب را تصفیه کنند و حکومت را منسجم کنند. قرار بود همه چیز به خوشی و خرمی برای ادامه فساد و چپاول و جنایت اسلامی فراهم شود. اما، همه چیز، آنچنانکه انتظار میرفت، یک باره زیر و رو شد. همکاران سابق از هر دو جناح به همدیگر چشمک زدند، دست دوستی مجدد به هم دراز کردند، خطر قریب الوقوع سرنگونی را به همدیگر گوشزد کردند و همدیگر را به “آشتی ملی” یعنی آشتی دو جناح دعوت کردند. “بحران” به کلمه روز تبدیل شد. هر دو طرف به همدیگر یاد آوری کردند  و امید دادند که اگر وجود “بحران” را برسمیت بشناسیم راهی برای خروج از “بحران” پیدا میکنیم. مجددا اسم “مرد بحرانها” به میان آمد که گویا راه حل خروج از بحران را در آستین داشته و قبلا در نماز جمعه بعد از خیزش ٢۵ خرداد اعلام کرده بود و امروز هم تنها راهشان همان است! غافل از آنکه، کشمکش دو جناح، بحران میان دو جناح است که از بحرانی عمیقتر ناشی میشود که یک طرفش کل نظام حاکم اسلامی است و طرف دیگرش مردم انقلابی هستند. 

بیانیه موسوی و کروبی، هر دو اقداماتی در همین راستا، در راستای حل بحران میان دو جناح بودند. در این بیانیه ها نه تنها دیگر از پس گرفتن رایشان از احمدی نژاد خبری نیست بلکه سرکرده تقلب در آرا به عنوان رئیس دولت برسمیت شناخته شده است منتها رئیس دولتی که باید در مقابل “مجلس و قوه قضاییه” پاسخگو باشد! (چه گشاده دستی تحسین برانگیزی! قوه اجرایی فاسد در مقابل قوه مقننه و قضاییه فاسد پاسخگو باشد). در این دو بیانیه، در عین حال، از “ساختار شکنان” روز عاشورا ابراز انزجار شده است. این یک عقب نشینی آشکار از طرف جناح مغضوب فقط و فقط به خاطر ترسشان از پیشروی مردم در ۶ دی بود. این دو بیانیه در حقیقت هشدار جدی به ولی فقیه بود که  احمق جان نظام در خطر است. اسلام در خطر است. حکومت در خطر است. بیانیه خاتمی، ترس و واهمه جناح مغضوب از مردم و انقلابشان و سرسپردگی این جناح به نظام اسلامی را بخوبی منعکس کرد: “اصل ولایت فقیه که در قانون اساسی است مورد قبول و احترام ماست”. خوب دقت کنید: “اصل ولایت فقیه”. این یک دهن کجی آشکار به مردمی بود که در روز عاشورا فریاد زدند “مرگ بر اصل ولایت فقیه”. خاتمی خواست به نظام و رهبرش بباوراند که با هزار من سریش هم نمیتوان جناح مغضوب را به این شعار ساختار شکن مردم در ۶دی، یعنی “مرگ بر اصل ولایت فقیه” چسباند. 

جناح حاکم که ظاهرا به این سمت میرفت که منسجمتر و متحدتر و قاطع تر و علی وار “حجت را تمام کند” یک باره متشتت تر و پراکنده تر و متزلزلتر و حسنی شد (البته تا اطلاع ثانوی!). ولی فقیه سخنرانی غرایی در ١٩ دی  کرد که هیچ چیزی نبود جز اعترافی غرا بر اینکه خودش هم میداند پشم رهبر ریخته است. فراموش نکنید که این همان رهبری است که در فردای ٢٢ خرداد با شمشیر آخته در نماز جمعه تهران ظاهر شده بود. این بار به قمه چرخانان کرایه ای بیت رهبری که قرار بود هر جا اثری  از انقلاب بود با چماق و زنجیر و قمه خود حاضر شوند تشر زد که فعلا فضا “غبار آلود” است و “من برحذر میدارم جوانهاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینکه یک حرکتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون”! و در همین اثنا، قاضی مرتضوی،  کلانتر خون آشام تهران نیمه دراز شد؛ روح الله حسینیان که اعدام جزو تفریحاتش است و سفارش هزاران طناب دار داده بود “مظلومانه” استعفا داد. (لازم به ذکر است که این استعفا زمانی رخ داد که هنوز مرکب خونین طرح دوفوریتی  تسریع اعدام خشک نشده بود که مبتکرش همین روح الله بود). نمایندگان تشنه خونریزی مجلس اسلامی امضاهایشان از طرح دوفوریتی اعدام را پس گرفتند. و یکباره فردی به نام علی مطهری از فراکسیون اصولگرای مجلس میداندار شد و علنا احمدی نژاد را متهم کرد که به اندازه سران جناح مغضوب در راه انداختن”فتنه” دست داشته است و به سردبیر سرسپرده کیهان پیشنهاد کرد چند ماهی به مرخصی برود. 

مفسرین نگران از انقلاب مردم  در صف اپوزیسیون حافظ نظام، مقالات زیادی در ستایش درایت موسوی نوشتند که توانسته است با بیانیه ١٧ اوضاع را آرام کند! عقب نشینی بیانیه ١٧ از “رای مرا پس بده” و برسمیت شناسی دولت احمدی نژاد را به  عنوان نشانه ای از درایت و واقع بینی موسوی در بوق کردند. با دمشان گردو شکستند که درایت موسوی، جناح مقابل را به تفرقه انداخته است و شخصیتهای میانه رو و معتدل و عاقل طرف مقابل را به جلوی صحنه آورده است. و مهمتر از همه، اوضاع را از کنترل رادیکالیسم مردم در آورده است! کل اپوزیسیون حافظ نظام با این بیانیه و اتفاقات بعدی لحظاتی از کابوس انقلاب رها شدند؛ لحظاتی به امکان “آشتی ملی” (یعنی آشتی دو جناح نظام) و در نتیجه نجات کل نظام از دست تعرض رادیکال مردم امیدوار شدند. و بالاخره، در صف هر دو جناح، امیدها به “آشتی ملی” (آشتی دو جناح)، امید به نجات نظام از بحران افزایش پیدا کرد.     

نه خیر حضرات. از این خبرها نیست. چرا؟ جواب را از زبان نماینده ولی فقیه در سپاه  پاسداران بشنوید: “برخی آقایان میگویند که به هر دو طرف نصیحت میکنیم که کوتاه بیایند. اما ما میگوییم شما قضیه را اشتباه گرفته اید زیرا درگیری دیگر بین موسوی و احمدی نژاد نیست. ادامه دهندگان فتنه از همه چیز عبور کرده اند و هویت انقلاب (یعنی همان ضد انقلاب اسلامی)، اساسی ترین ستون انقلاب و آرمانهای امام را نشانه رفته اند.” آری، قضیه را اشتباه گرفته اید. دقیقا همین است. این میدان از همان اول نه دو بازیکن بلکه سه بازیکن داشته و دارد. اولین و اصلی ترین و تعیین کننده ترین بازیکن اتفاقا همانی است که در تفسیرهای کودنانه اپوزیسیون حافظ نظام غایب است: مردم انقلابی. مردمی که تعرض انقلابیش علیه کل نظامتان از همان اول شما را به تنور بازیهای جناحی انداخته است و امروز هر جناحتان را به فرقه ها و دسته ها و باندهای جدید تجزیه کرده است. این بازیکن جسور و کاردان آخرین بار در ۶ دی به میدان آمد. اما موقتا میدان بازی را ترک کرده است. دارد عرقش را خشک میکند، خستگی در میکند، نفس تازه میکند. دارد آخرین بازی شورانگیزش با مقدسات نظام در روز مقدس نظام، روز عاشورا را وارسی میکند. دارد تاکتیتها و فنها و حیله و شگردهای دشمن را بالا پایین میکند تا با شگردهای تازه تری حریف را بر زمین بزند.این بازیکن، یعنی “ساختارشکن” روز عاشورا دارد خود را برای شکستن ساختار کل نظام اسلامی آماده میکند. هر “آشتی ملی” قبل از هر چیز باید این بازیکن را برای آشتی راضی کند. اما این بازیکن سر آشتی با کسی ندارد. این بازیکن مصمم است ببرد. مصمم است پیروز شود. برای این بازیکن باخت-باخت معنا ندارد. برد-برد معنا ندارد. وارد بازی سرنوشت شده است. سرنوشت زنان، جوانان، کارگران، سرنوشت بیش از هفتاد میلیون انسان، حتی سرنوشت مردم در خاورمیانه و جهان! این بازیکن باید ببرد. راه دیگری ندارد. آری، این بازیکن، با قصد پیروزی، خود را برای ورود مجدد به میدان بازی در ٢٢ بهمن آماده میکند. *
 

١۴ ژانویه ٢٠١٠، ٢۴ دی ١٣٨٨