از کوزه همان برون تراود که در اوست

بهروز سورن
 

چهل  و چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سرانجام با پیروزی بارک اوباما سیاستمدار جوان و سیاهپوست آمریکائی  به انجام رسید.

این پیروزی  در نوع خود یک استثناء و از جوانبی دارای اهمیت بسیار میباشد. استثنائی است زیرا که برای نخستین بار در تاریخ سراسر تبعیض و نژادپرستی این کشور یک سیاهپوست بمقام ریاست جمهوری نائل شده است و اهمیت بسیار آن بدینجهت است که  میتواند با این جابجائی سیاسی بطور ملموس معادلات سیاسی را در عرصه های سیاسی در چهارگوشه جهان دستخوش تغییراتی بنماید. هم از اینرو نتیجه این انتخابات با استقبال عمومی بین المللی روبرو شده است و این موضوع نشاندهنده شکست سیاست دولت جرج بوش است که جز بر قتل و غارت  و خشونت متکی نبوده است.

این تغییرات قطعا و با شناختی که از الزامات گردش سرمایه جهانی و مختصات ان در دست است نمیتواند تحولاتی بنیادین را پیامد خود داشته باشد و شعارهای باصطلاح سوسیالیستی!! پیش از انتخاباتی اوباما را متحقق نماید.

توجه به این نکته ضروری است که اوباما نماینده سوسیالیستها نیست و دمکراتهای امریکا نمایندگی بخشی خاص از تجارت و سرمایه جهانی را رسالت تاریخی خود دانسته اند و میدانند.

در واقع سیر دولتی کردن بانکها در پی بحران اخیر سرمایه داری نه از زاویه بازگشت به سوسیالیسم که برای رهائی سرمایه و نظم سرمایه داری براه افتاده است و مشابه سازی این اقدامات با مناسبات سوسیالیستی  آغشته و مشوش کردن اذهان عمومی است.

اما یک چیز مسلم است که دولت جدید عرضه مجدد  چهره خشن و نظامی دولت جرج دبلیو بوش را در سطح جهان ، در برنامه خویش نخواهد داشت. وعده  این تغییرات  را پیش از انتخابات و قرائت نتایج آن از سوی  بارک اوباما شنیده ایم.

این در حالیست که بارک اوباما با توجه به نتایج موفقیت امیز مجالس سنا و نمایندگان همه ابزار لازم برای تحقق به وعده های پیش از انتخاباتی خود را در اختیار دارد.

این سوال مطرح است که ایا اوباما میتواند بر فراز سیستم موجود و مسلط در آمریکا و در زمینه های ارتباطی بین المللی پروازی  دگرگونه داشته باشد؟

قطعا  رئیس جمهور جدید آمریکا و برخلاف نظرات  برخی از قلم زنان و مبلغان سرمایه جهانی  که این موفقیت را امیدی  در برابر  ترس و خشونت مینامند،  توان خروج از قواعد و مناسباتی را که او را تولد و به اوج رسانده است، ندارد و این تغییرات  نقطه پایانی  بر هراس مردم فقرزده  و محو چهره خشونت طلب امریکانخواهد بود. 

اما انتظار عمومی ناظران سیاسی که با مختصات چرخش سرمایه و الزامات و نیازهای ان آشنایند،  تعدیل سیاست جنگجویانه و خشونتبار آمریکا و امپریالیسم جهانی است  که جرج بوش در راس ان در ۸ سال گذشته سکاندار ان بوده است و بعنوان چهره زشت و نفرتبار دولت آمریکا در افکار عمومی مردم جهان معرفی شده است.

این پیر وزی  اما دستاوردی مهم و حاشا ناپذیر بهمراه خواهد داشت و اینکه تمایلات نژادپرستانه و راسیستی در آمریکا و حتی سایر نقاط جهان که از وجود این معضل رنج میبرند، را متاثر خواهد کرد.

تعدادی از متفکرین سیاسی نیز معتقدند که نتایج این انتخابات و پس راندن جرج دبلیو بوش میتواند تا حدودی عیار تعهد  به مبانی حقوق بشر را بالا برده و نتیجه میگیرند که این تحول سیاسی در اینده روابط خارجی میان ایران و آمریکا تغییراتی را شامل خواهد شد و فضای بسته سیاسی در کشورمان را تا حدودی متاثر خواهد کرد.

امید که چنین باشد!!!

ضرب المثلی اروپائی میگوید که چنانچه سیبی از درخت بیافتد نمیتواند خیلی دور از تنه اش باشد و  بارک اوباما علیرغم تمامی وعده ها و هیاهوئی که در داخل آمریکا.  اروپای متحد و برخی قلم زنان براه انداخته اند در تداوم هدایت سکان رهبری دولت امریکا  جز کارگزار سیاستهای دمکراتهای آمریکا نخواهد بود.

هنوز همدلی  و همراهی دمکراتها با جمهوریخواهان در حمله نظامی به افغانستان و عراق از اذهان پاک نشده است و حتی بارک اوباما ادعای خروج بی قید و شرط از عراق را بیان نکرده است.

آنچه اوباما  در ادعاهای خود گفته است اینست که بمرور و مشروط به عدم تشنج در عراق نیروهای نظامی آمریکا را از این کشور خارج نموده و در پاکستان و افغانستان مستقر خواهد کرد.

خروج بی قید و شرط نظامیان آمریکا از این دو کشور و منطقه اساسا خواست مردم این کشورها بوده است حال انکه نه دمکراتها و نه دولت تنفر انگیز و خشونت طلب جرج دبلیو بوش بر این اعتقاد نیستند.

جان کلام اینست که اوباما حتی اگر چنین نیتی داشته باشد قادر به پروازی فرای مجلس نمایندگان و سنای امریکا نخواهد بود و از این کوزه همان تراود که در اوست و بوده است.

بهروز سورن

۵٫۱۱٫۲۰۰۸