چند مطلب تحلیلی و کوتاه

تلویزیون های خود را به سطل زباله بریزید

نزدیک به دو سال است جنبشی راه افتاده است که مخالفت خود را با مهندسی افکار از جانب مدیای رسمی اعلام کرده و می کند و این جنبش کمپینی برای ریختن تلویزیون به سطل زباله و عدم پرداخت مالیات تلویزیون در المان و کشورهای همسایه به راه انداخته است. تاکنون پنجاه و یک درصد مردم المانی هیچ اعتمادی به مدیای رسمی ندارد ولی چهل و نه درصد بقیه هنوز معتقد است که انچه در مدیای رسمی پخش می شود واقعییت است. تلاش این جنبش این است که مردم را متقاعد کند، که تله ویزیون های رسمی، انچه را که دولت می خواهد پخش می کنند و منافع دولتمرداران و محافظه کارانی که زندگی شان در گرو تحمیق توده هاست، می گذرد. اگرچه این جنبش تا حدود زیادی موفق شده است ولی کم نیستند کسانی که خود را چپ و کمونیست هم معرفی می کنند ولی همچنان اطلاعات خود را از تله ویزیون های بورژوایی می گیرند.
دانیل گانسر محقق تاریخ و مدافع صلح و بنیان گذار موسسه ی تحقیات درباره ی صلح و تاریخ در شهر بازل سوئیس از جمله کسانی است که در راس این کمپین قرار گرفته است. یکی از ضعف های اصلی این کمپین نداشتن رهبری رادیکال و کمونیستی است و متاسفانه بخش هایی از نیروهای مسیحی “خیرخواه” بدنه ی این جنبش مدافع صلح و مخالف تروریسم دولتی و تحمیق توده یی از طریق رسانه را شکل می دهند. در بین کمپین گرایشات مختلف و نیروهای مختلفی وجود دارد ولی کلیت کمپین به دلیل تلاش برای مقابله با مدیای رسمی،تا حدود زیادی قابل دفاع است. من مدت یک سال و نیم با این کمپین در ارتباط نزدیک و تنگاتنگ بودم و در بسیاری مواقع نظرات صلح طلبانه و سازشگارانه ی این کمپین را به چالش کشیده و حتی چند نفر از بنیان گذاران این کمپین مرتدهای از کمونیسم برگشته خطاب کرده و در بحث ها و گفتگوهای خود، تنها راه رسیدن به صلح و پایان دادن به تروریسم را انقلاب و سوسیالیسم و نه صلح طلبی و رفرمیسم بورژوایی دانسته ام، اما به قول برخی از بنیان گذاران این حرکت در هایدلبرگ المان، خیابان گوش شنیدن فراخوان به انقلاب را ندارد و ما باید فعلا صلح طلب بمانیم و از صلح شروع کرده و به سوسیالیسم برسیم، چیزی که من هرگز نمی توانم قبول کنم. من تفکرات غالب بر این تحرکات را اوهام بورژوایی و خیر خواهی مسیحی دانسته و از این کمپین اعلام جدایی کردم، اما همچنان به بایکوت مطلق تلویزیون معتقدم.
مردم تلویزیون هایتان را دور بیاندازید و نگذارید این دستگاه کثیفی که روح و روان شما را نابود می کند، افکار و شیوه ی زندگی شما را شکل دهد و تعیین کند.
رسانه های بورژوایی چیزی جز منبع بزرگ دروغ پراکنی، منبع بزرگ تنفرپراکنی راسیستی، منبع تبدیل کردن واقعییت به دروغ و دروغ به واقعییت، منبع سکسیسم، منبع گسترش مذهب و خرافات، و در یک کلام منبع تحمیق مردم و منحرف کردن افکار عمومی از مسائل واقعی به سوی مسائل پرت و بی ارزش نیستند. من حتی اجازه نمی دهم بچه ام زمانی که پیش من است برنامه های مزخرف خشونت امیز کارتونی این تلویزیون ها را نگاه کند و خودم همیشه دنبال برنامه ی اکتیو در یوتیوب و اینترنت بوده و برایش برنامه های را پخش خواهم کرد که ذهن و روان او را پرورش دهد و از الودگی ش به مناسبات کثیف و خودخواهانه ی بورژوایی که مصرف گرایی و اگوئیسم و فردگرایی محض را برای کودکان تبلیغ می کند، خودداری می کنم.
باید علیه دم و دستگاه فاسد بورژوازی، علیه اموزش و پرورش بورژوایی، علیه مدیای بورژوایی و در یک کلام علیه دولت بورژوایی طغیان کرد و تنفر و خشم خود را به یک تنفر طبقاتی در قالب تشکل یابی تبدیل کنیم.
نباید اجازه داد که انسان ها را احمق فرض کنند و با مدیای خود احمق تر کنند.
باید سوسیالیسم را بار دیگر به گفتمان اجتماعی تبدیل کرد و ضرورت سوسیالیسم و انقلاب را برای همگان روشن کرد، در غیر این صورت بربریت و توحشی که حاکم است تعمیق پیدا کرده و وضعیت جامعه ی بشری به مراتب خطرناک تر خواهد شد.
……..
جنگ سرد بین احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق
مدت چند ماه است که احزاب ناسیونالیست و مزدور کورد حاکم در کردستان عراق، که هر کدام جانب یک دولت جنایتکار منطقه یی و بین المللی را می گیرند، راه افتاده و این جنگ دارد عملا از یک جنگ سرد و مدیایی به یک جنگ داخلی تبدیل می شود. این احزاب تاریخ پر از جنایت و مزدوری همدیگر را رو می کنند و همدیگر را به مزدوری برای دولت های منطقه ( جاش بودن ) محکوم می کنند و از تلویزیون و رسانه هایشان همدیگر را تهدید به نابود و غیره و غیره می کنند.
انچه روشن است که جنگ سردی که از بالا راه افتاده است کوچکترین ربطی به منافع مردم کردستان عراق و گرسنگانی که امروز قیام کرده اند ندارد. مردم گرسنه و شورشی کردستان عراق تاریخ تمام جریانات ناسیونالیست کرد را به خوبی می دانند و در تلاش برای سرنگونی کلیت حاکمیت سیاسی در کردستان عراق هستند. در این میان حزب چاقو کش و بورژوا اسلامی گوران ( تغییر ) همزمان که مشغول جنگ سرد و مدیایی با حزب دمکرات بارزانی است، در سدد کنترل اعتراضات ساختار شکنانه و انقلابی مردم کردستان و متوقف کردن این اعتراضات در چارچوب مطالبات بورژوایی و افق خود این جریان است. فراکسیون های بورژوایی همیشه خصلت های بی نهایت کثیف و ارتجاعی ایی دارند. انها همزمان سعی می کنند اعتراضات انقلابی را در چارچوب یک سری رفرم توقیف کنند و از بالا هم مشغول لاشخوری خود باشند.
مردم کردستان عراق یک بار به گوران اعتماد کردند، نباید دوباره به این جریان مزدور و اسلامی و فاشیست اعتماد کنند. گوران حتی از اتحادیه ی میهنی ارتجاعی تر و اسلامی تر است. در بین اتحادیه ی میهنی هستند کسانی که با اسلام سیاسی در کردستان تا حدودی مخالفند ولی گوران یک جریان اسلام سیاسی است و به مراتب مرتجع تر و خطرناک تر از بزوتنه وه ی اسلامی (جنبش اسلامی) است.
فعالین چپ، کمونیست، ازادی خواه، برابری طلب، ضد مذهب، طرفدار حقوق زن در هر کجای دنیا که هستند باید به دفاع از مطالبات برحق مردم کردستان و کارگران و کارمندانی که ماه ها از حقوق خود محروم هستند برخیزند. باید اقلیم کردستان را به همراه گوران و کل وحوش اسلامی و ناسیونالیست سرنگون کرد.
باید جامعه یی که از خود بیخود شده است را به هوش اورد و تنها راه بازگرداندن هویت و تعقل به جامعه، انقلاب رادیکال اجتماعی و اجتماعی کردن ثروت و دارایی مافیاها و قاچاقچیان نفت و اسلحه در کردستان است.
هر حزب و اپوزیسیون ایرانی که جانب این یا ان جناح نیروهای ناسیونالیست کرد حاکم در کردستان عراق را بگیرد را باید به همراه حاکمان کردستان به زباله دان تاریخ ریخت و شدیدا سرکوب کرد.
نباید اجازه داده شود اسلام سیاسی و وحوش قاتل و داعشی متشکل در احزاب اسلامی کردستانی مانند وحدت اسلامی، جماعت اسلامی، جنبش اسلامی، انصار الاسلام، حزب تغییر، سلفی های طرفدار بارزانی و دراویش و صوفی های کردستان از این حرکت های اعتراضی و ساختار شکنانه استفاده کنند و نباید اجازه داد که تریبون به دست این تروریست ها بیفتد.
نابود باد حکومت اقلیم کردستان
زنده باد انقلاب

……………
شورش گرسنگان در کردستان عراق
انچه در کردستان عراق در جریان است، شورش گرسنگان است و ربطی به احزاب ناسیونالیست اسلامی و اپوزیسیون بورژوایی که هم خود را به خیابان وصل می کند و هم سرش در اخور پارلمان و فساد دولتی است، ندارد.
اقلیم کردستان باید سرنگون شود و اگر اوباش ناسیونالیست کرد شروع به کشت و کشتار کنند، بدون شک وضعیتی که در لیبی پیش امد در کردستان هم تکرار می شود. در این وسط نبود الترناتیو رادیکال و کمونیستی شدیدا احساس می شود، همچنین پایین بودن اگاهی طبقاتی و سوسیالیستی مردم در کردستان عراق و متاثر بودن مردم از تبلغات پست مدرنیستی و ناسیونالیستی و کمونیسم فوبیایی که احزاب قومپرست کرد در طول بیست و پنج سال گذشته به ان دامن زده اند، افق سوسیالیستی و تغییر رادیکال را در حال حاضر از بین برده است.
البته این را هم اضافه کنم که مواضع ارتجاعی حزب شیوعی کردستان عراق (خواهر حزب توده ی ایران) و نوعی انفعال سیاسی که از جانب کمونیسم کارگری در سال ۹۱ در انجا وجود داشت کمونیسم را به یک نیروی حاشیه یی تبدیل کرده است.
مردم کردستان عراق چاره یی ندارند، جز اینکه به حزب کمونیست کارگری کردستان و عراق اعتماد کنند. حزب کمونیست کارگری کردستان عراق باید در این وضعیت تمام اعضایش را به عنوان سازمانده به کردستان عراق فرستاده و رهبری اعتراضات را به دست بگیرد و سعی کند نقش تماشاچی از راه دور را بازی نکند، در غیر این صورت وضعیت خطرناک خواهد شد.
دولت های غربی به خصوص امریکا که در به لجن کشیدن عراق نقش اصلی را ایفا می کنند، به دلیل چرخش بسیاری از احزاب ناسیونالیست کرد که سابقا پرو امریکایی بودند، به طرف ایران و دفاع این احزاب از دخالت مستقیم جمهوری اسلامی در اوضاع عراق، دیگر الترناتیو قابل اعتمادی برای غرب و امریکا به حساب نمی ایند و در این گیر و دار نیروهای سیاسی نه الترناتیو بورژوایی و پروغربی وجود دارد و نه الترناتیو سوسیالیستی. جمهوری اسلامی هم منفورتر از ان است که بتواند در کردستان عراق مورد اقبال توده یی قرار گیرد. تاریخ جمهوری اسلامی چیزی جز جنایت و کشتار مخالفین نبوده و نیست، به همین خاطر از شانس قدرت گیری برخوردار نیست. رژیم ایران تنها در میان حزب سبز حاکم ( اتحادیه ی میهنی)، جریان تغییر (گوران) و اوباش اسلامی مانند حزب وحدت اسلامی دارای نفوذ است و ربطی به اعتراض توده یی مردم ندارد.
مردم کردستان عراق عزم خود را جزم کرده که این حکومت ناسیونالیست اسلامی و فاسد و دیکتاتور را سرنگون کنند و شکافی که بین توده ی مردم کردستان از سال ۲۰۱۱ تا امروز به تمامی ایجاد شده است با هر میزان از تبلیغات احساسی و تلاش برای ارام کردن مردم گرسنه، قابل پر کردن نیست.
زنده باد انقلاب
سرنگون باد حکومت مافیایی قاچاقچیان نفت و انسان در کردستان عراق

…….

دولت های غربی در تلاش برای الترناتیو سازی برای تمام نقاط جهان هستند. داعش را برای عراق و سوریه درست کردند و الان داعش مجاهدینی را می خواهند به مردم ایران تحمیل کنند، غافل از انکه مردم ایران مجاهدین را تخمشان هم حساب نمی کنند. نلسون ماندلا یک خائن بود و بنا به گزارشات مستند او در زندان با مدافعین اپارتاید و دولت نژادپرست افریقای جنوبی سازش کرده و رفقای خود از حزب ناسیونال افریقای جنوبی و حزب کمونیست را فروخته و ان ها هم سر این مساله به سازش با او تن دادند و افریقای جنوبی را از مسیر انقلابی خارج کردند. به هر حال در این شکی نیست که اگر ماندلا منافع طبقه ی بورژوازی و سفید پوستان و سیاه پوستان صاحب سرمایه را نمایندگی نمی کرد، بی شک هیچ گاه نمی توانست برای دولت راسیست و مدافع اپارتاید و راسیست های افریقای جنوبی قابل قبول باشد. به هر حال الان دختر ماندلای خائن به انقلاب و سوسیالیسم در کنار یکی از مرتجع ترین و سناریو سیاهی ترین اپوزیسیون ایران که داعش را به عنوان انقلابیون ستایش کرد سخنرانی می کند و انان را به پیروزی امیدوار می کند. در این شکی نیست که دولت های غربی در تلاش برای تبدیل کردن این دلقک های پلاستیکی و مرتجع و فاشیست به قهرمان هستند، ولی مردم ایران به همان میزان که از جمهوری اسلامی متنفرند، بیشتر از سازمان مرتجع و فاشیست مجاهدین متنفرند. این ها تنها می توانند در تفکرات مالیخولیایی خود، مجاهدین را همچنان بزرگترین حزب اپوزیسیون ایران بنامند! باید به سازمان مجاهدین خندید و با رهبران این سازمان احمق و فاشیست را همچون میمون هایی که در سیرک باهاشون بازی می کنند، برخورد کرد و براشون جوک درست کرد.
https://www.facebook.com/dadban.azadi/videos/479797028858575/?fref=nf
…….
تحلیلی کوتاه در مورد اوضاع ترکیه
فاجعه یی که در ترکیه اتفاق افتاد توسط فاشیسم اسلامی و داعش اردوغانی صورت گرفته است و اظهارات پوپولیستی فاشیستی مثل داوود اغلو، نمی تواند تحت هیچ شرایطی مردم را قانع کند. این فاجعه در هر شرایطی باید در سراسر جهان محکوم شود. جنگی که در ترکیه اغاز شده است اسلام و فاشیسم اسلامی را به گور خواهد سپرد. تجربه نشان داد که مبارزات پارلمانی اگرچه می تواند در برخی مواقع رفرم هایی را به بورژوازی تحمیل کند و دستاورد های کوچکی داشته باشد، اما برای تغییر رادیکال در هر کشوری باید دستگاه دولت را در هم کوبید و راه حل نهایی خاتمه به سرمایه داری و فاشیسم از مسیر پارلمان و پارلمانتاریسم نمی گذرد. کسانی که مخالفت خود را با فاشیسم و سرمایه داری اعلام می کنند ولی با انقلاب مخالف اند در بهترین حالت مرتجعینی بیش نیستند که در تلاش برای تعمیر ماشین سرکوب بورژوازی یعنی دولت هستند. انچه در ترکیه در شرایط فعلی ضرورت است، مبارزه ی همه جانبه و سراسری برای به زیر کشیدن فاشیسم اسلامی که ترکیبی از اتاتورکیسم و داعشیسم است، می باشد و در هم کوبیدن دم و دستگاه دولتی و نه تلاش برای دمکراتیزه کردن فاشیسم و پارلمان است. ه د پ بدون شک نه افق انقلاب را پیش رو دارد و نه توانایی رهبری انقلاب را دارد، اما اگر چپ ها و کمونیست های انقلابی ترکیه عزم خود را برای سرنگونی دولت فاشیست ترکیه جزم کرده باشند و سازمانیابی انقلابی را در سطح وسیع شکل دهند، ه د پ بی شک نه تنها مانع سر راه انقلاب نخواهد شد، بلکه بنا به خصلت خرده بورژوایش به انقلاب خواهد پیوست و در پروسه ی انقلاب سهیم خواهد بود.
تظاهراتی که در ترکیه در سطح میلیونی راه افتاده است باید به یک جنگ طبقاتی و مسلحانه تبدیل شود و دولت فاشیست این کشور که یکی از بزرگترین متحدان ناتو است، به زیر بکشد. به زیر کشیدن دولت ترکیه یعنی نابودی داعش و مهمتر از ان نابودی بزرگترین پایگاه نظامی ناتو در خاورمیانه و شکست سیاست های امریکا به طور مطلق در این منطقه.
ترکیه یکی از استراتژیک ترین کشورهای منطقه است و به دلیل اینکه بین اروپا و اسیا قرار گرفته است و یک مسیر ارتباطی برای اکثریت پناهجویان از کشورهای مختلف جهان به داخل اروپاست، همیشه از این موقعیت استراتژیک خود به عنوان اهرم فشاری علیه دولت های اروپایی استفاده کرده و می کند. بی شک دولت های اروپایی هم کمتر از ترکیه جنایتکار و فاشیست نیستند و بسیاری از این دولت ها ترکیه را اموزش می دهند.
مساله ی کورد در ترکیه یکی از مهم ترین مسائل این کشور است و حل مساله ی کرد در ترکیه از مسیر انقلاب سوسیالیستی و نه صلح پ ک ک با فاشیست اردوغانی می گذرد.
مردم کردستان ترکیه باید در سطح وسیع با چپ ها و کمونیست های ترکیه همراه شوند و از نگرش های سوسیالیسم دهقانی پ ک ک به مرور فاصله بگیرند. تا زمانی که تشکل ها و احزاب چپ و کمونیستی در ترکیه یا در کردستان ترکیه شکل نگرفته اند، تنها حزبی که می تواند مردم را به خط کند، پ ک ک و حزب “قانونی” ه د پ است، اما روند رادیکالیزه شدن اوضاع هم مردم و هم این احزاب را رادیکال تر خواهد کرد.
…….
چند کلمه در مورد واژه ی روشنفکر
برای من کمترین اهمیتی نداری که بورژوازی و مبلغان این نظام چه برداشتی از واژه ی روشنفکر دارند و چه طیفی از جامعه را روشنفکر محسوب می کنند، انچه برای من مهم است این است که روشنفکر اساسا باید توانایی روشنگری و تقابل با جهل و خرافه پردازی در جامعه را داشته و بتواند با کار روشنگری مردم را از افتادن به دام ارتجاع باز دارد. یک روشنفکر نمی تواند خود را از توده ها جدا کند و از موضع بالا به توده ها برخورد کند. روشنفکری که ادعا دارد تفاوتی بین او مردم عادی وجود دارد در بهترین حالت یک فاشیست است. توده های عادی مردم اگر توانایی تحلیل و بررسی تئوریک اوضاع سیاسی و اجتماعی را ندارند، به معنی این نیست که احمق و بی شعور هستند! اکثریت توده ها در واقع توسط سیستم حاکم به تجاهل کشیده شده و تحمیق می شوند، اما کم نیستند در میان مردم عادی که هزاران بار دقیق تر از روشنفکران و واقعی تر، به زبان ساده مسائل اجتماعی را تحلیل و تفسیر می کنند، چیزی که “روشنفکران” پلاستیکی طبقه ی بورژوا و خرده بورژوازی هیچگاه نمی فهمند.
من بارها با کسانی برخورد کرده ام که تحصیلات اکادمیک بالایی داشته و ده ها مدرک دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس، دکترا و غیره هم در اتاق کارشان اویزان کرده اند، ولی از نظر من به مراتب جاهل تر از یک چوپان بوده اند، چون هیچ درک عینی و واقعی از مسائل اجتماعی و مشغله ی مردم در اجتماع نداشته اند.
“روشنفکران” بورژوا که به خاطر پیدا کردن شغل و دست یابی به منبع درامد خود را به جنایتکارترین سازمان ها و دولت ها می فروشند و توده ی مردم را احمق و الاغ فرض می کنند، خود نه تنها احمق، بلکه تبهکار و جانی هستند و روزی فرا خواهد رسید که افسار “روشنفکری” را همین توده های مردم از گردنشان درخواهند اورد و افسار پر زرق و برق جهالت و تبهکاری را به گردنشان خواهند اویخت.
کم نیستند “روشنفکرانی” که در قبال یک تکه استخوانی که بارها از جانب انسان های دیگر لیس زده شده و گوشتی از ان باقی نمانده، خود را می فروشند، ولی در بین توده های مردم عادی انسان هایی وجود دارند که تحت هیچ شرایطی حاضر به فروش کاراکتر خود در مقابل پست و مقام و پول نبوده و نیستند.
به نظر من باید بسیاری از مفاهیم را از نو تعریف کرد و از محتوای پوشالی خارج کرد و یکی از این مفاهیم مفهوم روشنفکر است.
جانیان زندان اوین و بازپرسانی که ما را در زندان اطلاعات ساری محاکمه و شکنجه می کردند، با تعریف بورژوازی از روشنفکر جزء همین طیف از ” روشنفکران” ملی مذهبی خود را به حساب اورده و می اورند.
از “روشنفکر”ی که به ارتجاع، مذهب، ناسیونالیسم، خرافات، پست، مقام، پول و غیره اعتقاد دارد و خود را در قبال این چیزها می فروشد بیزارم و نه تنها روشنفکر نمی دانم، بلکه احمق و جانی می نامم.
حسن معارفی پور
اکتبر ۲۰۱۵
برای پیگیری مطالب و نوشته های حسن معارفی پور می توانید این صفحه ی فیس بوکی را دنبال کنید
https://www.facebook.com/Left-Radical-Community-686625298121089/timeline/