مصدق ؛ <<قهرمان ملی>> یا سمبل توهم چپ بورژوایی

طیف پهناوری از جریان‌های سیاسی راست تا چپ و از اپوزیسیون تا درون رژیمی نامی را به مثابه سمبل ضد امپریالیسم ، <<مترقی>> و <<قهرمان ملی>> فریاد می زنند: مصدق! فردی که در دوران مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ، از سوی حزب توده و روشن فکران شرق زده و ناسیونالیست ، <<نماینده بورژوازی ملی>> خوانده شد.(۱) از آن روزها تا به امروز جریان های گوناگون سیاسی به این صف اضافه شده و طیف گسترده اما نامتجانس را حول محور مصدق تشکیل دادند. تنوع این نیروها و دشمنی های گاه خونین آنان در نوع خود جالب است اما همگی با اسم رمز مصدق یک وجه مشترک اجتماعی و طبقاتی دارند. جریان های چپ این ائتلاف نادم از عدم حمایت از <<بورژوازی ملی>> و <<نماینده اش>> مصدق(۲) ، چند دهه بعد راست مذهبی و سنتی را نماینده سرمایه داری داخلی تشخیص داده و مدهوش از نوستالوژی قهرمان ملی برای به محاق رفتن منافع طبقه کارگر ، با بورژوازی و نیروهای ارتجاعی اش هم پیمان می شود و امروز نیز تحت شعار مقاومت هسته ای مردم ایران نگران مذاکرات ایران و غرب است.

اما این واقعیت ساده است که مصدق هیچ گاه به دنبال تغییر بنیادین در وضع موجود نبود. بل که در عرصه سیاست خواهان محدود شدن اختیارات و قدرت دربار در چهارچوب قانون اساسی مشروطه بود و در زمینه اقتصاد نیز در جستجوی راهی برای سهم بری بیشتر از انباشت سرمایه برای بورژوازی بومی ، به دور از تهدیدهای جنبش های اجتماعی می گشت. وی هرگونه تلاطم در جامعه و اعتراض از سوی طبقه کارگر را تهدید کمونیسم می دانست و استعمارگران را از قدرت گیری کمونیسم می ترساند و از این راه سعی می کرد تا از پشتیبانی آمریکا در مقابل زیاده خواهی بریتانیا برخوردار شود.(۳)

جنبشی که برای ملی کردن صنعت نفت به راه افتاد زمانی می توانست تغییرات اساسی در جامعه ایجاد کند که از سوی رهبران آن به عنوان بخشی از مطالبات رادیکال طبقه کارگر و با استراتژی مشخص مطرح شده و پیش برده می شد. امری که نه مصدق و اطرافیانش و نه حزب توده- به عنوان جریان مدعی چپ – نه تنها به ضرورت آن معتقد نبودند بل‌که آگاهانه مسیر اعتراضات راتغییر دادند و درآخر برای حفظ وضع موجود و نظام استثمار به دخالت امپریالیسم تن دادند.

حزب توده در جای گاه یکی از جریانات تاثیر گذار در جنبش ملی نفت ، در مقابل مصدق از نظر تئوریک و عملی یک پارچه نبود. جناحی از مرکزیت حزب ، مصدق را هم چنان نماینده سرمایه داری وابسته می دانست و معتقد بود که باید در قبال مصدق و جبهه ملی سیاست <<انتقاد واتحاد>> را پیش گرفت. اما جناح دیگری در حزب به دنبال ائتلافی هر چند <<ضمنی>> بود. به نظر آن ها حزب توده می بایست در کنار جبهه ملی باشد چرا که نماینده بورژوازی ملی ودر حال جنگ با امپریالیسم بریتانیا بود و از این جهت نیز مترقی محسوب می شد که که عقیده داشت تخاصم مصدق با انگلیس به <<انقلاب دموکراتیک ملی>> خواهد انجامید.(۵)لازم به ذکر است که جناحی هم که در سیاست حمایت از مصدق تردید داشت، از اساس به قدرت گیری از سوی طبقه کارگر باور نداشت و از همین رو هیچ گاه خود را حزب طبقه کارگر و کمونیست معرفی نکرد و بستر مادی برای تشکیل حزب کمونیستی را آماده نمی دانست و بر این تحلیل پافشاری داشت که <<انقلاب زودرس>> خطر قدرت یابی فاشیسم را بیشتر می کند.(۶)تمامی این تحلیل ها از سوی حزب توده در حالی بیان می شد که کارگران ایران از سال ها قبل هسته های کارگری را در کارخانه ها ایجاد کرده بودند و ضرورت مادی مبارزه طبقاتی را دریافته بودند. به طور مثال به مناسبت روزجهانی کارگر در سال۱۳۱۰،کارگران کارخانه وطن اصفهان نخستین اعتصاب سازمان یافته را تدارک دیدند که نتیجه اصلی آن لغو مقاطعه کاری و کاهش کار روزانه از ۱۱ ساعت به ۹ ساعت بود.(۷) اما حزب توده به دلیل ساز و کار غیر کارگری و بورژوایی و تحلیل غیرکمونیستی از جنبش ملی صنعت نفت ، راه را برای بورژوازی و امپریالیسم باز گذاشت و پس از کودتا و سرکوب اعتراضات و تظاهرات خیابانی توسط نیروهای مرتجع ، با صراحت اعتراف می کند که عدم پشتیبانی از مصدق و درک نکردن <<جنبه ضد امپریالیستی بورژوازی ملی>>اشتباه فاحشی را مرتکب شده است و ابراز پشیمانی می کند که ای کاش از مصدق که <<بدون تردید نماینده منافع بورژوازی ملی>>بود حمایت کرده و دچار به اصطلاح تندروی نمی شد!(۸)

در واقع حزب توده ودیگر چپ ها یی که سرمایه داری ملی را دارای هویتی ضد امپریالیستی و دمکراتیک می دانند ، در تحلیل اقتصادی و اجتماعی ، ضرورت مبارزه طبقاتی و سازوکار مربوط به آن را از دریچه منافع کارگران نمی بیند و در نقش مشاوران متخصص اقتصادی نظام سرمایه داری به دنبال راهی برای به راه افتادن چرخ های تولید ، <<صنعتی شدن>>، <<راه رشد غیر سرمایه داری>> و غیره ، در چهارچوب مناسبات موجود هستند. چپ بورژوایی ایران از کودتای ۲۸ مرداد تا کنون در حال جعل این واقعیت تاریخی است که طبقه کارگر و سوسیالیست هایش نمی توانندمستقل از جناح های سرمایه داری مبارزه کنند. همیشه به بهانه ای که هنوز بستر عینی دگرگونی آماده نیست ، بخشی از بورژوازی را به عنوان جناح پیش رو در درون نظام سرمایه داری جا می زند و تا جایی به این توهم دامن می زند که مفاهیم اصلی مارکسیستی را به موضوعاتی واهی و بی ربط به نوع زیست طبقه کارگر ، مانند <<راه رشد غیر سرمایه داری>> تقلیل می دهد. مادامی که طبقه کارگر را به مثابه طبقه ای که دارای ویژگی های عینی اقتصادی و اجتماعی است که می تواند جامعه را دست خوش تغییرات بنیادین کند نادیده بگیریم ؛ فراموش خواهیم کرد که برای نقد و افشای چه نظامی به میدان آمده ایم و در عمل نیز کارگران را از داشتن هرگونه تشکل مستقل باز می داریم به امید این که روزی صنعت ملی شکل بگیرد!

جریان های گوناگون چپ خرده بورژوایی گمان می کنند که رقابت میان اقشار نظام سرمایه داری می تواند به دمکراسی و حکومتی به دور از دیکتاتوری ختم شود. حتا مصدق نیز که حزب توده و دیگر ناسیونالیست های شرق زده به عنوان سمبل ضد امپریالیسم از او یاد می کنند ؛فقط تا جایی ژست ضد امپریالیستی خود را نگه می دارد که کلیت نظام سرمایه داری از جانب طبقه کارگر و دیگر محرومان تهدید نمی شود و در آخر نیز به امید سهم بری بیشتر از حاصل انباشت کارگران برای تولید کنندگان بومی ، به استعمار نوین آمریکا رضایت می دهد.

تحلیل مکانیکی از شرایط روزمره طبقات متخاصم و انتخاب روش های مبازاتی غیر کارگری وجه اشتراک چپ بورژوایی ایران است. طیفی گسترده اما متشکل حول محور بورژوازی ملی ، از آینده ای مستقل از بورژوازی هراس دارند و شانه به شانه ناسیونالیسم و رفرمیسم حرکت می کنند. از دیکتاتوری پرولتاریا به مثابه حکومت غیر انسانی سخن می گویند و در آخر نیز آشتی طبقاتی را تحت حاکمیت ملی جای گزین سوسیالیسم می کنند.

پا نوشت ها:

(۱)ایران بین دو انقلاب،آبراهامیان،ص۳۹۵

(۲)همان

(۳)ایران بین دو انقلاب،آبراهامیان،ص۳۹۶:<<مصدق هم می دانست ائتلاف با حزب توده،رنجش و مخالفت آمریکا را در پی خواهد داشت…اگر او مخالفت آمریکا را بر می انگیخت ،کمک های اقتصادی ، سیاسی و مهم تر از همه دیپلماتیک را از دست می داد. اگر این کمک ها را از دست می داد، در مبارزه علیه انگلیس با مشکلات مالی فزاینده ، بی ثباتی نظامی روزافزون و انزوای دیپلماتیک بیشتری روبه رو می شد.>>

(۴)همان،ص۳۹۵

(۵)ایرج اسکندری،کنگره اول حزب توده،۱۳/۶/۱۳۲۳:<<هدف اصلی حزب توده بسیج کارگران ،دهقانان،روشن فکران مترقی،بازرگانان و صنعت گران ایران است.>>

(۶)ایران بین دو انقلاب،آبراهامیان،ص۳۴۶تا۳۵۱

ایرج اسکندری،دنیا،شهریور۱۳۵۱:<<هدف اصلی این برنامه متحد ساختن شهروندان در برابر فاشیسم داخلی با برخورداری از پشتیبانی دارودسته رضاشاه و فاشیسم بین المللی به رهبری هیتلر وموسیلینی بود.>>

(۷)جستارهایی ازتاریخ اجتماعی مردم ایران،ویلهم فلور،جلد۶،ص۷۸

(۸)حزب توده،دوباره۲۸مرداد،بی تا۱۳۴۱،ص۱تا۶۴

کامبخش،نظری به جنبش های کارگری و کمونیستی در ایران،جلد۲،۱۹۷۵

.