مرگ شاهرخ بە پرچمی برای اتحاد و همبستگی کارگری!

مرگ شاهرخ بە پرچمی برای اتحاد و همبستگی کارگری!
شاهرخ زمانی جانش را از دست داد!
خبر کوتاه و درد آور بود، شاهرخ زمانی بر روی تخت زندان در حالی متوجە مرگ او میشوند کە همبندانش در هواخوری شاهرخ را غایب دیدند.
بلافاصلە بە تکاپو افتادە، وقتی بە اطاق برمیگردند، شاهرخ در حالتی دردناک کە سروصورتی خونی و کبودشدە و ورمکردە داشتە دیدی میشود کە بلافاصلە بە پزشکی قانونی منتقل میشود، کە همگی این مرگ را مشکوک ارزیابی میکنند.
شاهرخ فردی سرحال و زبدە ودر عین حال جدا از فشار و شکنجەهای زندان روحیەای رزمندە، قوی و خستگی ناپذیر داشتە و بقول شاهدان عینی و کسانیکە از دور و نزدیک با او آشنا بودەاند، ‌میشە صحبت از ارادە قوی و جدیت او در فعالیتهای کارگری و مبارزاتی داشتەاند.
در زندان و در این مدت بیش از چهار سال حبس او روابطی دوستانە و رفیقانە در محیط هائی کە حظور داشت و بواشتە تن ندادن بە خواستهای مسئولین زندان و بازجویان بە زندانهای مختلفی بردە میشد و مرتب برای فشار بیشتر بر او از زندانی بە زندان دیگر منتقل میکردند تا اورا وادار بە سکوت نمایند، اما زهی خیال باطل، هیچگاه تسلیم نشد و بر مواضع خود و دفاع از خواستهای کارگران پای میفشرد کە بە مزاج حکومتگران و صاحبان سرمایە خوش نیامد.
شاهرخ از اعضای کمیتە پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری و عضو هیئت بازگشائی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان بود کە در این دوران فعالانە از هیچ کوششی برای حقوق کارگری و مبارزە اجحافاتی کە بە کارگران روا میشد دریغ نورزید، پس از دستگیری هم با روابط و مناسباتی کە در زندان برقرار میکرد وبا همبندانش و حتی زندانیان عادی دیگر فضائی صمیمانە و دوستانە با آن لبخند همیشگی اش برقرار کردە بود کە مرگش برای آنها نیز جای بسی دلتنگی و ناراحتی و تاثر شدە.
از خصوصیات برجستە این انسان والا کە همگی از آن یاد میکنند، در دوران حبس او با مرگ مادر فداکارش روبرو شد، ویا مسئلە ازدواج دخترش، با اینگونە مسائل میتوانست آگاهانە کنار بیاید و بە خود بقبولاند، اما در رابطە با کارهای مبارزاتی، اعلامیەها و یا نوشتە هایش یک ذرە کوتاه نمی آمد کە از تلاش برای رساندن بە خارج زندان کوتاهی شود و یا تاخیری رخ دهد.
شاهرخ کارگری جدی و فعال و رزمندە بود کە برای رژیم و سیستم سرمایە قابل تحمل نبود و در عین حال ساکت نمودنش هم کار آسانی بنظر نمیرسید، حکم زندان ١١ سالە و گزراندن بیش از ۴ سال از آن هیچگونە خللی در ارادە شاهرخ وارد نیاوردە بود همیشە باروحیەای بشاش و خندان از همبستگی کارگری، از دفاع از مبارزات معلمان، پرستاران و دانشجویان و زنان صحبت میکرد کە بە سمبلی شناختە شدە در سطح بین المللی تبدیل شدە بود.
در مراسم خاکسپاری این کارگر رزمندە در تبریز همانطور کە گفتە شد مرگ شاهرخ باید بە پرچمی برای اتحاد و یکپارچگی و همبستگی کارگری تبدیل شود.
با سر دادن شعارهای ” شاهرخ معلم ماست، راه شاهرخ راه ماست” ، “زمانی، زمانی، راهت ادامە دارد” باید سرلوحە فعالیتهای کارگری و برای تشکل یابی و مبارزەای پیگیرتر راهی بس دشوار ولی شدنی در انتظار است.
باید شاهرخ زمانی و امید مبارزەای متشکل و پیگیر در میان کارگران برای ایجاد تشکل های کارگران و احقاق حقوق کارگران و رسیدن بە دنیائی عاری از ستم و نابرابری و دنیائی انسانی بە رهبری طبقە کارگر متشکل در حزب طبقاتی اش نوشتەام را بپایان میبرم.
زندە باد آزادی، برابری، حکومت کارگری!
زندە باد سوسیالیسم!
اردشیر نصرالە بیگی
١۶ سپتامبر ٢٠١۵ میلادی