حکومت پوشالی رنگها در باشور کردستان

به نظر من دوراز واقعیت نیست که بگوییم: کردستان یک کلونی است. ۳ بخش ان تا به امروز کلونی هستند، البته بخش باشور ان به وسیله عوامل کلونی اداره می شود.
بعد از گذشت ۲ دهه از بدست گرفتن قدرت احزاب در باشور، کردستان فاقد کمترین زیرساختهای اقتصادی می باشد، این در حالی است که از نظر منابع زیرزمینی از مناطق ثروتمند منطقه می باشد. ولی مسئولین گرامی این احزاب این ثروت را در حسابهای شخصی خود و فرزندانشان در بانکهای اروپایی پس انداز می کنند، تا جایی که تعدادی از اینها از صفر به ابرسرمایه دار مبدل گشته اند.
این حکوت پوشالی همزاد حکومت پوشالی مهاباد است، که در ان عده ایی رئیس قبیله و تنگ نظر فکری از عدم وجود دولت مرکزی استفاده و در بخش بسیار کوچکی از کردستان اعلام حکومت کردند، غافل از اینکه این عمل نابخردانه اینها چه عواقب زیانباری می تواند در پی داشته باشد، عواقبی کشنده ایی که تا به امروز مانند بختکی بر جامعه کردستان سنگینی می کند.
شورش‌هایی که از چند روز پیش بخش‌های بزرگی از شهرهای باشور کردستان را در برگرفته است. اتفاقی است که در جامعه‌ به علت بی‌عدالتی که روز به روز بیشتر می‌شود، جامعه‌ای که بیکاری و فقر بسیار گسترده است.احساس عدم امنیت اجتماعی، آینده مبهم. صورت گرفته است. مراحل شکل گیری این شورش و به پا خواستن مردم برمی گردد به مشکلات سیاسی و اقتصادی جامعه و به تنگ امدن مردم از مشکلات زندگی خود که حکومت خانواده ها در باشور برای انها ایجاد کرده اند.
بعد از گذشت ۲۵سال از شورش محلی در باشور کردستان هنوز شاهد قتل و جنایت مردم بی فاعی هستیم البته این بار بدست حکومت های بظاهر خودی، حکومتی که مردم برای ان فداکاریها کردند. حکومت پوشالی و رنگین باشور که در واقع حکومت رنگها، سبز و ابی و زرد می باشد مردمی را که به خاطر ازادی و مبارزه بافساد و بی کاری به خیابان امدند به رگبار گلوله بستند. البته این اولین بارنیست که حکومت پوشالی رنگها مردم بی دفاع را به گلوله می بندند. گویا مسئولین حکومت رنگها کاری جز چاکرمنشی برای رژیم ضد بشر اخوندها و ترکیه فاشیست ندارند.
از انجا که این احزاب و گروهها، احزاب و نمایندگان واقعی جامعه نیستند و بنیاد فکری اینها نه براساس نیازهای واقعی جامعه بلکه بر اساس حکومت اقلیتی کوچک بنا نهاده شده است، ادم را یاد این مثل معروف می اندازد که: نیش عقرب نه از روی کین است بلکه اقتضای طبیعتش این است.
تنها راه پایان دادن به این نابرابریها، حکومت خود مردم و زحمتکشان بر سرنوشت و اینده خود می باشد.
و الترناتیو برای وضعیت موجود، وجود یک تشکیلات سوسیالیستی جدی و پیگیر می باشد. الترناتیو فوق فعلا وجود ساختاری ندارد ولی پتانسیل ان موجود است. همچنین لازم است که دیگر کمونیستها همانند گذشته بی تفاوت نبوده و کمک های لازم و به موقع را جهت دخالت و رهبری به این نیرو عملی را کنند.

قاسم رفعت ۱۱٫۱۰٫۲۰۱۵