بُحران و جنگ سرمایه‏داری، عامل و مولّد آواره‏گی و پناهنده‏گی

هر روز فجایع و جنایاتی تازه، تکان‏دهنده و زجرآوری توسط خبرگزاری‏ها، به جهان مخابره می‏شود. مشاهده‏ی تصاویر، بسیار غم‏انگیز و دردناک است. موج انسان‏هایی که در اثر سیاست‏های حاکمان، زندگی‏شان به تباهی کشیده می‏شود، هم‏چنان رو به بالاست. غرق شدن ده‏ها کودکُ، زن و مرد و جوان، در دریاُ، اقیانوس و  هم‏چنین کشف جسد ۷۱ تن در کامیون، در چند وقته‏ی اخیر، بازگفتِ تراژدی‏ست که جهان انسانی با آن رو در رو می‏باشد. از یک‏سو جنگ و مصیبت را به میلیون‏ها انسان دردمند تحمیل نموده‏اندُ، از سوی‏دیگر، مانع‏ی خروج قربانیان نظام‏های امپریالیستی از فضای بمب و بمباران، خشم و خشونت‏اند.

حقیقتاً که درکِ ریشه‏ای این دست موضوعات، کار سخت و دشواری نیست. قصور کار معین است و مربوط به  اوضاعی‏ست که سرمایه‏داران جهانی برای کارگران و زحمت‏کشان ساخته‏اند. آن‏قدر بر دامنه و بر میزانِ ناامنی‏ها و جنگ‏ها افزوده‏اند، که انتخاب آینده‏ی نامعلوم، به یگانه انتخابِ دردمندان و قربانیان نظام‏های ظالم تبدیل گردیده است. فرار میلیونی انسان‏ها از میادین جنگ‏های ارتجاعی و به تبع‏ی آن، تحمل خطرات متعدد، چهره‏ی جهانِ کنونی را تغییر داده است. در حقیقت توضیح و توصیف کامل دردهای بی‏شمار انسان‏های بی‏دفاع ناممکن می‏باشد و به جرأت می‏توان گفت، که جان آدمی در چنین مناسبات و با وجود دولت‏مردان زیاده‏خواه و استثمارگر، بی‏ارزش و بی‏معنا شده است. مرزها برای انتخابِ زندگی چیده شده استُ، ورود به “حریم” حاکمان قلدر، هزینه‏های بس گزافی خواهد داشت. یورش وحشیانه‏ی پلیس سرمایه و به اصطلاح دولت چپ‏گرای یونان، به صدها انسانِ فرار از جهنمُ، آتش و خون، روشن‏گر ماهیت درونی و چهره‏ی کریه دولت‏مردان وابسته به طبقات بالاست.

این‏ها گوشه‏هایی هر چند کوچک از سیمای دنیای در هم پاشیده‏ی کنونی‏ست و به‏طور یقین، دو نگاه و دو برخورد عملیِ متفاوت، نسبت به معضلات اجتماعی و هم‏چنین نسبت به مهاجرین و پناهنده‏گان وجود دارد. اوّل نگاه مردم و دیگری نگاهِ دولت مردان و حکومت مداران، نسبت به این‏دست قضایاست. در نگاه اوّل، خالصی، هم‏دلی، هم‏یاری و پشتی‏بانی مردم از هم‏نوعان خود را می‏توان، بروشنی و در عکس العمل‏های زودهنگام، مشاهده نمود. تظاهرات چند صد هزار نفری مردم اتریش در فردای پس از کشف جسد ۷۱ تن و به‏دنباله‏ی آن، عزیمت به نوارهای مرزی به‏منظور یاری رساندن به کودکان، زنان، مردان و جوانان رانده شده از موطن خودی، و هم‏چنین امضای نزدیک به نیم میلیون نفر در انگلستان و آن‏هم در حمایت از آواره‏گان و جنگ‏زده‏گان طی دو سه روز، گواه‏ی این ادعاست، که تفاوت بس عظیمی، مابین نگاهِ و برخورد پائینی‏ها با بالائی ها، پیرامونِ پدیده‏ی پناهنده‏گی و قربانیان نظام‏های امپریالیستی‏ست. در این میان سهم و حرکت مردم رسا و گویاست و در عوض، سهم و برخورد دولت‏مردان – و آنهم به‏عنوان مسببین حقیقی این دست فجایع -، بسیار آشکار و صریح می باشد. به طور مثال «فیلیپ هاموند» وزیر خارجه برتیانیا می‏گوید: “اگر اروپا قرار باشد میلیون‏ها مهاجر از افریقا را جذب کند، قادر به محافظت از خود و حفظ استاندارد زندگی و زیرساخت‏های اجتماعی خود نخواهد بود”.

وقیحانه است چنین اظهار و نظرات و در قاموس این جانیان، ریاکاری و دغل‏بازی، اندازه و حد و مرزی نه‏دارد.  دولت‏مردان انگلیس به همراه یاران‏شان و آن‏هم در سرتاسر دنیا، سیاست ریاضت‏کشی را به میلیون‏ها انسانِ محروم تحمیل نموده‏اند و استانداردهای زندگی را به پائین‏ترین ممکنه رسانده‏اندُ، میلیون‏ها انسان را از کار، بیکار و هزاران کودک و والدین‏شانرا به مراکز کمک‏های غذائی روانه ساخته‏اند، و در همان‏حال دارند، از حفظ استانداردهای زندگی مردم، و سفت و چفت‏تر نمودن زیرساخت‏های جامعه‏ی خودی سخن به‏میان می‏آورند!! تعرض یکی پس از دیگری و هم‏چنین قطع امکانات و مزایای اجتماعی، یکی پس از دیگری به سیاست روزانه‏ی دولت‏مردان انگلستان تبدیل گشته است و آمارها – و بر خلاف گفته‏های «فیلیپ هاموند» -، حکایت از واقعیات دیگری دارد. حلقه‏ها، تنگ‏تر و زندگی مردم تباه‏تر و دستآوردها، دارد لگدمال و جامعه، درب و داغان‏تر می‏شود. از یک‏طرف و در بیرون از جامعه‏ی خودی، دارند جنگ به‏راه می‏اندازند و از طرف‏دیگر، راه‏های خروج از باتلاق دست‏سازشانرا، به روی زنُ، کودک، پیر و جوان می‏بندند تا مبادا، روز و روزگاری، “استانداردهای” زندگیِ “مردم” و “زیرساخت‏های جامعه”ی‏شان افت نماید!!

دروغ می‏گویند و کار و بارشان، سازنده‏گی و بهبودی زندگی مردمِ خودی نیست. چرا که انسان‏ها در چهارچوبه‏ی فکری علیل‏شان، به‏عنوان کالاهای سودده به‏حساب آمده و فاقد پائین‏ترین ارزش‏های انسانی‏اند و شکی در آن نیست، که صدها مصائب رو در روی مردمِ جامعه‏ی خودی، و همچنین پدیده‏ی مهاجر و پناهده‏گی میلیون‏ها انسان، را باید و می‏بایست به پای سیاست‏های دولت‏مردان بین‏المللی و دیگر دار و دسته‏های مزدورشان نوشت. این جانیان، کار، وقاحت و دریده‏گی را به حدی رسانده‏اند که در مقابل چشمان میلیون‏ها انسان، دارند به بی‏دفاع‏ترین و صدمه‏پذیرترین افراد و آن‏هم در مقابل زنان و کودکان خردسال‏شان، یورش می‏آورند و به ضرب و شتم آن‏ها می‏پردازند، تا مسیر و سیاست سرمایه، در تپه چاله‏های کنونی، از کار نی‏افتد. براستیُ، سئوال این است‏که چرا انسان‏ها حاضر به ترک زندگی و خانه و کاشانه‏ی خود می‏شوند و با علم به تحقیر و توهین، و با رویارویی با مرگ، به دنیا و به آینده‏ای نامعلوم و بی‏افق، پای می‏گذارند؟

در یک کلام، پاسخ به پُرسش بالا، در جنگ‏های امپریالیستی و در سیاست‏های تحمیلی و منفعت‏جویانه‏ی قدرت‏مداران بین‏المللی‏ستُ، در مقابل، پاسخِ انقلابی و کمونیستی به وضعیت کنونی هم، در گرو نابودی و در به زیر کشیدن سلطه‏ی عده‏ای قلیل، از تاج و تخت‏شان می‏باشد. کتمانی در این حقیقت نیست که تا زمانی، سیاست و مناسبات ظالمانانه‏ی امپریالیست‏ها بر جوامع‏ی متفاوت بر کنده نه‏شود، ابعادِ جنگ، آواره‏گی و پناهنده‏گی، و صدها معضل سیاسی – اجتماعی دیگر، وسیع‏تر و گسترده‏تر، و هم‏چنین میلیون‏ها انسانِ دیگر، با فجایع و با جنایات تازه‏تری روبرو خواهند شد. به عبارتی روشن‏تر، قرن بیست‏و‏یکم، قرن توحش وسیع‏تر و قرن جنگُ، خون و خون‏ریزی گسترده‏تر کارگران و زحمت‏کشان و محرومان خواهد بود. سیاست و اعمالی که ما این‏روزها، گوشه‏هایی از آنرا، داریم در مناطق و در قاره‏های متفاوتِ جهان کنونی به‏عینه مشاهده می‏کنیم. طبعاً چنین وضعیتی، خواست میلیون‏ها انسان و توده‏های دردمند نیست؛ این انتخابِ سازنده‏گان اصلی جوامع‏ی بشری نیستُ بلکه خواست و سیاست سرمایه‏داران بین‏المللی‏ست. بنابراین برگرداندن صفحه‏ی این بخش از تاریخِ زنده‏گی فلاکت‏بار میلیون‏ها انسان رنج‏دیده، در گشودن صفحه‏ای تازه می‏باشد؛ صفحه‏ای که سخن از آرامش و صلح، و صفحه‏ای که متضمن آزادی و امنیت انسان‏ها در جوامع‏ی خودی، و هم‏چنین، صفحه‏ای که در آن سخن از ختم پرونده‏ی بانیان و مسببین اوضاع کنونی می‏کند.

سپتامبر ۲۰۱۵

شهریور ۱۳۹۴

برگرفته از پیام سیاهکل شمارۀ ۲۹ – سازمان نوزده بهمن