معنای سکوت

یاسر عزیزى

علم* سکوت، حیث خیالی ِ عمل مثبت و کنش ذهنی معطوف به آرامش است.سکوت در لغت دم فروبستن است. غالب بر دو امر مسلم؛ یکی سکوت در زبان عامه، دیگری سکوت در خواص مغرور. ربط اول به ادب است و دوم به مصلحت.

علم سکوت ، رهش درونی فهمشگر ِ بی عمل است. حیث منفعل ِ روشنفکرانه ای که همیشه عمل را معلول  ِ خشونت زمان می کند تا در تن ذهن انقلاب و در خود عمل کند.

سکوت به معنای اول سکوت است و در معنای دوم سکون، بل که رخوت. طنز بی مقدار ِ پردازشگران ِ معنای دوم دعوت به سکوت تا عزیمت به حظ ِ خویشتنانه ی ایشان است. این فهم ِ فاضلانه اگرچه به واقع معنای تیز ِ تیغ و خون را در رگ عناصر جهان ِ موجود ِ خود درک کرده است، اما کنش معطوف به درک خود را در پنهان کردن واقعیت خود که در تعارض و تضاد با هستی ِ تیغ و خون معنا می یابد، سامان می دهد.

معنای سکوت در تعین ِ ذات انگار ِ واقع دود می شود، مادام که قلب ِ فهم از امر واقع منشای آن باشد.

……………….

*. علم است نه دانش، چه به تکرار تجربه شده است. یافته ای تجربی است.