سخنی با خواننده گان گرامی، به بهانه«روز لباس کُردی»!

سخنی با خواننده گان گرامی، به بهانه«روز لباس کُردی»!

این روزها (۱۵ اکتبر) در برخی صفحات شخصی، در مورد «روز لباس کُردی» سخن بعمل آمده بود. در مورد این روز، از چند رفیق صاحب نظر سؤال نمودم، هیچ یک اطلاعی از پیشینه این روز نداشتند. اما از جنبه های دیگری برایم سوال برانگیز شد. اگر چه ممکن است بازار گرمی تجارها وعمده فروشان بازار لباس کُردی باشد، اما من فراتر از آن و به زمینه های ستمگری ملی، و مقاومت مردم در حفظ لباس سنتی کُردی، اشاره مینمایم.

خارج از جنبه تاریخی(که متاسفانه دانش چندانی ندارم)، اما از جنبه مشاهده ای به خود میگویم، باید لباس جواب به نیاز انسانها، به نسبت شرایط و محیط جفرافیایی و نوع کار بوده باشد. همین حالا هم اسکیموها از پوست حیوانات برای لباس استفاده میکنند، چون برای مقابله با سرما لازم است. تغییر شرایط زندگی، تغییر در شکل و مدلهای لباس، منجمله لباس کُردی را به دنبال داشته است. تنوع لباس در جامعه برایم بسیا زیباست ولباس کوردی هم اگر چه بسیار تغییر کرده، اما حفظ آن، و داشتن آن به عنوان لباس سنتی و محلی، گوشه ای از تاریخ با ارزش مردم کُردستان است. بخشا برای هر منطقه ای و برای هر نسلی مُدلی از لباس، به عنوان لباس سنتی تداعی میشود. برای من که شاهد این تغییرات نبوده ام، شاید لباس های مادرم را به عنوان لباس سنتی زنان، انتخاب کنم.

لباس سنتی کُردی برای کار و فعالیت روزانه، زندگی کنونی شهری و صنعتی کمتر عملی است، اما نباید برای هیچ کسی اشکالی وجود داشته باشد، اگر بخواهد استفاده کند. به هنگام حضور مادرم در سوئد، همیشه در کنار وی لباسهایش را در پله برقی و یا آسانسور جمع میکردم، که گیر نکند و خطر جانی را بدنبال نداشته باشد. اما درعین حال به دلیل زیبایی در نوع خود، چندین مورد مردم از ما میخواستند که از وی عکس بگیرند. لباس کُردی و یا هر لباس دیگری، بر تن انسانها معنا و مفهوم دارد، و بیانگر فرهنگ، تاریخچه، و سنت خواهد بود.

تحقیر هر فردی بخاطر پوشیدن نوع لباس دلبخواه خود، به معنای تحقیر و پایمال کردن کرامت و به رسمیت نشناختن منزلت انسانی وی است(بااین مرزبندی که لباس مذهبی و مشخصا حجاب، نه اینکه فرهنگ و سنت ملتی را نماینده گی نمیکند، بلکه خود عامل انهدام تاریخ و فرهنگ ملتهاست).

اینکه با چه دوربینی و بر اساس منافع کدام اقشار و طبقه ای به هر پدیده ای و منجمله لباس کُردی نگریست، موضوع ادامه نوشته است.

برخود احزاب با گرایشات متفاوت به پدیده لباس کُردی.

 تاریخ ملت کُرد، تاریخ انواع ظلمها و منجمله ظلم فرهنگی(لباس، زبان، و..)، بوده است. البته جایگاه و اهمیت زبان، بسیار فراتر، از یک مسئله فرهنگی میباشد، که منبعد مختصرا بدان اشاره میکنم.

 بیشتر جریانات چپ تحت نام مبارزه فراملی، و بخاطر”ترس از درنغلتیدن به دامان ناسیونالیسم” بی وظیفه گی خود را در ایفا نقش برای رفع ستم های ملی، نشان داده اند. اگر چه  حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن(کومله)، روشن ترین تعریف خود از میان احزاب مدعی چپ، در کردستان (بخشهای مختلف)، مبنی بر به رسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت تا سرحد جدایی(براساس رای اکثریت مردم یک جغرافیا) را به رسمیت شناخت. اما این ، تمام کار و یا پایان وظیفه نیست، بکله باید، با این ستمهای ملی بشیوه درست برخورد نمود.

بی مهری جریانات چپ و نادیده گرفتن جنبه اعتراض مردمی، علیه اجحافات دولتهای ستمگر، خود میدان خالی کردن  برای ناسیو نالیستها بوده است. در صورتیکه، کمونسیتها مدافعین راستین برای رفع ستم در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی هستند. مسئله لباس و زبان مادری نیز یکی از این مسائل اجتماعی است و باید برای رفع این محدویتها، تعریف روشن خود را داشته باشیم. متاسفانه برخی از «چاله به چاه» میافتند. بارها شاهد زیگزاگهای احزاب چپ در مورد مسئله ستم ملی بوده ایم.

 بطور مثال، اگر رفقایی همچون ر.عبدل گُلپریان از حزب کمونیست کارگری، در مورد اعتراضات مریوان در ۲ سال پیش، بسیار فعال بودند، اما رهبر همین حزب ، رفیق حمید تقوایی، چند سال پیش، معیار پیشرفت جوانان سنندج را بر اساس این می سنجید، که درصد استفاده کننده گان از شلوار فرنگی ” فارسی” در سنندج، بالا رفته است(رفیق ناصر حسامی در مطلبی رسمی به این مسئله پاسخ داد).

در مقابل افرادی همچون رفیق تقوایی، باید سوال کرد، آیا پیش نویس  قانون ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران، توسط تحصیل کرده های “فرنگ رفته” و کراوات زده ها نوشته نشد؟ توسط حاج سید جوادیها و بنی صدرها، بازرگانها و سحابی ها و….. نوشته نشد؟  و آیا نمیتوان لباس کُردی بر تن داشت و مترقی بود؟  نمیتوان کُرد بود و انترناسیونال فکر کرد؟

نگرش دیگر،ناسیونالیستها هستند که با سکوت در مقابل مشکلات و مصائب جامعه کُردستان، لباس و زبان( و اخیرا پرچم) را به هدف اصلی مبارزه مردم، تبدیل میکنند. ناسیونالیسم نمیخواهد که مردم از مذهب و خرافه فاصله بگیرند. نمی خواهد مردم بنیادهای ظلم و بیعدالتی و چاره جویی آن را در دستور کار خود قرار دهند. و به همین دلیل این خواستهای فرهنگی را تا سقف اهداف عمده میکنند. ولی اگر این مدعیان دروغین «رفع ستم ملی»، به قدرت برسند، نه مردم باسواد میشوند که “کتاب کُردی” بخوانند، و نه قشر فقیر توان آنرا دارند، که حسرت لباس و کفش تازه را از خود بزداید.

سران همان احزابی  که با شعار لباس و زبان، خاک بر چشم مردم میپاشند، در سخت ترین دورانهای حاکمیت دیکتاتوریها، بچه هایشان در دانشگاهها مختلف همان کشور و یا در خارج کشور به تحصیلات عالی پرداختند و به یک و یا چند زبان رسمی دنیا، مسلط شدند. اما وقتی به قدرت رسیدند، برای یاد دادن خواندن و نوشتن مردم ملت خود، کمترین اهمیت را قائل شدند. همین سران با لباس کُردی دست در دست صدام و خمینی و اردوغان و دیگر جنایتکارن گذاشتند.

پاسخ اقشار متفاوت جامعه کُردستان به جایگاه لباس کُردی.

مشکل اقشار محروم در قسمتهای مختلف کردستان، فقط لباس کردی نیست، بلکه بی لباسی است! مشکل همین اقشار محروم تنها در آموزش زبان کُردی خلاصه نمیشود، بلکه در بیسوادی مطلق و نبودن تلاش برای رفع این امر مهم(نبود تحصیل رایگان و اجباری با تامین اجتماعی خانواده ها)است. بهداشت و درمان رایگان، بیکاری و گرانی سرسام آور و دهها مشکل فلاکتبار دیگر اجتماعی، با خواست لباس و زبان جواب نمیگیرد، بلکه اجحافات در مورد زبان و لباس، خود بخشی از فقر عمومی تر و ظلم مضاعفی است که بر اقشار پایین جامعه کُردستان متحمل میشود.

این مشکلات اجتماعی را، ثروتمندان کُرد، شیوخ زاده گان و فئودال زاده ها و سرمایه داران کُرد، که هر روز نوعی لباس میپوشند، درک نمیکنند.  وقتی خانواده ای فرزندش را اورژانسی به بیمارستان میرساند و در حال مرگ است، قبل از بردن به اطاق عمل، باید درب ۵۰ خانه را بکوبد تا بلکه کسی به او قرض بدهد، که به حساب بیمارستان واریز کند. و یا وقتی خانواده های محروم، از والدین سالمند و بیمارشان در خانه مراقبت میکنند، باید تمام زندگی خود را وقف نگهداری  فرد خانه نشین بنمایند. و با زجر و سرخوردگی با بیماریهایشان بسوزند و بسازند، پول خرید لباس را، از کجا بیاورند که بر تن کنند؟ آیا مشکل مردم فقیر که نان خشک هم بر سر سفره ندارد، نداشتن صاحبکار شیکپوش با لباس کوردی است، یا استثمار بی رحمانه توسط همین سرمایه دار کُرد است؟

پدری که ساعتها دور میدان برای فروختن نیروی کارش، با زبان کُردی داد میزند و خود را ارزان فروش میکند، تا بلکه یک روز به کار برود، و شرمنده و مأیوس به میان زن و فرزندانش، بر نگردد، اولویت برایش سیر کردن شکم بچه هایش است. شعار اصلی، نان ، کار، رفاهیات، برابری حقوق زن و مرد، کوتاه کردن دست دین از سیاست و تامین اجمتاعی، مشکل خانمانسوز اعتیاد وغیره، نباید به خاطر عمده کردن خواست آزادی لباس و فراگیری زبان مادری، توسط ناسیونالیستها به حاشیه رانده شود.

مشکل بچه های خرد سال که همراه خانواده هایشان برای کار فصلی به کوره پزخانه های اطراف میاندوآب  و چومی مجید خان و جاهای دیگر میروند و جسم ضعیفشان زیر خشت و آجرپزی صاحبان کُرد صدمه میبیند، بی لباسی است. بچه هایی که عروسکشان را روی خشتهای آجر و در کناردستشان  میگذارند، تا بلکه عروسکش دردهای او را درک کند و مرهمی بر زخمهای درونش باشد. و یا بچه ها به جای درس و مدرسه، با ترازویی در کنار خیابان، با زبان کوردی تمنا میکنند که عابران خود را وزن کنند و یا منت واکس کردن کفش را بروی نهند و مثالهای فراوان دیگر…..

  کارگر با جیب خالی نمیتواند به فکر«کلاش»( کفشی دست بافت است که در منطقه اورامانات درست میشود) ویا لباس «مه رز»(لباس گرانبها که از موی بزهای پشمی ساخته میشود )باشد؟ در این وضعیت دشوار یک دست لباس به آرزوهای دست نیافتنی تبدیل میشود و شاید خواب این لباسها را ببیند که فقط بر تن ثروتمندان و «یا کسی که دستش به چیبش برود» دیده است. در نهایت دستیابی به آن را، از فکر خود بیرون خواهد آورد.

  سرمایه داران کُرد در اپوزسیون و ناسیونالیستها، که شعار لباس، زبان و پرچم کُردی را به عنوان تنها معضلات مردم کردستان علم میکنند، میخواهند از مردم بمثابه نردبان به قدرت رسیدن ، استفاده کنند. همین احزاب، بجای تکیه به نیروی عظیم مردمی جهت همین خواستهای فرهنگی، همیشه چشم به راه چراغ سبز از جانب دولتهای جنایتکار حاکم بوده اند، و از ماورای مردم دست به سازش و معامله زده است. اکنون در کُردستان عراق، هر یک از احزاب قدرتمند، به فرمانبرانی برای دولتهای جنایتکار همجوار تبدیل شده اند، و برای قاتل دیگر رهبران یکی از احزاب کردستان، فرش قرمز و در صورت لزوم شاید “پرچم” پهن میکنند(صحرا رودی قاتل آقای قاسملو عمداَ در دیدار از اقلیم کردستان، به عراق فرستاده شد، و هم اکنون میزبان نچیروان بارزانی است).

عملکرد ناسیونالیسم کُرد به قدرت رسیده، برای رفع ستم ملی

باز هم برای نمونه بهتر است به جغرافیایی برگردم که ناسیونالیسم کُرد، در قدرت(مشت نمونه خراوار)اشاره کنم. اکنون بیش از دو دهه از حکومت خود گردان در کُردستان عراق میگذرد. هنوز شکل یک جامعه متعارف را به خود نگرفته، به کمک های مالی امریکا و غرب(بایعه) وابسته هستند. در شهرهای بزرگ مشکل آب و برق، یکی از مشکلات اصلی مردم است. مسئله ترافیک و صدمات ناشی از آن، تروز روزنامه نگاران و آزادیخواهان و دهها مشکل دیگر نه اینکه حل نشده بلکه بدتر هم شده است. هزاران زن در طول چند سال گذشته قربانی افکار پوسیده مذهبی و ناموسی شده اند. قوانین مدنی وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد ضمانت اجرایی ندارد. و باید سؤال نمود که آیا ۲۵ سال کافی نبود که بیسوادی را درمیان زنان و مردانی که حا لا ۷۰ سال به پایین هستند، ریشه کن کنند؟

 در هر مسجدی یک – دوجین ملا مفت خوری وجود دارد، که چگونه افکار مردم را به کج راه ببرند، پای منبر میروند و خط و نشان برای زنان میکشد و یا فتوا مخالفین اسلام را صادر میکند. در طول دو دهه گذشته در اقلیم کردستان، حدود ۲۵۰۰ مسجد بنا شده که مردم را به ریاضت و قناعت اغفا کنند، که با وعده بهشت در دنیای دیگر، (خرجی ندارد) زندگی جهنمی را، که برای اکثریت جامعه فراهم شده، قابل تحمل جلوه دهند.

پولی که در کردستان عراق سرمایه گذاری شده، نه صرف اقتصاد مولد، بلکه صرف بازارهای تجاری  شده که بتوانند در کوتاهترین زمان، بیشترین نفع را به جیب سرمایه داران بریزد.

در ۵ فوریه سال پیش خواندم که وزیر امور خارجه ترکیه در دیدار خود با پارلمان و حکومت اقلیم کردستان، با زبان کردی حرف زده بود. ناسیونالیستهای کورد که سرمایه مشترک با ترکیه دارند، برای نخست وزیر ترکیه، چه جار و جنجالی راه نیانداختند؟ همان وزیر امور خارجه، که اکنون با بمب زمینی و آسمانی و هر چه در توان دارند برای نسل کشی کُردها از خود مایه میگذارند.

همین خواستها که آرمان دروغین ناسیونالستهای کُرد است، در کشوری مثل سوئد بدین صورت عمل میکند که، برای هر بچه ای با هر زبان مادری، معلم اختصاص داده میشود. در واقع معلم دنبال شاگرد از این مدرسه با آن مدرسه، و یا از این گوشه شهر به آن گوشه شهر میرود. صحبت بر این است که زبان مادری را نیز اجباری کنند و در اوقات ساعات درسی، بچه به کلاس زبان مادری برود. تحقیقات نشان داده است که زبان مادری، پایه فراگیری زبانها دیگر است. امیدوارم رفقا: رشاد مصطفی سلطانی، روناک شوانی، فراست صالحی و.. که معلم زبان کُردی بوده اند، این موضوع را بسط دهند.

زنده یاد، یاشار کمال، گویا در کتاب فرات که نتیجه ۴۰ سال زحمت گردآوری منابع است(میگوم گویا،چون متاسفانه به فارسی و یا کردی و سوئدی ترجمه نشده که بتوانم بخوانم)، میگوید که از بین بردن فرهنگها به مانند برداشتن گُلهای رنگا رنگ از یک باغ زیباست، و تنها یک گُل بماند که آنهم پس از مدتی خسته کننده ترین گُل خواهد شد.

نتیجه گیری:

ناسیونالیستها میخواهند با عمده کردن لباس و زبان، استثمارکارگران و زحمتکشان کُرد را به دست سرمایه دار کرُد مشروعیت بخشند. همانطور که خالد عزیزی رهبر شاخه ای از حزب دمکرات گفت، اگر کورد قدرت بگیرد،« چه اشکالی دارد که مردم را شکنجه و زندانی کند». اما لباس کُردی متعلق به سرمایه دار و ناسیونالیستهای کُرد نیست. پوشیدن آن نباید، مهر ناسیونالیست بودن را بخود بگیرد. حفظ این لباسهای سنتی، در میان کشورهای پیشرفته هم وجود دارد، و مناسبتهای خاص با افتخار از آن استفاده میکنند.

بدنبال«روز لباس کوردی» خواندم، که گویا عده ای خواسته اند در پنجشنبه آخر هر ماه، در همین راستا، لباس کوردی بپوشند؟!

 نباید مشکلی باشد، که اگر روز ۱۵ اکتبر و یا هر روز دیگری این لباس و یا هر لباسی که انسان دوستش دارد و برایش راحت است، بپوشد. قدر مسلم، هر تحقیری، باید مورد پیگرد قرار گیرد. اما این نوع پوشش که ما می بینم، رژه ای است از مدلهای لباس در مقابل بی لباسها. این به رخ کشیدن دارنده گان حساب بانگی «چاخ و چله»، کارمندان رده های بالاجامعه، برای تهیه لباسهای گرانبها(لباس توسط خیاط به دلیل ارزش نیروی کار نهفته در آن، جزو لباسهای لوکس است) در مقابل بیکارانی است، که برای نان شب محتاجند.

 این تقابل زرق و برق لباس زیبا کُردی زنانه است، در مقابل خواهرانی که، بجای تهیه لباس، باید برای تامین زندگی اش تنش را بفروشد. کلیه، چشم، عنبیه، و بچه اش را اگاهی کند. با چه خواستهایی دردهای التیام نیافته اینها را درک کنیم؟

بجای «روز لباس کوردی»، در هر محله ای، انجمنی و یا جمعی لباسهای اضافه خانواده ها را تحویل بگیرند و در اختیار مردمان بی لباس قرار دهند. شاید بتوان با تقسیم بخشی از لباسهای مرغوب خود که مورد نیاز نیست، احساس و شادی خود را با بی لباسها شریک کنیم/ که مثبت است. اما مهتمر از همه، باید عامل فقیری و منجمله فقر در نداشتن امکان تهیه یک لباس دلبخواه را، عمد و چاره کنیم. بخصوص اجازه ندهیم زیر لوای لباس کوردی، صاحبان کارگاهها و کوره پزخانه ها و هتل دارها و دیگر کارفرمایان، استثمار کارگران کردستان را مشروعیت بخشند.

به امید اینکه در یک جامعه آزاد و برابر، و با تامین اجتماعی، حسرتها ، و منجمله حسرت لباس دلبخواه، در دل کسی باقی نماند.

 شاد و تندرست باشید/ ابراهیم رستمی۲۷ اکتبر ۲۰۱۵