مُعَمَم های بی عبا و عمامه

مُعَمَم های بی  عبا و عمامه

وقتی امیر مصدق کاتوزیان در رادیو فردا در برنامه “برده‌ داری جدید، بردگی جنسی و واکنش روحانیان مسلمان” در مصاحبه با محسن کدیور، حسن هاشمیان و عبدالکریم لاهیجی از یک یک آنها سؤال میکند: “گروه معروف به خلافت اسلامی یا داعش معتقد است چون به استناد ایات قران می شود در جنگ برده گرفت و با زنان برده به زور امیزش جنسی کرد، این گونه اعمال که با زنان خارجی یا ایزدی می شود در اسلام ترغیب شده و حلال است”، هر یک به نحوی حیله گرانه و برای حفظ بیضه اسلام ادعای داعش و گروه های تروریستی اسلامی را رد می کنند. 

کدیور که زیرک تر از آنست که مشروع بودن اسیر کردن زنان در جنگ ، تجاور و فروش آنان بعنوان برده در صدر اسلام را که به صراحت در آیه ۲۴ سوره النسا (و نکاح زنان محصنه (شوهردار) نیز بر شما حرام شد مگر آن زنان که در جنگ های کفار به حکم خدا متصرف و مالک شده اید…) به آن اذعان شده است، رد نماید، با این استدلال شیادانه که اینها “مسائلی است که در زمان پیامبر اتفاق افتاده و احکامی (است) که توسط خدا در آن ظرف زمانی به ایشان ابلاغ شده و تعمیم ان توسط گروه‌های تروریستی در زمان ما نوعی نفهمیدن آیات قرآن کریم است” سعی دارد نفهمی خود را بحساب نفهمی گروه های تروریستی گذارده و به این ترتیب  خود را از مخمصه ای که این گروه ها، با جنایات باورنکردنی خود، برای مسلمانان بوجود آورده اند، نجات دهد. او حتی مخالفین خود را به جرم “در نظر نگرفتن زمان” متهم به “زمان پریشی” می نماید. او با شیادی از وجود “آیات متعددی” در قران صحبت می کند که “خلاف” ادعای گروه های تروریستی را ثابت می نمایند. آیاتی که وجود خارجی ندارند و برای همین او آدرس حتی یکی از آنها را هم بما نمی دهد.

هاشمیان مصاحبه شونده دیگری که  ظاهرا و آنطور که معرفی می شود “تحلیل ‌گر رویدادهای جهان عرب” ولی در واقع،  حقه باز دیگری از نوع کدیور است،  با استناد مسخره به اینکه بنا به سوره آل عمران، آیه ۶۴ (که گویا “هیچ کس حق ندارد کس دیگر را (شریک خدا) و ارباب خود قرار دهد) اظهارات بی پایه کدیور را مورد تایید قرار داده و او نیز نتیجه می گیرد که “این گروه تروریستی هیچ ارتباطی با اسلام ندارد”.

و اما رقت بارترین بخش مصاحبه اظهارات عبدالکریم لاهیجی، آیت الله مکلائی است که در این مصاحبه ظاهرا بعنوان مدافع حقوق بشر، ولی در عمل نقش دافع حقوق بشر را ایفا می نماید. او نیز پس از پرگویی های فراوان که ربطی به مسئله مورد بحث ندارند، پس از این پا و آن پا کردن های بسیار، برای فرار از مسئله اصلی ، سرانجام طاقت نیاورده، حرف دلش را میزند. این مقام باصطلاح حقوق بشری، پس از آنکه بطور ساده لوحانه ای جنگ های مذهبی و سیاسی را با جنگ های آزادی خواهانه در یک ردیف قرار داده، و باین ترتیب و با اعتراف به این که توجیهاتی که هر یک از اقدام کنندگان به این جنگ ها برای خود دارند برای او در درجه اول اهمیت نبوده و “جنبه ثانوی” دارند، نه تنها بیگانگی خود با انگیزه های آزادیخواهانه مبارزات مردم و در نتیجه حقوق بشر را به نمایش می گذارد، بلکه با اذعان به اینکه “الان باید برویم به دنبال یک تفسیر نوین از دین و از جمله دین اسلام به صورتی که آقای کدیور اشاره کردند، یعنی اینکه این احکام احکامی بوده ناظر بر زمان و مکان مشخص و معینی” نشان می دهد که در تلاش مزورانه برای حفظ دین، با دو معمم بی عمامه دیگر فرق چندانی ندارد.

یی شک وجود “روشنفکران” دینی، امثال کدیور،  و منسوخ دانستن بعضی آیه های قران از جانب آنان، بهر دلیل درست یا غلطی ، خود حاصل پیشرفت مبارزه با دین و عقب نشینی آن در برابر عصیان حقیقت است. باید هوشیار بود و این عقب نشینی را دال بر روشن گرائی صادقانه، و تلاش بی پیرایه از جانب آنان در پیروی از حقیقت ندانست. بالعکس، نوع استدلالات و توجیهاتشان نشان می دهد که اینها مزورائی  بیش نیستند که عقب نشینی شان در  برابر حقیقت و اندیشه علمی یک عقب نشینی تاکتیکی برای حفظ و پاسداری از تاریک اندیشی و  سنگربندی در موقعیتی قابل قبول تر برای دفاع از دین است.

و اما در پایان چند سؤال از آقای کدیور:

  • آقای کدیور محدود و مشروط بودن آگاهی به زمان ویژه انسان است. قرار بر این بود که خدای شما و آگاهی اش بری از این محدودیت ها و مطلق باشد. چطور شد که آیات وی نیز مانند اندیشه های انسانی مشروط به زمان و قابل نسخ شدند؟
  • حالا که از نظر شما بعضی از آیات منسوخ اند، چرا این آیات منسوخ را از قران بیرون نمی ریزید و چاپ جدیدی از آن بدست دهید؟ آیا ترستان از این نیست که ممکن است چیزی از قران برای چاپ بجا نماند؟
  • شما می گویید: “رابطه جنسی در آنزمان به دو طریق ممکن بوده. یکی از طریق ازدواج و یکی از طریق تملک یعنی رقیت”. با توجه به اینکه تملک زن از طریق خرید (و هر زنی غیر از آنکه ذکر شد حلال است که به مال خود بطریق زناشوئی بگیرید- النساء، آیه ۲۴)، و اسیر کردن (نکاح زنان محصنه –شوهردار- نیز بر شما حرام شد مگر آن زنان که – در جنگ های کفار- متصرف و مالک شده اید- النساء، آیه ۲۴) در زمان عروج اسلام در عربستان رایج بوده، جواب دهید چه نیازی به فرستادن رسول برای تایید امور رایجه، آنهم امور رایج زشت و غیرانسانی بوده ؟

بعلاوه، با توجه به اینکه در آنزمان شکل دیگری از رابطه جنسی (نکاح الصدیقه) نیز در عربستان وجود داشته که نه پولی و نه زوری، بلکه داوطلبانه و مبتنی بر عشق متقابل، یعنی نسبت به دو شکل دیگر کاملا انسانی بوده، چرا نباید این شکل انسانی رابطه جنسی  مورد تایید خدا و رسولش قرانر گیرد. جز اینکه خدا و رسول شما مظهر همه امور زشت و ضد انسانی بوده است؟

 سیامک ستوده

۳۰ آگوست ۲۰۱۵