نرمش ناجوانمردانه / بهنام چنگائی

نرمش ناجوانمردانه

با شمایانم
ناپاکانِ شرورِ دیری به زیر ابر
ای دشمنانِ نه فقط خلق که خدا و مهر
بیدانید:
آسمان چشم ما همیشه ابری نیست.
+
ای آبرو کشان بی آبرو
ای فاسدان و دزدانِ بسیار بی شرم و رو
اینک
فصلِ شفق زمین و روزِ پرپائی محشر ماست
روز نفاق انسانِ حق و ناحق در دادگاه ماست
فروغ بیداری مردم و آغاز دادخواهی ماست
+
با شمایانم که دیری
در سقف خام و خیال خونین تان
در دل دروغ و ریا و خیانت تان
هرچه بود بردید
هرچه مادر دهر، نرم و گرم پخته بود
چهارلپی خوردید
و هرچه جان و جوانه ی جوان اعتراض بود
با و بی بهانه ی نام خدا
با و بی بهانه ی “آمریکا”
فله فله در جنگ و بیدادگاه های تان کشتید.
اینک اما
دارد ابر چشمانامان کنار می کشد
چهره های پلیدتان
از زیر “ابر آسمانی مکر” بیرون می زند
و چاوشان زخمین گلو
در هر لانه و خانه ی بی سو
سرود بیداری توده ها را بلند می خوانند
و برطبل هوشیاری
بانگ پایان نرمش ناجوانمردانه تان را
که بین
جهانخواران و ناجوانمردان
برپا بود
با کوس رسوائی آسمانیان
بی محابا
بر کهکشان نقش می زنند.
بهنام چنگائی ۲۴ تیر ۱۳۹۴