پیدایش حیات، ظهور و تکامل انسان(۱۲)

پیدایش حیات، ظهور و تکامل انسان(۱۲)

تصحیح و پوزش: در شماره ۱۱ این سلسله مطالب در قسمت “تکلم، خواندن و نوشتن” نوشته تکمیل نشده، منتشر گردید. اکنون ضمن پوزش، قسمت نامبرده با عنوان “سخن گفتن” تکمیل شده، همراه قسمت ۱۲ منتشر می‌گردد. سهراب.ن

سخن گفتن

      هنگامی که حنجره یا محفظه‌ی صوتی در بالای گلو و نزدیک حلق قرار داشته باشد، هم‌چنان که در شامپانزه و نوزاد انسان چنین است، از حنجره هیچ‌گونه صوتی تولید نخواهد شد تا به وسیله‌ی زبان به حروف و کلمات تبدیل شود. – زبان به دلیل داشتن ماهیچه‌ی مخصوصی که دارد، در تمام جهات حرکت می‌کند و صدای تولید شده در حنجره را تبدیل به حروف و کلمات می‌کند.- حنجره انسان حداکثر تا سه سالگی در بالای گلو و نزدیک حلق قرار دارد که بعد از افزایش سن، گسترش حلق، و پایین رفتن حنجره، انسان قادر به سخن گفتن می‌شود.

                                          انسان بزرگ سال                                  نوزاد انسان                                    شامپانزه

منبع عکس: عصر حجر/ پاتریشیا د.نتسلی؛ ترجمه عسکر بهرامی؛ققنوس،۱۳۸۱

      سال‌ها این دیدگاه در میان دانشمندان در عمل ماتریالیست و در ذهن ایده‌آلیست، رایج بود که حنجره‌ی انسان‌های اولیه آن‌قدر بالا بوده که آن‌ها نمی‌توانسته‌اند حرف بزنند. در حالی که در سال ۱۹۸۳ در منطقه‌ای باستانی، متعلق به ۶۰ هزار سال پیش، در اسراییل، اسکلت سنگواره شده‌ای را یافتند که هر دو استخوان آرواره و نیز استخوان گلو، موسوم به لامی، را داشت و همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که انسان‌های اولیه می‌توانسته‌اند سخن به گویند. سخن گفتن از همان آغاز ابزارسازی به وسیله‌ی انسان‌های هومو اِرِکتوس به صورت ابتدایی آن شروع و با پیش‌رفت و تکامل ابزار تولید توسط خود انسان‌ها گسترش یافت.

      حتا به گفته باروخ آرنسبورگ انسان‌شناس دانشگاه تل‌آویو این عقیده که انسان‌های دیرینه‌سنگی میانه بی‌زبان بوده‌اند، احمقانه است. این انسان صاحب استخوان لامی آگاهانه و به دست دوستانش دفن شده است. انسان‌های فاقد زبان، آداب و رسوم هم ندارند و اگر آداب و رسوم داشته باشند، پس باید زبان هم داشته باشند.

      سخن و بیان۱ به شکل صداهای درهم و برهم و پراکنده، در جریان کار اجتماعی پیدا شد و از آن زبان یعنی سخن گفتن به عنوان یک ضرورت فوق‌العاده تازه و وسیله مفیدی برای ارتباط به وجود آمد. بنابراین زبان محصول رشد اجتماع است. اجتماعی که دسته جمعی شکار می‌کند و ابزارساز هم شده است. زبان فقط ممکن بود در میان انسان‌هایی پیدا شود که دارای مغز رشد یافته‌ای بودند، مغزی که در آن سطح تکامل در نواحی سخن گفتن در قشر مغز بخش پیشانی و آهیانه تا حد معینی تکامل یافته بود. بدین معنی که کار و سخن گفتن به نوبه خود، نفوذ نیرومندی در تکامل مغز و حواس رو به رشد، داشته‌اند.

      به بیانی دیگر، سخن گفتن پا به پای کار در زندگی انسان پیش می‌رود، و تاثیر مستقیم بر روی سازمان بدن دارد. مغز و دستگاه حواس تحت تاثیر کار و سخن هر دو تغییر شکل پیدا کردند و در جریان وحدت یافتن اعمال حیاتی بدن انسان، کیفیات جدیدی تحصیل کرد و کامل شد. یعنی قسمت عمده رشد و تکامل شعور را باید به محیط اجتماعی و نفوذ شدید آن در اعمال متقابل بین رشد و تکامل کار و تکامل مغز و سخن مربوط دانست.

      “در تکامل قلم‌رو حیوانی در مرحله ظهور انسان، افزایش فوق‌العاده‌ای در فعالیت عالی اعصاب انسان پیدا شد. انسان سیستم علائم نخستین و واقعی را نیز دارا است؛ اما تکلم سیستم علائم ثانوی (تکلم، خواندن و نوشتن) یا سیستم مخصوص واقعی علامت‌دادن است و این خود مشخص علائم نخستین است. از یک طرف تحریکات مختلفی که به وسیله تکلم ایجاد می‌شود ما را از واقعیت دور می‌سازد و بنابراین باید همیشه این نکته را به خاطر داشته باشیم تا روابط‌مان با واقعیت به هم نخورد. از طرف دیگر به‌طور مسلم کار و تکلم بوده است که ما انسان‌ها را درست کرده است؛ و اینک نیازی به صحبت درباره‌ی آن‌ها نداریم بنابراین شک نیست که قوانین اساسی‌ای که برای سیستم علائم نخستین درست شده، باید بر سیستم علائم ثانوی (تکلم، خواندن و نوشتن) نیز حاکم باشد، زیرا این هردو وظیفه‌ی یک سلول عصبی است.” پاولوف

دلایل دیرین‌شناسی درباره به وجود آمدن انسان

 

۱- استرالوپیتکوس‌ها

      با ظهور میمون‌های انسان‌نما در دوران سوم زمین‌شناسی و در دوره نئوژن neogene – این دوره خود شامل سه زیر دوره به نام دور می‌باشد که مجموعا” این سه دور (میوسن، پلیوسن، پلیستوسن) از ۲۳ میلیون سال پیش تا کنون را شامل می‌شود.- مرحله جدیدی از روند تکامل انسان در طبیعت شروع شد.

استرالوپیتکوس

منبع عکس: عصر حجر/ پاتریشیا د.نتسلی؛ ترجمه عسکر بهرامی؛ققنوس،۱۳۸۱

      در این مرحله که دوران سوم زمین‌شناسی است، هنگامی که پریمات‌های عالی، یعنی میمون‌های آدم‌نما و میمون‌ها در حال رشد و تکامل بودند، شاخه‌ای که منجر به انسان گردید رشد و نمو، و به تکامل خود ادامه داد. شاخه‌ای که به انسان‌های امروزی تکامل یافتند با اجداد گوریل و شامپانزه در دوره میوسن از تنه‌ی مشترکی جدا شده است.

      به بیانی دیگر، در حدود ۷ تا ۴ میلیون سال پیش شاخه‌ای از میمون‌ها که با گوریل‌ها و شامپانزه دارای جد مشترک بودند، از هم جدا شدند و شبه انسان‌ها را برای نخستین‌بار به وجود آوردند. آنان اندامی کوچک و شکلی به سان میمون داشتند و نیاکان‌شان بر روی شاخه‌های درختان آفریقایی می‌‌زیستند. آن‌ها ایستاده راه می‌رفتند و نه آتش را کشف کرده بودند و نه توان ابزارسازی داشتند. فقط می‌توانستند از مواد موجود در طبیعت مانند چوب و سنگ استفاده نمایند. پیدایی این گونه‌ی متفاوت از میمون‌ها، که با گوریل و شامپانزه پسر عمو هستند، به سبب تغییرات آب و هوایی و تغییرات ژنتیکی در ساختمان فیزیولوژیکی بدن آن‌ها بوده است.

استرالوپیتکوس آفریکانوس قبل از هومو اِرِکتوس می‌زیسته‌ است

      این‌ها در دایره طبیعت به رشد و تکامل خود ادامه دادند و به گروهی از انسان‌نماها به نام علمی استرالوپیتکوس‌ تبدیل شدند. استرالوپیتکوس‌ها مغز کوچکی داشتند و حنجره‌ی آن‌ها برای حرف زدن تکامل کافی نیافته بود. با توجه به همان شرایط طبیعی که بیان کردیم در حدود ۲ میلیون سال پیش، استرالوپیتکوس‌ها منقرض و گروه دیگری که در کنار آن‌ها زندگی می‌کردند، جای آن‌ها را گرفتند. و یا بنا به نظر عده‌ای از دانشمندان استرالوپیتکوس‌ها تکامل یافته و تبدیل به هموهابیلیس شدند.

 

۲- هموهابیلیس

      این انسان‌نماها که با نام علمی هموهابیلیس یا انسان ماهر مشهورند و در حقیقت هنوز هم به مرحله‌ی انسانی نرسیده بودند، تکامل‌یافته‌تر از استرالوپیتکوس‌ها بودند. با توجه به سنگواره‌هایی که از هموهابیلیس به دست آمده نشان می‌دهد که استرالوپیتکوس‌ها و هموهابیلیس (انسان ماهر) به هم شباهت‌های زیادی دارند. هر دو ایستاده راه می‌رفتند و قد و وزن‌شان هم تقریبا” یکی بود. به سبب این شباهت‌ها برخی از دیرینه‌شناسان معتقدند که هموهابیلیس از گونه‌ی استرالوپیتکوس به وجود آمده است. اما عده‌ی به پیدایش جداگانه‌ی آن‌ها اعتقاد دارند، که مدتی را هم در کنار یکدیگر زندگی می‌کرده‌اند.

شمایل بازسازی شده‌ی انسان ماهر یا هموهابیلیس

      بسیاری از دیرینه‌شناسان معتقدند که استرالوپیتکوس‌ها نمی‌توانسته‌اند شکار کنند و از گوشت پسمانده‌ی شکار درنده‌گان بزرگ استفاده می‌کرده‌اند. و می‌توانسته‌اند از آن‌چه در دسترس‌شان بود، – ابزار آماده در طبیعت- مانند چوب و سنگ استفاده کنند. اما هموهابیلیس می‌توانسته که شکار کند و از گوشت استفاده بیش‌تری ببرد. و نیز علاوه بر استفاده می‌توانسته‌اند تا اندازه‌ای ابزارهای ساده‌ی خشنی از سنگ را هم بسازند.

      گوشت و دیگر اجزای جانوران مانند مغز استخوان، از هر طریقی و منبعی که به دست می‌آمده است، بخش مهمی از غذای هموهابیلیس بودند و پروتئین آن‌ها به رشد هرچه بیش‌تر مغز هموهابیلیس کمک کرد.

      با بزرگ شدن مغز، و نیز تغییر سودمند راه رفتن روی دو پا، که نتیجه‌ی آن آزاد شدن دست‌ها بود، – که قبلا” هم در مورد استرالوپیتکوس‌ها رخ داده بود.- بسیاری از دانشمندان بر این باورند که هموهابیلیس توانایی استفاده و ساختن ابزارهای سنگی را داشته است که این خود نوید آغاز عصر حجر۱ را می‌دهد. در واقع هموهابیلیس حلقه‌ی واسط بین میمون‌های انسان‌نما که از ابزار استفاده می‌کردند – نه ابزارساز- و انسان‌های اولیه که علاوه بر استفاده، ابزارسازی هم می‌کردند، می‌باشد.

      انسان ماهِر یا هموهابیلیس تکامل‌یافته‌تر از استرالوپیتکوس‌ها بود و قبل از هومو اِرِکتوس و در شرق  آفریقا ظهور کرده‌اند. هموهابیلیس ۸/۱ تا ۷/۱ میلیون سال پیش بر اثر عدم سازگاری با محیط زندگی، منقرض شدند و به نظر عده‌ای از دیرینه‌شناسان هموهابیلیس تکامل یافت و انسان‌های اولیه با نام علمی هومو اِرِکتوس را به وجود آوردند.

۳-  هومو اِرِکتوس یا انسان راست قامت یا پیتک‌آنتروپوس

      در این واقعیت اکنون شکی باقی نمانده، که ظهور انسان بستگی به ساختمان بیولوژیکی بدن و شرایط مادی (غذایی، آب و هوایی) زندگی اجتماعی و موقعیتی که طبیعت در آن زمان و مکان گذشته داشته است، دارد.

فسیل جمجمه انسان راست‌قامت(هومو اِرِکتوس)، موزه تاریخ طبیعی میشیگان

      هومو اِرِکتوس در حدود ۸/۱ میلیون سال پیش از تکامل هموهابیلیس در طبیعت ظهور می‌کند. نخستین فسیل هومو اِرِکتوس در جزیره‌ی جاوه، در اندونزی، یافت شده است به همین دلیل به انسان جاوه هم معروف شده است. او قطعا” می‌توانسته است که ابزار بسازد. و در این مرحله است که “انسان” به معنای واقعی آن یعنی خلق‌کننده، تولیدکننده، ظهور می‌کند. و این آغاز تاریخ بشر است. از این مقطع است که ما به آن‌ها انسان‌های اولیه می‌گوییم نه میمون‌های آدم‌نما. در واقع از حداکثر ۵/۲ میلیون تا حداقل ۸/۱ میلیون سال پیش انسان (هومو اِرِکتوس) خلق شد. از آن هنگام تاکنون سیر و حرکتی را آغاز کرده که تا به امروز ادامه داشته است.

پیکره بازسازی شده‌ی انسان راست قامت یا هومو اِرِکتوس

      انسان در مقایسه با تمام تاریخ پیشین تکامل جهان حیوانات، زمان ناچیزی را گذرانده است. اما ترقی و تعالی‌ش در همین زمان و میزان تاثیرش بر سایر حیوانات و گیاهان فوق‌العاده زیاد بوده است.

      کاسه جمجمه هومو اِرِکتوس با جمجمه شامپانزه شباهت‌هایی دارد. اما بطور واضحی از جمجمه‌ی شامپانزه بزرگ‌تر است. ظرفیت جمجمه آن نیز به طور نسبی بزرگ‌تر است، زیرا جمجمه‌ی هومو اِرِکتوس ۹۰۰ و شامپانزه فقط ۳۵۰ الی ۴۰۰ سانتی‌مترمکعب است.

      حجم جمجمه هومو اِرِکتوس بین حجم جمجمه انسان و میمون آدم‌نماست که نام “انسان‌میمون” یا همان‌طور که گفتیم انسان‌های اولیه آن را توجیه می‌کند. ساختمان استخوان ران هومو اِرِکتوس نشان می‌دهد که راست راه می‌رفته است.

      بیش‌تر سنگواره‌های بسیار قدیمی از آفریقا به دست آمده‌اند. و نمونه‌های دیگری از اسپانیا با قدمت ۷۰۰ هزار سال پیش و در روسیه با قدمت ۸/۱ میلیون سال پیش. بیش‌تر این نمونه‌ها و دیگر نمونه‌های کشف شده، قدیم‌تر از سنگواره‌های فراوان هومو اِرِکتوس آسیایی و اروپایی هستند و بسیاری از دانشمندان بر این باورند که این گونه در آفریقا به ظهور رسیده و سرانجام از طریق پل‌های خشکی، که اینک از میان رفته‌اند، به جاهای دیگر مهاجرت کرده است. مهاجرت به شمال آن‌ها را در شرایط آب و هوایی تازه‌ای قرار داد. شرایط طبیعی زندگی در محیط جدید آن‌ها را به آموختن این موضوع وا می‌داشت که چگونه با شرایط زیست محیطی پیوسته در حال تغییر کنار بیایند. و همین نیاز به گرما عاملی بوده که هومو اِرِکتوس نخستین انسان‌هایی بودند که پی به اهمیت آتش۱ برده بودند.

      به بیانی دیگر، اکنون دیگر برای دانشمندان هیچ شکی باقی‌نمانده که هومو اِرِکتوس یا انسان جاوه دارای طبیعت انسان و ابزارساز بوده‌اند. و در عین حال از آتش هم استفاده می‌کرده است. وجود هومو اِرِکتوس با کشفیاتی که در چین به عمل آمد کاملا” تایید شده است.

      هومو اِرِکتوس بود که برای نخستین بار آتش را برای پختن و گرم کردن خود به کار می‌برده است. بهترین دلیل در غار جوکوتین چین یافت شده است. در این مکان، در کنار سنگواره‌های انسانی، لایه‌های خاکستر و زغال وجود دارد که باقی‌مانده‌ی اجاق‌های واقعی هستند. که این خود کانون خانه و مکانی است که غذا را به آن‌جا می‌بردند و در آن‌جا تقسیم می‌کردند و می‌خوردند. این فعالیت‌ها کاملا” متفاوت با فعالیت‌های میمون است. در این اجاق‌ها استخوان سوخته‌ی جانوران یافت شده و همین موضوع نشان می‌دهد که هومو اِرِکتوس گوشت پخته می‌خورده است.

      ابزار سازی هومو اِرِکتوس برای نخستین بار از آفریقا شروع شد. هر فرهنگ را می‌توان با فناوری تولید ابزار در آن شناسایی کرد. بنابراین فرهنگ ابزارسازی به وسیله‌ی هومو اِرِکتوس از آفریقا که به اروپا و آسیا مهاجرت می‌کردند، گسترش  یافت.

      هومو اِرِکتوس در مبارزه‌اش با طبیعت تا حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار سال پیش دوام آورد. اما در نهایت در این مبارزه شکست خورد و نسل آن منقرض گردید و جای آن را انسان‌های اولیه سین آنتروپوس یا انسان پکن پُر کردند.

۴- سین آنتروپوس(انسان پکن)

      دیرینه‌شناسان بین سال‌های ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۷ با کاوش غار جوکوتین، در منطقه‌ی باستانی جوکوتین که در نزدیکی شهر پکن در شمال چین قرار دارد، استخوان‌های سنگواره شده، و به ویژه قطعاتی از جمجمه و نیز دندان‌های هومو اِرِکتوس تقریبا” ۴۵ ساله‌ای را یافتند و کشف خود را “انسان پکن” نامیدند. کشف انسان اولیه چینی، یعنی سین‌آنتروپوس یکی از مهم‌ترین کشفیات در انسان‌شناسی بود، سین‌آنتروپوس یا انسان پکن هم‌عصر هومو اِرِکتوس است یعنی در دور میوسن از دوره نئوژن ظاهر شدند. که با هومو اِرِکتوس وجوه مشترک مهمی دارد. یابنده‌گان انسان پکن، بر این باورند که وی عضو همان گونه‌ی انسان جاوه یا هومو اِرِکتوس است. سنگواره‌های جاوه و پکن، کاملا” معرف صورتی اولیه از انسان هستند و تقریبا” هیچ چیز میمون را ندارند.

فسیل جمجمه انسان پکن

منبع عکس: عصر حجر/ پاتریشیا د.نتسلی؛ ترجمه عسکر بهرامی؛ققنوس،۱۳۸۱

      آثار بسیاری در مورد پیشرفت‌های سین‌آنتروپوس به شکل ابزارهای سنگی و بقایای اجاق کشف شده است. علاوه بر این استخوان‌های شکسته و نیم سوخته‌ی بسیاری هم از حیوانات دیگر یافت گردیده است. همه‌ی این آثار نشان می‌دهد که سین‌آنتروپوس‌ها ساختمان بدن انسان اولیه را داشته‌اند و قادر به ساختن ابزارهای سنگی خشن، شکار حیوانات و استعمال آتش بوده است و به طور دسته‌جمعی زندگی می‌کرده‌اند.

      شکل دندان‌های سین‌آنتروپوس عموما” از دندان‌های نئاندرتال بسیار ابتدایی‌تر است و دندان‌های نئاندرتال به دندان‌های انسان کنونی بیش‌تر شباهت دارد. این خصوصیت ویژه در ساختمان دندان‌ها مانند خصوصیات بسیار دیگر، سین‌آنتروپوس را بین “نخستین انسان‌ها” قرار می‌دهد.

      اهمیت فسیل‌های سین‌آنتروپوس برای درک مرحله نخست تکامل انسان بسیار اهمیت دارد. استخوان‌هایی که به وسیله دانشمندان از غار “کوتزتانگ” در چین یافت شده است، دارای وجوه تشابه فوق‌العاده‌ای با استخوان‌های انسان‌های بعدی من‌جمله انسان کنونی هستند. با در نظر گرفتن ساختمان استخوان‌های ران، سین‌آنتروپوس نسبتا” قائم راه می‌رفته و دست‌هایش با زمین تماس پیدا نمی‌کرده است. اندازه قد سین‌آنتروپوس ماده ۱۵۲ و سین‌آنتروپوس نر ۱۶۳ سانتی‌متر تخمین زده‌اند.

      به گفته دانشمندان در غار فوق سنگ‌های بسیاری بود که به آن‌جا نقل شده بودند، سنگ‌های کوارتز و کوارتزیت نیز در آن‌جا وجود داشت. این مواد فراوان نشان می‌دهد که ابزارها در غارها ساخته شده بوده‌اند. کار به صورت دسته‌جمعی انجام می‌گرفته و برای تراشیدن و درست کردن سنگی از سنگ دیگر استفاده می‌کرده‌اند.

      در اکثر موارد ابزارها کوچک است. بزرگ‌ترین آن‌ها ۱۵ سانتی‌متر طول دارد. ابزارهایی که یافت شده است اغلب مثلث، مستطیل و یا اشکال دیگر بوده است. کار آن خشن است، آشکار است که سین‌آنتروپوس نمی‌توانسته است از عهده‌ی این کار برآید. برخی از دانشمندان معتقدند که ابزارهای خشن سنگی انسان قدیمی پکن به یکی از مراحل اولیه تکامل فنون در اوائل عصر حجر قدیم تعلق دارد.

     در غار “کوتزتانگ”، علاوه بر ابزارهای سنگی قطعات استخوان‌های زیادی یافت شد که نشان‌دهنده استفاده سین‌آنتروپوس از ابزار استخوانی است. استخوان‌های متعددی که بسیاری از آن‌ها سوخته است به ۷۰ نوع مختلف از پستانداران تعلق دارد و ثابت می‌کند که سین‌آنتروپوس‌ها دسته‌جمعی شکار می‌کرده‌اند و هدف شکارشان حیوانات مختلف از آن‌جمله بزکوهی و غزال بوده است. چون سین‌آنتروپوس‌ها استخوان‌های بلند و جمجمه‌ها را می‌شکستند تا محتوی آن‌ها را بخورند، می‌بایستی امکان استعمال قطعات شکسته و شاخ‌های تیز را به عنوان ابزار ملاحظه کرده باشند.

      همه می‌دانند که سوراخ کردن یا بریدن بدن با یک استخوان تیز چقدر آسان است. از استخوان‌ها به عنوان ابزار استفاده شده است. یک کاسه سر جمجمه که به شکل جام است، به عنوان ظرف آب به وسیله سین‌آنتروپوس مورد استفاده قرار گرفته است؛ زیرا لبه‌های بعضی از آن‌ها صاف شده بود و به نظر می‌رسید که در اثر کثرت استعمال صیقلی شده باشد.

      سین‌آنتروپوس‌ها به نیروی عظیم طبیعت یعنی آتش نیز مسلط بودند. آن‌ها نه تنها مورد استعمال آتش را می‌دانسته‌اند، بلکه از چگونگی بدست آوردن آن هم مطلع بوده‌اند. ممکن است از یکی از شیوه‌های ساده مانند مالش دادن، اره کردن یا مته کردن برای ایجاد آتش استفاده کرده باشند. در غار “کوتزتانگ” خاکستر و آثار آتش و گاهی ترکه‌های نیم‌سوخته به مقدار قابل ملاحظه‌ای در میان آن‌ها یافت شده است. در جایی قطر لایه خاکستر و سایر مواد مخلوط با آن، به هفت متر می‌رسد. که نشان‌دهنده استفاده سین‌آنتروپوس‌ها از آتش است.

      ظاهرا” سین‌آنتروپوس‌ها غار “کوتزتانگ” را چندین قرن در اختیار داشته‌اند. نسل‌های بسیاری از این انسان‌های ابتدایی زندگی اولیه خود را در آن‌جا گذرانده‌اند، زندگی‌یی که پر از مشکلات و خطر و بیماری بوده است. غار، آن‌ها را از آب و هوای نامساعد و از جانوران درنده حفظ می‌کرده است؛ آن‌ها در جستجوی مواد اولیه برای ابزارشان بیرون می‌رفتند و ابزار را به شکل دسته‌جمعی در غار می‌ساختند. برای شکار بیرون می‌رفتند و گوشت آن را به غار می‌آوردند و روی آتش کباب می‌کردند.

      پختن گوشت و سایر فرآورده‌های حیوانی و گیاهی با آتش، به عنوان غذای انسان‌های اولیه مصرف می‌شد. بدون شک پختن، غذاها را بیش‌تر قابل هضم می‌کرد. خواص جدید غذا به طور مسلم تغییراتی در بدن به وجود آورد که در بسیاری از موارد مساعد بود. با در نظر گرفتن این حقیقت که گوشت قسمت اساسی غذای سین‌آنتروپوس‌ها را تشکیل می‌داد اهمیت قابل هضم بودن آن یکی از چیزهایی است که قابل انکار نیست؛ غذای گوشتی اساسی‌ترین مواد مورد لزوم بدن را برای سوخت و ساز آن تقریبا” به طور آماده در بر دارد.

      تغییر در کیفیت غذا در ساختمان بدن انسان تاثیر گذاشت. روده کوچک قدری کوتاه‌تر شد. ناحیه صورت ضعیف‌تر و کوچک‌تر شد. در دندان‌ها نیز تغییراتی به وجود آمد. همراه این تغییرات، نازک شدن جدار جمجمه و تقلیل برجستگی خارجی جمجمه صورت گرفت. که با رشد پیشرونده و افزایش حجم مغز کاملا” مربوط بود. فردریک انگلس معتقد است که اجداد ما یعنی انسان‌های فسیل شده‌ای که در شرف تکامل بودند، نمی‌توانستند بدون خوردن گوشت و تحصیل و توزیع آن که رشد و تکامل غریزه‌ی اجتماعی را تسهیل کرد، انسان “کامل” شود.

      کارل مارکس دانشمند فرزانه قرن نوزدهم می‌گوید: “در آستانه‌ی تاریخ بشر این کشف قرار دارد که حرکت مکانیکی می‌تواند به گرما تبدیل شود، یعنی بدست آمدن آتش در اثر مالش. و در انتهای دوره‌ی تکاملی که مدتی بس دراز طول کشید، این کشف قرار دارد که حرارت می‌تواند به حرکت مکانیکی تبدیل شود، یعنی اختراع ماشین بخار. و علی‌رغم انقلابات بسیار عظیم در دنیای اجتماعی که ماشین بخار آن را هدایت کرد و هنوز هم به نیمه نرسیده است، شک نیست که نسل کاشف آتش به وسیله مالش تا کنون اثر بسیار بزرگی در آزاد شدن انسان داشته است.”

      گروه‌های مختلف اجداد ما به یک نسبت تکامل نیافته‌اند؛ حتا مردمان گوناگون امروزه نیز از لحاظ سطح تمدن در درجات مختلف تکامل قرار دارند. به هر حال مردمی که ابزار را اختراع کردند و استفاده از آتش را آموختند و به فایده‌ی آن‌ها در تنازع بقا پی‌بردند، بعدا” نمی‌توانستند آن‌ها را فراموش کنند، بلکه به تکمیل مورد استعمال‌‌شان پرداختند. همه‌ی این‌ها مارا به این فکر هدایت می‌کند که به گروه سین‌آنتروپوس‌های که در غار جوکوتین (در چین) در عصر پیش از یخ‌بندان می‌زیسته‌اند، به عنوان یکی از مراکز کوچک انسان‌های اولیه بنگریم. انسان پکن ۴۰۰ تا ۶۰۰هزار سال پیش می‌زیست.

   ادامه دارد

سهراب.ن ۱۷/۰۸/۱۳۹۴

۱ – نخستین مکالمه اجداد انسان درباره چه بود؟بر اساس یافته‌های تیمی بین‌المللی از دانشمندان به رهبری محققی از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، نخستین مکالمه بین اجداد انسان درباره ابزارسازی با سنگ بوده و احتمالا۵/۲ تا ۸/۱ میلیون سال پیش رخ داده است.

محققان دریافتند ابزارسازی با سنگ، موجب تکامل زبان در میان اجداد انسانی در ساوانای آفریقا شد. این موضوع نشان می‌دهد ارتباط بین قدیمی‌ترین اجداد انسانی احتمالا” بسیار پیچیده‌تر از آن‌چه تصور می‌شد، بوده و این‌که ساخت‌ابزار به تکامل انسان کمک کرده است. به گفته دکتر «تامس مورگان»، نویسنده ارشد این پروژه، ابزارسازی امتیار تکاملی لازم برای رشددادن ارتباط مدرن انسانی و آموزش را فراهم کرد.

این دانشمند با همکاری محققان دانشگاه لیورپول و دانشگاه سنت‌اندروز در اسکاتلند، با انجام آزمایشات و آموزش‌دادن ابزارسازی با سنگ دوران الدوایی به ۱۸۰ دانشجوی هنر به یافته‌های خود رسیدند. قدمت صنعت ابزارسازی با سنگ الدوایی (صنعت یا فرهنگ الدوایی، صنعت ساختن ابزارهای سنگی مبتنی بر تراشه و ابزارهای ساطوری است) به بازه زمانی «پارینه‌سنگی» (حدود۵/۲ میلیون سال پیش) در شرق افریقا بازمی‌گردد و عمدتا برای ۷۰۰ هزار سال و تا زمانی باقی ماند که دسته تبرهای پیش‌رفته‌تر در دوره آشولی در حدود۶/۱ میلیون سال پیش ساخته شدند.

در آزمایشات انجام‌شده تیم علمی، داوطلبان ابزارسازی با سنگ در شیوه‌های مختلف را به هم‌تیمی‌های‌شان نشان می‌دادند و نتایج نشان داد هنگامی که آن‌ها از طریق کلام به یکدیگر آموزش دادند، ابزارهای بهتری تولید کردند.این یافته‌ها نشان می‌دهد اجداد انسان‌ها نیز مانند این دانشجویان، احتمالا” از کلام برای آموزش این مهارت به یکدیگر استفاده کرده‌اند. منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/468031

۱ – در طی مراحل هستی انسان، او نمی‌دانست که چگونه فلز را از سنگ جدا کند تا ابزار بسازد، بدین جهت این وسایل از سنگ ساخته می‌شدند. به همین دلیل این دوران را عصر حجر نامیده می‌شود که خود شامل سه دوره است: ۱- پالئولیتیک یا عصر حجر قدیم یا پارینه‌سنگی ۲- مزولیتیک یا عصر حجر وسطی (میانی) یا میانه سنگی ۳- نئولیتیک یا عصر حجر جدید یا نوسنگی. همه این نام‌ها از لغات یونانی مشتق شده‌اند که لیتوس به معنای سنگ، پالئو به معنای قدیمی، مزو به معنای میانی و نئو به معنای جدید است.

۱ – انسان یک میلیون سال است که آتش را کشف کرده: دانشمندان می‌گویند شواهد جدیدی به دست آورده‌اند که نشان می‌دهد، اجداد انسان از یک میلیون سال پیش به این سو از آتش استفاده می‌کرده‌اند. آن‌ها از روی باقی‌مانده‌های خاکستر و تکه‌های استخوان که در غار واندرورک در آفریقای جنوبی به این نتایج رسیده‌اند. باقی‌مانده‌های خاکستر و استخوان نشان‌دهنده این است که در این غار آتشی روشن بوده که تحت کنترل بوده است. “محققان در مقاله خود نوشته‌اند که بقایای خاکستر و استخوان و برگ و چمن را ۳۰ متر درون غار کشف کردند و نتیجه گرفته‌اند که باد نمی‌توانسته این همه برگ و استخوان را به چنان عمقی در غار ببرد.” هم‌چنین عمق خاکسترها هم نشان می‌دهد که در آن محل بارها آتش روشن شده بوده است. کشف آتش از مهم‌ترین عوامل رشد و تکامل بشر است. برای این‌که با آتش بود که انسان توانست غذایش را بپزد و به تکنولوژی‌های جدید دست پیدا کند. ابزار و آلاتی که در این غار پیدا شده، نشان می‌دهد که “انسان راست قامت” در این غار زندگی می‌کرده است. رد این گونه از اجدادمان را دانشمندان تا یک میلیون و هشت صد هزار سال پیش گرفته‌اند. منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی ۲۰۱۴