مهاجرین و جامعه طبقاتی

دفاع از حقوق پناهندگان، انسانهایی که به هر دلیلی “ناچار” میشوند خانه و محل زندگی خود را ترک کنند، بنظر من یک وظیفهٔ انسانی ،کمونیستی و در عین حال طبقاتی است. به این معنا که در طول تاریخ بشر همیشه این طبقه زیردست و کارگر بوده که بمب بر سرش فرود آمده و برای نجات جان خود آواره شده اند. طبقه کارگر در کشورهای جنگ زده در سخترین و غیر انسانی ترین وضعیت با جنگ و آوارگی و تجاوز و راسیسم خودی دست و پنجه نرم میکنند و شدیدا در مضیقه و از کمترین امکانات زیستی هم برخوردار نیستند. پناهنده گان و مهاجرانی که خودشان را، با هزاران بدبختی و فروش دار و ندار خود برای تهیه پول قاچاقچی، به اروپا و یا کشورهای دیگر میرسانند از قبل توانائی کوچک مالی داشته اند که بتوانند مرزها را دربنوردند و خود را به جائی نسبتا امنی برسانند.

اما همچنانکه شاهد هستیم متاسفانه بسیاری از این مهاجران از جنگ گریخته، در راه رسیدن به کشوری امن دچار حوادث ناگوار شده و در دریاها غرق شده اند و اعضای خانواده خود را در این راه از دست داده اند. جامعه یا کشوری که دچار جنگ داخلی است و نرم و استانداردهای اجتماعی خود را از دست داده است، جدا از خسارات ناشی از جنگ ، بزرگترین تلفات را بر طبقه کارگر و محروم جامعه تحمیل میکند و کشورهای صادر کننده ادوات جنگی برای نابودی جامعه و تولید مصالح برای دوباره ساختن ان برنامه ریزی و حساب شده پیش میروند. اینکه کشور المان اعلام آمادگی کرده که هشتصد هزار مهاجر را قبول میکند ، این بدین معنا نیست که دولت المان تافته جدا بافته از دیگر دول سرمایه داری است و دلش بحال طبقه کارگر میسوزد. کشور آلمان میلیونها بنز و ادوات جنگی در سال صادر میکند و در همان حال جمعیت این کشور رو به پیری است و امار زاد و ولد هم در پایین ترین سطح ممکن است.

پناه دادن این تعداد از مهاجران که اکثرشان بالای هیجده سال، تحصیل کرده و شاید هم ماهر میباشند بهترین فرصت را برای شکوفائی اقتصادی کشور المان بوجود میاورد که هم نیروی کار ارزانتری را دارا خواهد بود و هم هزینه تحصیلات نسل جوان و تبدیل آنان به یک نیروی ماهر و صنعتی، با درصد بسیار زیادی پایین بیاورد.

همین نیروی کار مهاجری که امروز المان دروازه اش را به اصطلاح به خاطر انسانیت بروی انان باز کرده است ، همان نیروی کاری خواهد بود که در کارخانه هائی که امروز تعدادی از همین کارخانه ها مشغول تولید و فروش همان ادوات جنگی هستند که دولتها، سکتاریستها، و تندروهای اسلامی در عراق ، سوریه، ترکیه و کشورهای دیگر با همین ادوات صادر شده مرتکب جنایات جنگی میشوند و خانه و کاشانه این مهاجران را ویران و میلیونها انسان دیگر را بی سرپناه و سرگردان کرده است، به کار گماشته خواهند شد.

در دنیای تجارت و رقابت سرمایه یعنی یک سود هزار در صدی از کل سرمایه ای که گذاشته میشود. کارگری که عزیزانش را از دست داده است و با هزاران بدبختی خودش را به این حوالی رسانده است، برای هر گونه قرادادی سر خم خواهد کرد. وزیر کار آلمان اخیرا اعلام کرد که جذب مهاجران مشکل نیروی کار ماهر در آلمان را حل خواهد کرد و طبق گزارش چندین آژانس خبری دیگر، صاحبان کارخانه ها در آلمان از دولت این کشور خواسته اند که پروسه پذیرش این مهاجران را آسان تر نمایند تا هر چه زودتر آنها را به کار بگمارند.

برای ما کمونیستها که سیستم وارونه سرمایه داری را بخوبی میشناسیم، از قبل میدانیم که سرمایه و گردش آن، تا زمانیکه منافع سرمایه را زیر سوال نبرد مرز، ملیت، رنگ پوست، نژاد و … نمیشناسد. بنابرین همچنانکه بالاتر اشاره کردم آنچه برای سرمایه داری ارزش بالا دارد گردش سرمایه، تولید، صادرات و گرفتن قراردادهای کلان در قبال بازسازی کشورهای در حال جنگ و خسارات دیده، و در نتیجه سود بیشتر است. این خصلت جامعه سود و سرمایه و رقابت آزاد است.

این طیف از مهاجران هم مانند میلیونها تن از مهاجرانی که در طول سالهای گذشته کوچ کرده اند و به نیروی مولد در جامعه تبدیل و به برده ای با سیستم مدرن تبدیل شده اند نیز به نیروئی قدرتمند و مولد اما بیصدا و پاسیو در خواهند آمد.

این طیف از مهاجران به دلیل کوچ اجباری، از دست دادن بستگان، وداع با مکان تولد خود و قطع ارتباط با دنیای قبل از مهاجرت و مشکلات جدیدی در کشور جدید میزبان از قبیل تفاوتهای فرهنگی، دیدگاههای سیاسی و مذهبی و تلاش و مصرف وقت زیاد برای حفظ تعلقات مذهبی، سنت و آداب و رسوم و موارد مشابه دیگر، نیروی این مهاجر تازه رسیده را به غیر از هشت ساعت کار مفید برای سیستم سرمایه داری، تماما صرف مشکلاتی خواهد کرد که در بالا به نمونه هائی از آن اشاره شد.

کشور میزبان مهاجران، نه از سر انسانیت و رعایت حقوق انسان ، بلکه به خاطر نیاز مبرم آن به نیروی کار ، لشکری خسته از جنگ و خون ریزی را جذب و وارد بازار کار می نماید . مهاجر کارگر نیز به نوبه ی خود و بخاطر رهائی از مرگ حتمی و رسیدن به کشوری امن ، وارد بازار کار میشود و به نیروئی تولید کننده ماهر ولی بی تفاوت و شکرگزار تبدیل میشود. نداشتن آگاهای سیاسی طبقاتی لازم، و در نتیجه عدم شناخت از حقوق مسلم خود بعنوان شهروند “جامعه جدید” از طرفی و عدم تشکل و سازمانیابی آنها را به کبریتی بی خطر تبدیل میکند.

مهاجرانی که بعد از گرفتن اقامت و یافتن کار و آغاز استثمار رسمی شان، بجای تشکر و قدردانی از جنبشهای سکولار و سوسیالیستی و سمپاتی به طبقه کارگر “کشور جدید” از مثلا مرکل و کامرون و اولانده تشکر کرده و آنها را مثل فرشتگان نجات خود میپندارند. در صورتی که طبقه کارگری که با استثمار و نیروی کار خود این امکانات جدید را برای آنها مهیا کرده بکلی فراموش میشود. و اینجاست که همبستگی جهانی طبقه کارگر باید خود را نشان دهد.

در جوامع طبقاتی بطور کل و بطور مشخص در کشوری که آتش کشمکش های مذهبی، ناسیونالیستی در ان شعله ور است، کارگران آگاه و کمونیست تنها نیروی اصلی خواهند بود که میتوانند تغییری، به نفع خود و کل طبقه، ایجاد کنند و با سازماندهی منظم خود و پلاتفرمی کمونیستی کارگری به سرمایه داری نشان دهند که طوری دیگر هم میشود زندگی کرد. طبقه کارگر بدون آگاهی طبقاتی و عدم داشتن حزب کمونیستی خود، که باید خود را در آن سازمان دهند راه درازی نمیتواند برود و در نهایت طعمه آسانی برای جریانات کمونیسم بورژوایی میشود. کمونیسم بورژوایی چه در سطح جهانی و منطقه، که امروز جریانات سیاسی زیادی را شامل میشود، از جمله احزاب ایرانی، بزرگترین ضربه را به طبقه کارگر وارد کرده و میکند.

به باور من بزرگترین مشکل طبقه کارگر، چه در سطح جهانی و منطقه، نبود حزب خود کارگران است. حزبی که در ادبیات کارگری “حزب کمونیست” کارگران نامیده میشود. حزبی که کارگران آگاه و کمونیست در آن دور هم جمع شده، مشورت کرده، سازمان داده و اعتراضات میلیونی کارگران را سازماندهی و رهبری میکنند. حزبی کمونیستی کارگری و شدیدا دخالتگر به آنچه در جامعه میگذرد و تنها منافع طبقه کارگر را مدنظر داشته و راه را برای انقلابی سوسیالیتی فراهم کند. طبقه کارگر دارای سابقه و تاریخ درخشانی از مبارزه و انقلاب است و تغییر جامعه و توقف چرخ سرمایه تنها و تنها بستگی به حرکت انقلابی و قهرآمیز کارگران در مقابل سرمایه داریست.