اسلام دین رحمت است، ما کسی را نمی کشیم!

اسلام دین رحمت است، ما کسی را نمی کشیم!
بخوانید لطفاُ امروز شنبه ۲۲ آگوست ۲۰۱۵ مرکز شهر فرانکفورت بار دیگر شاهد اعتراض و آکسیونی پر بار علیه سلفیستها و تروریستهای اسلامی بود. انسانهایی، امروز آمدند، سینه سپر کردند و آزادی و آزاد اندیشی و زندگانی را فریاد زدند.
به چند نکته باید اشاره کرد : انواع گرایشات در این مرکز در مقابل هم قرار می گیرند. اینجا محل ظهور گرایشات مختلف است. هر کس سعی دارد بشیوه ای اهداف و افکارش را باز گو نماید. به دلیل جوِ موجود و دمای حرارت بالا هر کس پس از دمی سخن گفتن شخصیت خود را به نمایش میگذارد. بنظر من اینجا نمایشگاهیست که واژه ها بازیگر اصلی صحنه آن هستند. اینجا مکانی است که پرده هر نوع دروغ و ریا را کنار میزند و شخصیت انسانها را برای همه علنی می نماید. کسی نمی تواند مدعی آزاداندیشی انسانها باشد اما اینجا در مقابل لمپنیزم اسلامی سکوت کند. کسی نمی تواند از جریانات تروریستی اسلامیها مانند القاعده، طالبان، بوکوحرام، الشباب، حکومت ضد بشری اسلامی ایران دفاع کند امّا اینجا ساکت بماند. اینجا میدان عمل است. همچنانکه گفتم هر جبهه ای می خواهد بشیوه ای سخن خود را به گوش مردمی که جمع شده اند برساند. اما عده ای آرام، با دلائل و فاکت، توضیح حرکتهای غیر انسانی جریانات مخالف را آشکارا و بدون پرده بیان می دارند. عده ای دیگر با شلوغ کردن، تهدید، و بکار بردن واژه هایی که انسان عادی آنها را بکار نمی برد. اسلامیها می خواهند فضا را آلوده کنند تا کسی آکسیون را نفهمد. تا کسی ندانند آکسیون، اساسا در رابطه با چه مسائل مهمی در جامعه بشری فراخوان داده شده است. بعضی از هفته ها اسلامیها سازماندهی می کنند نیروی زیادی را بسیج می کنند مبلغ و مروجینی را بمیدان می آورند. بعضی هفته ها کسی میدان دار نیست فقط شلوغ می کنند و فضا را آلوده می نمایند. کلا این فضا، فضائیست گهی آرام و گهی داغِ داغِ روزشنبه های مرکز شهر فرانکفورت است.
و اما ویژگیهای امروز!
امروزبا هفته های گذشته بسیار فرق داشت. پلیس چندین برابر هفته های قبل بود. جمعیت هم همینطور وامروز مسلمین بجز یک نفر به کسی توهین یا کسی را تهدید نکردند. گر چه هر هفته رجوع به آیه های قرآن و تفسیر آن اصل ماجراست، گرچه هر هفته در یک زمان و مکان مشخص صدها نفردر مقابل هم قرار می گیرند و از دو دنیای متفاوت سخن می رانند. عده ای از کشتار وخون ریزی و حذف فیزیکی مخالفین، عده ای دیگر از انسان، موجودیت انسان، آزادی انسان با هر تفکر و ایده و رنگ و زبانی دفاع می کنند، اما امروز فرق داشت.
امروز مسلمین برای ارشاد جوانان، نیمچه آخوندی را آورده بودند تا آنها را به راه راست هدایت نماید. زمانی که آکسیون شروع شد او فقط به پلاکارتها نگاه می کرد و عکسهایی از آنها می گرفت. تا خیل مسلمین جمع شدند. بعد جلوی پلاکارتی که در دست یکی از خانمها قرار داشت ایستاد و با آیه ای از قرآن شروع کرد. اسلام دین رحمت است، دین عطوفت، وبرادری است. شماها بیخود وقت خود را اینجا هدر می دهید. ما کسی را نمی کشیم. نباید کسی از اسلام بترسد و…… خیل مسلمین در آرامش به حرف ایشان گوش می دادند. منهم گفتم مردم، جناب آیت الله راست می گوید. مسلمین زمانی که در قدرت نیستند. زمانی که ضعیف هستند دقیقا مثل ایشان صحبت می کنند، اما زمانی که قدرت گرفتند مخالفین را به خون می کشند، به انسانها، مثل داعش، بوکوحرام، طالبان و حکومت اسلامی ایران بر خورد می نمایند.
در میان جمعیت جوانی ایرانی با قدی برافراشته و با مشتهای گره کرده فریاد کشید دروغ است. دروغ است. جوانان کجائید؟ در کجا زندگی می کنید. این آخوند علنا دارد دروغ می گوید. او یا قرآن را نخوانده است. یا از اسلام و شریعت هیچی بلد نیست. یا در میان اینهمه مردم دارد دروغ می گوید. اسم چند آیه از قرآن را آورد که در مورد کشتار مخالفین و دست و پا بریدن آنها می باشد و گفت آیا این آیه ها در قرآن تان هست یا نیست؟ چه جوابی برای این قتل و خونریزی دارید؟ آیا جوابی دارید؟ یا نمی خواهید جواب بدهید چون، در انتظار هفتاد و دو حوری آن دنیا هستید؟ آیا می توانید این تضاد بین زن و مرد در آن دنیا را توضیحی بدهید؟ آیا خواهر و مادر من در آن دنیای که برای خودتان ساخته اید باید کنیز شما باشند؟ سکوتی کوتاه مدت، بر فضای جمعیت حاکم شد. هر یک از مسلمین انتظار می کشیدند که او چه جوابی می دهد. چشمها به او دوخته بود. اوپس از مدتی فهمید از چه راهی باید وارد شود. آیه های قرآن را رها کرد وانگشت روی نقطه ضعف مردان گذاشت و گفت، الحمدولیلا هر مرد مسلمانی در آن دنیا هفتاد و دو حوری انتظارش را می کشند. مسلمین فریاد کشیدند. بیش از ۳۰۰تا ۴۰۰ مرد که اکثرا جوان بودند برایش کف زدند و آلله و اکبر گفتند. در این اثنا جوانی سودانی در میان جمعیت فریاد کشید شماها چه می گویید، آیا دیوانه شده اید، مگر ا ینجا مکه است. بروید در مسجد هایتان آلله و اکبر بگوئید. بلافاصله او مورد حمله حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر از مسلمین قرار گرفت، بارها بهش گفتند کافر، کافر، شیطان. اما پلیس بموقع دخالت کرد. جلو مسلمین را گرفتند و در میان جمعیت پخش شدند. در همین موقع چندین زن و مرد جوان آمدند و پلاکارتها را در دست گرفتند. مردی میانسال اهل ترکیه با کراوتی قرمز، با صدای بلند اعلام کرد این پلاکارت را بمن بدهید اینجا جای من و همفکران من است. این بیسوادها اینجا چه می خواهند. چند نفر اطلاعیه ها را در میان جمعیت ورهگذران پخش می کردند. خانم ریناته، که آگاهانه سکوت کرده بود تا آخوند جوان که بعدا خود را نه امام و نه آخوند دانست، سخنانش را به اتمام برساند، قرآن را دست گرفت و جمعیت را فراخواند تا به آیه هایی در باره زن ستیزی، و در باره کشتار مخالفین توجه نمایند. بحث، جنبه های دیگری بخود گرفت. از روئیاهای آسمانی به زمین برگشت. بشری شد. دقیقتر شد. ریزترشد. کسی سخنرانی نمی کرد تا بقیه گوش کنند. در گروپه های ۱۰٫۲۰٫ ۵۰ نفره روی نکته های ریز قوانین شریعه یا قوانین اسلامی بحث می شد. صدها سوال در میان جمع رد و بدل می شد. فضای آخر بسیار آرام بود. این آکسیون یک ربع به ۵ بعداز ظهر تا هفت وربع ادامه داشت.
جای همه شما فعالین جبهه انسانیت خالی بود. زنده باد انسانیت، زنده باد همبستگی.
محمدامین کمانگر.