پیآمدهای حملات هوائی روسیه در سوریه!

سوریه در اثر سیاست های امپریالیستی و در چند سالانۀ اخیر به ویرانه تبدیل شده است. میزان بمباران ها، تخریبِ خانه و کاشانۀ مردم و هم ‏چنین خروج میلیون ها انسان به دلیل راه اندازی جنگِ ارتجاعی از جانب سودجویان، قابل شمارش و نوشتار نیست. زیرساخت ‏ها در هم ریخته شده است و عناصر و نیروهای ارتجاعی، با حمایت و با پشتیبانی امپریالیست هاُ – بمنظور سهیم شدن در قدرت دولتی -، به جان هم افتاده‏ اند. هر روز تعداد بیشتری در اثر دخالتگری ‏های امپریالیست ‏ها به ‏کام مرگ کشیده شدهُ، تعدادی دیگر آواره می شوندُ، خانه‏ ها و اماکن تازه‏ تری، مورد هدف قرار می‏ گیرند. بهانه‏ ها و گفتمان ‏ها، بر سر تضمین “آزادی‏ های مردمی”، “نابودی تروریست ها” و سرنگونی دیکتاتورهاست؛ “آزادی”ها، “تروریست” ها و دیکتاتورهایی که از زمره هدایای امپریالیست‏ ها به مردم منطقه می‏ باشد.
پُر واضح است‏که نتایج و ثمره‏ های تاکنونی اوضاع منطقه، کاملاً در تخالف با ادعاهای قدرت‏ مداران بین‏ المللی و هم چنین در تخالفِ با وعدۀ “اعطای” دمکراسی و زندگی بهتر به محرومان است. حال این پُرسش های اساسی طرح است که آیا چنین جنگ‏ هایی، خواستِ توده های دردمند و هم ردیف با آسایش بهتر مردم و در جهت پیشرفت جامعه و تضمین آزادی ‏هاست؟ آیا می‏ توان از درونِ جنگ های ارتجاعی ای هم چون سوریه، سالم بیرون بدر آمد و جامعه را، به مسیر صحیح و سازنده هدایت نمود؟

نحست اینکهُ، به جرأت می ‏توان بر این نظر اصرار ورزید، که، این ‏دست جنگ‏ ها، نه تنها کمترین سود و منفعتی برای کارگران، زحمت‏ کشان و فرزندان ‏شان ببار نیآورده است، بلکه زندگی آنانرا تباه‏ تر، و جامعه را ناامن ‏تر نموده است. افغانستان، عراق، لیبی، یمن و غیره از زمره نمونه‏ های روشن و آشکاری ‏ست که می ‏توان، بدان ‏ها استناد ورزید و نشان داد، که ماهیت و هدف ‏مندی جنگ‏ های امپریالیستی، خدمت‏ گذاری به مردم و در جهت رفع و رجوع هزاران معضلاتِ و مشکلات عدیدۀ، رو در روی جامعه نبوده و نیست. این، جنگ و دعوای کارگران و زحمت کشان با سرمایه داران نیست؛ کدامین جنگِ “خیرخواهانه” و توده ای را می توان شاهد گرفت، که باعث خروج آنان از صحنه شده استُ، کدامین جنگ انقلابی و مردمی ست که به تخریب هر چه بیشتر زیرساخت‏ های جامعه می ‏پردازد؟
به دیگر سخن، ماهیت و ساختار جنگ های مردمی، متضاد با ماهیت و ساختار جنگ های ارتجاعی است. قوانین جنگ های انقلابی، از دخالتگری های هر چه بیشتر مردم در تعیین سرنوشت خویش، و در عوض، قوانین جنگ های ارتجاعی، از سیاستِ قتل و کُشتار بی گناهان و از تخریب خانه های محروم ترین اقشار جامعه پیروی می نماید. دو موضوع، دو مقوله و دو شکل و شمایلِ متضادی، که امروزه، در جهان و بویژه بر فضای منطقۀ خاورمیانه حاکم گردیده است و بیهوده هم نیست که، مردم از دست چنین جنگ‏هایی، زله شده‏ اند و خواهان خاتمۀ آنند. چرا که جنگ های جاری، جنگِ قدرت ‏مداران بین ‏المللی، به ‏منظور تعریف تازه ‏تر با شرایط فعلی دنیای سرمایه ‏داری ‏است.
در ثانیُ، فارغ از اختلافات جزئی مابین راه ‏اندازان آن، همۀ طرفین درگیرِ جنگ ‏های امپریالیستی – و علیرغم ادعاهای شان -، من حیث المجموع، در تداوم چنین وضعیت ناهنجاری، اشتراک نظر و منافع داشته و ماهیتاً در تقابل با یکدیگر نیستند. قرار و مدارهای ‏شان، پیگیری سیاست‏ های جنگی در این برهه از زمان است و هر دُوره، و آنهم با جابجائی این دولت و آن دولت سرمایه‏ داری و وابسته، با جابجایی و با انجام وظایفِ تازه ‏تر مابین خودی های شان، و با حمایت بیدریغ نیروها و دسته‏ جات مسلح و ارتجاعی دارند، بر شعله‏ های جنگ ‏های ارتجاعی منطقه می ‏افزایند. دهه هاست که دولت مردان بزرگ، سنایور و چگونگی تقسیم و تکه و پاره نمودن کشورهای منطقه را نوشته اند، تکالیف به نظام ‏هایی هم‏ چون ایران را دیکته، و هم‏چنینُ پیشاپیش، بازیگران غیر دولتی را برای تحقق و تداوم نقشه‏ های شوم شان تعیین نموده ‏اند. طالبان، القاعده، داعش، النصر، اخوان المسلمین، حوثی ‏ها و غیره و هم ‏چنین دخالتگری ‏ها و لشکرکشی ‏های قدرت مداران بین المللی به منطقۀ خاورمیانه… گویای چنین واقعیاتِ تلخ ‏اند. به طور یقین فاکتورها در این زمینه فراوان ‏اند و به عنوان نمونه، سوریه، چند سالی، درگیر اختلافات و تضادِ چگونگی پیشبُرد بهتر سیاست‏ های امپریالیستی و آن‏هم در گوشه ‏ای از منطقۀ خاورمیانه می‏ باشد. از دو، و از چند سو، مردم این‏ کشور دارند، بار بُحران امپریالیستی و بار زیاده‏ خواهی ‏های طرفین درگیر در جنگ را به دوش می ‏کشند. توافقات امپریالیستی و آن‏هم با دروغُ، فریب و با ریا و آنهم یکی پس از دیگری دارد، پی ریخته می‏ شود تا نقشه‏ های خانه خراب ‏کن، آسانتر به پیش رود. به بهانه و با گفتمان “نابودی تروریست ‏ها”، دارند خانه های مردم را با خاک یکسان، و با توافق هم، – و به‏ ظاهر و با یقه ‏درانی -، دارند پایه های امنیت سرمایه‏ های امپریالیستی در منطقه ‏را محکمتر می کنند؛ به منظور پیشرفت بهتر سیاست‏ ها، دارند وظایفِ دولت‏ ها و جناح‏ های امپریالیستی را جابجا می ‏کنند تا نقشه‏ های‏ شان، از روندِ عادی و طبیعی اش باز نه‏ ماند. قصد و مقصودشان نه تضمین آزادی ها و آسایش مردمی، بل ایجاد رعب و وحشت وسیع‏ تر در صفوف آنان، و همچنین تخطئۀ تحرکات رادیکالِ توده ای – کمونیستی‏ ست.

به طور قطعُ بنابه کارکردهای تاکنونی، هیچ ‏کدام‏ شان مدافع نابودی “تروریست‏ها” و دسته‏ جات ارتجاعی ‏ای هم‏ چون داعش نیستند. رشد بی‏ وقفۀ داعش و مجهز نمودن آن به سلاح‏ های مدرن و جنگنده، بنوبۀ خود موید این حقیقت است ‏که داعش، بدون حمایت‏ های مالی، لجستیکی و نظامی بزرگان، قادر به دوام نیست. به گمان امپریالیست ‏ها، تاریخ مصرفِ داعش به سر نرسیده است و دارد به ‏عنوان ارابه و سوپاپ اطمینان امپریالیست‏ ها در منطقه نقش آفرینی می کند. بر مبنای چنین سودمندی و اعتباری ست که اوباما، پایۀ طرحِ “مبارزۀ” ۱۰ ساله با داعش را پی ریخته است و دارد بر تدوام “مبارزه” با نیروی مرتجع و دست سازش اصرار می ورزد. در حقیقت وظیفۀ فعلی سرمایه، نه تنها در نابودی و در بر چیدن بساط داعش نیست، بلکه همۀ هم و غم اش در تقویت و در پرورش چنین دسته جات مسلح و ارتجاعی در منطقه می باشد. چرا که می بایست پیشرفت و اجرائی “نظم نوین جهانی” و “خاورمیانۀ بزرگ”، را با سیاست های جنگی توأم با رعب و وحشت و با تقویت دسته جات مسلح و ارتجاعی ای همچون داعش و النصر و غیره تضمین نمود؛ می بایست با جا بجایی دولت ‏ها و با تعیین وظایفِ روزانۀ جلوداران جنگ، با تولید و با باز تولید عناصر مسلحِ وابسته، افکار عمومی را منحرف ساخت؛ می بایست با پایه‏ ریزی جنگ‏ های ارتجاعی، مانع جنبش‏ های پیشرونده و رادیکال شد و به جرأت می توان گفت که پایه های فکری همۀ دولت های بین المللی اینگونه پی ریخته شده است و هدفِ همۀ دولت ‏ها و از جمله دولت روسیه، سهم‏ خواهی بیش از این، از منابع‏ غنی منطقۀ خاورمیانه می باشد؛ هدف همۀ دولت‏ های درگیر در جنگ خانمان‏ سوز سوریه و از جمله روسیه، نه نابودی نیروهای سد کنندۀ جنبش های اعتراضی رادیکال، بل در تقویتِ عناصر و نیروهای سود دۀ سرمایه های امپریالیستی ست.

با این اوصاف، نیروهایی هم‏ چون داعش به کار امروزی شان خواهد آمدُ، وظیفه اش گسترش جنگ و تخریب بیش از اینِ خانه و کاشانۀ محرومان، پیگیری سیاستِ ترس و وحشتِ امپریالیستی در میان کارگران و زحمت ‏کشان و همچنین ناامنی هر چه بیشتر فضای جامعه است. معین است که تداوم این وضعیت خواست همۀ قدرت ‏مداران بزرگ بین ‏المللی است و بدون کمترین شک و تردیدی – و علیرغم تضاد و داد و بیدادهای ظاهری -، به ‏دنبال اجرائی و به دنبالِ روانتر شدن سیاست‏ های طبقۀ سرمایه ‏داری اند. اختلاف و تضاد، بر سر ادارۀ بهتر نظام کنونی جهان، بر سر سهم بری بیش از این، بر سر به کجراه بُردن افکار عمومی ست و بی ‏دلیل هم نیست که این‏ روزها، روسیه و در توافق با امریکا – و آنهم به بهانۀ “نابودی تروریست ها” -، وارد صحنۀ عملی جنگِ سوریه شده است تا مبادا، روز و روزگاری، مسیر جنگ های امپریالیستی خارج، و جنبش ‏های اعتراضی رادیکال بار دیگر در منطقۀ خاورمیانه قد علم نماید. روسیه در توافق با امریکا، دارد از زمین و هوا، و هم چنین به بهانۀ دفاع “مشروع” از دولت اسد، بر سر مردم بمب می ‏ریزد و دست به کُشت و کُشتار محرومان می زند تا جامعه را “امن ‏تر” نماید!! جنگ و بمباران‏ هایی که، جز تحریب بیش از اینِ اماکن عمومی، جز تخریبِ بیش از این بی قوله‏ های میلیون‏ ها انسان دردمند، جز کوچ و فراری دادن بیش از اینِ آنان، جز ناامن تر کردن جامعه نبوده و نمی ‏باشد و بر خلاف ادعاها، این ‏دست حملات، زمینه‏ ساز آسایش آتی مردمی، نابودی دسته ‏جات مسلح و ارتجاعی و هم‏ چنین در جهت برقراری دمکراسی در درونِ جامعه نبوده و نیست. مسلماً تضمین آسایشِ مردمی، نابودی عناصر و دسته‏ جات وابسته به سرمایه‏ های امپریالیستی و هم ‏چنین برقراری دمکراسی، در گرو، کوتاه نمودن دستان کثیف قدرت‏ مداران بین‏ المللی و دیگر دار و دسته‏ های ریز و درشت ‏شان می ‏باشد. به بیانی روشن تر جامعۀ سوریه به‏ مانند مابقی جوامع خاورمیانه، نیازمندِ، دُور زدن سیاست ‏های کنونی حاکم بر آنها می ‏باشدُ، به عینه دریافته شده است که هیچیک از جناح ‏های متفاوت امپریالیستی، نه تنها کمترین کمکی به بهبودی اوضاع کنونی نه ‏خواهند کرد، بلکه سیاست و عملکردشان، شعله ‏ورتر نمودن جنگ ‏های امپریالیستی، غارت اموال عمومی و هم ‏چنین کوچ دادن مردم باقی ‏مانده از سرزمین مادری‏ شان می باشد.

در خاتمه، یگانه راه و درمانِ دردهای بی ‏شمار مردم محروم منطقه و بویژه توده‏ های سوریه، نه تنیده شدن در سیاست‏ های جناح‏ های رقیبِ سرمایه، بل در انتخاب سیاستِ مستقل و در عروجِ سازمانِ رزمنده و کمونیستی‏ ست؛ سیاست مستقل و سازمانی که از بده و بستان ‏های امپریالیستی – و آنهم با هر دلیل و بهانه ای – فاصله گرفته، و پشتوانه و تکیه ‏گاه‏ اش، کارگران و زحمت‏کشان ‏اند؛ سازمانی که هر گونه مراوده و داد و ستد، با جناح‏ های متفاوت امپریالیستی و دولت های وابسته بدانان را پشت پا زده، و عملاً، در تقابل با آنان به صف خواهد شد. چرا که و در عمل به اثبات رسیده است، همۀ جناح ‏های سرمایه، دارند از آبشخور واحدی تغذیه می کنند و علیرغم اعلان “انسان‏دوستی”شان، کمترین قرابت و همسوئی ای، با منافع میلیون‏ ها انسان ستم‏ دیده نداشته و ندارند؛ به اثبات رسیده است‏ که پیآمدِ هر گونه حملۀ قدرت مداران بین المللی و از جمله، حملات هوائی روسیه در سوریه، در خدمت به تخریب هر چه بیشتر جامعه و در خدمت به کُشت و کُشتار و آواره گی میلیون‏ ها انسان محروم می ‏باشد. بنابر این، حملات هوائی روسیه به خاک سوریه، دنبالۀ همان سیاست ‏های امپریالیستی در منطقه است و هر گونه دفاع و یا تأئید ضمنی از چنین تحرکات خانمان براندازی، جز تطهیر چهرۀ کثیف سرمایه ‏داران بین المللی، جز توهم‏ پراکنی، جز انحراف افکار عمومی از ماهیتِ دولت هایی همچون دولت روسیه و در نهایت، جز در پس پرده نگهداشتن چشم‏ داشت‏ های سیاسی – اقتصادی دولت ‏ها و نیروهای درگیر، در جنگ سوریه نبوده و نمی باشد.

۲۴ اکتبر ۲۰۱۵
۲ آبان ۱۳۹۴