دور جدید کشمکش های حاد حکومتی بعد از توافق هسته ای

جمهوری اسلامی با گذشت چند ماه بعد از توافق اتمی، قادر به تامین کوچکترین و ابتدائی ترین خواست و مطالبات کارگران، زنان و جوانان نبوده و هیچ برنامه ای برای کمترین بهبود در زندگی مردم در دستور ندارد و نمیتواند داشته باشد. نه تنها پاسخی برای بحران بیکاری و بحران اجتماعی و فرهنگی ندارد، بلکه تعرض خود را به سطح معیشت کارگران و بخش کم درآمد جامعه افزایش داده و طرح ایجاد محدودیت های بیشتر برای زنان و جوانان را در دستور دارد. ترس از اینترنت، تلفن همراه و شبکه های مجازی به کابوسی برای خامنه ای و امامان جمعه تبدیل شده است و روزی نیست در مورد آن صحبت نشود. رژیم اسلامی ایران نه تنها قادر به تغییر مثبت در شرایط زندگی کارگران و مردم کم درآمد نیست، بلکه جهت ترغیب و تشویق سرمایه های داخلی و خارجی برای سرمایه گذاری در عرصه تولید و کسب سود بیشتر نیاز به سرکوب و اختناق بیشتر دارد. ایجاد امنیت شرط ورود سرمایه به ایران است و در نتیجه روند ریاضت اقتصادی و بی توجهی به مطالبات کارگران و مزدبگیران جامعه و سرکوب اعتراضات آنها ادامه خواهد یافت و مطالبات فرهنگی جامعه نیز با کنترل و فشار بیشتر روبرو شده است. گذشته از این رژیم میداند چه پتانسیل عظیم اعتراضی در بطن جامعه ایران نهفته است و هر آن ممکن است با ایجاد یک فرصت مناسب برای پایان دادن به این شرایط وارد میدان شود و به شر جمهوری اسلامی خاتمه دهد. بویژه بعد از توافق هسته ای که بهانه تحریم های اقتصادی، خطر جنگ و مبارزه با “استکبار جهانی” و آمریکا ستیزی نیز بی خاصیت شذه است، جمهوری اسلامی خطر بیشتری را از جانب کارگران، زنان، جوانان و معلمان احساس میکند. قتل مشکوک شاهروخ زمانی و به فاصله چند روز اعلام شفا‌هی حکم ۹ سال زندان برای محمود صالحی و همچنین حکم ۷ سال دیگر زندان برای بهنام ابراهیم زاده و ۳ سال دیگر برای رسول بداقی برای مرعوب کردن و ایجاد وحشت در میان کارگران و معلمان است و نشانه ترس جمهوری اسلامی از بحرکت درآمدن پتانستل عظیم مردم ایران است که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، میباشد.

مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، در این دوره آنچنان وسعت و گسترش یافته است که جامعه را به انبار باروتی تبدیل کرده است که میتواند با جرقه ای به یک انفجار اجتماعی تبدیل شود. کشمکش و رویارویی جناح بندی های حکومتی بر سر قدرت و ثروت بازتاب شرایط نگران کننده ای است که کارگران و کلا مردم ایران در آن قرار دارند و انعکاس ترس جمهوری اسلامی از نارضایتی وسیع کارگران زنان و جوانان است. با توجه به این شرایط هر دو بخش حکومتی بشدت نگران اوضاع هستند. کشمکش های حادی که بین جناح های حکومتی مجددا شروع شده است بر متن شرایط جدید قابل توضیح است.

یک سوی این دعوا که بر متن شرایط جدید شکل گرفته است، سپاه پاسداران، بخشی از مجلس و اصولگرایان حکومتی و امامان جمعه هستند، البته با حمایت ضمنی خامنه ای و سوی دیگر آن روحانی و رفسنجانی و جمعی از ملی اسلامی ها می باشند. تشدید اختلافات در این اوضاع نشاندهنده جان سختی دو راه حل جناح های حکومتی در شرایطی است که بعد از توافق هسته ای بوجود آمده است. قطعا این نیز مثل همیشه جنگی برای بقای رژیم و در عین حال سهم بیشتر از چپاول و دزدی اموال جامعه و استثمار نیروی کار ارزان طبقه کارگر ایران است، اما تفاوت در این است این جنگ در شرایطی صورت میگیرد که اتفاقی رخ داده که جناحی از رژیم دو دهه مانع وقوع آن بود و این بار از روی ناچاری به آن تن داد. این شرایط حکومت اسلامی را بر سر دو راهی قرار داده است که هر دو بقای رژیم اسلامی را با مخاطرات جدی روبرو میکند. اگر حکومت اسلامی در مقابل آمریکا و غرب در منطقه نیز کوتاه بیاید با فشار بیشتر غرب برای انطباق خود در جهت عادی سازی روابط با آمریکا و کاهش فشار فرهنگی و همراه آن کنار گذاشتن غرب ستیزی و شعارهای ضد آمریکائی روبرو میشود، امری که از نظر خامنه ای نسخه مرگ جمهوری اسلامی محسوب میشود. تمام صحبت های او بعد از توافق هسته ای این بوده که این اتفاق نیافتد و یا در صورت سازش منطقه ای، جمهوری اسلامی قدرت مهم منطقه باشد. که در اوضاع فعلی منطقه این ممکن نیست، چرا که تلاش جمهوری اسلامی در راستای تبدیل شدنش به قدرت منطقه ای با بن بست روبرو شده است و از سوی دیگر اگر سازش منطقه ای رخ ندهد جناح روحانی قادر به ادامه حکومت در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود و چه بسا قبل از رسیدن به انتخابات بعدی اندک اعتباری که با این توافق کسب کرده است از دست بدهد و با بی خاصیت شدن حایل روحانی و رفسنجانی تعادل به هم بخورد و شرایط مناسب تری برای حرکت اعتراضی کارگران، زنان، جوانان و معلمان ایجاد شود. و این جمهوری اسلامی را برای عبور از این دوره با مشکلات بیشتری روبرو کرده است و کشمکش درون حکومتی را حادتر نموده است.

این جنگ و کشمکش سابقه ای به قدمت عمر ننگین جمهوری اسلامی دارد. جنگی درون حکومتی است که بنا به ضرورت و شرایط در هر دوره بشکلی بروز کرده و بعضا رژیم را تا لبه پرتگاه کشانده است. امروز نیز آنچه جناح های حکومت را به جان هم انداخته است، قبل از هر چیز انعکاس شرایط بشدت نگران کننده مردم بویژه کارگران ایران و فشار فرهنگی و اجتماعی بر زنان و جوانان و همچنین ناشی از تنفر و اعتراض عمومی است که در بطن جامعه نهفته است. بازتاب این شرایط و ترس از آن در سخنرانی روحانی برای سپاه پاسداران قابل تشخیص است. او خطاب به فرماندهان سپاه میگوید، ؛‏دشمن اصلی ما امروز آمریکا و اسرائیل نیست، بلکه فقر، بیکاری، گرانی، تورم، ریز گردها و نابودی محیط زیست و موقعیتی بد معیشتی مردم ایران است، یعنی شرایطی که جمهوری اسلامی عامل و مسئول اصلی ایجاد آن است. البته روحانی برای درمان مشکلات غیر قابل حل جامعه ایران در حکومت اسلامی و یا حتی کا‌هش فقر و بیکاری و گرانی به سخنرانی در میان سپاه نپرداخته است، بلکه برای اینکه سودمندی خط اعتدال و کوتاه آمدن در مقابل آمریکا و غرب در منطقه را توضیح دهد و زمینه های تسهیل ورود سرمایه های خارجی را بدون مزاحمت های سپاه فراهم نماید و مهم تر از این آماده شدن برای سرکوب دشمن اصلی یعنی کارگران و مردم معترض به فقر، گرانی، بیکاری، نابودی محیط زیست و ریزگردهای که سلامت جامعه را با خطر روبرو کرده است، اقدام به سخنرانی در جمع وسیع فرماندهان سپاه پاسدارن نموده است. دارد خطر اصلی و راه میانی عبور از این خطر را با ادای این کلمات گوشزد میکند.

پایه های این کشمکش را نمیتوان جدا از مو‌قعیت همواره ناسازکار این حکومت و همه جناح هایش با جامعه ایران و به ویژه با طبقه کارگر و نسل جوان و زنان بررسی کرد. منشا اصلی کلیه معضلات این رژیم را اساسا از همین جا باید نتیجه گرفت و نباید گذاشت بازیها و کشمکش های آنها، چه واقعی و چه تاکتیکی بتواند کلیت این نظام را از چنگ جامعه همواره متنفر از این حکومت نجات دهد. حکومت جمهوری اسلامی بی ربط ترین حکومت به کارگران، جوانان، زنان، معلمان و مردمان فاقد سرمایه در جامعه ایران است. کشمکش و دعوای درونی حکومت اسلامی سرمایه نیز به همان اندازه، به مردم بیربط است. کارگران و مردم ایران مدت ها است به ماهیت جمهوری اسلامی ایران پی برده اند و منتظر فرصتی هستند تا این لاشه متعفن را بگور بسپارند.

۲۰۱۵/۰۹/۲۴