محاصره و خون … بیاد رفیق فخره خلیل الهی و دیگر جانباختگان “دول دری” …

محاصره و خون … بیاد رفیق فخره خلیل الهی و دیگر جانباختگان “دول دری” …

غروب ۱۳۶۳٫۰۶٫۰۱ گردان دالاهو در پای دیواره ای سنگی و بلند در “دول دری” واقع در منطقۀ ثلاث و باوجانی (کرماشان) جهت استراحت شبانه مستقر میشود . فرمانده ،تیمی را جهت امنیت و مراقبت بر بلندی های محل استقرار میفرستد . در همان ابتدای استقرار رهگذری از اهل محل به آنها گوشزد میکند که نیروهای رژیم در آن حول و حوش هستند . مواظب باشید . به این خبر توجهی نمیشود .

دم دمای صبح ،هنگامی که سیاهی شب از آُسمان منطقه پر میکشد و خورشید از سر کوه های دالاهو سر میکشد ،مسئولین گردان جهت برگزاری جلسه ای بیدار میشوند و بی خبر از اینکه دشمن همان شبانه در نزدیکترین فاصله ،گردان را محاصره و دور آنها حلقه بسته و منتظر زمان است و مناسب ترین زمان برای ضربه زدن همان وقت است .

با نشست مسئولین اولین “ار پی جی” به تجمع آنها زده میشود . در پی آن بلافاصله رگبار سلاح های بزرگ و کوچک بر افراد گردان باریدن میگیرد . بر خفته و بیدار آنان . قبل از واقعه که غیر مسئولین بقیۀ نفرات گردان در خواب بودند ،با صدای مهیب انفجار ار پی جی و ریزش رگبار و شعار نیروهای دشمن از خواب میجهند . در همان ابتدای کار تنی چند از رفقای خفته و بیدار کشته میشوند .

با وضعیت غیرمنتظره و ناگهانی پیش آمده ،نفرات امکان هر گونه آمادگی و عکس العملی به موقع از آنها سلب میشود . بخشا” حتی فرصت نمییابند که حمایل و اسلحۀ خود را بردارند . تنها راه جستن پناهگاه .بدنبال سنگر و پناهگاهی میگردنند . محل صاف و از برآمدگی برای سنگر و اختفا خبری نیست . به ناچار در لای کوچکترین برآمدگی ها دراز میکشند .

تیم قرار گرفته بر بلندی های کوه از همان ابتدای حمله و تا به آخر به دفاع از رفقایشان و با تلاش و تا آخرین فشنگ بر دشمن آتش میگیرند. اما دشمن همان شبانه سنگرش را محکم کرده است . پیشروی نمیکند . فقط صحنه را به آتش گرفته است .

محل صاف و خالی از سنگر در آن محل ، موقعیت مساعد دشمن از هر نظر و در سنگر ، در تیر رس قرار گرفتن و رگبار مداوم بر تن آنها که راهی دیگر نداشتند و دراز کش و در لای برآمدگی های کوچک زمین بودند . تن ها زیر رگبار بی امان . گرمای شدید آفتاب منطقه و حرارت سوزان خار و خاشاک های سوخته بر اثر آتش اسلحه در کنارشان ، زخمی شدن و سوزش زخم ، تشنگی و بی آبی .
آتش سوزان آفتاب . آتش مدام تیر . آتش دشمن .جان زخمی . آتش زخم و آتش خون . زخم و خون . جدال . جدال تن و مرگ . جدال مرگ و زندگی . تشنگی . تشنه . تشنۀ آب …

با غروب آفتاب و بجا ماندن پیکر ده تن از رفقا ،دیگر نفرات زخمی و خسته گردان به نحوی از میدان محاصره و مرگ خارج میشوند .دشمن جنازۀ کشته ها را جمع میکند و فردای آن روز به نشانۀ یک پیروزی در شهرهای منطقه میگرداند .از محل دفن جنازه ها خبری در دست نیست .

جانباختگان “دول دری” رهروان راه آزادی و سوسیالیسم بودند که سالها در این راه گام بر داشتند . بیاد این رفقا و به پاس مبارزه و تلاششان به همین مختصر اکتفا کرده و اشاره ای کوتاه به زندگی و شخصیت رفیق فخره خلیل الهی خواهیم کرد و یاد عزیزشان را گرامی میداریم .
رفیق فخره از سنین نوجوانی به مبارزه روی آورد و ۲۳ سال عمر کرد . در راه مبارزه جدی بود و تلاش میکرد . منظبط بود و نظم و انظباط در همۀ کارهایش برجسته بود . خوش اخلاق و فهمیده ،مهربان و دلسوز بود . دلسوز انسان . لبخندی از سر مهر به انسان و رفقایش همیشه به لب داشت . رفیقی دوست داشتنی بود . رفیق بود .
+ + + +
این نوشته بدون مطلبی که در زیر خواهم آورد ،ناقص خواهد بود . ضربۀ فوق و از دست رفتن این رفقا فقط ناشی از یک واقعۀ نظامی نبود ،بلکه در درجۀ اول نمونۀ یک تصمیم غلط و غیر مسئولانۀ رهبری کومه له در آن مقطع بود .
– جانباختن عده ای از گردان دالاهو در آن سالها و چگونگی جریان تصمیم رهبری :
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=894355500593310&set=a.126885544006980.17852.100000566060345&type=1

بهروز شادیمقدم
۲۰۱۵٫۶٫۱۷