آن سوی پرچین / شادی سابُجی

آن سوی پرچین

شاعر: شادی سابُجی

انگار آن سوی پرچین
خورشیدی نیست
ماهی نیست
نوری نیست
روزی نیست
روزنه ایی نیست
حوضی نیست
آبی نیست
و ماهی نیست
انگار این سوی پرچینِ
زنی پوچ تر از پوچی
توی عریانی آفتاب
دراز کشیده نور فشانی می کند خورشید را
انگار آن سوی پرچین
تنها، تن های تفتیده تاب می آورد تب های طولانی را تا طلوع
منتظر به طلوع ام
منتظر به طلوع ام
تا ببینم چند تن
از طاعون سرزنشِ شهر
از بیماری بیزاری
از گل های کینه شکفته
جان به در می برد
انگار از این سوی پرچین به آن سوی پرچین
کودکی می برد توت و ریحانی…

۲۹ مرداد ۱۳۹۴- معادل ۲۰ اوت ۲۰۱۵
فرانسه