رفیق سیامک اسدیان(اسکندر) و مقاله «آیینه سکندر» سازمان فداییان(اکثریت)

در ۳۴مین سالگرد جان سپردن رفیق سیامک اسدیان که در سازمان چریک های فدائی خلق ایران به نام اسکندر شناخته می شد قصد داشتم مطلبی در گرامی داشت خاطره این رفیق عزیز و انقلابی و یار و یاور ستمدیدگان بنویسم که یاد مطلبی افتادم که سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) تحت نام «آینه اسکندر» در رابطه با این رفیق در نشریه کار شماره ۱۳۲ منتشر نموده بود. به همین دلیل هم پیش خود گفتم به جای این که من در مورد یکی از فرماندهان نظامی سازمان یعنی رفیق سیامک اسدیان (اسکندر) چیزی بنویسم بهتر است همین لجن نامه سازمان فداییان(اکثریت) را دوباره یاد آوری کنم تا جوانان ما بهتر متوجه دره عمیقی که بین اسکندرها و دار و دسته حامی خط امام وجود دارد، بشوند. به خصوص که این روزها می بینم که برخی از جوانانی که از حاکمیت جمهوری اسلامی منزجر و متنفرند از روی ناآگاهی همه کمونیست ها را جزو حامیان رژیم جمهوری اسلامی قرار داده و تا جایی پیش می روند که حتی کمونیست ها را مسبب به قدرت رسیدن خمینی و استقرار رژیم جمهوری اسلامی قلمداد می کنند. به همین دلیل هم فکر می کنم تاکید بر ماهیت ضد انقلابی جریان اکثریت و تفاوت اش با کمونیست ها و نیرو های انقلابی به چنین جوانانی کمک می کند که اسیر تبلیغات مغرضانه جمهوری اسلامی نشوند و نیرو های انقلابی را با حامیان جمهوری اسلامی در یک کاسه نریزند.

رفیق سیامک اسدیان(اسکندر) و مقاله «آیینه سکندر» سازمان فداییان(اکثریت)

اگر کسی مقاله ای را که سازمان فداییان(اکثریت) در مورد رفیق اسکندر نوشته اند را بخواند و با آن چه که در سه دهه گذشته این دار و دسته حامی خط امام و رژیم جمهوری اسلامی کرده مقایسه کند به راحتی متوجه می شود که نیرو های انقلابی و از جمله رفیق سیامک اسدیان زمین تا آسمان با مدافعین جمهوری اسلامی متفاوت بوده و با آنها در تعارض بودند. به همین دلیل هم پیشنهاد می کنم جوانان ما حتما این مقاله را بخوانند. مقاله ای که هر بار من آن را می خوانم و مرور می کنم بیشتر از پیش نسبت به نویسنده و در کل جریانی که این خط را دنبال می کرده و این ترهات را در مورد رفیقی مبارز، انقلابی و پایدار به آرمان های کمونیستی و مبارزه طبقاتی، نوشته و نشر و پخش کرده متنفرتر می شوم.

مقاله ای که در آن رفیق گرانقدر و انقلابی مبارز سیامک اسدیان(اسکندر) را با «پست ترین» و «رذل ترین» انسان ها هم تراز دانسته و «نیات او را با ساواکی ها در قالب عمل واحد ضد انقلاب در هم آمیخته» جلوه داده است. با خواندن این مقاله سراسر رذیلانه که توسط جریان اکثریت در مورد رفیق انقلابی و فرمانده نظامی سازمان رفیق سیامک اسدیان درست ۱۶ روز پس از جان سپردن اش نوشته شده است، به خوبی می توان تشخیص داد که چه کسی و یا کسانی «بی آن که خود درک کنند همه زندگی و وجود خود را وقف راهی کرده بودند که کثیف ترین موجودات جهان نیز در همان مسیر رکاب می زدند. که چگونه پست ترین و رذل ترین جنایت کاران، هم امروز نقشه همان اقداماتی را در سر می پرورند که آنان آن زمان در سر پرورانده بودند»(از متن مقاله با اندکی تغییر).

من فکر می کنم گذشت بیش از ۳۶ سال از عمر ننگین رژیم جمهوری اسلامی، فرصت کافی برای درک راه و خط جریانی که این مقاله را در مورد رفیق اسکندر نوشته است، فراهم کرده باشد و با خواندن آن به خوبی می توان، تضادهای فکری انکار ناپذیر اکثریتی ها در رابطه با بینش کمونیستی و چرائی حمایت از جمهوری اسلامی خط امامی را تشخیص داد و با کنار هم قرار دادن آن ها و رفتار و عمل رژیم از ابتدا تا به امروز، به دلائل حمایت این جماعت ضد انقلابی از خمینی به قول خودشان ضد امپریالیست! پی برد؛ و فهمید که این جریان اکثریت بود که با مواضع ضد انقلابی و ضد مردمی اش همه گذشته سازمان فدائی را کنار گذاشت و از آن عبور کرد.

در اینجا صمیمانه نظر جوانانی که تحت تاثیر تبلیغات نادرست و فریب کارانه رایج همه کثافت کاری همه حامیان جمهوری اسلامی و خط امام را به حساب کمونیست ها می گذارند را به این واقعیت جلب می کنم که خود من پیش از این که با خط و مشی سیاسی سازمان چریک های فدایی خلق ایران پس از قیام بهمن ۵۷ آشنا شوم و از تفکرات سیاسی و چرایی انشعابات مختلف اعضای تشکیلات آن سر در بیاورم و متوجه شوم که چه چیزی سبب شد که آن سازمان اصلی و بزرگ خاورمیانه ـ که بر پایه نظرات بنیان گذاران آن، رفقا مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان شکل گرفته بود ـ پس از قیام تکه تکه شود و آن همه ایده ها و تفکرات مختلف از دل آن بیرون آید و در نهایت انشعابات متعددی در آن سازمان رخ دهد، با خود فکر می کردم که خب همه در واقع خواهان رسیدن به برابری و آزادی بوده اند و رسیدن به سوسیالیسم خواست جملگی آن ها بوده است، ولی در راه رسیدن به آن مهم ایده های مختلفی تراوش کرده است و سبب اختلافاتی در آن سازمان شده است و در نتیجه منجر به جدایی آن یاران و رفقای قدیمی شده است که دست در دست هم و در کنار توده های به جان آمده از ظلم و بیداد رژیم مزدور شاه، دست به آن انقلاب بزرگ مردمی و قیام ۲۱ و ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ زدند.
اما امروز سال ها از آن زمان می گذرد و امروز من پس از مطالعات و تحقیقاتی که در مورد اتفاقات پس از قیام ۵۷ انجام داده ام، متوجه چرایی و چگونگی آن رخدادها شده ام و قابل ذکر است که تفکرات من چرخش ۱۸۰ درجه ای با حدسیات و افکار قبل از آگاهی یافتن از عوامل و دلایل آن انشعابات پیدا کرده است.

در این فاصله توانسته ام تا حدی مطالعاتی در باره جنبش های کمونیستی در سراسر دنیا داشته باشم و در واقع با آگاهی از افکار و نظریات بنیان گذاران کمونیسم و تضاد آشکار مواضع و تحلیل ها و راه آنها با مدافعین کاپیتالیسم و تاکیدشان بر ضرورت نابودی سرمایه داری و امپریالیسم دریافته ام که دنیائی بین نیرو های انقلابی مخالف نظام سرمایه داری با مدافعین این نظام تفاوت وجود دارد. کمونیست ها و از جمله چریکهای فدائی در ایران به جامعه ای عاری از طبقات باور داشتند و دارند و برای رسیدن به آن خواهان نابودی نظام سرمایه داری و سلطه امپریالیسم و هر رژیم ستم گری می باشند، اما مدافعین سرمایه داری و سینه چاکان «خط امام» دنبال همان شرایطی هستند که الان همه مردم ما شاهدش هستند و با همه وجود مخالف اش می باشند.

بنابراین نمی توان سازمان فداییان خلق(اکثریت) که خواهان حفظ جمهوری اسلامی بودند را با انقلابیونی که برای نابودی این رژیم سرکوب گر می جنگیدند را در یک صف قرار داد. رفقائی همچون سیامک اسدیان از جمله کمونیست هائی بودند که برای نابودی نظام سرمایه داری می جنگیدند و نویسندگان مقاله «آینه اسکندر» و نشریه ای که این مقاله را منتشر نمود ضد انقلابیونی بودند که رسما از جمهوری اسلامی حمایت می کردند و خواست شان از خمینی این بود که «پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید» و این شعار ضد انقلابی را با وقاحت تمام در نشریه خود تبلیغ می کردند. روشن است که چنین کسانی باید علیه اسکندر باشند و علیه اش مقاله بنویسند.
اما اگر آنها باید چنین کنند همان گونه که کردند و همان گونه که امروز هم می کنند و در تظاهرات های سال ۸۸ در خارج از کشور برای کمونیست ها پلیس صدا می کردند جوانان ما هم باید بدانند که این جماعت هیچ ربطی به کمونیسم و چریکهای فدائی خلق نداشتند. یکی طرفدار نظام نکبت بار سرمایه داری و یکی با همه وجود در راه نابودی این نظام برای رسیدن به سوسیالیسم.

زنده باد یاد و نام رفیق سیامک اسدیان(اسکندر) و رفقای هم رزم اش مسعود بریری و علی رضا صفری که در جریان درگیری مسلحانه با پاسداران جمهوری اسلامی و در نبردی نا برابر در شهر آمل در راه آرمان های والای انسانی و رسیدن به برابری و آزادی و دنیایی عاری از طبقات، جان شیرین شان را در راه طبقه کارگر فدا کردند و در ۱۳ مهر ۱۳۶۰ ایستاده بر خاک افتادند.
راه شان پر ره رو باد!

صمد بهادری طولابی
۱۳ مهر ۱۳۹۴
۵ اکتبر ۲۰۱۵