دو شعر ترجمه شده از شیرکو بیکس

“دو شعر ترجمه شده از شیرکو بیکس”

«راز»

دختر زیبا
تو نه شاعری، نه نقاش
من هر دو .

اما
چه کسی می داند
چشمانت هر شب
شعرها را دزدکی تقدیمم می کنند
چه کسی می داند
انگشتان توست
که نقاشی هایم را می کشند.

اکنون از روزی می ترسم
که چشمانت و انگشتانت
این راز را فاش کنند
به خیابان، کوچه و دنیا بگویند:
این مرد نه شاعر است
نه نقاش.
ــــــــــــــــــــــــــ

«لنین»

کمونیست نیستم
اما خیلی وقت ها می بینم
یکی یکی
واژه های پدر و مادرم
مثل گنجشک
-که لانه ی شبانگاهی اش ویران می شود-
پرواز می کنند
می خواهند در چنان ظلمتی
کلاه لنین را خانه کنند.

شیرکو بیکس
ترجمه: علی رسولی
http://alirasoli.com/
https://www.facebook.com/ali1917