از سوسیالیسم به اسلام حوثی ٫ کوتاه در مورد دخالت نظامی روسیه در عراق و سوریه

 از سوسیالیسم به اسلام حوثی

کوتاه در مورد دخالت نظامی روسیه در عراق و سوریه

به نظر من کشمکشی که امروز نه تنها خاورمیانه، بلکه جهان را فرا گرفته است، نتیجه ی شکست مطلق سیاست های نئولیبرالیستی و فاشیسم پارلمانی عصر نئولیبرالیسم و پست مدرنیسم است.

دولت های امریکا و بلوک غرب به طور کل در تلاش است از هر طریق ممکن سیاست های نئولیبرالی را به عنوان الگوی سرمایه داری تکامل یافته و “متعارف” به خورد مردم بدهد و هر گونه مقاومت در مقابل این سیاست ها را با دخالت نظامی، راه اندازی جنگ داخلی، کودتا، حمایت از فاشیسم و غیره در کشورهایی که هنوز الگوی نئولیبرالی را کاملا نپذیرفته اند پاسخ می دهد.

قیام های مردمی در خاورمیانه و شمال افریقا که بخشا با فشارهای پی در پی غرب و کودتا و راه اندازی جنگ و الترناتیوسازی غرب، نه تنها مسیر انقلابی را طی نکرد و مردم معترض را به “نان” به عنوان سمبل رفاه نرساند، بلکه با دخالت غرب در این کشورها و حمایت از اپوزیسیون پوسیده ی نئولیبرالی و وحوش اسلامی، با راه انداختن جنگ داخلی و تسلیح نیروهای وابسته به غرب، از جانب ناتو و با هدایت قیام توده یی به طرف تحرکات شدیدا ضد انقلابی و ارتجاعی، مردم معترض را به جایی رساندند که ارزوی بازگشت به دوران قبل از قیام تبدیل به یک ارزو و حتی جنبش توده یی مردم سرخورده شده است.

جنگ و بی خانمانی اوارگی میلیون ها نفر از مردم را در پی داشته و تلاش های نئولیبرالیسم برای تحمیل الترناتیو خود به این جوامع، داعش را متولد کرده است. به هر حال تمام فجایعی که در این کشورها اتفاق افتاده است، محصول تحمیل سیاست های نئولیبرالی صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، ناتو و دولت های غربی بوده و هست.

حوادث اکراین و ناچار کردن یانوکویچ به کناره گیری به دلیل طرفداری از روسیه و جایگزین کردن تیموشنکو نخست وزیر سابق اکراین در دوره ی یانوکویچ و از حزب ملت و طرفدار امریکا و غرب، را در پی داشت. امروز بر هر کسی روشن است که امریکا و متحدانش از جمله المان نقش اصلی را در رهبری فاشیسم و نازیسم علیه روسیه در اکراین به عهده دارند. این رسوایی ها تا جایی پیش رفته است که خود اوباما و رئیس سازمان سیا در رسانه های عمومی به دخالت در این کودتا اعتراف کرده اند.

اینکه پوتین خود جنایتکاری مانند اوباماست، شکی در ان نیست و اینکه سرمایه داری الیگارشی در روسیه چلقوزک امکاناتی را که سرمایه داری غرب زیر نام حقوق بیکاری و بیمه ی بیکاری به مردم می دهد را هم نمی دهد، هم بر هر کسی که ذره یی با مسائل سیاسی اشنا باشد، روشن است، اما دخالت امریکا و تلاش برای تحمیل الترناتیو خود به کشورهایی که در ان مردم برای رسیدن به یک شرایط مناسب تر و یا انقلاب دست به قیام می زنند، و همچنین حمایت امریکا و غرب از فاشیستی ترین و جنایتکارترین نیروها علیه مخالفین سیاسی و رقبای خود،از جمله دولت روسیه و برای به لجن کشیدن قیام مردمی و هدایت اوضاع انقلابی به سمت ارتجاع مطلق، باید شدیدا از طرف تمام مردم ازادی خواه جهان محکوم شود.

ما این را به خوبی می دانیم که نتیجه ی ” انقلابات مخلملی” و نارنجی در اروپای شرقی چیزی جز فاشیسم، راسیسم، و فاشیسم نئولیبرالی به باد نیاورده است و مردم این مناطق را به انتی کمونیست ترین و دست راستی ترین مردم دنیا تبدیل کرده است. کمیک بودن قضیه اینجاست که مردم فقیر و اقشار تحت ستم که نئولیبرالیسم گلوی انان را تا حد خفه شدن فشار داده است و هر روز در حال سفت کردن کمربندهایشان هستند، بیشتر از هر کسی انتی کمونیست شده اند.

جنگ سردی که در چند سال گذشته سر مساله ی اکراین بین روسیه و امریکا راه افتاده است، در شرایط فعلی از جنگ مدیایی و رسانه یی فراتر رفته است و دخالت نظامی روسیه در سوریه و عراق، یک قدرقدرتی امپریالیستی در مقابل دخالت های امپریالیستی غرب و ناتو است. روسیه در تلاش است با به کار گیری موشک های دوربرد به امریکا نشان دهد که اگر دست از دخالت در مسائل اکراین و شرق اروپا برندارد، جنگ سرد مستقیم و جنگ گرم غیر مستقیم را به جنگ گرم و موشکی تبدیل خواهد کرد.

بشار اسد و جمهوری اسلامی به عنوان متحدین اصلی روسیه در خاورمیانه، برای روسیه نقش حیاتی دارند و تلاش روسیه این است که حتی الامکان از سرنگونی بشار اسد جلو گیری کند و تا جایی که ممکن است حکومت فعلی ایران را متقاعد کند که در کشمکش شرق و غرب به هیچ وجه به طرف غرب چرخش نشان ندهد. اینکه دولت ایران سر مسائل هسته یی با غرب به سازش های مقطعی ایی در ماه های اخیر رسیده بود، با اجازه دادن ایران به روسیه برای شلیک موشک هایش از روی اسمان ایران به طرف داعش، سیاستمداران امریکا را سوق داده است که دوباره از جنگ با ایران صحبت کنند و توافق های ماه های اخیر که عده یی دلقک ان را به فال نیک گرفته بودند و در خیابان های تهران به خاطر این توافق ها، جشن گرفته و پایکوبی می کردند، را بعد از چند ماه دچار سرخوردگی کرده است.

شکل گیری جنبش های هویت یابی قومی و مذهبی در دوره ی اخیر بخصوص از سال ۲۰۱۳ به این طرف و تلاش مردم برای زنده کردن هویت های قومی و تشکیل دولت بر اساس قومیت و نژاد، چه از جانب غرب و چه از جانب شرق به طرق مختلف حمایت می شود. تلاش مردم اسکاتلند برای جدایی و بیرون امدن از زیر نظر بریتانیای کبیر، تلاش مردم شرق اکراین و روسی زبان های جزایر کریمه برای پیوستن به روسیه، تلاش مردم اروپای شرقی در کشورهایی مانند لتوانی برای تشکیل حکومت از مردمی که تنها صد هزار نفر بیشتر نیستند، تلاش های مسعود بارزانی برای تشکیل حکومت کردی، تلاش حوثی ها به رهبری جمهوری اسلامی برای قیام علیه سنی ها و بازگشت به هویت شیعی، تلاش داعش برای تبلیغ فاشیسم اسلامی در مقابل اسلام شیعی و تلاش های دیگری که در سراسر جهان خود را بر اساس هویت های ارتجاعی قومی و مذهبی سازمان داده اند، شرایط بسیار پیچیده ی دنیای امروز است و بدون شک از هم پاشاندن دولت- ملت ها و ساختن مرزهای جدید، به همان میزان ارتجاعی است که یک قومیت یا ملیت و یا گروه مذهبی را ناچار کرد که در چارچوب مرزهایی که تعیین شده است، باقی بماند.

اپوزیسیون پوسیده ی جمهوری اسلامی که در سال های انقلاب ۵۷ همیشه خمینی را به عنوان سمبل مخالفت با امپریالیسم ستایش می کرد، این روزها به خاطر دخالت پوتین در سوریه، در حال راه اندازی تبلیغات به نفع جمهوری اسلامی است.همانطور که در بالا امده است، دولت روسیه هم یک دولت امپریالیستی و بی نهایت انتی کمونیستی است، دولت روسیه تحت هیچ شرایطی منافع زحمتکشان روسیه را نمایندگی نکرده و نمی کند و دفاع از دولت روسیه زیر عناوین چپ، در یک کلام همسویی با سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی است.

خوشبختانه صفوف چپ توده یی _اکثریتی شدیدا پراکنده است، اما سیاست توده ایستی شدیدا در میان “روشنفکران” چپ نمای  پفیوز طرفدار بیت رهبری و قاسم سلیمانی و پوتین و حزب الله لبنان و بشار اسد و غیره ریشه دوانده است.  این را اضافه کنم که توضیح مسائل پیچیده ی جهان و منطقه ی بحرانی خاورمیانه و نشان دادن قطب بندی های مختلف و پیچیده که خود از عدم هماهنگی و توازن در برخورد به مسائل شدیدا رنج می برند، در چارچوب یک مقاله ی کوتاه نمی گنجد، اما این را بگویم که دخالت نظامی به هیچ وجه مسیری نیست که از این طریق بتوان به کنترل نیروهای بربریستی و وحشی مانند داعش فائق امد و یا جنگ را در خاورمیانه تمام کرد. بدون شک برای بازگرداندن جامعه به شرایط قبل از جنگ، نمی تواند با جنگ امپریالیست ها صورت بگیرد.

سر و صدایی که چپ حزب اللهی طرفدار جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی و طوفانیستی هایی که توانایی راه انداختن طوفان در افتابه را هم ندارند، به همراه تبلیغات توده ائیستی و پرو جمهوری اسلامی و بیت رهبری در یک کلام، نه تنها هیچ گونه خوانایی با چپ ندارد، بلکه به فاشیسم اسلامی بیشتر نزدیک تر است.

طرف دیگر در سوریه در صورتی که صحبت از ضعیف شدن و نابودی داعش می شود، داعش همچنان به عنوان دولتی که سرزمینی به اندازه ی بریتانیای کبیر را در اختیار دارد، کنترل مرزهای خود را پیش می برد، دادگاه و پاسگاه و زندان و نیروی سرکوب و خشونت عریان را همچنان در اختیار دارد و به هیچ وجه با دخالت نظامی و موشکی محکوم به نابودی نیست و نخواهد بود.

انچه در روژاوا و کردستان سوریه هم در جریان است به دلیل شرایط ویژه یی حاکم بر انجا و سرگردانی سیاسی و نداشتن تئوری و پرسپکتیو طولانی و کوتاه مدت، مدام در بین کشمکش های شرق و غرب و جمهوری اسلامی و غیره به بازی گرفته می شود و متاسفانه در شرف تبدیل شدن به یک حکومت دست نشانده است. روژاوا در حال حاضر از امریکا پنچاه تن اسلحه گرفته است و با این اسلحه ها علیه داعشی که یکی از متحدان استراتژیک امریکاست می جنگد.

تلاش ترکیه برای دخالت در روژاوا و حمله به کردستان سوریه، برای سرکوب جنبش مردم کردستان ترکیه و زهر چشم گرفتن از انان است. انچه روشن است این است که الترناتیو غرب و نئولیبرالی به شکست مطلق رسیده است و نئولیبرالیسم از لحاظ هژمونیک هم دچار بحران “مشروعیت” شده است، از طرف دیگر پوتین و حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی هم هیچ تفاوت ماهوی با سیاست های نئولیبرالی ندارند، با تمام این ها انچه که باید فهمدی این است که دخالت نظامی و جنگ امپریالیست ها نه تنها به جنگ خاتمه نمی دهد، بلکه امکان وقوع جنگ جهانی را بیشتر می کند.

چپول های اسلامی، توده ائیستی، اکثریتی، طوفانی، پست مدرن و غیره که این روزها پوتین را در جایگاه لنین نشانده اند و شب و روز خوشحالی خود را از دخالت نظامی روسیه در عراق و سوریه، به طرق مختلف، بروز می دهند، در بهترین حالت از سرمایه داری الیگارشی و مافیایی روسی، اسلامی دفاع کرده و در کنار حزب الله لبنان و حماس و حوثی ها قرار می گیرند.

چپی که جامعه را از کشمکش بین بالایی ها و جدال بین امپریالیست ها ببیند، همیشه به نتیجه گیری های ارتجاعی و امپریالیستی می رسد.

چپ رادیکال و کمونیسم جامعه باید در هر شرایطی هر گونه دخالت نظامی نیروهای امپریالیستی را در کشورهای دیگر محکوم کرده و خود را در کشمکش بین نیروهای امپریالیستی نبینند. چپ رادیکال باید از موضع کشمکش طبقه ی کارگر با سرمایه داری و دولت سرمایه داری به طور عام به جامعه نگاه کند، در غیر این صورت در دام تحلیل های ارتجاعی خواهد افتاد و یک دولت تروریستی مانند جمهوری اسلامی را به عنوان سمبل سوسیالیسم قلمداد خواهد کرد.

حسن معارفی پور

هایدلبرگ ۱۹٫۱۰٫۱۵