لزوم انطباق فعالیت‌های همبستگی با نیازهای جنبش کارگری ایران

لزوم انطباق فعالیتهای همبستگی با نیازهای جنبش کارگری ایران

فعالیت های همبستگی با جنبش کارگری ایران در خارج کشور، در طول سه دهه گذشته مراحل متفاوتی را پشت سر گذاشته و همواره و به دفعات خود را با نیازهای دوره ای جنبش کارگری منطبق کرده است. پیشرفت های جنبش کارگری در چند ساله گذشته نیازهای جدیدی ایجاد کرده اما فعالیت های همبستگی در خارج کشور نتوانسته اند تماما خود را با این اوضاع تازه منطبق کنند. در چند سال گذشته، چهار موضوع عمده – سولیداریتی سنتر، برکناری اسانلو، ایجاد تشکل کارگری از بالا یا پائین و همچنین حداقل دستمزد سه میلیونی به خوبی شکاف بین فعل و انفعالات درونی جنبش کارگری با فعالیت های همبستگی در خارج را نشان داده است. ادامه و یا گسترش این شکاف فعالیت های همبستگی در خارج را از علت وجودیشان که حمایت از جنبش کارگری در ایران است، دور می سازد و کارگران ایران و فعالین و تشکل های فی الحال موجودش را نیز از نیروی مکمل خود و حمایت هایش محروم می کند. بنا به تعریف و بعنوان یک اصل، این فعالیت های همبستگی در خارج کشور است که باید خود را با نیازهای جنبش کارگری منطبق کنند و نه بالعکس. در صورتی که در مورد احزاب و سازمان های  سیاسی چنین نیست. احزاب و سازمان های سیاسی پیگیر سیاست های خود در جنبش کارگری هستند که ممکن است با نیازهای دوره ای و روز جنبش کارگری هم راستا باشند و یا نباشند هر چند این خود معیاری برای دوری و نزدیکی آنها با جنبش کارگری است.

آغاز فعالیت های همبستگی در خارج (۱)

کمپین های همبستگی در خارج کشور هیچگاه برای خواست های مشخص جنبش کارگری تصمیم نگرفته اند. مطالباتی که کارگران در دوران انقلاب داشتند، فعالیت علیه قانون کار اسلامی و خواست های معینی که جنبش کارگری در مبارزه بر سر قانون کار بر آن تاکید داشت نظیر حق تشکل و اعتصاب و حق انعقاد قراردادهای دسته جمعی، مخالفت با برسمیت شناخته شدن شوراهای اسلامی توسط نهادهای کارگری بعنوان تشکل کارگران ایران، و اعتراض به دستگیری و شکنجه و اعدام فعالین کارگری موضوعات عمده ای بود که فعالیت های همبستگی بر آن ها استوار بودند. قطعنامه روز کارگر سنندج در سال ۶۶ که حاوی لیستی از مطالبات کارگری بود، معیاری شد تا کمپین های همبستگی خود را با خواسته ا و مطالبات روز کارگری منطبق کنند. این دوره که کمپین های همبستگی به شکل نیابتی خواست های جنبش کارگری ایران را در خارج کشور نمایندگی می کردند با آغاز دور تازه  جنبش کارگری در اواخر دهه هفتاد پایان یافت. رئیس جمهور شدن خاتمی مباحث سیاسی و تحلیلی وسیعی را در میان فعالین کارگری دامن زد. جلسات کارگری بسیاری تشکیل شد و دوران تازه و اقدامات مناسبی که باید انجام می شد، مورد بررسی قرار گرفت و در نتیجه، ابتدا فعالین کارگری و سپس به مرور انواع و اقسام جمع ها و تشکل های کارگری که ایجاد شدند، به جلو صحنه آمدند که نقطه عطف آن، روز کارگر سقز در سال ۸۳ بود. وقایع روز کارگر سقز که با همکاری تنگاتنگ دو بخش جنبش کارگری در داخل و خارج شکل گرفت و جنبش کارگری ایران را در جنبش کارگری جهانی ادغام کرد، اوج در هم آمیختگی کمپین های همبستگی با جنبش کارگری داخل بود واین در هم آمیختگی تا دو سال بدون هیچ دست انداز و وقفه جدی ادامه یافت تا اینکه سر و کله سولیداریتی سنتر برای ارتباط با فعالین جنبش کارگری پیدا شد.

نه برای افشاگری و نه برای انتقاد

اولین شکاف در فعالیت های همبستگی در خارج در قبال سولیداریتی سنتر ایجاد شد و تا به امروز به نحوه برخورد به اسانلو، ایجاد تشکل کارگری از پائین یا از بالا و حداقل دستمزد سه میلیونی گسترش یافته است. آنچه در ادامه خواهد آمد  با هدف انتقاد و یا افشاگری و یا تمجید از تشکل ها یا افراد نیست. قبلا همین گونه مسائل را در قالب انتقادی و افشاگرانه مطرح کرده ام اما اینجا وقایع در چهارچوب آسیب شناسی فعالیت های همبستگی در خارج بیان می شود و هدفش راهگشایی برای تطبیق و درهم آمیختگی مجدد کمپین های همبستگی با جنبش کارگری در داخل است و هنگامی موثر خواهد بود که در محیطی رفیقانه و بدور از هر نوع تشنج احتمالی که فقط بدخواهان جنبش کارگری به دنبال آن هستند، مورد بحث قرار گیرد.

الف – سولیداریتی سنتر       

موقعیت تازه جنبش کارگری بسیاری از نیروها را به صرافت انداخت که برای دستیابی به اهدافشان از مبارزات و اعتراضات کارگران بهره ببرند و یکی از آنها آمریکا و از طریق سولیداریتی سنتر بود. در سال ۸۵، “اتحاد بین المللی …” هنوز تنها تشکل عمده ای بود که برای همبستگی با جنبش کارگری ایران فعالیت می کرد. نقش انجمن کارگری چراغ ویسی و علی خدری در انجام ملاقات محمود صالحی با آنا بیوندی، از فرستادگان “آی سی اف تی یو” علنی نشده بود و اتحاد بین المللی نزد بسیاری، تنها کانال ارتباط با فعالین کارگری ایران جلوه می کرد. بر این اساس، نمایندگان سولیداریتی سنتر برای ارتباط با فعالین جنبش کارگری ایران دو بار با اتحاد بین المللی در تورنتو ملاقات کردند و هر دو بار نیز تقاضای همکاری آنها با پاسخ منفی اتحاد بین المللی روبرو شد.

با این حال وقتی اتحاد بین المللی در سال ۱۳۸۵ و در یک اطلاعیه کوتاه علیه سولیداریتی سنتر موضع گیری کرد، بهمن شفیق از محفل امید با یک مقاله چند قسمتی به نام  “پول، سیاست و طبقه” به مخالفان سولیداریتی سنتر تاخت و به مقاله “خطر فساد در جنبش کارگری” (رضا مقدم، نشریه به پیش شماره ۱۶، مهر ۱۳۸۵) که ماهها قبل از اطلاعیه اتحاد بین المللی علیه سولیداریتی سنتر منتشر شده بود، حمله کرد. محفل امید بجز بهمن شفیق چهار عضو دیگر داشت (یداله خسروشاهی، امیر پیام، عباس فرد، مرتضی افشاری) که فعال اتحاد بین المللی هم بودند. در جلسه اتحاد بین المللی، یداله خسروشاهی و مرتضی افشاری موافق اطلاعیه علیه سولیداریتی سنتر بودند و امیر پیام و بهمن شفیق مخالف. از میان اینها نیز زنده یاد یداله خسروشاهی تنها کسی بود که شفاهی، کتبی و علنی با سولیداریتی سنتر مخالفت می کرد.

بر خلاف تصور همگانی که فعالین اتحاد بین المللی را سوسیالیست می دانستند، مهدی کوهستانی مدافع سولیداریتی سنتر و عامل آنها شد و همه اعضای اتحاد بین المللی نیز با انتشار اطلاعیه علیه سولیداریتی سنتر موافق نبودند. به همین دلیل اتحاد بین المللی به انتشار همان اطلاعیه اکتفا کرد. اتحاد بین المللی هنوز در مورد دو ملاقاتی که با نماینده سولیداریتی سنتر در تورنتو داشته و مسائلی که در آن گذشته، به جنبش کارگری ایران توضیح نداده است.(۲) حتی در مورد مهدی کوهستانی هم که فعال اتحاد بین المللی بود و عامل سولیداریتی سنتر شد، اطلاعیه نداد تا فعالین جنبش کارگری را هشیار کند و از تماس با مهدی کوهستانی بر حذر دارد. از طرف دیگر بهمن شفیق، نظریه پرداز محفل ۵ نفره امید، با مقاله “پول، سیاست و طبقه” تئوریسین پول گرفتن از سولیداریتی سنتر شد و هر نوع مخالفت با وی و یارانش به نوعی بحث داخلی اتحاد بین المللی هم تلقی می شد و اشاره علنی به آنها محکومیت بدنبال داشت! از جمله وقتی علی خدری طی مطلبی از مخالفان اطلاعیه علیه سولیداریتی در اتحاد بین المللی نام برد، رسما و کتبا “تقبیح” شد!(۳)

مقابله با سولیداریتی سنتر در بیش از دو دهه فعالیت های همبستگی در خارج کشور، امری کاملا جدید بود و در چارچوب فعالیت های تاکنونی آن نمی گنجید و تصمیم گیری در قبال آن مستقیما ربط داشت به نظرگاههای سیاسی فعالین اتحاد بین المللی که از طیفهای مختلف بودند. مخالفت و یا موافقت با سولیداریتی سنتر بستگی داشت به اینکه اولا- فعالین اتحاد بین المللی چه نظری نسبت به راه حل آمریکایی برای جنبش کارگری و کل آینده سیاسی ایران داشتند و دوما- صف مستقل طبقه کارگر چه جایگاه و اهمیتی در کل اهداف سیاسی و طبقاتی که هر یک از این فعالین دنبال می کردند، داشت. برای همه واضح بود که استقلال صف جنبش کارگری از همه جریانات مدافع صاحبان سرمایه و صنایع بدون اتکای مالی به خود طبقه کارگر امکان پذیر نیست.

اکنون فعالین جنبش کارگری و بسیاری از فعالین چپ از مقابله موفقیت آمیز فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری با سولیداریتی سنتر که نمادی از دفاع از صف مستقل جنبش کارگری است، اطلاع دارند که نقطه اوج آن مخالفت فعالین و تشکل های کارگری علیه پول گرفتن اسانلو از سلطنت طلبان بود. پیروزی فعالین جنبش کارگری در دفاع قاطع از اتکا به خود مالی و علیه سولیداریتی سنتر که حتی سه حزب کمونیست کارگری را نیز در مقابل خود داشت یکی از وقایع بی نظیر در تاریخ این جنبش و یکی از نشانه های عروج جریان چپ و سوسیالیست جنبش کارگری است. اولین بار بود که فعالین سوسیالیست کمپینهای همبستگی در خارج کشور درگیر دفاع از پرنسیپ های جنبش کارگری شدند و با سولیداریتی سنتر مخالفت کردند قبل از اینکه فعالین و تشکلهای کارگری در ایران حتی بعضا از اقدامات سولیداریتی سنتر مطلع باشند. در تمام این سالها، مخالفت با سولیداریتی سنتر تنها موردی بود که از خارج آغاز شد و به فعالین و تشکلهای کارگری داخل رسید و طبیعی هم بود که اتحاد بین المللی، روش از پیش آزمایش شده ای برای رویارویی با این معضل نداشته باشد. در مقام مقایسه با اتحاد بین المللی، نهادهای همبستگی نقش مهمی در مبارزه علیه سولیداریتی سنتر داشتند.

ب- اسانلو و اتحاد بین المللی

مواضع اتحاد بین المللی در قبال اسانلو نمونه معضل اصلی و دو راهی در مقابل فعالین همبستگی در خارج است که یا باید از جنبش کارگری ایران و فعالین و تشکل هایش دفاع کنند و یا از مواضع جمع تشکل و سازمان خود. اعضای محفل امید که در اتحاد بین المللی هم فعالیت می کردند، علنا مدافع اسانلو بودند و نه سندیکای واحد و هنگام اختلاف بین اسانلو و سندیکای واحد، از اسانلو از دفاع کردند.

۱ – در اسفند ۱۳۸۶، هنگامی که اسانلو در زندان بود، در مصاحبه ای با سایت نوروز، سایت جبهه مشارکت، از جمله اظهار داشت: “اینجانب کاملا به صورت مستقل و به دور از فضا سازی های سیاسی در زمینه انتخابات مطالعه و بررسی کرده‌ ام و به این نتیجه رسیده‌ام که تنها راه حفظ دستاوردهای انقلاب عظیم ایران که همان استقلال، آزادی و پیشرفت است در رای به یاران خاتمی به دست خواهد آمد” و خواست تا “اعضای هیئت مدیره و فعالین و کارگران در این انتخابات شرکت کرده و به ائتلاف اصلاح ‌طلبان رای بدهند چرا که این ائتلاف مورد قبول بنده می ‌باشد”. همان موقع سندیکای واحد و فعالینش و از جمله رضا شهابی اعلام کردند که توصیه اسانلو نظر شخصی خودش است و نظر سندیکای واحد نیست. رضا شهابی اعلام کرد که کارگران شرکت واحد نمی توانند به رهبران خانه کارگر که در لیست “یاران خاتمی” بودند رای دهند. زیرا امثال محجوب و جلودارزاده در راس خانه کارگری بودند که نقش اساسی در سرکوب کارگران واحد داشت.

محفل امید (بهمن شفیق، مرتضی افشاری، عباس فرد، امیر پیام و یداله خسرو شاهی)(۴) از اطلاعیه سندیکای واحد و رضا شهابی علیه فراخوان اسانلو برای رای دادن به “یاران خاتمی” نه تنها دفاع نکردند بلکه کوشیدند پوششی برای اسانلو فراهم کنند و مانع از انتقاد به وی شوند. اینها طی بیانیه “اعلام موضع از درون زندان به نفع رژیم فاقد هر گونه اعتباری است” (۱۳ مارس ۲۰۰۸ – ۲۳ اسفند ۱۳۸۶) مصاحبه اسانلو با سایت نوروز را قابل استناد ندانستند. اطلاعیه این پنج نفر با اتکا به این اصل صحیح که اظهارات زندانیان سیاسی علیه خودشان و در دفاع از رژیم اسلامی قابل اتکا و استناد نیست، این تلقی را بدست می دادند که وزارت اطلاعات تحت تسلط خامنه ای و احمدی نژاد، اسانلو را تحت فشار گذاشته تا از درون زندان برای پیروزی “یاران خاتمی” فعالیت کند و اطلاعیه بدهد! اسانلو البته در زندان و بیرون از زندان تاکنون آن مصاحبه و فراخوان را هرگز تکذیب نکرد.

بعلاوه اعضای محفل امید می دانستند که اسانلو قبل از دستگیری برای دیدار با اتحادیه جهانی ترانسپورت به اروپا آمد و همراه با مهدی کوهستانی در مصاحبه ای با تلویزیون آمریکا، (تیر ۱۳۸۶) خواهان اجرای مواد ۲۳، ۲۶ و ۲۷ قانون اساسی رژیم اسلامی شد. پافشاری بر اجرای این مواد از قانون اساسی، موضع شاخص اصلاح طلبان دولتی، خاتمی و رفسنجانی است. از نظر اینها چنانچه این ۳ ماده اجرا شود حقوق مردم متحقق شده است! توصیه اسانلو از زندان در ادامه همان مواضعش در بیرون زندان و در خارج کشور بود.

۲ – در واقع محفل امید هیچ انتقادی به اسانلو را بر نمی تابیدند. نه تنها این، بلکه آنجا که در لیست فعالین جنبش کارگری نام اسانلو از قلم افتاد، سوسیالیست ها را آماج انتقادات خود قرار دادند. در ۲۷ بهمن سال ۱۳۸۶ صدیق امجدی به جرم شرکت در روز کارگر، در زندان سنندج شلاق خورد. ایرج آذرین طی نوشته ای با نام “نه فراموش می ‌کنیم، نه می‌ بخشیم”، شلاق زدن صدیق امجدی را محکوم کرد و سپس به زندانی بودن فعالین کارگری هفت تپه، به گلوله بسته شدن کارگران خاتون آباد و به زندانی بودن محمود صالحی به جرم برگزاری روز کارگر اشاره داشت. مرتضی افشاری از اعضای وقت محفل امید، بلافاصله و در نهم مارس ۲۰۰۸، طی مطلبی به نام “آقای آذرین شاید نبخشید، اما فراموش کرده‌اید!؟” به اینکه چرا اسانلو و شرکت واحد از لیست افتاده است، انتقاد کرد.

۳- بر کناری اسانلو از هیات مدیره سندیکای واحد و خروج وی از ایران مباحث حادی را در دفاع از اسانلو و یا هیات مدیره سندیکای واحد در میان فعالین و تشکلهای کارگری در داخل و خارج دامن زد. در این میان اتحاد بین المللی طی اطلاعیه کوتاهی برای اسانلو در خارج کشور آرزوی موفقیت کرد.

مجید تمجیدی با نوشته “در حاشیه عزل منصور اسانلو، این کمپین تا مغز استخوان ارتجاعی باید بدون اما و اگر محکوم شود!”، کوشید تا با تمرکز بر ” موضوع هتک حرمت و زن ستیزی در کمپین ارتجاعی جاری است که علیه مریم ضیاء و منصور اسانلو برپا شده است” جبهه ای در دفاع از اسانلو ایجاد کند که کارش نگرفت.

امیر پیام  بر کناری اسانلو را توطئه پیچیده وزارت اطلاعات دانست! وی نوشت “ابعاد مخرب و ویرانگر این اطلاعیه دوخطی برای جنبش مستقل کارگری ایران و کل طبقه کارگر آنقدر عمیق و گسترده است که ذهن را ابتدا به این سوق می دهد که شاید اعضای هیئت مدیره و خود اسالو و طبعا نادانسته و ناخواسته طمعه توطئه ای پیچیده از طرف وزارت اطلاعات و عوامل خانه کارگر و شوراهای اسلامی که همه جا می لولند شده باشند”. (هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد: خطایی فاحش!) اتحاد بین المللی هیچگاه از اتهام امیر پیام به هیات مدیره سندیکای واحد فاصله نگرفت. فعالین و تشکل های کارگری ایران در اساس از تصمیم هیات مدیره سندیکا واحد دفاع کردند اما اعضای اتحاد بین المللی را در مقابل خود یافتند.

امیر پیام هنگامی اسانلو را غیر قابل دفاع دانست که به امیر جهانشاهی پیوست اما هنوز اتهامش به هیات مدیره سندیکای واحد را پس نگرفته! حتی اگر مخالفت با تصمیم سندیکای واحد برای یک فعال کمپین های همبستگی قابل تامل باشد آیا اتهامات امنیتی به سندیکای واحد با فعالیت در چنین عرصه ای منافات ندارد؟ مرتضی افشاری که بدلیل از قلم افتادن اسانلو از لیست کارگران زندانی برافروخته شده بود و به سوسیالیستها حمله کرد، درباره اقدامات اسانلو در خارج کشور هنوز مطلبی ننوشته و اتحاد بین المللی هم آرزوی موفقیت برای اسانلو را هنوز پس نگرفته است!

نحوه برخورد اتحاد بین المللی و اعضایش به اسانلو و سندیکای واحد دقیقا معضل فعلی فعالیتهای همبستگی در خارج را بیان می کند. احزاب کمونیست کارگری از پول گرفتن اسانلو از سلطنت طلبان دفاع کردند چرا که هم با مواضع حزبشان در مجاز بودن پول گرفتن از دولت های غیر اسلامی خوانایی داشت و هم اینکه احزاب کمونیست کارگری برای دفاع از جنبش کارگری ایجاد نشده اند بلکه هدفشان پیگیری اهداف خودشان در جنبش کارگری است. اما اتحاد بین المللی حزب و سازمان سیاسی نیست و علت وجودیش حمایت از جنبش کارگری است و دفاع نکردنش از خواستها و مبارزات کارگری با علت وجودیش در تناقض است.

حداقل دستمزد سه میلیون تومانی و کمپین های همبستگی

 حداقل دستمزد کارگران یک چهارم خط فقر است و هیچ خواستی در جنبش کارگری فراگیر تر از خواست اضافه دستمزد نیست. سالها بود که اعتراضات به حداقل دستمزدهای ناکافی در دور باطل بحث درباره نرخ تورم واقعی و همچنین کارفرمائی و دولتی بودن شورایعالی کار جریان می یافت. در پایان نیز شورایعالی ضد کارگری کار، حداقل دستمزد کارگران را بسیار کمتر از نرخ تورم تعیین می کرد و پرونده دستمزد با غرو لند و اظهار نارضایتی کارگران تا سال بعد بسته می شد.

در سال ۱۳۹۲، برای اولین بار بخشی از کارگران ماهشهر مسئله حداقل دستمزد مکفی برای زندگی یک خانواده کارگری را با نرخ تورم واقعی – که در تمام این سالها رژیم اسلامی در نظر نگرفته بود-  ادغام کردند، اهمیت یک مبلغ معین برای تبلیغ و اتحاد کارگری در مبارزه برای اضافه دستمزد را مورد توجه قرار دادند و در اولین گام، خواهان رساندن حداقل دستمزد به خط فقر که در آن زمان توسط ارگانهای رژیم اعلام می شد دو هزار تومان است، شدند. ابتکار بخشی از کارگران ماهشهر یک ضربه مهم به شکستن دور باطل تعیین حداقل دستمزد توسط رژیم اسلامی بود و از طرف بخشهای مهمی از فعالین و تشکل های کارگری حمایت شد و معنایی جز این نداشت که از نظر بخشهای پیشرو جنبش کارگری با تعیین حداقل دستمزد توسط شورایعالی کار، مسئله دستمزد فیصله یافته نیست و فعالین و تشکلهای کارگری می کوشند که مبارزه برای حداقل دستمزد دو میلیونی را در طول سال ادامه دهند.

سال ۱۳۹۳ این ابتکار توسط شش تشکل کارگری پیگیری شد و در  بحبوحه مباحث مربوط به تعیین حداقل دستمزد، مبلغ سه میلیون را اعلام کردند زیرا ارگان ها و مقامات خود رژیم خط فقر را سه میلیون می دانستند. این خواست بعدا در اعلامیه هفت تشکل کارگری بمناسبت روز کارگر سال ۱۳۹۴ هم تکرار شد. این خواست فعالین و تشکلهای کارگری ایران، توسط هیچ بخشی از کمپین های همبستگی در خارج کشور حمایت نشد. این کمپین ها و بطور مثال اتحاد بین المللی، حتی آنجا که بطور مشخص درباره حداقل دستمزد سال ۱۳۹۳ اطلاعیه دادند خواست حداقل دستمزد سه میلیونی را مسکوت گذاشتند! مجددا سئوال این است که اگر این کمپین های همبستگی علت وجودیشان حمایت از جنبش کارگری است، هنگامی که خواست کارگران با مواضع اعضایشان در تناقض قرار می گیرد، اصل بر حمایت از خواست کارگران است یا خواست اعضایشان؟ برای رفع فاصله ایجاد شده بین کمپین های همبستگی و جنبش کارگری در ایران باید راه چاره ای جست و این مطلب هدفی جز آن را دنبال نمی کند.

خطاب به سوسیالیست ها

فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری که در فعالیت های همبستگی در خارج کشور فعال هستند مسئولیت های خطیری بر دوش دارند. فعالین و تشکلهای کارگری در ایران، زیر فشار یک دیکتاتوری خشن فعالیت می کنند، با دشواری جلسه برگزار می کنند، دائما در معرض تهدید و بازداشت و زندان هستند. از داشتن ارگانهای تبلیغی قوی نظیر نشریه، رادیو و تلویزیون محروم هستند و در عمل تنها یک سایت اینترنتی دارند که آنهم فیلتر است و دسترسی به آنها آسان نیست. بعلاوه، به دلیل شرایط اختناق امکان دفاع کامل از مواضع شان را ندارند زیرا باید به نکاتی اشاره کنند که مخاطرات امنیتی فعالیت شان را از آنچه که هم اکنون هست، فراتر می برد.

این مسئولیت همه سوسیالیست های فعال در این عرصه است که بکوشند این کمبودها را در خارج جبران کنند و مکمل فعالیت های جنبش کارگری در خارج باشند، چه برای کمک به تبلیغ خواست های کارگری نظیر حداقل دستمزد سه میلیونی و چه در دفاع استدلالی از مطالبات کارگری، آنجا که اختناق دست فعالین کارگری در ایران را برای دفاع از نظراتشان بسته است.

۱۴ ژوئن ۲۰۱۵

—————————-

زیر نویس:

۱- برای رجوع به تاریخچه فعالیت های همبستگی در خارج کشور رجوع کنید به برنامه های تی وی به پیش که از تاریخ ۱۸ مارس تا  ۱۲ ماه مه می و در نه قسمت پخش شد. برای “کمپین های همبستگی در خارج و نیازهای جنبش کارگری در داخل” رجوع کنید به برنامه نلویزیون به پیش در لینک زیر:

۲ – دو ملاقات بین فرستادگان سولیداریتی سنتر و اتحاد بین المللی،  برای اولین بار در مقاله “شرایط بازگشت اسانلو”، رضا مقدم، به پیش شماره ۱۶، سپتامبر ٢٠٠۶- مهر ، ١٣٨۵ علنی شد.

۳ – نامه تقبیح علی خدری در زیر آمده است. در این نامه علی خدری را “فعالین اتحاد بین المللی” تقبیح کرده اند و من هم بدون آنکه خودم بدانم، یکی از آنها بودم!

“رفیق علی خدری،

با سلام،

اخیرآ شما  مطلبی تحت عنوان “خطوط مشترک سیاست حزب حکمتیست با جمع کاغذى بهمن شفیق، عباس فرد و امیر پیام” را نوشته اید که علنى پخش شده است و در سایت ها درج گردیده است.

در این مطلب با استناد به جلسات درونی و غیر علنى اتحاد بین المللی، شما مباحثی را راجع به نظرات ارائه شده توسط برخى شرکت کنندگان در این جلسات طرح کرده اید که، علیرغم صحت و سقم آنها،  بر خلاف پرنسیب های تاکنونی کار جمعی اتحاد بین المللی، مبنى بر غیرعلنى بودن جلسات اعضاى اتحاد، میباشد.

فعالین اتحاد بین المللی ضمن تقبیح کردن چنین شیوه هایی، از شما، و تمامى اعضاى اتحاد بین المللى، انتظار دارند که اطلاعات غیرعلنى مربوط به جلسات اتحاد بین المللى را محفوظ بدارید. علاوه بر این، با توجه به فعالیت اتحاد بین المللی در دفاع از مبارزات طبقه کارگر ایران، از شما درخواست میکنیم که اختلافات سیاسى و نظری خود با دیگران را به حیطه فعالیت های اتحاد بین المللی نکشانید و از دخالت اتحاد بین المللى در چنین زمینه هایى دوری گزینید.

با امید گسترده تر کردن فعالیت هایمان

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران

٩ سپتامبر ۲۰۰۸″

۴ –  توضیح اینکه، محفل امید در شهریور ۱۳۸۵ و با انتشار اطلاعیه ای با امضای بهمن شفیق، مرتضی افشاری، عباس فرد، امیر پیام و یداله خسرو شاهی اعلام موجودیت کرد. اکنون روشن است که تنها بهمن شفیق باقی مانده است. چندی پیش عباس فرد دلیل جدایی خود را اعلام کرد. تاریخ و دلایل جدایی بقیه روشن نیست. البته نامه زنده یاد یداله خسرو شاهی به بهمن شفیق، قبل از فوتش در محافل کارگری دست به دست می شد و روشن بود که از محفل امید جدا شده است.

به نقل از نشریه به‌پیش! شماره ۸۷ – ۲۷ ژوئن ۲۰۱۵