بارقهءدمکراسی درظلمات دیکتاتوری

 تمدن دین گرا نمیتواند پاسخگوی مسائل امروزباشد .

                                                                                                        آرنولد توین بی

 

بارقهءدمکراسی درظلمات دیکتاتوری

      کشورتونس راکه به درستی مهد بهارعربی نام نهاده اند،با ا نتخابات دمکراتیکی که برگذارکرد نشان داد که شا یسته این نام گذاری هست،انتخاباتی مطابق موازین بین المللی که بارقهءامید را در دل مشتاقان دمکراسی وآزادی زنده کرد ومهرتائید دوباره ای زد بر این حکم که اگرتعقل بر تحجرغالب شود حتا قاره سیاه استبدادزده هم حرفی برای گفتن دارد ودر این خراب آباد هم می توان ستون های دمکراسی را بر خرابه های دیکتاتوری بنا کرد و عرش را به فرش رساند .

     به عوامل متعددی که باعث بازسازی سنتهای دمکراتیک در تونس شده اند میتوان اشاره کرد :

پیشاپیش میراثی را که حبیب بورقیبه قهرمان استقلال تونس و اولین رئیس جمهورتجددخواه قاره آفریقا ازخود برجای گذاشت،قوانین پیشروی بود که آزادی احزاب،حقوق برابری زنان ،سائر حقوق شهروندی وترویج سکولاریسم در جامعه تونس که در قاره آفریقا کم سابقه بود،شامل می شد .

دو دیگرارتباط اجتماعی تنگاتنگ جامعه تونس با کشور فرانسه بعنوان مهد دمکراسی اروپا وهمچنین مراودات فرهنگی این دو جامعه که زبان مشترک فرانسه این پیوند فرهنگی را تسهیل وبرقرار می کند.

   عامل دیگرغرور بالای ملی است که ملت تونس در جریان مقابله با اسلام گرائی به رخ دنیا کشید و نشان داد که در برابر ترورهای کور اسلام گرایان که مجری فتاوی رهبران منحط شان هستند،حتی بقیمت جان های شیفته سرفرود نخواهند آورد،وسرانجام جامعه تونس به تعبیری لباس اسلامیش را درآورد، گرچه هنوز نتوانسته فلانل بپوشد، اما آنقدر هست که عبا وعمامه را آویزان کرده است .

        این مجموعه در کنار عوامل جزئی ترباعث شد که اولا مردم تونس از سرانجام انقلابی که در ایران سرزا رفت عبرت بگیرد وهمچنین از اغتشاشات جوامع لیبی،سوریه وعراق بپرهیزد و فراتر از آن حتی ازمصر که زمانی داعیه رهبری جهان عرب را داشت وتحت تاثیر بهارعربی، برآمد اجتماعی قابل تأملی را تجربه کرد،فاصله بگیرد .

      میراث دمکراتیک جامعه تونس توانست تأثیر بسزائی برعملکرد اسلام گرایان و بطریق اولی رهبران خودجامعه هم بگذارد، رهبرانی که تحت آموزه های مکتب اسلام در موارد مشابه نشان داده اند که جزء ترور وایجاد وحشت،راه دیگری برای حکومت کردن نیاموخته اند ، ایستادگی جامعه تونس تا جائی پیش رفت که رهبر حزب النهضه را وادار کرد که ترورهای کوری را که به شیوه اسلافش در  حکومت آخوند های ایران و مرشدانش دراخوان المسلمین مصردر جریان بود متوقف نماید وآرأ مردم را جانشین ارعاب مردم کند . راشد غنوشی رهبر حزب النهضهءتونس نشان داد که در نتیجه سالها  اقامت در غرب به یک مرزبندی با عقل ستیزی نائل شده و الفبای دمکراسی را آموخته است ، او تحت لوای آموزه هایش دردمکراسی انگلستان دریچه ای هرچند کوچک از خرد گرائی را در برابر خرد ـ گریزی هم پالگی هایش دراخوان مصرگشود ونشان داد که از ضریب هوشی لازم برای آموختن از سرنوشت هم مسلکانش درمصر برخوردار هست ‌. او بعنوان تنها رهبر مذهبی در قدرت دراقیانوس دیکتاتوری قاره سیاه میتواند بخود ببالد که در سالهای اقامت در غرب توشه ای از عقلانیت در کشکولش به عنوان ره آورد سفر به میهن اش برده است .

      رهبران مذهبی تونس با عقب نشینی بهنگام در برابر دمکراسی خواهی مردم تونس و مسیری که این جامعه برای نیل به اهداف دمکراتیک در پیش گرفته میتواند قطب نما والگوی سیاسی بشود برای دیکتاتورهای اسلامی که جوامع مسلمان راتحت رهنمود های اسلام به گروگان گرفته اند و بجای اعمال  وحشت و به نابودی کشاندن جوامع مسلمان از اهرم گفتگو ، مکانیسمی چون آرأ مردم و سرانجام انتخابات آزاد برای پیشبرد اهداف خود بهره گیرند . این همان طریقی است که جوامع غرب از چند صد سال پیش تحت ره یافت های عقلاءوفلاسفه جوامع خود طی می کنند و اختلا فا ت نظری را از میدان سرخ جنگ به صحنه سبزجامعه هدایت کرده اند .

       برای نیل به این هدف ابزارکارآمدی نیازمند است که برجسته ترین آنها آموزش است که نقش انکارناپذیری در این مسیر بازی میکند .

       کشورهای غربی سالهاست که به نقش آموزش در همهء زمینه های اجتماعی واقتصادی واقف اند به همین سبب ارقا م معتنابهی هم در زمینه ءتحقیق و هم درعرصهء آموزش سرمایه گذاری می کنند . بنا به آمار سازمان همکاری اقتصادی و توسعه این کشورها برای هر دانش آموزدر دورهء ابتدائی و راهنمائی مبلغ ۷تا۸هزاردلار هزینه میکنند، این رقم اما در ایران از هفت صد دلار تجاوز نمیکند .

درکشورهای پیشرفته سرمایه گذاری کلان برای آموزش پایه ای باعث شده که تولید نا خالص داخلی به میزان ششصدوهفتاد درصد رشد کند وآموزش سهمی معادل ۷ تا ۸ درصد در تولید ناخالص داخلی بخود اختصاص دهد ولی این سهم در کشورهائی نظیر ایران دوونیم تا سه درصد است .

     این فقدان سرمایه گذاری وسطح نازل آموزش در کشورهای مسلمان عوارض فاجعه باراجتماعی و اقتصادی به دنبال داشته است . از منظراقتصادی شاهد هستیم که در چنین شرائطی ارقام رشد اقتصادی کشورهای جهان سوم و بالطبع کشوری نظیر ایران همواره سیر نزولی طی میکند ومابه أزاء اجتماعی این فاجعه اما خیل عظیم سازمان هائی است که در خاورمیانه و شاخ آفریقا با پیشوند « ال » و پسوند « الله » به بلعیدن نیروهای جوان از یک طرف و ناکارامد کردن نیروهای تولیدی از طرف دیگر  مشغولند ، و بیکاری و سطح نازل آموزش و فقدان آگاهی نسل جوان این جوامع باعث میشود که این نیرو به سهولت طعمهء سازمان های تروریستی و انتحاری شوند .

     در یک مقایسه هم زمان می بینیم که همین جوانان در کشورهای غربی به فعالیتهای مختلف اجتماعی ، هنری ، ورزشی وغیرهُ مشغولند و بر همین سیاق در بازار آزاد در پوشش امنیت اجتماعی شرکت ها و حتی تراست های ریز و درشتی را راه اندازی کرده اند و با پرداخت ارقام نجومی مالیات به دولتهای متبوعشان باعث ازدیاد درآمد ملی و اشتغال در جامعه میشوند .

    دیگراینکه جوانانی که در کشورهای مسلمان با پیش زمینه های دینی برای تحصیل راهی کشورهای غربی میشوند شوربختانه در بازگشت به زاده گاهشان بدون هیچ دگرگونی فکری و تأ ثیر پذیری اجتماعی نه تنها حامل هیچ نوع گرایشات تجدد طلبانه نیستند بلکه اکثریت آنها مجری ومشاور دیکتاتورهای دینی و جذب ارتجاعی ترین تمایلات در جامعه مادر میشوند .

      در خاطرات مهدی بازرگان اولین نخست وزیر حکومت آخوند های ایران می خوانیم که در حول و حوش سال های ملی شدن نفت زمانی که ایشان استاد فیزیک دانشگاه یهران بود ، دکتر مصد ق تصدی وزارت نفت را به او  پیشنهاد می کند ، منتها برای قبو ل این مسُولیت مهم به قرآن رجوع میکند ، و زمانی که به تعبیر خودش « استخاره خوب آمد » وزارت را می پذ یرد . فراموش نشود که بازرگان فارغ التحصیل یکی از معتبرترین دانشگاه های فرانسه در فیزیک بود ، ودر آن سالها که او به اخذ رتبه مهندسی در این رشته نائل شد تعداد افراد صاحب مدرک دراین رشته در سراسر ایران از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رفت .

         پرسش پیش رو اما اینست که فردی که سالهای متمادی با بغرنج ترین مسائل در یکی از پیچیده ترین مباحث علمی یعنی فیزیک در گیر بوده ، چگونه د ر یک تند پیچ که امرچنان خطیری باو پیشنهاد شده از تجزیه و تحلیل مختصات آن یعنی اختیار ومسُولیت این مأموریت ناتوان است و عاجزانه از منبعی که یادگار عصر « شبان رمه ای » بشریت است استمداد می طلبد ، شایان ذکر است که صا حب چنین بینشی در اوائل انقلاب ایران د ر رأس دولتی گمارده شده بود که انتظارمی رفت مطالبات صدر مشروطیت را که بیشتر از صد سال به تعویق افتاده وصول کند .

        زمانی پیر طوس ـ فردوسی ـ توانائی را در گرو دانائی گذاشته بود ، غافل از اینکه حتی فرزندان آکادمیک اما مصلحت گرای او چنان در خلسه و جذ به قدرت ، عنان از کف می دهند که ضمن از دست دادن اذهان نقاد خود ، سرنوشت ملتی را به سکان جهالت سردمداران دینی می سپارند .

       محیط ومحاط  حکومت آخوند های ایران را نخبگانی از این د ست اشغال کرده اند ، از مشاورین  رهبر تا اعضای کابینه ها ، ویکی از ارکان ماند گاری رژیم تا کنون همین مُهره هائی بوده اند که بدون شرمساری از تاریخ و واهمهء محا کمه از جانب فرزندان خود آنها که به هر تقد یراز جهت ارزش های مورد نظر نسبت به فرزندان خود تفاوت دارند ، بله ، تمام دانائی و توانائی خود را در طبق اخلاص برای نظامی گذاشته اند که چندین نسل از ملتی تشنه آزادی را به باد فنا داده است .

      آیا مقوله ای بنام « امتناع تفکر »*بمعنی تفکر دینی که مانع اند یشه است مانع اساسی است که آموزش این افراد طی سالهای متمادی در آکادمی های غربی که مستقل از عنصر متا فیزیک است چنان بی اثر میشود که حتی بعد از بازگشت به وطن شان هم چنان در أغمأ گرایشات وتفکرات دینی غوطه ورند ؟ یا خیر ریشه در ساختار ذهنی و دریافت های دوران کودکی متأثر ازفضا ومحیط  خانواده دارد که این افراد با اینکه همهءعمر سر در مباحث ریاضیات دارند که با علم سرو کار دارد باز مسحور الاهیات میشوند که تنها عقیده بر آن حاکم است .

       دکتر آجو دانی در تحقیقی گسترده به این نکته مهم اشاره می کند که «…….تاریخ جدید ایران از قاجار تا به امروز در بزنگاه حساس تاریخی در گذرگاه های خشونت و افراط و تفریط شکل گرفته و ساخته شده است ، اگر چنین نکته مهمی در طرح وتحقیق تاریخ معاصر ایران نا دیده گرفته شود

کار تحقیق ازتفکر وتعقل بی بهره حوا هد ماند . **» .

      شیخ فضل الله نوری بعنوان یکی از سرسخت ترین مخالفین انقلاب مشروطیت با فتوای آیت الله کاشانی و هم گنانش به چوبه دار سپرده شد و بعید نیست همفکران آیت الله کاشانی همان سرنوشت را برای پیروان شیخ فضل الله که در حکومت آخوندهای ایران حضوری تام وتمام دارند رقم بزنند .  مارکس می گوید تاریخ اگر تکرار شود بار دوم یا بصورت تراژیک است یا کمیک .

      ایران باستان و ادعای دوهزاروپانصد سال تمدن و قدمت تاریخی بجای خود ، امروزه روز اما به نحو غم انگیزی از تاریخ عقب مانده ایم ، حکومت آخوند های ایران نه تنها به معنای ناکامی عقل سلیم ، بلکه به معنای شکست دوهزارو پانصد سال تمدن ایرانی هم هست .

بهروز قبــادی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 *.   ا صطلاحی ازآرامش دوستدار فیلسوف معاصر .

** . مشروطه ایرانی و پیش زمینه نظریه ولایت فقیه . چاپ اول .دکتر ماشا الله آجودانی