درک ماهیت جنایت اخیر پ.ک.ک!

درک ماهیت جنایت اخیر پ.ک.ک!

در چند روز اخیر، خبر تهاجم جنایتکارانه پ.ک.ک علیه پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران، در سطح جامعه و بخصوص در مدیای جریانات سیاسی کردستانی داغ شده است. جریاناتی بدرست آن را محکوم کرده، جریاناتی در صدد کاهش ابعاد آن هستند و اشخاصی میگویند با کشتن و زخمی کردن پیشمرگان حدکا؛ “پ.ک.ک سابقه سیاسی خود را خراب کرد” و تعداد بیشتری سردرگم هستند که چرا احزاب کردستانی هر چندگاهی دست به چنین عمل شنیعی علیه همدیگر میزنند؟ افشای جنایت اخیر پ.ک.ک و پاسخ به سئوالات بیشتر مردم در این زمینه، در گرو درک ماهیت جریاتاتی است که امروزه بر بستر جنبش های ناسیونالیسم و مذب شکل میگیرند. لازم به گفتن است که این اقدام تنها در رابطه ارگانیک آن با کل ماهیت آن احزاب قابل شناخت است.

وظیفه کمونیست ها و دلسوزان راستین مردم کردستان در قبال مبارزاتشان علیه حکومت های ناسیونالیست و مذهبی ترکیه، ایران و عراق؛ ضمن محکوم کردن این جنایت،  بررسی، نقد و افشاگری همه جانبه کل تصویر راجع به وقوع پیوستن اینگونه پدیده ها و نه انتزاع بخشی از آن است.  کتاب”افسانه هویت ملی” منبع نسبتاً کاملی است که در تمام ابعاد و در سطوح مختلف به پرسناژهای آفریننده معضل کرد در منطقه خاورمیانه و به تبع آن به این مولفه ها پرداخته و پاسخ جامعی به مساله داده است. فصل هفتم کتاب یاد شده مشخصاً به ماهیت پ.ک.ک پرداخته که اینجا بخش هایی از آن را درج می نماییم.               ۲۷ ماه مه ۲۰۱۵

ناسیونالیسم کرد در ترکیه

ریشه های معضل ستم ملی کرد در ترکیه

حزب کارگران کردستان ترکیه را بشناسیم

پ. ک. ک در متن چه شرایطی بوجود آمد؟

رسالت پ.ک.ک برای مردم چیست؟

پ.ک.ک و آزادی های مدنی

شایعاتی در مورد باج گرفتن پ.ک.ک از مردم

در چه شرایطی پ.ک.ک بی تاثیر خواهد شد؟

ریشه های معضل ستم ملی کرد در ترکیه

مشقات، درد و رنج مردم کارگر و زحمتکش ترکیه و به طریق اولی مردم کردستان این کشور، بدلیل سال ها سلطه حکومت های فاشیست سرمایه داری ناسیونالیست ترک، یک واقعیت انکار ناپذیر است. وقتی شعار اصلی حکومت های ترکیه ” نیک بخت آن که گوید ترک است” (١) می باشد٬ اولین قدم در هر تجزیه و تحلیل کمونیستی، صادقانه و منصفانه انسان با وجدان در پرداختن به مساله کرد در ترکیه- این است که طراحان، مجریان و ادامه دهندگان این سیاست فاشیستی حکومت های ترکیه، یعنی عاملین اصلی بدبختی مردم کرد زبان و غیر کرد این کشور را محکوم کند. نه تنها این، بلکه به رسمی شناختن مبارزه مردم کردستان برای از بین بردن هر گونه تبعیض، نابرابری و تلاش و چاره جویی برای نجات خود از دست این وضعیت مشقتبار است. پایان دادن به تبعیض و نابرابری سیستماتیک ناسیونالیسم ترک، حق خدشه ناپذیر مردم کرد زبان  است.

ماحصل سیاست و پراتیک فاجعه بار ناسیونالیسم علاوه بر دره عمیق تفرقه ای که در صفوف طبقه کارگر ایجاد کرده است، طبق آمارهای منتشر شده فقط از زمان مبارزه مسلحانه حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) با حکومت های این کشور از سال ١٩٨۴ تا به امروز، بالغ بر ۴۵ هزار نفر جان خود را از دست داده اند! ده ها هزار نفر معلول، زندانی و پناهنده و دربدر شده اند. مقصر اصلی این مصیبت بزرگ، قبل از هر کسی، بعهده حکومت ها و ناسیونالیسم ترک است.

 بلحاظ تاریخی، دود عملکرد ناسیونالیسم ترک، علاوه مردم ترکیه اعم از ترک و کرد، متاسفانه به چشم مردم ارمنستان، قبرس و یونان هم رفته است. من قصد پرداختن به کشمکش ناسیونالیسم ترک با قبرس، ارمنستان و یونان در جزئیات ندارم. تنها یادآوری قتل عام ارامنه در  اوائل  قرن بیست توسط حکام وقت ترکیه، که حدود یک قرن است هنوز ناسیونالیسم ترک آتش جنگ قومی را شعله ور نگه داشته و بر آن می افزاید. تداوم خصومت ملی چنان حفره ای بین مردم ارامنه و ترک زبان ایجاد نموده که ناسیونالیسم دو طرف بعد از صد سال هنوز از آن جهت گمراه نمودن طبقه کارگر از هر دو سوی این دعواها، بهربرداری میکنند و نان می خورند. پاکسازی های قومی چه در دوران ترکیه عثمانی و چه پس از آن، داستان غم انگیزی است که باید نسل جدید از آن خصومت کثیف درس عبرت بگیرد. تا این آواخر مشکل آذربایجان و ارامنه بر سر “ناگورن وقره باغ” منجر به سالها جنگ خونین بین طرفین شده بود. اینجا جای پرداختن به زیان مساله جنگ و نزاع ترک و ارامنه بصورت مفصل نیست و این خود یک سوژه قابل تاملی است. یاد آوری نزاع ترک و ارامنه کافیست تا خواننده به ابعاد،عمق، مدت و پیچیدگی سیاست ناسیونالیسم ترک بیشتر مطلع شود. ناسیونالیسم ترک از ملیگرایی کرد مخرب تر و ریشه ویروس این بیماری در منطقه است. حکومت های فاشیست سرمایه داری ترکیه، عامل اصلی فراهم کردن زمینه ابراز وجود و رشد ناسیونالیسم کرد در ترکیه هستند.

 طرف دیگر این نزاع در ترکیه، ناسیونالیسم کرد (پ.ک.ک) است. کسی فعلاً ناسیونالیست بودن پ.ک.ک را انکار نمی کند تا احتیاج به دلیل و برهان برای اثبات این واقیت باشد. همه بر سر ناسیونالیست بودن پ.ک.ک متفوق القول هستند. نامبرده نیز به سهم خود عامل شعله ور نگه داشتن آتش جنگ ملی و تفرقه بین طبقه کارگر و تشدید بدبختی مردم کردستان و نه عامل نجات مردم از دست آن مصیبت است.

در ترکیه هم مانند ایران از دو طریق می توان به معضل مساله کرد پایان داد: یکی از طریق راه حل بورژوایی و امپریالیستی و دیگری راه حل کمونیستی است. در فصول قبلی بارها به راه حل کارگری در این مورد اشاره کردم. ما طرفدار طریقه کمونیستی راه حل ستم ملی هستیم و این را عادلانه تر و به مردم پیشنهاد می کنیم. در فصول اول، دوم و سوم این کتاب مستدل ساختیم که ناسیونالیسم راه حل عادلانه رفع ستم ملی در قرن٢١ ندارد، بلکه مانع حل آن در هر کشوری از جمله در ترکیه است. لذا حل عادلانه مساله کرد، در گرو خارج کردن آن مساله از دست و افق های ناسیونالیستی ترک و کرد است. مساله تا به نقد اصول- کمونیستی و رد ادعانامه تمام جریانات ملیگرا ایرانی، عراقی و…، مربوط می شود، ماهیت آنان و مبانی نظری واحکام کمونیستی ما در فصول قبلی این اثر، بند به بند شامل حال پ.ک.ک هم هست. به این خاطر من سعی می کنم در این فصل از پرداختن به نکات معرفه کلی و ساختاری ملت و جنبش های ملت سازی، خوداری کنم. با توجه به اینکه قبلاً خصوصیات عمومی ناسیونالیسم را کامل و درست بررسی و نقد کردیم؛ نقد هر گونه آن، قابل تعمیم برهر یک از گونه های دیگر این جنبش است. بنابر این، اینجا لازم به فصل جداگانه و تکرار احکام مبانی و اصول پایه ای این شاخه از ناسیونالیسم نیست.

شاید این سئوال مطرح شود که پس اگراشتراکات تمام احزاب بورژوا– ناسیونالیست در مبانی پایه آن یکی است٬ چه نیازی به نوشتن فصلی دیگر در مورد ناسیونالیسم کرد و ترک در ترکیه هست؟ پاسخ این است، از آنجائیکه جریانات این جنبش هر کدام دارای مشخصات ویژه خود نیز می باشند و یک نقد و بررسی جامع نمی تواند از کنار ویژگی های آنان بگذرد. پرداختن به ناسیونالیسم ترک و کرد در ترکیه به این خاطر، حائز اهمیت است- تا هیچ بخشی از احزاب بورژوا- ناسیونالیست که ستم ملی کرد را دستمایه سهم خواهی، رشد و اشاعه رقابت با همدیگر برای بسیج مردم به زیر این چتر هستند را، از قلم نیانداخت. تا هیچ توهمی ایجاد نشود که مردم آزادیخواه منطقه، به چشم خویشاوندی یا کمتر مرتجع به پ.ک.ک نگاه کنند که گویا یک جریان قومی، به نفس مخالفت با حکومت های فاشیست ترکیه، می تواند مترقی باشد و یا ضرر اشاعه ناسیونالیسم در اپوزیسیون کم اهمیت جلوه نماید. بدون ذکر و نقد آنان، پروژه  بررسی احزاب این جنبش در هر چهار بخش کردستان(چهار پارچه کردستان) ناکامل باقی می ماند.

————————————————————————————————————————————————————————-

(١) من (سالهای ١٩٩٣-٢٠٠۶)  چنان زیر فشار جو ضد کرد بودن هیئت حاکمه دولت ترکیه قرار گرفتم، که به همسرم و به دوستان همراه خود همیشه در مسافرت به ترکیه توصیه کرده ام که در ادارات دولتی تا عبور از مرز به زبان کردی باهم صحبت نکنیم٬ تا از مزاحمت های احتمالی مرئی و نامرئی مامورین جلو گیری شود. لذا در دو مورد یکی بخاطر ترجمه برای یک کرد عراقی در سال ١٩٩۴و دوم در ٩٨ غیر مستقیم بدلیل کردی صحبت کردن در فرودگاه اتاتورک استانبول جریمه شدم.

حزب کارگران کردستان ترکیه را بشناسیم

پس از معرفی و نقد حکومت های سرمایه داری ناسیونال- فاشیست ترک بعنوان عامل اصلی تفرقه ملی، لازم است به رقبیب آنها در ترکیه یعنی پ.ک.ک پرداخت. من جهت شناخت بیشتر پ.ک.ک در زمان نوشتن این سطور، به ماتریالی مانند اسناد مکتوب، مصوبه ها و ادبیات این حزب احتیاج داشتم. اما برای تهیه این منابع با محدودیت و مشکلاتی رو به رو شدم. علت اصلی این کمبود نیز به این مساله برمی گردد که، پکک به زبان های کردی سورانی، فارسی و انگلیسی کمتر ماتریال دارد. کردی کرمانجی و ترکی من هم کفاف مطالعه اسناد و مدارک کتبی نوشته های احتمالاً موجود آنان به این زبان ها نیست. تلاش کردم از طریق وبسات منابعی بدست بیاورم. اما در وبسایت هم منابع مورد نیاز به زبان کردی سورانی و فارسی را نیافتم. در زمان نوشتن این قسمت از کتاب، در لندن بودم و اکنون آنجا زندگی میکنم. پس از پرس و جوی فراوان جهت تهیه منابع مکتوب، بالاخره محلی باسم “کوردیش سنتر” که مقر پکک در منطقه (Haringey) در لندن است را در نیمه اول سال ٢٠١٠ پیدا کردم. جهت کسب این اطلاعات به محل مذکور مراجعه کردم. گفتم در این مرکز، یا خود منابع را مستقیماٌ و یا سرنخی برای بدست آوردن آنها بدست خواهم آورد.

روزی کفش و کلا کردم و به “کوردیش سنتر” رفتم. اگر چه آنجا به منابع ذکر شده دست نیافتم، اما اطلاعات و شناختی نسبتاً فراوان دستگیرم شد. بمحض ورود به “کوردیش سنتر”، دیدم روبروی در ورودی سالن، عکسی از عبدالله اوجالان به دیوار نصب کرده اند. در گوشه و کنار سالن تصاویری متعدد از قربانیان جنگ با حکومت های ترکیه در قاب با زیر نویس “شهید فلان” پای هر کدام از آنان نوشته و به دیوار آویزان هستند. فقط اسم آن “مرکز کردها” است٬ و گر نه یک نفر آنجا به کردی صحبت کند را ندیدم. اول بارم بود از آن مرکز و “کتابخانه” سازمان نامبرده دیدن می کردم و انتظار داشتم منابعی (برنامه،اساسنامه و…) برای مطالعه چند هفته تحقیق خویش در مورد پکک بدست آورم تا که علاوه بر منابع شفاهی و مصور، بتوانم بصورت کتبی هم سیاست آنان را مطالعه نمایم. اما متاسفانه منابع کتبی با زبان های ذکر شده گیرم نیامد.

شعارهای مرکز (Haringey Centre) را به زبان ترکی نوشته بودند و جمعیت مقر “کردها” به ترکی با هم گفتگو می کردند. هنگامی از شخصی که چای برای مشتری رزرو می کرد پرسیدم چای و بیسکوت به چند؟ در پاسخ گفت یک پوند و ٣٠ قروش. منظورش از “قروش”، واحد پول رایج انگلیس یعنی پنس بود. در میان هواداران پکک عده زیادی هستند که بعد از چند سال زندگی در انگلیس هنوز انگلیسی یاد نگرفته و این انتگره نشدن با سیاست ناسیونالیسم منافات ندارد. زیرا برای اینکه با جامعه ادغام نشوند و از فرهنگ مدرن اروپا چیزی یاد نگیرند، آنان را در دایره محدود حفظ کلتور- فولکلور کردی”خودمان” اسیر می کنند.

پس از صرف چای سازگار با مذاق من، به کتابخانه سری کشیدم. اما غیر از چند نوشتۀ عبدالله اوجالان، هیچ منابعی به زبان های کردی سورانی و فارسی موجود نبود. در “کوردیش سنتر” یک نفر که کردی سورانی با من صحبت کند را نیافتم. از مسئول کتابخانه که زیاد به انگلیسی هم تسلط نداشت، پرسیدم که آیا برنامه،اساسنامه به زبانهای کردی سورانی، فارسی یا انگلیسی دارند؟ ایشان دو کتاب عربی به من نشان داد که متوجه نبود عربی با کردی سورانی یا فارسی متفاوت است. خلاصه یک نفر که کردی صحبت کند در “کوردیش سنتر” نبود تا منظور من را درست متوجه شود. با انگلیسی منظور خودم را رساندم. آنها گفتند یک نفر اهل ایران به اسم “رهبر” هست او می تواند سورانی صحبت کند و روز فلان در هفته آنجا است که اگر با وی مساله را مطرح کنم، ایشان منابع مورد اشاره را در اختیارم خواهد گذاشت. هفته بعد، آن روزی که قرار بود رهبر آنجا باشد به محل بر گشتم، ولی ایشان نبود. یک نفر من را با آقایی که متاسفانه پای چپ خود را در جنگ های پکک (سئوال نکردم که با دولت ترکیه، اتحادیه میهنی و یا با قیاده موقت) از دست داده بود را بجای رهبر به من معرفی کرد. خوشبختانه او کردی سورانی بلد بود و من یک مصاحبه با ایشان داشتم که یک ساعت طول کشید. مصاحبه ای که در ذیل خواهد آمد، نتیجه آن دو بار سرکشی من به “کوردیش سنتر” است که تا حدودی به من شناخت داد.

مصاحبه شونده طبق معمول اعضای احزاب شرقی، بجای اینکه مستقیماً به سئوالات من جواب بدهد، بیشتر سعی می کرد که سیاست پ. ک .ک را تبلیغ و مرا ارشاد کند! ظاهراً می خواست طی آن مدت مرا به هواداری از پکک متقاعد کند! لذا تحقیق و بررسی من بر اساس مشاهدات سنت های مبارزاتی، تبلیغات میدیایی و دو مصاحبه٬ یکی با یکی از اعضای پ. ک .ک و دیگری با یک نفر به اسم دیاربکر… و مطالعه پاره ای محدود ادبیات آنان خلاصه می شود. این مساله باعث شد که معلومات من راجع به حزب کارگران کردستان ترکیه در مقایسه با سایر احزاب بورژوایی دمکرات و قومی ایرانی و عراقی کمتر باشد. البته جنبه های مشاهده و پراتیک دو رکن مهم برای تجزیه و تحلیل و قضاوت در مورد هر جریان می باشد. چون برنامه و اساسنامه در برخی موارد یک چیز٬ سنت ها، سبک کار و پراتیک طبقاتی- اجتماعی احزاب چیزی دیگری است. و حقیقاتاً موضوعات دوم اساسی تر هستند. برای نمونه سند حقوق بشر و قانون اساسی فرانسه را خیلی از کشورهای جهان امضا و رونویسی کرده اند، اما در مرحله اجرایی این قوانین است که کشورهای نامبرده آن را با تبصرهای “اگر”، “ولی” و “اما”… باید با مذهب توده های مردم احترام گذاشت، “ولی” من اول کرد و یا ایرانی هستم و… هر جریانی حقوق جهانشمول بشر را تابع “ولی” ها و اولویت های خویش می نمایید. اولویت این “اگر”، “ولی” و “اما” ها…  تعدادشان کم نیست. با توجه به این “نسبیت فرهنگی” در اجرایی قوانین حقوق جهانشمول بشر، این “ولی”ها هستند که مکان و جایگاه برنامه احزاب را بیش از اسناد مکتوب مشخص می کنند. درست مفهوم مارکسیسم، طبقه کارگر و کمونیسم برای پ. ک .ک در اسناد هر چه باشد، ولی در عمل، منوط و مشروط به این، “اما”ها است.  در اساس استفاده از ترندهای چون مارکسیسم، کارگر و دمکراسی جهت رادیکلایزه نشان دادن خواست ملی توسط آنان بکار برده می شود. در نتیجه محدودیت دسترسی من به اسناد، برنامه، اساسنامه و مصوبه های تئوریک پ.ک.ک، ولو ناکافی باشد، اما اکنون با توجه به مشاهدات، مصاحبه ها و یک سری مدارک دیگر کمبودی در پی بردن به نتیجه پراتیک آن سازمان احساس نمی کنم. با این توضیحات به موضوع برگردیم.

پس از معرفی خودم به شخص یاد شده، گفتم که من در مورد احزاب کردستانی تحقیق می کنم و برای تهیه منابعی به “کوردیش سنتر” آمده و تاکنون چیزی گیرم نیامد است، آیا شما می توانید تصویری کلی از اهداف پ.ک.ک چیست را برای من توضیح دهید”؟ گفت بله.

سئوال: اهداف پ. ک .ک چیست؟

جواب: اهداف پ. ک .ک ایجاد یک کردستان آزاد و مستقل است.

سئوال: آیا پ. ک .ک خود را کمونیست می داند؟ شما خود را کمونیست معرفی می کنید؟

 جواب: بله من کمونیست هستم و پ. ک .ک خود را کمونیست می داند. ولی نه آن کمونیسمی مثل سوسیالیسم قدیم. از سال ١٩٩١ دنیا تغییر کرد. قبل از این تاریخ، بخواهید نخواهید ما تحت تاثیر شوروی سابق بودیم. اما تغییرات سال٩١دنیا، روی برنامۀ ما هم تاثیر داشت و ما برنامه و اصول و تاکتیک خود را تغییر دادیم. نه تغییری تاکتیکی، بلکه تغییرات پایه ای و استراتژیک. در آن بازنگری و دگردیسی، ما شعار دمکراسی و فدالیسم را برگزیدیم. ما دمکراسی را درمان تمام دردها، حلال تمام مشکلات بشر دنیا می دانیم و از آن مقطع، دیگر خشک و دگماتیک به کمونیسم نمی چسبیم.

س. آیا پ. ک .ک به مذهب انتقاد دارد؟

ج: بله انتقاد داریم. ولی آن را رد نمیکنیم.

س: در مورد برخورد پ. ک .ک با مخالفان سیاسی خود، شایعاتی هست، آیا حزب شما چگونه با مخالفان سیاسی رفتار می کند؟

ج: پیشتر خوب نبود. حتی آنها را ترور می کردیم.

س: ترورمخالفان سیاسی خود، مساله مهمی است، اینکه می گوئید نظر شخصی شما و یا سیاست پ. ک .ک است؟

ج: سیاست پ.ک.ک است.

س: اکنون به اصل سیاست پایه بپردازیم؛ نظر شما در مورد طبقه کارگر و تضاد طبقاتی چیست؟

ج: ما معتقدیم تضاد طبقاتی باید باشد، اما باید سعی کرد هرچه بیشتر آن را کم کرد. مثلاٌ درانگلیس سرمایه دار هست٬ کارگر هم هست. غنی هست، مستضعف هم هست. اما همه راضی هستند. کارگر چاق و چله و شکم بزرگ و داریی ماشین، مبارزه نمی کند. از دولت و نظام ناراضی نیست و… .

س: اجازه هست من به اسم واقعی شما این مصاحبه را جای درج کنم؟

ج: بهتر است از اسم مستعار مثلاً “رزگار” استفاده نمایید.

اوکی، با تشکر رزگار (گیان) جان.

من از همین تبیین رزگار در این مصاحبه کوتاه یعنی “پ.ک.ک کمونیست است اما نه آن کمونیسمی مثل سوسیالیسم قدیم، بازنگری و دگردیسی… تضاد طبقاتی باید باشد٬ کارگر چاق و چله و شکم بزرگ و ماشین دار مبارزه نمی کند و پ.ک.ک به مذهب انتقاد دارد ولی آن را رد نمی کند…پس از تغییرات سال ١٩٩١ شعار دمکراسی و فدرالیسم را اتخاذ کردیم”٬ تا آخر داستان را خواندم. علاوه بر این، روزنامه سوئدی Dagens Nyheter در ماه اوت ٢٠١٣ در کوهستان قندیل با جمیل بایک رئیس شورای رهبری پ.ک.ک گفتگوی مفصلی در خصوص مذاکره صلح با ترکیه انجام داد که وی در پایان در خصوص شناسنامه ایدئولوژیکی و سیاسی پ.ک.ک گفته است که دیگر حزب ایشان حزب دوران دهه ١٩٧٠ نیست که بر اساس اندیشه های مارکسیست لنینیستی شکل گرفته و به دنبال ایجاد کردستان مستقل بود. جمیل بایک می گوید: “ما هم اکنون خواهان فدراسیون دموکراتیک و خودگردانی دموکراتیک هستیم.” جمیل بایک مرد شماره ٢ پ.ک.ک به شمار می آید و مدتی پیش همراه با بسه هوزات ریاست مشترک شورای رهبری این حزب را بر عهده گرفت.

پ. ک. ک در متن چه شرایطی بوجود آمد؟

پ. ک. ک برای سهم خواهی ناسیونالیسم کرد در ترکیه، در سال ١٩٧٨ بر متن وجود ستم ملی تاسیس شد. از آن زمان تا به امروز، با تمام زیگزاگها و تغییر جهت، برنامه و اهداف، یکی ازصحنه گردانان سیاست در ترکیه است. پکک نمونه تیپیک پوپولیسم، شرقزدگی، سطحی نگر و دارایی سیستم مجازی و غیرعلمی برخورد کردن یک جریان بورژوا- ناسیونالیست به مفاهیمی چون کمونیسم، مبارزه طبقاتی، طبقه کارگر و رفع ستم ملی است. میتوان تصور کرد که ترکیه چه جامعۀ اختناقزده و استثمارگری است، تصور کرد در آن جامعه تا چه حد به آزادی و برابری و طبقه کارگر عقب نشینی تحمیل شده که یک جریان ناسیونالیست و مرتجع امثال پکک، حرفی برای گفتن و میدانی برای ابراز وجود داشته باشد! مردم کارگر و زحمتکش کردستان ترکیه، از دو طرف قربانی ناسیونالیسم هستند: یکی از طرف حکومت های فاشیست بورژوا- ناسیونالیست ترک و دوم از طرف بورژوا- ناسیونالیسیت های کرد در اپوزیسیون. هر دوی اینها، قطبین یک جنبش ارتجاعی برای تفرقه و سم پاشی در صفوف طبقه کارگر ترکیه را تشکیل می دهند. متاسفانه بدلیل اینکه یک نیروی چپ و جدی در صحنه جامعه ترکیه شکل نگرفته است- که هم این وهم آن را چالش کند، هجوم جنبش نامبرده به طبقه کارگر، این طبقه را در مقابل آن تعرض وادار به عقبنشینی کرده و قطبین ناسیونالیسم در ترکیه، ضربه نخورده، اورژینال، عقب مانده و خشن تر٬ و به این معنی؛ ارتجاعی تر از هم مسلک خود در ایران و عراق هستند. تمام اصول و پرنسیپ پکک بر اساس ارزش های زیربنایی مالکیت بورژوایی و روبنایی ناسیونالیسم کرد ساخته شده است.

ناسیونالیسم ترک که آن روی دیگر سکه ناسیونالیسم کرد است، بمراتب ارتجاعی تر، ضد تمدن، ضد انسان زحمتکش و باعث شده پکک حرفی برای گفتن و میدانی برای رشد داشته باشد. از آنجا که هر گونه ناسیونالیسمی امروز جواب عادلانه مساله ستم ملی را ندارد، پکک نیز عامل تشدید بدبختی مردم کردستان است و از موضع ارتجاعی به حل این ستم پرداخته است. فلسفه وجودی او با خواست مردم کارگر ترکیه بخصوص مردم کردستان سنخیتی ندارد. بدلیل این تناقضات است که آنها سیاست های خود را روزی با دفاع از جمهوری اسلامی، روزی دفاع از دمکراسی و روز دیگر در لفافه کمونیسم- طبقه کارگر چنان می پیچند که بین اصول و بی اصولی، بین کمونیسم و ناسیونالیسم، بین لنینیسم و استالینیسم و سکولاریسم و مذهب، مرز روشنی ندارند. درک آنان از متدلوژی و جهانبینی “مارکسیستی” چنان مجازی است که تا سطح شعبده بازی، کافر و مسلمان باهم، سیاه و سفید باهم، آب و آتش باهم، دوست و دشمن باهم، زندان و زندانبان باهم، مرتجع و انقلابی باهم جای خود را عوض نموده اند. آنان زیر لوای آزادی ملت کرد، روزی زیر بیرق جمهوری اسلامی، روزی دیگر به آمریکا و شوروی “مصلحین کرد” خدمت می کنند. چنانچه در ادامه مطالعه خواهید کرد، سراسر پراتیک آنها پر از این تناقضات است.

پ. ک. ک از زاویه منافع طبقه کارگر ترکیه از حق مردم کردستان دفاع نمی کند. جریانی که حق کارگران بخش های دیگر ترکیه را زیر پا بگذارد، نمی تواند مدافع شریف و صادق طبقه کارگر کردستان باشد. خواسته های مشخص نامبرده تماماً ناسیونالیستی بر ضد اتحاد طبقه کارگر است. آویزان شدن آنها به طبقه کارگران و کمونیسم، چاشنی رادیکالیزه کردن خویش در زمان جنگ سرد، برای خواست مشخص ملی بود. کسی برای کارگر بخواهد امروز کاری بکند، با پرچم ملی نمی تواند و با آن وارد میدان مبارزه با بورژوا نمی شود. طبقه کارگر، پرچم مستقل خود را دارد، نیازی به وام گرفتن پرچم ملی برای آزادی و سعادت جامعه از هیچ جنبش دیگری ندارد. تداعی کردن خود به عنوان (حزب کارگران کردستان) این حزب، همان قدر واقعی است که حزب کارگر (لیبر) انگلیس بعنوان حزب کارگران انگلیس. خود آویزان کردن با کارگر برای پکک، سیاست ” به مرگ بگیر تا به تب راضی شود”، وسیله ای برای دخالت دادن بورژوازی کرد در قدرت و حاکمیت با بورژوازی ترکیه است. آنان مانند هر بخش دیگر ناسیونالیسم کرد… اگر ترکیه آنها را به استاندار، شهردار و… شهرهای کردستان ترکیه بگمارد٬ با حکومت کنار خواهند آمد. مخرج مشترک اصولشان یکی است. لذا کمونیست های ترکیه با نقد هر دو طرف ناسیونالیسم و با حل مساله کرد در آن کشور است که باید به ادامه دور باطل کشتار و خونریزی بیشتر ناسیونالیست ها از مردم ستم کش ترکیه خاتمه دهند و زمینه مادی وحدت طبقاتی طبقه کارگر کرد و ترک را فراهم نمایند.

رسالت پ.ک.ک برای مردم چیست؟

نقش پ.ک.ک در تمام زمینه های مبارزه طبقاتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مردم برای کسب رفاهیات، زندگی بهتر و خوشبختی،  اساساً نقشی بازدارنده وعقب مانده است. اگر شما از منظر دید این سازمان به جامعه و به مردم کردستان نگاه کنید، مردم شهری، شهرهایی استانبول، انکارا، دیاربکر و غیره را نمی بینید.  کارگر و بورژوا در تصویر آنان غایب است؛ همه مردم، کرد و ترکند. در معرفی مردم کردستان نیز، ما مردمی روستایی- گاوچران و ایل تباری می بینیم که زنان با روسری- عقال بسر و مردها با سبیل کلفت و ریش نتراشیده، در خیمه و چادر زندگی می کنند و با گله های احشام در کنار دامنه کوه های رام نشده و سر به فلک کشیده کردستان چادر زده اند!  روستائیان و بادیه نشینانی نیمه اهلی- نیمه کوهی، با روستاهای ویران شده را خواهید دید که زنان به سبک قدیم مشغول نان پختن، گوسفند دوشیدن، مشک دوغ و کره گیری هستند و یک مثقال تضاد کار و سرمایه و علائم و مشخصات تضاد طبقاتی کارگر و سرمایه دار جامعه مدرن ترکیه را، بر زندگی واقعی امروز آنان نخواهید دید. باید از این حزب سئوال کرد که اگر کردستان طبقه کارگر دارد و مناسبات سرمایه داری حاکم است٬ و ناسلامت، اگر شما حزب کارگران کردستان هستید، دیگر این همه تداعی کردن خود و مردم بعنوان گاوچران، ایل تبار، روسری و عقال بسر، چادر نشین و گوسفند دوشیدن، مشک و کره گیری تان از چیست؟ این حزب در تبلیغات سیاسی و در زمینه فرهنگی، ترانه و سرود٬ همراه با کل طیف های ناسیونالیسم کرد ترکیه، خطی و فرهنگی را دنبال می کنند که انسان با شنیدن آن نزدیک است دست به خود کشی بزند! اشاعه این فرهنگ، کار دشمن جهت تحمیق مردم کردستان را آسان کرده است. در خیلی زمینه ها، دشمنان کارگران و زحمتکشان لازم نیست زیاد به خود زحمت بدهند، این فرهنگ ارتجاعی پکک بیش از دشمن (حکومت های سرمایه داری ترکیه) مردم را تحمیق خواهند کرد. یک نقطه روشنایی امید و توقع در سنت مبارزه سیاسی آنان یافت نمی شود و بر خلاف، فرهنگ انتحاری و خود آتش زدن و مبارزه چریکی را به عنوان اشکال مبارزه مردم رواج می دهند. بخش های اصلی فعالیت هنری- فرهنگی- سیاسی میدیای ناسیونالیسم کرد ترکیه، بسان هم مسلکان خود، نشان دادن تصاویر و اشکال نوحه سرایی، موره، ناله و مویه “لوره لور و کلوزانه وه” که همه بوی ویرانی، بی چارگی، قحطی و زبونی انسان در مقابل طبیعت و جهان پیرامون خود است را می دهد. فرهنگی که از طرفی ناتوانی، افلاس و زلیلی انسان را به ذهن متبادر می کند و از طرف دیگر، جنازه کشته شدگان و صحنه های دلخراش در جنگ با دولت های ترکیه و “حماسه” کودکان بعنوان نیروی پایان ناپذیر ناسیونالیسم و وسیله بسیج عمومی را بجای بالا بردن آگاهی مردم نشان می دهد. مبارزات پ.ک. ک با عقب ماندگی و کهنه پرستی رقبای خود، چه در شکل و چه درمحتوا، از آنان عقب افتاده تر است. نه در زندگی خصوصی افراد و نه در سطح سنت مبارزاتی عمومی، شما تفاوت مضمون و با محتواتر و آزاد منشی و مدرن تر از پراتیک آنان نمی بینید. در زمینه فرهنگی، موزیک، طرز پوشش و سر و قیافه ظاهری هم فرقی با ناسیونالیست ترک و احزاب مذهبی ندارند. زندگی فاجعه بار زنان گریلا  که حق ازدواج و سکس ندارند و در صورت شکستن حریم سفت و سخت این حزب مجازات می شوند؛ گویاترین رفتار برده وار این حزب با انسان است. از آنجا که زنان و مردان گریلا از زندگی اجتماعی خود کنده شده اند و در انزوای قندیل تحت تعلیم سیستم مغزشویی قرار گرفته اند، نفی جنسیت را لابد به کمک داروها پذیرفته اند تا از زنانگی خود عبور کنند. زنان در پککا از ناحیه زجرکشیدن و خود انتخاری با مردان برابرند. زمانی که حکومت فاشیست ترکیه با کمک اسرائیل و … عبدالله اوجلان را ربود، اشخاصی در کشورهای اروپایی در اعتراض به این جنایت دولت ترکیه، خود را آتش زدند. این رفتارها، تنها با سنت سکت ها و گروه های مذهبی که ارزش جان انسان برای شان مانند لوازم یدکی موتور است قابل قیاس است. علاوه بر این، سیما و سمبل مبارزین کرد نزد ایشان، سید، شیخ و معتمدین روستا که سمبل شخصیت مذهب اسلام هستند می باشد. شرف و ناموس سنتی را پاسداری می کنند. این در حالی است که باید برای از دور خارج کردن هر شئی نامناسب، کهنه و ناخوانا با زمان، دست به ابزار و وسیله بهتر، مدرن و مترقی تری برد. پ.ک.ک همچون جریانات ملی- مذهبی ها، بخصوص از نوع اسلامی آن، برای اهداف سیاسی از کودکان برای تبلیغات سوء استفاده بیرحمانه می کند. در تصاویر میدیایی او بسان هم مسلکان خود، بچه هایی را در حال بوسه بر پرچم کردستان و حمل این پرچم و یا پلاکارد خواهید دید که مانند جانبازان و نیروهای جندالله پیشبندی را بر سر و پیشانی خود بسته اند و به نشانه رزم با دشمن در حال رزم و رژه هستند. در تظاهرات و در آکسیون ها، این گونه تصاویر بچشم می خورد. بچه های خوردسالی که اگر بزرگ شوند و خود بتوانند تصمیم بگیرند، مشخص نیست پ.ک.ک، کمونیست و یا فاشیست می شوند و یا اصلاً به فعالیت سیاسی رغبتی نشان خواهند داد یا نه. بچه های که طبق تمام قوانین و عرف موازین انسانی و مدنی نباید تا شانزده سالگی در جنگ و امورات مربوط به آن شرکت کنند و درگیر تبلیغات جنگی بشوند. حتی نباید در رای گیر شرکت کنند، بلکه باید مثل کودک در دنیای بچه گی خود بوده و آنان را وارد به شرکت در عرصه جنگ و سیاست بزرگسالان نکرد.

در مقابل عقب ماندگی سنتی و رسوم و عرف شرقزدگی در ترکیه، به مراتب از رقیب خود یعنی از ناسیونالیسم ترک عقب ماند تر است. پوسیده ترین فرهنگ دوران بادیه نشینی و فئودالی در برخورد با زن و ناموس را فرهنگ کردی می نامد. بجای کمک به ارتقای توقع مادی و معنوی مردم، مروج زندگی بسته و کمبود و محدودیت های تحمیل شده به روستاهای پرت و دور افتاده کردستان را بعنوان شرف و نماد فرهنگ کردی ستایش و تقدیس میکند. بجای گشودن افق باز پیشاروی مردم در جارو کردن سنت های ارتجاعی طبقات استثمارگر، دوست ندارد مردم روستای از آن طوق و بندهایی که حکومت های سرمایه داری بر زندگی شان حاکم کرده اند تا ابد خلاصی یابند، بلکه آنها را الگوی فرهنگ، هنر اصیل و طبیعی و هویت مردم کردستان دانسته و نمایندگی می کند.

اینها تا کی میخواهند کرد بیچاره در چنبره سنت ها و ارزش های مذهبی و مردسالاری این جوامع اسیر باشد؟ حقیقتاً باید سرمایه داری حکومت های ترکیه توانسته باشند که شیرینی زندگی را از پیش چشم مردم کردستان انداخته باشند- تا بتوان هوادار و فعال سازمانی با این مشخصات شد و از منظر پ.ک.ک به حیات و آزادی انسان نگاه کرد. باید با کمترین حق و حقوقی آشنایی نداشت- تا او را نماد مبارزه برای احقاق حقوق مردم کردستان دانست. باید منفذهای روشنایی یک زندگی شاداب، مرفه و آزاد را با پرچم های ناسیونالیسم ترک و با شال و جامانه و پرچم کردستان بست، تا نور امید و آگاهی مبارزه طبقاتی را از آنان گرفت. تا زیر منگنه این فضا، کارگر ترک پرچم اشغال ترکیه و کارگر کرد آن یکی را بدست بگیرند. ماحصل پراتیک این جنبش در کردستان این است، درحالیکه غیر از ترکیه در خیلی از کشورهای جهان، کارگران و بشریت متمدن در همسبتگى با طبقه کارگر و اعتراض به جنایت بورژوازى ترکیه و جان باختن بیش از٣٠٠کارگر معادن سوما که در روزهای سیزده و چهاردهم ماه مه ۲۰۱۴ را به نمایش گذاشتند، در شهرهای کردستان ترکیه خبری از راهپیمایی و راه بندان و اعتراضات توده اى نبود!

“حزب کارگران کردستان” سنت فئودالیسم و طبقه دارا رسوخ کرده در زندگی روزمره مردم را چالش نمی کند که هیچ، حتی آن یک ذره مدرنیسم سرمایه داری را تکامل نداده اند. مداوم در همه زمینه ها آن را کپی (نو) و روتوش کرده و در اشکال عقب مانده تر آن نشخوارمیکنند. در پراتیک، انتقاد به عرف و عادت مذهبی و مردسالاری در زمینه لباس و پوشش و آموزش در جامعه ندارد و آن را به اسم لباس کردی، فرهنگ کردی، سنت و شکل و شمایل “کردی” به خورد مردم میدهند. شال کردی را مثل مار افقی و روسری را مانند طوق بردگی بعنوان نماد فرهنگ اصیل کردی٬ هنوز به سر و گردن مردم کردستان آویزان می کند. بلحاظ عملی و اوبژکتیو، پراتیک بیش از سه دهه اخیر پ.ک.ک هیچ تاثیر مثبتی روی ارتقای سطح زندگی بالاتر مردم کردستان نداشته است. در زمینه ارتقای خود آگاهی کارگری- کمونیستی و احترام به آزادی انسان، بخصوص آزادی زن؛ فعالیت نامبرده هیچ دست آوردی ندارد. ناسلامتی پ.ک.ک “حزب کارگران کردستان” است! مشخص نیست فرق انسانی که طرفدار پ.ک.ک است، با انسانی غیر پککای و حتی با طرفدار مصطفی کمال در زندگی واقعی چیست؟ با کدام معیارها می توان چیز مفیدی از آنان آموخت که دیگران ندارند؟ منهای مساله کرد، در سایر عرصه های زندگی اصولاً چه تفاوت و تمایزاتی بین پ.ک.ک با حکومت های حاکم منطقه هست؟ احزاب بورژوایی ترک، با ناسیونالیسم ترک، دارند صف کارگر ترک با سرمایه دار ترک را مخدوش می کنند٬ پ.ک.ک با رواج دادن ناسیونالیسم کرد عین این رفتار را با کارگر کرد زبان می کند. حتی باصطلاح، در مبارزه برای رفع ستم ملی کرد، نیروهای این جنبش قطب نما و اصول و پرنسیپی جهان شمول و با استانداردی ندارند. معیار دوستی و دشمنی هایشان، همکاری با دوستان و سازش ناپذیری با دشمنان، مبنای اصولی ندارد- بر اساس نان به نرخ روز خوردن است. مبنای سیاست همکاری با هر نیرویی که “دوست کرد” است مجاز و دشمنی با جریاناتی که متحد کرد (ناسیونالیسم) نیستند- معیار دوری و نزدیکی آنان است. داور، انتخاب متحدین و قاضی محاکمه دشمنان کرد هم خودشان، یعنی ناسیونالیست های هستند. از دید آنان متحد کرد می تواند جمهوری اسلامی ایران، آمریکا و اسرائیل باشند. و دشمنان کرد هم مردم منتسب به ترک، عرب و ما کمونیست ها و هر کسی که مخالف ناسیونالیسم باشد! نمونه این مدعا دخالت پککا در تظاهرات های مردم کردستان ایران در اعتراض به ربودن عبدالله اوجلان در سال ١٣٧٧ است، که نباید از ذکر آن گذشت. چنانکه دانسته است، وقتی حکومت فاشیست ترکیه و متحدین اروپایی آن، اوجلان را ربودند، مردم در شهرهای ایران با گرایشات متفاوت دست به تظاهرات زده و ضمن اعتراض به تروریسم دولتی ترکیه؛ تظاهرات را به مبارزه علیه دولت جمهوری اسلامی نیز تبدیل کردند. پککا، بی شرمانه طی اطلاعیه ای این مبارزه مردم کردستان ایران را به اسرائیل و آمریکا و عواملشان نسبت داد! در آن ایام، ما (حککا) دخالت خوبی داشته که هم ربودن اوجلان و هم اطلاعیه پککا علیه مردم و در پشتیبانی از حکومت ایران بود را محکوم و افشا کردیم. علاوه بر صدور اطلاعیه، منصور حکمت یک مصاحبه طولانی در محکومیت آن اقدام تروریستی دولتی ترکیه داشت که اینجا یک بند از مصاحبه را درج می کنم. سیاوش مدرسى: با تشکر از وقتى که در اختیار ما گذاشتید، اجازه بدهید با این سؤال آغاز کنم: بنظر شما دستگیرى و در واقع ربودن عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه به چه دلیل با چنین واکنشهاى گسترده و متناقضى از طرف مردم کرد و دول اروپایى روبرو شده است؟

منصور حکمت: گستردگى واکنش مردم کرد ابداً تعجب برانگیز نبود. سرعت عمل آنها در براه اندازى یک حرکت سراسرى در این مقیاس البته چشمگیر بود. همانطور که گفتید اطلاق دستگیرى به این اقدام ابداً موجّه نیست. این یک نمونه زنده آدم ربایى و تروریسم دولتى بود و دقیقا همین وجه زمخت و بسیار زورگویانه مساله است که شدت احساسات کردهاى ساکن اروپا را توضیح میدهد. اگر اوجالان در یک عملیات نظامى و رو در رو با ترکیه اسیر شده بود، بنظر من ابعاد عکس العمل خفیف تر میبود. دزدیدن اوجالان سمبل زنده‌اى شد از بیحقوقى مردم کرد. اوجالان یک سیاستمدار ناسیونالیست کرد است. اینکه میشود علنا جلوى چشم همه در یک تبانى با شرکت دولتهاى غربى رهبر یک حزب سیاسى را دزدید و به دشمنى که حکم اعدامش را داده است تحویل داد، بسیار شنیع و تحریک آمیز است. اشخاصى نظیر اوجالان، با ایدیولوژى اوجالان و با پایگاه انتخاباتى و دامنه طرفدارانى شاید حتى محدودتر از اوجلان، امروز رؤساى دول و رجال سیاسى کشورهاى مرتجع منطقه‌اند. گناه اوجالان این است که کرد است، شهروند درجه دوم و انکار شده کشورى است که در آن پا به دنیا گذاشته است و فعلا کشوردار شدن کردها در بورس نیست. پایان نقل قول.

مثلث فرهنگ ارتجاع مذهبی- فئودالی- مردسالاری که ستون فقرات فرهنگ سرمایه داری نوع شرقی و در این مورد خاص فرهنگ ناسیونالیسم کرد است، با روسری کردی، کلاه و شال کردی و عرف و عادت ناموس پرستانه…در صدد عقب راندن ارزش های چپ و کارگری جهانشمول و مدرن مردم، بخصوص برای زنان و کارگران کرد زبان است. این در حالی است که این مثلث در هر فرم و قالبی توسط هر جریانی خود را بروز بدهد، با هیچ معیاری شایسته انسان و به تبع آن شایسته مردم کردستان نیست. تصویری که پ.ک.ک از مبارزه مردم کردستان به جهان می دهد، تصویری است که بجای اینکه سمپاتی و کمک مردم آزادیخواه ترکیه و جهان را برای حل عادلانه مساله کرد ترکیه جلب نماید، روز بروز بر دامنه شکاف و نفاق بین آنها می افزاید. بی جهت نیست که خیلی ها تصویر یک جریان تروریستی از پ.ک.ک دارند. به این خاطر نامبرده غیر مستقیم همان پروژه حکومت های مرتجع ترکیه در تعمیق دادن نفاق ملی را پراتیک می کند. بجای اینکه حساب دولت های کثیف و مرتجع را از حساب مردم کارگر و زحمتکش ترکیه جدا کند، همیشه بر تبل و تمبک ناسیونالیسم خود کوبیده و بر آن پا فشاری می کند و عملاً با یک چوب همه ترک زبانها را می زند. آنان با این رفتار، دارند سیاه لشگر برای ناسیونالیسم ترک تولید می کنند. ایشان چنان سیاست هایی در پیش گرفته است که مردم زحمتکش غیر کرد زبان ترکیه، پککا را از خود نمی دانند و بیشتر به چشم یک سازمان تروریستی و نه متحد و همرزم در مبارزه خود با دشمن و با حکومت های سرمایه داری ترکیه به او نگاه می کنند. نامبرده میخواهد با ایجاد شکاف و تفرقه بین مردم کرد زبان و ترک زبان، هم صف خود وهم ناسیونالیست های ترک را متحد و منسجم کند.

ما قبلاً متذکرشدیم که نایسونالیسم یک پرچم سیاسی است و مساله زبان فقط یکی از وسیله های بسیج عمومی در خدمت آن پرچم سیاسی است. برای مثال هفته نامه “رووداوه” به نقل ازمجله آکسیون “گامزه پولات” از زبان مترجم “هیمن خوشناو” مطلبی زیرعنوان (آموزش زبان ترکی در قندیل و زبان کردی در دیاربکر)، به بیانیه پ.ک.ک در مورد آموزش به زبان کردی در ماه نوامبر ٢٠٠٨ اشاره کرده بود و می نویسد: دو سوم اعضای پ.ک.ک به ترکی تکلم می کنند. این روزنامه می نویسد که در سال ٢٠٠٨ یک پرسشنامه برای جوانانیکه کرد هستند که به زبان ترکی صحبت می کنند آماری داده بود که ٢٢ در صد به کردی و ٧٨ در صد به ترکی تکلم می کنند و در ادامه می نویسد: آنهائیکه تبلیغ و ترویج زبان کردی می کنند خود کردی نمی دانند. همان منبع می افزاید :حتی رهبرانی چون مراد قریلات، جمیل بایک، علی حیدر قیتان و مصطفی قره سوو، به ترکی تکلم می کنند. حتی دکتر باهوز اردال که فرمانده گریلا و اهل کردستان سوریه است را مجبور کرده اند ترکی یاد بگیرد. بخاطر داشته باشیم که زبان مشترک باصطلاح یکی از پنج رکن تعریف هویت “ملت” است!

این اصطلاح رایجی است که هر چه را بخواهند دقیق بیان کنند، می گویند با دقت ریاضی. اما این دقت ریاضی برای آمارشناس ناسیونالیسیت که چه کسی کرد و چه کسی ترک است دقیق نیست. برای نمونه به روش متناقض آمار جمعیت کردهای ترکیه توسط طرفین این نزاع توجه فرمائید: ناسیونالیسم ترک تا این آواخر منکر وجود کرد در ترکیه بود. از طرف دیگر آنهائیکه حقانیت آرمانی و سیاسی خود را از آمار نتیجه می گیراند نیز، مدعی هستند بیست میلیون کرد در ترکیه وجود دارد. علوم آمارشناسی ناسیونالیسم مجازی، متناقض و ناروشن است. گفتنی است که این تناقض گویی فقط مختص ناسیونالیسم ترک و کرد نیست، خصلت نما همه آنان است. در فصل پنجم این اثر از هاشم رضایی یکی از کادرهای کومه له نقل قولی را از زبان یک “کار شناس اروپایی” در چند سال پیش ذکر کردم که نوشته بود کردهای ترکیه جمعیتی بین دوازده تا هجده میلیون نفر هستند. در کشور یک میلیارد نفری مانند چین، شش میلیون اختلاف در آمار، شاید تا حدودی قابل درک باشد، لذا در پروسه شروع آمارگیری تا پایان آن ممکن است ١ میلیون نفر به جمعیت اضافه شود. اما در یک آمار هجده میلیونی، اگر شش میلیون فاصله وجود داشته باشد، تنها نشانگر سر درنیاوردن آمارشناس ناسیونالیست از شمارش و مجازی بودن آمار وی را به نمایش می گذارد. خبرگزاری های مانند بی بی سی نیز کردها را بیست در صد جمعیت هفتاد میلیونی ترکیه ذکر می کنند که یعنی چهارده میلیون نفر. خواستم فرهنگ نازل پروپاگنده طرفین ناسیونالیست های ترکیه را نشان بدهم و گر نه، جمعیت کرد هر چند میلیون نفر که باشد، تاثیری روی مبرمیت حل عادلانه مساله کرد ندارد. جمعیت کرد ترکیه ١ میلیون یا بیست میلیون باشد، نیازمند پاسخ درست به حل آن است. نه بیست میلیون نشانه ماهیت حقانیت ناسیونالیسم کرد است و نه یک میلیون دلیلی برای رد حل عادلانه آن توسط ناسیونالیسم ترک. جایی که دو طرف ناسیونالیست های ترک و کرد این مساله را به گوشت دم توپ و مشکل طبقه کارگر دو طرف تبدیل کرده اند٬ راه حل عادلانه مساله کرد تنها پاسخ کمونیستی است. اما بحث بر سر این است که، ناسیونالیسم بجای تکیه و پافشاری بر اهمیت حل ستم ملی، از طریق جدایی و یا متساوی الحقوق اعلام کردن مردم کرد با همه٬ آن را به تئوری دفاع مضمونی از آمار جمعیت و حقانیت جوهر ناسیونالیسم کش داده است. دو طرف، جهت خدمت به ناسیونالیسم خویش، با کذب و پروپاگنده، یکی سعی در کوچک و دیگری در بزرگ نشان دادن میزان جمعیت کرد دارد.

پ.ک.ک و آزادی های مدنی

رفتار پ. ک .ک با مخالفین صفوف خود و به آزادی های مدنی، ما را از افشاگری بیشتر آنان بی نیاز می کند. این گفته “خاص و عام” است که پیوستن به سازمان یاد شده آسان است، اما خارج شدن از آن خطرناک! مجله “لفین” شماره ٧۶ اول تشرین یکم ٢٠٠٨ راجع به فرار نوزده نفر ازگریلاهای پککا و تسلیم شدنشان به PDK، با مراد قه ره یلان معاون اول پککا مصابه ای انجام داده و پرسیده است: “شما در یک نامه تهدید آمیز به PDK خواستار استرداد آنان شدید”. مراد قه ره یلان بعد از شیر و روبا کردن بالاخره در جواب می گوید: “نه این درست نیست. ما هرگز خواستار تحویل و یا بازگشت آنها نشده ایم. کسی که صف ما را ترک کرد، دیگر به درد ما نمی خورد و نمی خواهیم وی نزد ما برگردد. ما او را نمی خواهیم، چون ما معتقد به جنبشمان هستیم. رفقای ما حقوق نمی گیرند، هیچ منفعت شخصی و مادی ندارند، ما با ایمان برای ملت کرد در صف این جنبش هستم”. در همین رابطه یعنی رفتار پککا با کسانی که از این سازمان کنارگیری می کنند، آقای دیار بکر می گوید: “ما از طرف یو- ان به مقر پ.ک.ک که آن زمان در “قوپی قراخ” بود رفتیم. اعضای پ.ک.ک ضمن تعریف و تمجید از اصالت خود و جنبش شان گفتند، چند روز پیش یکی از اعضای پ.ک.ک که طی ١١ سال خانواده خود را ندیده بود، بر خلاف توصیه حزب به دیدار آنها می رود. سپس وی را صدا کردیم و گفتیم آیا هیچ می داند سزای اعمال خلاف توصیه حزب سرکشی از خانواده چیست؟ اعضای متمرد گفت بله. و فوری تپانچه ای را کشید و دو گلوله در کله خود شلیک کرد و در دم جان داد”! پشت این سناریوی دلخراش چه جو و فضای حاکم است، برای دانایان اشاره ای بس است!

اما بدنبال این اظهار نظر مراد قه ره یلان در مورد وجود یک گروه جاسوس در پ.ک.ک مصاحبه (قسمت دوم) با مجله “لفین” شماره ٧٧ تشرین٢٠٠٨، می گوید:” دزدانی چون شمدین ساکیک، هوگر، طرزی جمال و کوری جمال و کسانی امثال آنها، در صفوف ما خرابکاری زیاد کردند. اگر همه آنها خرابکاری نکرده باشند، اما کسی چون طرزی جمال شک آن می رود که در همان  اوائل  فرستاده (منظور جاسوس از طرف حکومت ترکیه است) شده باشد. شمدین ساکیک در ابتدا خیر، اما ظن این هست بعداً و بخصوص در سال ١٩٩٢ با دولت همکاری کرده باشد. چون آنها در صف ما خرابکاری زیادی انجام داده اند. برای نمونه هنگام آتش بس ما با حکومت در سال١٩٩٣، شمدین ساکیک٣٣ سرباز غیر مسلح را کشت و این اقدام باعث بهم خوردن آتش بس بین ما و حکومت ترکیه شد… دو برادر به اسامی سه یم چروک کایا و سلیمان چروک کایا در صف ما مرتکب خرابکاری زیادی شدند و اکنون در آلمان هستند و مشعول مزدوری و جاسوسی برعلیه جنبش ما هستند. آنها همگی ظن آن میرود که با حکومت در ارتباط باشند. دولت چند نفری در صفوف ما خزانده بود که کشف شدند. ما هوگر را مجازات کردیم و بقیه فرارد کردند”.

 علاوه بر رفتار سرکوبگرانه پککا با مخالفین سیاسی خود، سیاست وی برای نیرو گرفتن، تشویق کودکان و نوجوانان و بردن آنان به صفوف گریلا و اجازه ملاقات ندادن به خانوداه هایشان است. این سیاست، اعتراضات وسیعی از مردم کردستان عراق را در سال ٢٠٠٠ به دنبال داشت. تعداد زیادی از خانواده های عراقی، وقتی متوجه شدند که پ ک ک سازمانیافته فرزندانشان را تشویق به پیوستن به صفوف نیروی نظامی جلب میکنند؛ دست به اعتراض زدند. این افراد زیر سن  قانونی و حتی بعضاً کمتر از شانزده سال سن داشتند. نیروی حمایت کننده و پیگیری مبارزه این خانواده ها علیه پ ک ک در سطح سیاسی، حزب کمونیست کارگری عراق بود که این حرکت را رهبری میکرد و کاملاٌ پ ک ک را به موقعیتی کشاند که نه تنها با آنها و هیئت های حزب مذاکره کند، بلکه از این اقدام کودک آزاری دست  بکشد. این مبارزه به درجه زیادی توانست سوء استفاده نظامی از کودکان را حداقل در کردستان عراق  متوقف کند.

شاخص دفاع پککا از آزادی های مدنی در صفوف خود، معیار بارزی از بی احترامی و زیرپا گذاشتن حرمت انسان توسط آنان در همه سطوح است. فاکت دیگری در این راستا که غیر مستقیم به این مساله مربوط بوده، تصویب لایحه قانون تعدد زوجات توسط پارلمان کردستان با ٣٩ رای موافق و٣۵ رای مخالف، در روز٢٧ ماه اکتبر٢٠٠٨ است. وقتی در این روزها کش مکش حادی بین مردم آزادیخواه کردستان با احزاب حاکم بر سر تصویب این لایحه صورت گرفت٬ متاسفانه صف مردم آزادیخواه زورش به احزاب ناسیونالیست، سنت های مذهبی و پارلمان کردستان نرسید و بالاخره پارلمان قانون ارتجاعی تعدد زوجات را تصویب کرد. پ ک ک بسان همه احزاب هم مسلک خود در منطقه، نه تنها همراه مردم علیه این قانون هیچ اقدامی جدی افشاگرانه ای نکرد، بلکه به نشانه حمایت و تائید ضمنی آن، عثمان اوجلان یکی از افراد قدیمی و بالای پککا در آن ایام، زن دوم خود را در روزهای بعد از تصویب آن قانون، در شهر اربیل عقد کرد. ممکن است ازدواج عثمان اوجلان مستقیماً ربطی به تصویب لایحه تعدد زوجات توسط پارلمان کردستان نداشته باشد، اما از این منظر می توان رفتار و سیاست رسمی پککا که خلاف هم مسلک عراقی خود نبود را توضیح داد. این مساله در واقع دو نکته را به فاکت های دیگر در مورد بی تفاوتی و بی کفایتی احزاب ناسیونالیست کرد با امر برابری زن و مرد افزود.

اکنون که مساله لایحه قانون ارتجاعی تعدد ازوجات مطرح شده است، بد نیست که به فلسفه ضرورت آن توسط نظریه پردازان مرتجع و ریشه های توجیه آن پرداخت و بررسی، نقد و محکوم کرد. از نقطه نظر آزادی زن، فرق نمی کند که حکومت ناسیونالیسم عرب زمان صدام حسین برمصند قدرت باشد و یا حزب دمکرات و مسعود بارزانی در عراق و حزب توسعه و رفا نجم الدین اربکان و رجیب طیب اردغان و پککا در ترکیه. آزادی و برابری زن توسط جنبش های که منفعتی در آن ندارند متحقق نمی شود. آنجائیکه بحث بر سر ارزش های انسانی و برابری زن است، ماهیت همه نیروهایی ناسیونالیست کرد یکی است. کردستان عراق باصطلاح ٢٣ ساله که آزاد است. اگر ما بسان نامبردگان از منظر مذهب به زن نگاه نکنیم و او را انسانی کامل و برابر با مرد بحساب آوریم، متوجه خواهیم شد که نیمی از جمعیت کردستان- یعنی زنان به مانند کارگران آن جامعه هنوز آزادی خود را بدست نیاورده اند. ناسیونالیسم کرد و پارلمان آن، امروز با تصویب قانون تعدد زوجات، به وضوح وفاداری خود را با تمام سنت های پوسیده ضد زن اثبات کرد. هم مسالک آنان با سکوت حمایت خود را از این احزاب به نشمایش گذاشتند که در همه زمینه های نظری، حقوقی و پراتیکی، در مقابل آزادی زن قرار دارند. پککا نیز بسان آنها نمی خواهد زنان از قید و بندهای مذهبی، نابرابری نظام سرمایه داری و روابط نیمه عشیره نمیه مدرن ناسیونالیسم رها شوند.

نکته دیگر در همین رابطه این است که کارگران و زنان زحمتکش کردستان که توهم داشتند که گویا حکومت و دولت کردی به نفس کرد بودن می تواند عملکردی متفاوت از هر حکومت طبقاتی دیگر در قبال آنان داشته باشد و آزادی مردم را تامین کند، عملاً دیدند که خیر. برای صدهمین بار مشخص شد که دولت ابزار طبقاتی در جامعه است و برای آزادی و برابری واقعی؛ باید به حکومت هایی که بر بستر ناسیونالیسم و مذهب شکل می گیرند توهم نداشت.

کمونیست ها در مورد ازدواج بطور مشخص و رابطه خصوصی افراد بالغ نظرات خود را با روشنترین شکل بیان نموده اند. در میان علل مخالفت ما با تعدد زوجات، یکی این است که این “حق” را یکطرفه فقط به مرد می دهد که تمایلات جنسی خود را به اشکال مختلف پراتیک کند. اگر مساله این است که نیاز جنسی انسان با ازواج تماماً پاسخ نمی گیرد و انسان ها و از جمله عثمان اوجلان تمایل به رابطه با شخص دیگری غیر از همسر اول خود دارند٬ این نیاز راه حل یکطرفه ندارد. عادلانه نیست که مثلا فقط بخشی از انسان های (مذکر) و آن هم به ثروتمندان جامعه حق داد که با یکی یا چند نفر دیگر وارد رابطه جنسی، خواه از طریق تعدد زوجات و خواه بوسیله صیغه کردن و غیر بشوند. در زمینه آزادی رابطه جنسی انسان بالغ، اصول ما آزادی افراد در زندگی خصوصی است. انسان باید آزاد باشد در مورد زندگی خصوصی خود تصمیم بگیرد. آنجائیکه بحث تنظیم قانون و دخالت دولت و جامعه به وسط می آید، باید قانون برابر و بدون هیچ گونه تبعیضی بین زن و مرد تصویب و اعمال گردد. قانون ازدواج نیز باید بر مبنای تک همسری و منع تعدد زوجات باشد. دولت و هیچ نهادی حق دخالت و کنکاش در زندگی خصوصی مردم ندارند.

البته فارغ از مساله تنظیم قانون؛ بحث راجع به مضمون این مساله که انسان با وجود ازدواج، هنوز تمایل و یا نیاز به رابطه دیگر غیر از همسر رسمی خود داشته باشد، مساله ای تنها مربوط به مرد نیست. ولی قبل از اینکه بحث در باره اشکال بروز و متحقق کردن این نیار را شروع نمائیم، نفس پذیرش این تمایلات و این نیاز انسانی بطورعام، خود مهم است. در هر دوره و هر مقطع تاریخی، تنظیم و تعریف رابطه جنسی و مشروعیت دادن به آن، بر حسب شیوه تولید شکل گرفته است. بر این اساس، برای متحقق کردن این تمایلات در هر مرحلۀ تاریخی آن، اشکال قانونی و شرعی یافته اند. این اشکال و دگرگونی تک همسری و چند همسری، موضوع دیگری در چهارچوب قوانین مدنی و تاریخ تکامل اجتماعی است که از اهمیت ضرورت آزادی انسان در زندگی شخصی خود در امروز، هیچی کم نمی کند.  مساله تا مربوط به قلمرو حقوق است، اگر مرد حق داشته باشد چه رسمی و چه غیر رسمی، رابطه با یک یا چند نفر داشته باشد، زن هم باید از همچنین “حقی؟” برخوردار گردد. تا زمانی قانون برابر برای ازدواج بر اساس تک همسری است، مرد نمی تواند هیچ حق ویژه ای داشته باشد. اگر وجود نیاز جنسی انسان به یک شخص برای همیشه مرتفع نمی شود، این خود در حکم لغو برداشت مذهبی از ازدواج و رابطه انسان بالغ باهم است. مذهب اسلام این نیاز را برای انسان مذکر فرض می گیرند و راهی یک طرفه برای حل آن پیدا کرده و آن تعدد زوجات یا صیغه به مدتی (یک روز، یک ماه ، یک سال و…) است. دو نمونه فوق الذکر (تعدد زوجات یا صیغه) راه سالم و مشروع پاسخ به نیاز جنسی انسان (مذکر) از دید اسلام است. اما این پاسخ مذهبی و مردسالارانه، کاملاً یکطرفه و غلط است. به این خاطر، اگر این نیاز انسانی است، باید در وجود زن هم همین احساس وجود داشته باشد. پس او نیز باید علاوه بر یک همسر، برای تحقق تمایلات جنسی خود با کسی دیگری همبستر شود. زن نیز بتواند بدون هیچ تهدید و انگی از راه قانونی،”مشروع” وارد رابطه با مردی دیگر غیر از همسر خود بشود. تناقض تعاریف مذهبی ارتباط انسان را نمی توان یکطرفه فقط بسود مرد برطرف کرد. وقتی مذهب و قوانین شبیه مذهبی جواب عادلانه و واحدی برای این مساله ندارد، تناقض را با سنگسار، چوبه دار و قتل های ناموسی پاسخ می دهد. بنابراین، اساس ازدواج مذهبی پوچ است. اگر ازدواج رابطه برابر بین دو انسان است، دیگر یکی برابرتر از آن دیگری نیست. نمی توان از برابری صحبت کرد و یکی از طرفین دارای حق ویژه ای باشد. اینجاست که زن در اسلام و فرهنگ ناسیونالیسم کرد؛ درجه دوم و انسان نابرابر فرض شده است.

دفاع فلسفی مذهب از تبعیض تعدد زوجات انسان مذکر و منع انسان مونث از این “حق”؟، اینگونه توجیه می شود که  باید پدر و مادر فرزندان مشخص باشند. یا این توجیه یکی از اصول پایه برهان آن است که زن نمی تواند چند همسر داشته باشد. اگر این دلیل می توانست دلیلی برای زمان محمد بن عبدالله –قریشی باشد، این برهان از نظر علمی پاسخگوی دنیای امروز ما نیست. اگر مساله تنها مشخص نبودن پدر فرزند و اینکه، کودک از کدام پدر است توجیه کننده تعدد زوجات انسان مذکر و منع انسان مونث می باشد؛ البته امروز با کمک علم پزشکی از طریق DNA خیلی راحت پدر فرزند مشخص می شود. اما خیر! در این مورد هم مثل سایر عرصه های دیگر زندگی در جامعه طبقاتی، پای ارزشهای برتری صاحب ابزار تولید و مالکیت خصوصی به کمک مذهب در میان است و گر نه علم پزشکی DNA معما را حل کرده است.  دو حالت A و B را در نظر بگیریم. حالت اول را A مردی در نظر بگیریم که چهار فرزند از چهار زن خود دارد. و حالت دوم B را درنظر بگیریم که یک زن است و از چهار شوهر خود چهار فرزند دارد. در حالت اول چهار فرزند A پدر مشترک و مادران جداگانه دارند و در حالت B، مادر مشترک و پدران جداگانه دارند. اگر مبنا مساوی بودن زن در نظرگرفته شود، چه فرقی بین قطبین A و B وجود دارد؟ درست است این سناریو، سناریوی مزخرفی از تعریف روابط انسان باهم است، ولی بالاخره حالت B از حالت A مسخره تر نیست. اگر مردی چهار زن داشته باشد، فرزندان زن ١ ، ٢، ٣ و ۴فقط دارای مادر جداگانه و پدر مشترک هستند. حال اینکه اگر زنی چهار شوهرداشته باشد، فرزندان شوهران ١، ٢، ٣ و ۴فقط دارای مادر مشترک هستند و هر کدام پدر جداگانه ای دارند. اگر از قبل زن را نصفه انسان حساب نکنند، این دو طرف یک سکه و به تساوی مسخره هستند.  چه فرزندان یک خانواده، مادر جداگانه و یا پدر جداگانه داشته باشند٬ در هر حال، صورت مساله که فرزندان از یک پدر و مادر نیستند، یکی است. اما مذهب همان قانون مسخره ای که برای مرد در نظر گرفته است را، برای زن به رسمی نمی شناسد! قباحت مساله در این است که ناسیونالیسم کرد با تعریف مذهبی از حق زن و تعدد ازدواج مذهبی موافق است. پس مساله مشخص نبودن DNA نیست، موضوع فراتر از این است. مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، مردسالاری و مذهب در این باره عوامل تعیین کننده هستند که مرد حق چند همسری دارد، ولی زن نمی تواند چند شوهر داشته باشد. این مباحث تنها در چهارچوب تنظیم رابطه رسمی و قانونی نگاه کردن به مساله چند همسری است. در بعد مضمونی و اختیار انسان، ازدواج و خانواده به عنوان سلول پایه جامعه سرمایه داری، موانع سعادت بشر بوده و مهر انقیاد انسان در سیستم تولید در هر برهه از تاریخ را با خود دارد. تا نظام سرمایه داری را ملغی نکرد، آزادی کامل انسان از این ناحیه هم محال است.

برخورد احزاب ناسیونالیست کرد با این مقوله، تعیین کننده درجه احترام آنان به حق اختیار و آزادی انسان مونث در پراتیک است و نه در فرم و شکل ظاهری دفاع فرمال بورژوازی از آزادی زن. در متن پذیرش این عرف و قانون مسخره است که عثمان اوجلان با همسر دوم خود ازدواج می کند. در نتیجه معیارها و ارزش های مذهبی و مردسالاری، هسته اصلی فرهنگ ناسیونالیسم جهان سومی و معیارها و ارزش های پ.ک.ک است.

افزون بر اینها، آسیه دنیز یکی از روسای پ.ک.ک و سازمان زن این تشکیلات مصاحبه ای در سایت آنها دارد که آینه تمام نمای “همه چیز گفتن و هیچی نگفتن” پ.ک.ک در خصوص آزادی زن است. نامبرده در این مصاحبه، یک کلمه انتقاد از ارزش های مذهبی، مردسالاری و ناسیونالیسم جهان سومی بعنوان اهرم های تماماً تبعیض آمیز و ضد زن مطرح نمی کند. یک کلمه معین در مورد مثلاً تعداد زوجات، آزادی طلاق، آزادی رابطه خصوصی زن و مرد… در این مصاحبه در میان نیست. مصاحبه ظاهراً راجع به جایگاه زن در آن سازمان است! ولی سر و ته دلمشغولی و تمام هم و غم ایشان کردستان است. گویا در کردستان طبقاتی وجود ندارد، مردسالاری و ناسیونالیسم جهان سومی و سمبول های مذهبی وجود ندارند. زن احساس و تمایل جنسی ندارد. هر چه از کرد برخیزد برازنده زن کرد است. در کردستان ستمی به زن روا نمی شود. به کارگر ظلمی نمی شود و اگر به زن ظلم می شود، توضیح داده نخواهد شد که علت فرهنگ مردسالاری و قوانین مذهبی است٬ که این چنین زن را بی رحمانه یا مستقیماً توسط دولت و یا غیر مستقیم توسط فشارها و فضای… وادار به خود سوزی می کند و یا توسط شوهر، معشوق، برادر و فامیل وی به قتل می رسد!

در حالیکه آسیه دنیز، در یک نوشته چهار پاراگرافی و کمتر از یک صحفه A۴، ٣٢ بار اسم پ.ک.ک را تکرار و ستایش کرده است٬ ۴٩ مرتبه کلمه (زن یا زنان) را تکرار کرده است تا با همه چیز گفتن و هیچی نگفتن بینش ارتجاعی و ضد زن بودن پ.ک.ک را ماستمالی کند. او به این فاجعه اشاره نمی کند که زنان گریلا حق ازدواج و سکس ندارند و در صورت شکستن حریم سفت و سخت این حزب مجازات می شوند. از آنجا که زنان و مردان گریلا از زندگی اجتماعی خود کنده شده اند و در انزوای قندیل- بر خلاف تصویر کاریزماتیک رایج- تحت تعلیم سیستم مغزشویی قرار گرفته اند، نفی جنسیت را لابد به کمک داروها پذیرفته اند تا از زنانگی خود عبور کنند. این تنها این خانم نیست که با پرت و پالا گفتن در مورد مقام زن، ستم بر آنان را با آزادی و برابری با مرد وارونه می کند، بلکه خود اوجلان التقاتطی ترین مائویست های جهان است. مارکسیسم نامبردگان با اسلام محمدی و فرهنگ مردسالاری فئودالی نخی فاصله دارد. اوجلان در یک تحلیل این چنین اظهار کرده است: “اسکندر بزرگترین جنگجوی تاریخ است، با این همه مبارزه با خود را از مبارزه با تمام جهان با ارزش تر و بزرگتر می داند. حضرت محمد نیز جنگ با ارتش (کافرین و منافقین) را “جهاد اصغر” نامیده اما مبارزه با نفس را “جهاد اکبر” می نامد، این بیانگر اهمیت مبارزه با نفس است”. خود سانسوری زنان در پککا، بی ارتباط با “اهمیت مبارزه با نفس”(ملا اوجلان) نیست. تز مذهبی و اخلاقی ملا اوجلان، “اهمیت مبارزه با نفس” عین تز طلبه های قم و نجف و قاهر( الزهرا) است. این است ملا اوجلان مارکسیست- لنینیست ما! محمدی که به عایشه زیر سن تجاوز می کند، قهرمان مارکسیست آپوی ما ” در مبارزه با نفس” است! و این آپوها بودند که مارکسیسم را به این روز و وضع گرفتار کردند که ده مارکس با تلاش هرکولی با زحمت می توانند مارکس را به بستر اصلی خود بازگردانند.

خلاصه اوجلان و سایر رهبران پ.ک.ک، تا وقتی که راجع به ناسیونالیسم در ابعاد کلی صحبت می کنند، زبانی شیوا، فصیح و بی تفسیر دارند، ولی همینکه مسائل به شفاف سازی تضاد طبقاتی طبقه کارگر کرد با سرمایه دار کرد و آزادی زن و فعالیت بی قید و شرط سیاسی رسید، زبانی عاریت گرفته از مذهب، پوپولیسم و تماماً سطحی و ناروشن است. در باب بر ملا کردن و شفافسازی منافع متضاد کارگر با بورژوازی، همه آنان با زبانی صحبت می کنند که انگار همگی فارغ التحصیل مکتب مائو هستند. خلاصه، همچنان که در مورد وضعیت کارگر گفته نمی شود این سرمایه داران کرد و غیر کرد هستند که روز از دمار وی در می آورند، در مورد آزادی زن در کردستان نیز، در بغل دست آسیه دنیز، پارلمان کردستان لایحه ارتجاعی چند همسری را تصویب کرد که نه ایشان و نه حزب متبوعشان آن را محکم نکردند!

شایعاتی در مورد باج گرفتن پکک از مردم

حکومت های فاشیست و مرتجع ترکیه، ایران و سایرین، معمار و استاد ترور شخصیت جریانات مخالف سیاسی و اپوزیسیون هستند. کثیف ترین بخش جنگ تبلیغاتی آنان علیه مخالفین سیاسی خود، اتهام زنی، شایعه پراکنی، ترور شخصیت، بخصوص در زمینه های مسائل اخلاقی و مالی و گلالود کردن آب و مسموم کردن فضای مبارزه سالم جامعه است تا که فضا را آلوده و به مردم فرصت ندهند که راحت تشخیص بدهند کی درست و کی دروغ می گوید. بنابر این، انواع شایعه پراکنی حکومت ترکیه علیه پکک محتمل است. از این رو، باید اپوزیسیون بسیار با احتیاط و مسئولانه وارد نقد و بررسی در این زمین شوند. اما، ما نمی توانیم شایعاتی که در مورد پکک هست، چون حکومت های فاشیست و مرتجع به مخالفین سیاسی خود اتهام می زنند از قلم بیندازیم. بخش هایی از اپوزیسیون این حکومت ها، واقعاً در زمینه رفتار با مردم بخصوص با مخالفین سیاسی خود، بعضاً مرز جدی با حکومت های فاشیست و مرتجع رقیب خود ندارند. معهذا سوء استفاده حکومت ها از افشاگری اپوزیسیون، اتوماتیک نمی تواند دلیلی باشد که منتقدین انقلابی از شفاف سازی و برداشتن نقاب از روی رفتار زشت و حتی جنایتکارانه بعضی از نیروهای اپوریسیون با مردم، خود را محدود کنند و در مقابل آنان اغماض و یا سکوت نمایند. با هدف شفافسازی، حقیقتجویی و دفاع از حرمت انسان، می توان به شایعات در مورد رفتار اپوزیسیون پرداخت- بودن اینکه به دام دشمن بیافتیم. با در نظر گرفتن توضیحات فوق، اکنون به شایعاتی دال بر دست داشتن پکک در خرید و فروش مواد مخدر و باج گرفتن از مردم مهاجر و پناهنده ترکیه ای در کشورهای اروپایی هست بپردازیم- که نباید آن را زیر فرش پنهان کرد.

در این باره با یک نفر در مورد صحت و سقم این شایعات صحبت می کردم که اگر با فاکت نتوان اینها را اثابت کرد، اینها اتهام هستند و اظهار نظر در این مورد مانند بحث و انتفاد سیاسی نیست. کسی که بدون فاکت به کسی اتهام بزند، مساله بر بعکس خود تبدیل می شود و متهم می تواند شما را محکوم کند. بی دقتی در این مورد آتو بدست اپورتونیسم می دهد که جنبه مخالفت سیاسی را مسخ نمایند. خلاصه گفتم برای تحقیق باید با فاکت نوشت و من به اندازه کافی اطلاعات ندارم. دوست من در پاسخ چنین گفت: مواظب خودت باش! در انتقاد از پکک اینقدرها عمیق…و زیاده روی نکنید. آنها شما را ترور خواهند کرد. با شنیدن این اظهار نظر از این دوست، کمی از آن اطلاعاتی که می خواستم کسب کنم بدستم آمد. چرا که نفس ایجاد همین احساس رعبی که این سازمان در بین مردم که (اگر از او انتقاد کنید شما را می کشند) ایجاد کرده است، خود دلیل کافی است که باید این جنگ را کرد و این فضا را شکست. مگر چگونه می توان امنیت مردم را تضمین کرد؟ به قیمت سکوت در برابر هر…؟ با سکوت یا انتقاد نیمه ناتمام نمی توان آزادی مردم را تضمین نمود. این دلیل مادی است که هر کسی که از پکک جدا شود و مخالف سیاسی آنها باشد، احساس نامنی می کند و آزادی ندارد. آنان برای منتقدین خود چنان فضا را سنگین می کنند که اگر کسی نخواست در صف پکک بماند و یک زندگی شرافتمدانه داشته باشد، وی را متهم به همکاری با حکومت و یا توسط خود آنها تهدید و مجازات می شود. باید طرف ثالث و بی طرفی باشد در مورد این شایعات و استثمار کارگران مزارع پکک در ایتالیا و کسانی که با آن مخالفت سیاسی کنند و به هر دلیلی از وی کنار گیری کنند را چگونه تحت فشار می گذارد٬ قضاوت نماید. تا بالاخره روشن شود کدام شایعه و کدام واقعیت دارد.

در چه شرایطی پ.ک.ک بی تاثیر خواهد شد؟

تا اینجا برخی از مشخصات و فاکتورهایی که کاراکتر حزب کارگران کردستان ترکیه را معرفی نماید را برشمردیم. به حکم این فاکتورها، اکنون می توان ادعا کرد که وجود پکک برای طبقه کارگر چقدر مضر است. اما با کدام طریقه ما می توانیم مردم کردستان را متقاعد کنیم که برای آزادی خویش باید دور او را خط بکشند؟

جنبش کارگری مشکلات متعددی در این زمینه دارد که باید با چشم باز متوجه آنها بود: در میان این مشکلات یکی نقش مخرب تاریخی ظلم و ستمی است که ناسیونالیسم ترک به مردم کردستان روا دیده است. مشکل دیگر وجود پکک است که با یک تاریخ و لیستی از قربانیان و تشکیلاتی عریض و طویل، با رهبران زندانی شده و در زندان و تنها جریان جدی در میدان مبارزه که ادعای دفاع از حرمت مردم کردستان در مقابل تحقیر ناسیونالیسم ترک دارد، می باشد. کار طبقه کارگر جهت خنثی کردن عوارض منفی این عوامل اصلاً ساده نیست. از یک طرف، باید با حکومت های فاشیست ترکیه مبارزه کند و از طرف دیگر با ناسیونالیسم کرد و در کوتاه مدت در چشم مردم کردستان بعنوان دلسوز آنان تداعی شود. کسب همچنین موقعیتی کاری ساده نیست، اما امکان پذیر است.

همچنانکه خطاب به احزاب دمکرات کردستان ایران در فصل پنجم این اثر متذکر شدم که: ما به هیچ وجه بدنبال مسائلی چون انتقام گرفتن، آزار دادن و عذاب وجدان آنها نیستم. این متد را دقیقاً در مورد پکک هم به کار خواهیم برد. زیرا متوجه کردن، فراتر رفتن و روشنگری، وجه تمایز برخورد مارکسیستی با هرگونه انتفامجویی، خود آزاری و یا آزار دادن دیگران و منفی گرایی سنت معمول در جنبشهای بورژوا- ناسیونالیستی و مذهبی در مبارزه با مخالفان سیاسی است. هدف ما، روشن کردن گره گاهای مرتبط با رویدادهای تاریخی جامعه کردستان و نقش مخرب و بازدارنده جریانات اصلی در درون این جنبش وعبور دادن مردم کردستان از موانع سر راه پیشروی طبقه کارگر بسوی آینده بهتر و بی تاثیری پکک از این طریق است. تاکید می کنم که چنین نقدی نمی تواند بهیچ وجه شخصی، کینه توزانه و یا برای انتقام گیری از کسی باشد. ما همیشه طرفدار مبارزه سالم سیاسی با تمام احزاب بورژوایی اپوزیسیون هستم. سیاست ما این است که اولآ باید تمام مردم و بخصوص اعضا و هواداران پککا عمیقاً احساس کنند و متوجه باشند که ما قصد حذف فیزیکی هیج انسان مخالف سیاسی خود را نداریم. از دید ما، آنها بسان اکثر مردم کردستان بدنبال آزادی و خلاصی از ستم و تبعیض و رفع ستم ملی هستند. اگر مساله این است، باید از آن راه حل بهتر و اصولی تری استقبال نمایند و تلاش ما را دست آوردی برای همه بدانند. بجای تعصب و نستالژی روی تاریخ گذشته، باید به آینده بهتر و راه حل علمی و برابری اقتصادی همه انسان ها فکر کرد. کسی به دنبال آزادی و برابری کامل اقتصادی همه مردم باشد، شهامت این را دارد که بنفع راهی که ما را به آن هدف می رساند، سایر مسائل فرعی تر را کناربگذارد و حقیقتاً این تنها راه سالم، اساسی و اصولی است. منزوی کردن احزاب ناسیونالیست تا به تشکل کارگران مربوط است، باید گفت جریانی که راه حل منطقی پیش پای جامعه می گذارد، به سرعت رشد یابنده و به تکیه گاه و مورد اعتماد مردم جامعه تبدیل خواهد شد. بخصوص فعالین جنبش کارگری پایه های تشکل خود را مستحکم نمایند و از آن طریق می توان پایه ناسیونالیسم را تضعیف نمود و سایه آن را از سر مردم ترکیه کم کرد. در ثانی، مساله هر چقدر سخت و مشکل هم باشد، راه گریزی نداریم و قبول این سختی از دور باطل امید به ناسیونالیسم مشکل تر و مشقت بارتر نیست. چالش نکردن ناسیونالیسم پککا در کنار نقد ناسیونالیسم ترک؛ به وخیمتر شدن زخم تاریخی مردم کردستان کمک می کند. در کنار مبارزه روشنگری، باید همیشه با لشگر کشی حکومت ها و ارتش ترکیه به کردستان جهت سرکوب مردم و پککا، مبارزه کرد. با لشگر کشی حکومت ها زخم های تاریخی بر پیکر طبقه کارگر و مردم ترکیه، تعمیق می شود و به این خاطر این اقدام محکوم است. مساله تا به طبقه کارگر مربوط است، در جامعه ای که هیچ گونه ستمی در آن وجود نداشته باشد، مردم کارگر نیازی به پناه بردن به خرافات ملی و دشمنی با همدیگر نخواهند داشت. آگاهی وارونه راه حل ملی، تنها در زمانی شکوفا می شود که طبقه بورژوا از هر دو سو آراء و اهداف خود را به پرچم، پلاتفرم و راه حل توده های ستمدیده از هر دو طرف تبدیل کرده باشند. راه حل طبقه کارگر برای حذف پککا بعنوان یکی از موانع اتحاد این طبقه در ترکیه، از بین بردن فیزیکی آنان نیست. از بین بردن فیزیکی هیچ انسانی آرزوی ما نیست.

اگر جریانات کارگری و کمونیستی راه حل عادلانه ستم ملی را به راه حل جامعه تبدیل کنند٬ ستم ملی را لاینحل نگذارند، آن گاه پکک چه حرفی برای گفتن خواهد داشت؟ کدام گوش توصیه ایشان را می شود و در شرایط آزادی، رفا و عدالت وجود داشته باشد، کی پ.ک.ک خواهد توانست به حیات خود ادامه بدهد؟ همینکه طبقه کارگر به نقش خود و این سازمان آگاه باشد، سر چشمه نفوذ و نیرو گرفتن قطبین ناسیونالیسم از طبقه کاگر، خشکیده خواهد شد. تنها در شرایط ترکیه ای اختاقزده، با وجود توده های محروم و بی حقوق، طبقه کارگری پراکنده و بی تشکل و درغیاب احزاب کمونیستی است که پ.ک.ک می روئید و رشد می کند.  در ترکیه ای که نه ترک بودن امتیاز باشد و نه کرد بودن جرم و کمبود، چه لزومی دارد کسی با توسل به کرد بودن از حقوق انسانی خود دفاع نماید؟  نمونه بارز این واقعیت کردها و ترک های بخشاٌ “وطن پرست” است که وقتی به کشورهایی اروپایی مهاجرت می کنند و پناهنده می شوند، علیرغم تمام مشکلات کشور میزبان، فقط بدلیل اینکه از درجه ای از رفاهیات و حقوق شهروندی و بیمه اجتماعی برخوردارند، حاضر نیستند داوطلابانه به کشور “خود” برگردند و اغلب مگر با فشار دپورت کشورهایی اروپایی را ترک کنند. معهذا، اگر مردم همان درجه از حق و حقوق شهروندی را در کشورهای ترکیه، ایران و عراق داشته باشند، چه کسی به کرد و ترک بودن کاری دارد؟

آنچه فوقاً از نظرتان گذشت، نکات عمده خطوط کلی رویکرد کمونیستی ما به مساله رفع ستم ملی در ترکیه و به پکک و ناسیونالیسم ترک است. اما مشخصاً کدام نیرو در چه زمان و با کدام تاکتیک باید وارد میدان مبارزه هم با حکومت ها و هم با ناسیونالیسم کرد شود٬ که از طرفی مورد اعتماد کارگر و زحمتکش کردستان بود- و از طرف دیگر، پیروزی آنان را به حلقه ای از حلقات پیروزی کل طبقه کارگر ترکیه برای سوسیالیسم تبدیل نماید، مساله مشخصی است که هر آنگاه آن نیرو قد علم کرد، بر اساس این متدولوژی و وزن آن نیرو، مسائل مطروحه را سبک سنگین و به زبان پراتیک روزمره آن ترجمه و استنتاج خواهد کرد. با در دست داشتن این قطب نما، و ازاین منظر می توان راه پیشروی جنبش کارگری ترکیه را معین و هموارکرد.