فضاى جنگى امروز و باز هم سقوط آزاد سوسیالیسم بورژوایى

با حضور جنگنده های روسی بر آسمان سوریه و بمباران های هوایی علیه نیروهای مخالف دولت سوریه، ابعاد این جنگ را گسترش داده است. ادعای هدف گیری های ذره بینی توسط این جنگنده ها همانقدر پوچ و توخالی است که شوهای تلویزیونی دیروز فرماندهان امریکایی در بمباران جامعه عراق و مراکز داعش بودند. آنچه در این گسترش جنگ واقعی است، بلایی است که امروز در سوریه بجان مردم این کشور افتاده است. سوریه امروز باتلاقی است که مردم این کشور را در سطح وسیعی بدنبال دستیابی به حداقل امنیت و فرار از مرگ، به اروپا کوچ داده است و به حق با آغوش باز مردم و بشریت در اروپا، در تقابل کامل با سیاست دولتهای اروپایی، روبرو شد.

در پس این فضای جنگی خانمانسوز، فاکتورهای متعددی بانی اوضاع امروز در منطقه خاورمیانه است. ابهام و سردرگمی قطبهای امپریالیستی در فقدان پاسخ روشن به اوضاع امروز در سطح جهان و انشقاق و رقابت های حاصل از اغتشاش در صف بندی این نیروها در خاورمیانه کاملا مشخص است. بی شک، پایان دوره یکه تازی بلامنازع آمریکا و “نظم نوین جهانی”، سهم خواهی های اروپا و روسیه، ناروشنی استراتژی مورد توافق این کمپ ها در رابطه با مسئله فلسطین، باز شدن فضای رقابت بین بورژوازی کشورهای این منطقه، از جمله فاکتورهایی هستند که در بلبشوی فعلی عمل می کنند. انشقاق هایی که انواع و اقسام نیروهای قومی و مذهبی، دستجات و “پیکارجویان آزادیخواه”، تا حضور مستقیم نیروهای رسمی دولت ترکیه، ایران و عربستان صعودی، همه و همه بازتاب های آن می باشد. کل جناح بندی های موجود امپریالیستی و قطب بندی های شکل گرفته حول آن چه در سطح جهان و چه در منطقه خاورمیانه، در ساختن جهنم ناامن امروز، در سرکوب ازادیخواهی و شکست “بهار عربی”، کاملا با همدیگر متفق القول هستند.

همین اشتراک منافع کل سرمایه، چه جهانی و چه محلی، در قالب کردن یک تصویر سیاه و ترس از خواست و مطالبه اساسی مردم برای تغییر اساسی اوضاع است که توسط جمهوری اسلامی نیز هر لحظه در ایران پمپاژ می شود. در این میان، نیروها، جناحها و احزاب سیاسی سرمایه در ایران نیز سهم خود را، با فراخوان کارگران و مردم در ایران به دنباله روی از این و یا آن جناح سرمایه، به این یا آن دولت و قطب جهانی، “ادا” می کنند.

یکی از معیارهای مشترک بسیاری از این نیروها، در “ضد اسلامی” بودن آنهاست. “ضد اسلامگرایی” اسم رمز نیروهایی است که امروز بوضوح، در جهت اعلام همسویی بخشی از بورژوازی ایران با سیاست های مورد قبول غرب، و مشخصا آمریکاست. بخشی از ناسیونالیست های دو آتشه و پان ایرانیست، به جمهوری اسلامی ایراد دارند که “اسلام گرایی” جمهوری اسلامی است که قدرت و نفوذ منطقه ای را کم بها می دهد، به “عرب ها” زیادی رو می دهد، و به جو “ضد عرب” دامن می زنند. بخشی از طرفداران رشد و صنعتی شدن، “اسلام گرایی” و “ضد آمریکایی” بودن آنرا دلیل عدم درایت و لیاقت کامل جمهوری اسلامی و دخالت در این جنگ ها می دانند که می تواند منافع دراز مدت سرمایه در ایران، و ارتباط با غرب را به مخاطره بیاندازد، و ارشیتکت اصلی، خامنه ای و ولایت فقیه را، عامل و بانی پیشبرد این سیاست می دانند. در این میان، شاید عقب افتاده ترین جماعت از دنیای سیاست امروز، جماعتی است که با مذاکرات و توافقات اخیر بین جمهوری اسلامی و غرب، مشخصا آمریکا، بی افق و خود را تنها می بینند. نمونه های بارز این ها را می توان در جریانات ناسیونالیست کرد دید که روی دخالت و فشار امریکا در تقابل با جمهوری اسلامی، حساب باز کرده بودند و کل استراتژی و تاکتیکشان بود و همچنین بخشی از اپوزوسیون پرو غرب، که آنها نیز در این میان بی افق و ذوب شده اند. “میلیتانت های” این جماعت، احزب ابراهیم علیزاده و حمید تقوایی هستند. حزب تقوایی که دیروز “ارتش آزادیخواه” سوریه را بمثابه نیروی انقلاب جار میزد، و علیزاده که به امید کمک های آمریکا جهت سرنگونی جمهوری اسلامی حساب باز کرده بود، یکبار دیگر علیه “دولت ها و نیروهای اسلامی در منطقه” به آمریکا چراغ سبز نشان داده اند. هدف این “اتحاد عمل” نه بسیج نیرو و سازماندهی برای آزادی و آزادیخواهی، بلکه، اعلام وفاداری به مقابله با همان نیروهایی است که آمریکا در منطقه “مضر” می داند. مضحک تر از همه امضای دوستان سابق و منشعب ما از حزب حکمتیست در این اتحاد عمل است. مضحک به این خاطر که حتی سازمان راه کارگر “ضد امپریالیست” نیز، بدلیل بی مثمایی این گونه اتحاد عمل ها، از امضا آن سرباز زده است و گفته است که این اعلامیه مورد توافق همه از “بی بی” تا “سی سی” است!

اگر سقوط آزاد و بی افقی امروز این جماعت بیانگر بی ربطی شان به طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی در ایران و منطقه است، بی افقی کامل سیاسی و اقتصادی بورژوازی ایران، امری مهم و دریچه واقعی جهت پیشروی کمونیست ها و سازماندهی طبقه کارگر در ایران است.