در دفاع از دکتر جعفر شفیعی

اسد گلچینی

دکتر جعفر شفیعی یکی از شخصیت های کمونیست و رهبران کومه له قدیم بود که متاسفانه در یک تصادف رانندگی در سال ۱۳۶۶ جان باخت. او از جمله کمونیستهایی است که از سوی  جریانات ناسیونالیست طیف زحمتکشان و کومه له ای های سابق تلاش میشود مصادره شود. هیچ مرزی برای این عمل زشت باقی نگذاشته اند و انگار شرمی هم در کار نیست.

جعفر شفیعی یکی از کمونیستهای برجسته در کومه له بود. سازماندهی انقلاب اجتماعی مساله و مشغله دکتر جعفر بود، طبقه کارگر و آزادی و سوسیالیسم امر و مساله دکتر جعفر بود،  جعفر شفیعی اومانیست بزرگی بود  و انسان در ارتباط با او همیشه احساس برابری و آزاد اندیشی و قدرت میکرد. خستگی ناپذیری دکتر جعفر در این راه و سیاست و سوسیالیسمی که برایش میجنگید ارزشمند بود و …. این شناختی است که بسیاری از ما کمونیستها  از آشنایی در دوران فعالیتهای مختلف و از نزدیک و دور با دکتر جعفر داشته ایم و یا دیده ایم.
آدم اینها را و براستی بسیاری خصوصیات دکتر جعفر را وقتی که  با چرندیاتی مقایسه میکند که هم اکنون ناسیونالیستهای  متشکل و یا منفرد در این جریانات در مورد دکتر جعفر میگویند، فقط به عمق ناصداقتی و فرهنگ بسیار منحطی که اینها دارند بیشتر پی میبرد.اینها چیزی جز تلاش ناسیونالیستی برای ضدیت با کمونیسم نیست. به همین دلیل است که در این تبلیغات در مورد جانباختگان و از جمله دکتر جعفر شفیعی حتی یک بار هم نمیشنوی یا نمیتوانی بخوانی که گفته شود این ها کمونیست بودند.

تبلیغات جریانات ناسیونالیستی بویژه از شاخه های مختلف زحمتکشان و یا ناسیونالیستهای نزدیک به این طیف، در مورد جانباختگان کمونیست کومه له، تقریبا در همه موارد  دروغ و تحریف و مردم فریبی است. و  از آنجا که در همه سیاست ها، برنامه و نقشه هایشان شکست خورده و سردرگمند ، تنها سرمایه موجود یعنی سو استفاده از یاد جانباختگان کمونیست که در میان مردم و در زندگی و مبارزه و قلب آنهاست،  هر چه بیشتر با موجودیت ناسیونالیستی امروزشان باید منطبق شود و باید کاری کنند و تصویری از جانباختگان کومه له بدهند که به انتخاب امروز خودشان هم حقانیتی بدهند. این مساله بدون تردید برای بسیاری از کمونیستها و هم سنگران آن رفقا، اگر همچنان کمونیست مانده باشند، بسیار درناک بوده است. این جریانات و اشخاص  که خودشان نمیتوانند به اعتبار فعالیت ناسیونالیستی امروزشان چیزی باشند، یاد و خاطرات جانباختگان کمونیست  را به سرمایه ای برای خود تبدیل کرده اند. فعالیت مسلحانه که ندارند، و پژاک جنگش را میکند و اینها صرفا دفتر خاطرات گذشته را ورق میزنند و با عکس و فیلم  سرگرم میکنند و همه رفقایی که در کومه له و در جنگ علیه رژیم و حزب دمکرات و برای آزادی و سوسیالیسم جنگیدند را به دستمایه ای و دکانی برای امر ناسیونالیستی امروزشان تبدیل کرده اند.   هر کس و جریانی تاریخ آنزمان را  آنطور که منفعت امروزش ایجاب میکند باز گو میکند.  و این در مورد این جماعت براستی که بسیار صادق است. جان باختگان کومه له در آن دوران، چه در جنگ با رژیم و چه در جنگ تحمیلی حزب دمکرات بر کومه له  یا رفقایی که در زندانهای رژیم و در زیر سخترین شکنجه ها جان باختند همه از بهترین، پیشروترین و رهبران کمونیست بودند. این انکار ناپذیر است چون کمونیسم در تار و پود جامعه و بطرز اجتماعی عجین شده بود. اگر سوسیالیسم و کارگر و برابری زن و مرد و مبارزه برای دور ریختن مذهب از زندگی خصوصی مردم  را میتوان انکار کرد، آنگاه کمونیست بودن رفقای جان باخته را نیز میتوان انکار کرد. "شهید خوری" شغل بسیار کثیفی است و توهین بزرگی به همه این رفقاست. اینها جان باختگان کمونیست در سازمانی کمونیستی بودند که برای آزادی برابری و حکومت کارگری به خاک افتادند. این را هیچگاه نمیتوانید حاشا کنید و باید کسی بسیار "شرافتمند" و "امانت دار" باشد که کمونیست بودن آنها را حذف کند. اگر امروز هر کدام از ما ها نیز کشته میشدیم دقیقا به همین گونه مورد سواستفاده این جریانات ناسیونالیست قرار میگرفتیم و ما این افتخار را نیز داریم که امروز بتوانیم از رفقای جانباخته کمونیست دفاع کنیم.
این جریانات در مورد جان باختگان در درگیری و جنگ تحمیلی حزب دمکرات بر کومه له که اصلا خفه میشوند و نمیتوانند چیزی بگویند و عقاید امروزشان را در مورد این جنگ و به این اعتبار رفقایی که در این درگیری کشته شدند را بیان کنند، چون اگر بخواهند در این مورد حرف بزنند باید رفقای جان باخته را و نه حزب دمکرات را، محکوم کنند. چرا که سیاست کمونیستی کومه له در آن دوران که در مقابل قلدری های حزب دمکرات و برای جلوگیری از تحمیل سیاست های ارتجاعی، ضد کارگری، ضد زن و ضد کمونیستی  در میان مردم بود، هم اکنون از جانب این جریانات محکوم است.   در گیری و جنگ با دمکرات را اینها یا نتیجه سیاستهای کمونیستی آنزمان ند که منصور حکمت "تحمیل" کرده میدانند و یا این درگیری را نتیجه "جنگ احزاب". در حالی که  واقعیت در این مورد هم دقیقا موضوعی اجتماعی و سیاسی بوده است و جنگ از هر دو طرف برای دفاع از جنبش ها و منافعی بود که سیاست های هر کدام دنبال میکرد.

اینکه چرا اینگونه رفقای دیروز را بنا به مصلحت های امروزشان توصیف میکنند بدلیل این است که پرچم و سیاست ناسیونالیستی و جنبش ناسیونالیستی را انتخاب  کرده اند. فرهنگ و اخلاقیات امروزشان هم متناسب با این جنبش است.
دفاع از کومه له کمونیست آنزمان و جانباختگانش  بدون تردید یک کار همیشگی  باید باشد.
۱۴ آبان ۱۳۸۷ 
۴ نوامبر ۲۰۰۸