پاسخى کوتاه به رفیق محمود قزوینى در مورد گارد آزادى

صالح سردارى

اخیرا بعد از فعالیت و بحث ها، در مورد گارد آزادی یکبار دیگر موافقین و مخالفین به اظهار نظر در این مورد پرداخته اند.

من اینجا جواب کسانی را نمیدهم  که دهها صفحه سیاه میکنند و هیچ مسئولیتی هم در قبال حرف هایشان ندارند چرا که بحث های ایشان منشا هیچ اثری چه خوب و چه بد، در مورد گارد آزادی نیست.

اما اخیرا رفیق محمود قزوینی در مصاحبه با رفیق رضا کمانگر در ادامه نظراتش در مورد گارد آزادی نکاتی را دوباره تکرار کرده و بطور ضمنی به نقل قول هایی از نوشته من هم اشاره کرده که لازم دانستم  کوتاه به آنها جواب بدهم.

.

رفیق محمود همچنانکه در این مصاحبه اظهار داشته انگار که حزب ما برای سازمان دادن کارگر و دانشجو فقط متشکل شدن در سازمان گارد آزادی را پیشنهاد کرده است. این واقعی نیست بشهادت همه اسناد حزبی ما  ، کمیته های کمونیستی شورا و تشکل های اجتماعی و مدنی و شورا و مجامع عمومی و … را  دفاع کرده و برای درست کردن آنها تلاش کرده و می کنیم و (چرا محمود این مساله ساده را فراموش کرده است مگر فرموش کرده که خودش از فعالین و مسئولین این عرصه ها در حزب بوده است! ) سازمان گارد را هم برای یک شکل از مبارزه ملیتانتی  درست کرده ایم و گفته ایم یکی از اشکال اصلی سازمانیابی جوانان و مردم بخصوص در محلات و شهرهاست. از رفیق محمود باید پرسید کی ما از کارگر و دانشجو خواسته ایم فقط در سازمان گارد متشکل

شوند؟

محمود می نویسد: بیخود نیست که هیچ فعال کارگری در ایران و کردستان ایران پدیده گارد آزادی را با دید مثبت نگاه نکرده است و به آن جلب نشد"

این را رفیق محمود از روی چه فاکتی ادعا می کند؟ من هم ادعا می کنم که بر عکس است. برخلاف نظر رفیق محمود تا حالا هم علیرغم نظرات و مخالفت های کسانی چون محمود و  تردید کسانی در حزب، تشکیل گارد آزادی با استقبال وسیع رویرو شده است. سوال من از محمود این است مگر عرصه های دیگر نظیر تشکل های توده ای و آن روش هایی که سا لهاست برای آن مبارزه می کنیم با استقبال عمومی روبرو شده است؟ مگر استبداد و اختناق اجازه داده است که فعالین کارگری و کمونیستی بتوانند نطرات و نقشه های خود را در چنین مواردی پیش ببرند؟

نکته دیگری که محمود قزوینی را دچار اشتباه میکند این است که تصویر درستی از جامعه کردستان ندارد و می نویسد: "تجربه تاکنونی گارد آزادی نیز این را میگوید که سازماندهی مسلح مردم در محیط زیست غیر ممکن است. اینکه چند نفر با سر و روی پوشیده وقتی مردم دست بچه هایشان گرفتند بروند سیرک تماشا کنند بروند و اسلحه شان را به مردم نشان دهند و اعلامیه پخش کنند و شعار دهند، فقط موجب وحشت مردم میشوند و از مردم فحش میشنوند".

هر کسی میداند که درست عکس نظر رفیق محمود اتفاق افتاده است. اگر محمود بحث منصور حکمت در مورد گشت سیاسی رفقا عبدالله دارابی و دیگر رفقا را قبول دارد این رفقا هم که با اسلحه در میان مردم ظاهر می شده و فحش هم نخورده اند و جالب است که بگویم در تمام موارد حضوررفقای گارد آزادی و نیروی احزاب دیگر هم، نه تنها کسی فحشی نشنیده بلکه تشویق هم شده اند مگراینکه این برخوردی که محمود میگوید از طرف نیروهای مرتجع و مزدور رژیم صورت گرفته باشد و واقعا آنهم دور از چشم مردم معترض و مبارز. راستی چرا رفیق محمود برای اثبات نظراتش در مورد گارد آزادی ناچار از اینگونه لحن و بیان زننده ای شده است؟

با این تصویر محمود قبول ندارد که رژیم و احزاب ناسیونالیستی اسحه را وارد سیاست کرده اند، اگر این تصویر محمود درست است پس چرا روزانه حداقل دهها جوان برای مسلح شدن به اردوگاهها و مقرات احزاب در اردوگاه ها و کوه های قندیل مراجعه می کنند؟  اگر تصویر رفیق محمود درست باشد اردوگاهها و مقرات احزاب باید خالی از سکنه باشد. اگر این تصویر محمود درست است می تواند برای ما توضیح دهد که دلیل اینکه  ولو بطور موقت هم باشد، چرا سازمان پژاک در کردستان ایران نیرو گرقته؟ آیا سیاست هایش  به نسبت احزاب هم جنبشی اش درست تر است؟ یا بخاطر این است که رژیم اینقدر مردم را تحت سرکوب و اذیت و آزار قرار داده که بخشی از جوانان برای مقابله با رژیم دست به اسلحه می برند. آیا به این خاطر نیست که احزاب سنتی ناسیونالیست به هر دلیلی در این عرصه نافعال هستند اما پژاک دارد از این خلا استفاده میکند و نیرو هم میگیرد؟ این بحشی از واقعیت آن جامعه است این دیگر به اراده من و محمود و کس دیگری ربطی ندارد.

استدلال دیگری که محمود قزوینی برای رد کردن گارد آزادی می آورد این است که چون مردم نمی توانند اسلحه نگهدارند به گارد آزادی نمی پیوندند. این هم درست نیست بشهادت تاریخ و گذشته مردم دهها سال اسلحه را نگه داشته و روز خود آن را بیرون آورده و بگار گرفته اند.

محمود قزوینی احتمالا خبر دارد که درصد زیادی از مردم در کردستان مسلح هستند. نه تنها کردستان بلکه مردم در خارج از کردستان هم اسلحه خریده ٬ نگهداری می کنند. خرید و فروش اسلحه و رساندن به شهرهای دیگر کردستان منبع درآمد هنگفتی برای بعضی ها شده است.

نکته دیگری که محمود قزویتی از درک آن عاجز است مکانیسم تغییر و تحولات سیاسی و قدرت گیری است و بویژه در این دوره، و محمود  این را درک نمی کند، فکر می کند بورژوازی همان بورژوازی سابق است این سرمایه داران و احزابشان بسیار باتجربه تر و آبدیده تر از سابق اند، کارگر و کمونیستها هم تجارب بسیاری به نسبت سابق کسب کرده اند محمود خیلی ساده فکر می کند که مردم در