در مورد وقایع مهاباد / گفتگوى احمد رحمانى با عبدل گلپریان

پاسخ به چند سئوال در مورد وقایع مهاباد

 

احمد رحمانی: شهر مهاباد در هفته گذشته  صحنه اعتراض مردم و به آتش کشیدن یک هتل به اسم “هتل تارا” بود. این حادثه بدنبال آن صورت گرفت که دختر جوانی بنام ” فریناز خسروانی” مهماندار هتل تارا، به محض مشاهده اقدام یک بازرس اطلاعاتی که قصد داشت او را مورد تجاوز قرار دهد، فریناز برای رسانیدن خود از طبقه چهارم این هتل به طبقه سوم و نجات خود از قصد تجاوز این مامور، نتوانست خود را به طبقه سوم برساند، به پایین سقوط کرد و جانباخت. بدنبال اعتراضات وسیعی که در شهر مهاباد بر سر این واقعه  صورت گرفت، سپس به آتش کشیده شدن هتل تارا، ما شاهد این بودیم که در جریان این تجمع و تظاهرات ماموران حکومت دو نفر دیگر را بقتل رساندند و تعدادی را زخمی و عده زیادی را هم بازداشت کردند. مردم دیگر شهرهای کردستان تصمیم گرفتند که در حمایت از مردم مهاباد تجمع و اعتراضاتی را برپا کنند که بلافاصله حکومت اسلامی با میلیتاریستی کردن این شهرها مانع از این تجمعات شد.

پیرامون این وقایع در مدیای اجتماعی و شبکه های فیس بوک، این موضوع بعناوین مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفت که مقامات رژیم با اظهار نظر در رسانه های خود، شروع به سناریو سازی پیرامون این واقعه کردند که بعضا ابهاماتی را در فضای اجتماعی موجب شد. برای پرداختن به چند و چون این مسئله سعی کردم مجموعه این ابهامات و ناروشنیها را که در شبکه های اجتماعی مطرح شد را در چند سئوال گردآوری کنم و آنها را با عبدل گلپریان در میان بگذارم که به این سئوالات پاسخ دهد.

با این مقدمه  وارد طرح سئوال اول میشوم. آنگونه که شواهد نشان میدهد فرد مذکور یکی از مهره های اماکن در شهر مهاباد بوده است و اماکن هم بعنوان یک نهاد امنیتی کار بازرسی هتل ها و غیره را بعهده دارد حالا سوال این است: آیا مدیر هتل در این مورد نقشی داشته است؟ همانطور که نهادهای امنیتی گفته اند آن شخص قبلا از فریناز درخواست ازدواج کرده است و این تا چه حد میتواند واقعیت داشته باشد؟

عبدل گلپریان: تمام اخبار و گزارشات رسیده از سوی مردم در مهاباد این را میگوید که مالک هتل در تبانی با مامور اماکن در این ماجرا نقش داشته است. بی دلیل نبوده و نیست که مالک هتل برای گریز از خشم مردم  هم اکنون در حمایت دستگاه اطلاعاتی رژیم قرار دارد. آتش زدن هتل تارا شاهدی بر   اثبات این واقعیت است.

در مورد بخش دیگر سئوال بنظر من آوردن این نقل قول از نهادهای امنیتی که گویا “آن شخص قبلا از فریناز درخواست ازدواج کرده است” و یا هر اتفاق دیگری از این نوع در سطح  کشور، همگی سناریوهای ساختگی مقامات رژیم هستند که فقط برای لاپوشالی کردن این جنایت بهم بافته میشوند که سر سوزنی نه حقیقت دارد و نه اعتبار. لذا آوردن نقل قول از آنها نه تنها کمکی به روشن شدن ماجرا نمیکند بلکه این دادستان سرایی ها بیشتر از هر چیز دیگری فقط بخاطر ایجاد گرد وخاک بپا کردن و مخدوش نمودن اصل ماجرا از سوی جبهه ای است که خود بانی و مسبب چنین جنایاتی است و ابدا واقعیت ندارد. اگر حتی فرض را هم بر این بگیریم که آن شخص قبلا برای فریناز خسروانی ایجاد مزاحمت کرده باشد مسئله تازه و عجیبی نیست چرا که چنین رفتارهایی یک امر متعارف و روزمره ماموران اطلاعاتی حکومت علیه شهروندان بویژه زنان است. در ثانی در ایران تحت حاکمیت اسلام، مردسالاری بخشی از هویت حکومت اسلامی مندرج در قوانین جاری این مملکت است آنهم در حالیکه تعرض از جانب مهره ای ازحکومت اسلامی صورت گرفته باشد که امری شناخته شده است.

احمد رحمانی: با توجه به اینکه احتمال بسیار زیادی میرود که آن فرد قبلا هم برای فریناز ایجاد مزاحمت کرده باشد، به نظر شما بسته به جایگاه زنان در ایران توضیح دهید چرا فریناز در این مورد به صاحب هتل یا دادگاه شکایت نکرده است؟

عبدل گلپریان: زنان و در سطح عمومی تری جوانان مدام مورد تعرض و اذیت و آزار ماموان حکومت اسلامی هستند. تهدید بقتل و باج خواهی نیز یکی از روشهای همیشگی ساختار اسلامی، ماموران و نهادهایش بوده است تا جاییکه ماموران حکومت اسلامی آزادانه دستشان برای تعرض به شهروندان نیز کاملا باز نگه داشته شده است. از این رو و بفرض اینکه فریناز با مزاحمتهای مکرر مامور مورد نظر هم روبرو بوده باشد، سئوال نباید این باشد که چرا شکایتی نکرده است بلکه ابتدا سئوال این است که چرا مامور اطلاعاتی رژیم با و بدون شکایت شخص مورد تعرض واقع شده باید بخود این اجازه را بدهد که شخصی آنهم دختری را مورد آزار، تهدید و تجاوز قرار دهد و برای او مزاحمت ایجاد کند؟.  در کجای ایران تحت حاکمیت این رژیم موردی را سراغ دارید که یک زن و یا دختر جوان از دست درازی، مزاحمت و تجاوز توسط مامور دولتی شکایتی کرده باشد و نتیجه شکایت او منجر به محاکمه فرد مزاحم و متجاوزگر شده باشد؟. در اسلام بخودی خود زن بودن جرم است چه رسد به اینکه زن برود و از فرد متجاوز و در قامت مامور اطلاعات اسلامی درخواست دادخواهی بکند!. آیا شکایت فریناز از این بالاتر میتواند باشد که بخاطر فرار از تعرض جنسی مامور حکومت و برای نجات جان خود از نقشه ای که برایش طراحی کرده بودند، سرنوشتش به آنجایی کشید که نمی بایست کشیده میشد؟. این را هم باید اضافه کرد که شکایت یک زن یا هر شخصی از مامور دولت آنهم یک بازرس در نظام جمهوری اسلامی، میتواند عاقبت دلخراش تری از آنچه که بر سر فریناز آمد داشته باشد. کسانیکه به عمد یا از سر سادگی چنین سئوالی را مطرح میکنند، آیا از خود پرسیده اند که اگر هم حتی زنی لب به شکایت نگشود، آنها فریاد برآورده اند و بگویند، این چه قانون، سنت و فرهنگ کثیفی است که باید فردی در مقام مامور حکومتی تا این حد بخود اجازه بدهد و برای شخص دیگری مزاحمت ایجاد کند و در این مورد مشخص به قصد تجاوز به یک دختر کارگر که منجر به از دست دادن جانش شد چنین فجایعی را بوجود می آورد؟. آیا کسیکه چنین سئوالی را طرح میکند این را نمی داند که زندگی و سرنوشت هزاران زنی که لب به شکایت، طلاق و صدها درد دیگر گشوده اند، در کجای این نظام جهنمی کوچکترین حقی برایشان در نظر گرفته شده است و کجا پاسخی گرفته اند؟.

احمد رحمانی: آیا فریناز برای فرار از دست فرد متجاوز خود را پرت کرده و یا اینکه کسی یا کسانی برای لاپوشانی این تجاوز او را از طبقه چهارم پرت کرده اند؟

عبدل گلپریان: تمام شواهد و قرائن این را بیان میکنند که فریناز خسروانی برای نجات خود تلاش کرده است خود را به طبقه سوم برساند اما موفق به این کار نشده و سقوط کرده است. از طرف دیگر تا آنجا که به سابقه بیش از سه دهه از سیاست و عملکرد ضد انسانی جمهوری اسلامی، مقامات و مامورانش برمیگردد، آنان برای لاپوشالی کردن واقعیات و خاک پاشیدن در چشم مردم این ظرفیت را در خود دارند که دست به هر جنایتی بزنند. اما آنچه که  تا کنون در مورد شیوه بقتل رسیدن فریناز مورد بحث در میان مردم است،  همان است که اشاره کردم.

احمد رحمانی: صاحب هتل بدون شک در مورد همه مشکلات فردی کارکنانش خبر دارد و میخواهم بدانم ارزیابی شما در مورد نقش و جایگاه صاحبکار در این حادثه وحشتناک چی هست؟

عبدل گلپریان: طرح این سئوال که صاحب هتل ممکن است از مشکلات کارکنان هتل آگاهی داشته یا نه؟، بنوعی کندو کاو در مورد فریناز و کارکنان هتل را در خود دارد. به گونه ای عنوان شده است که نشان دهد فریناز مشکلاتی داشته و صاحب کار هم باید از آن مطلع میبود و بنوعی آدرس خودکشی و یا دور نگه داشتن مسببین فاجعه را بیشتر عنوان میکند. بنظر من طرح چنین سئوالهایی قضیه را پیچیده میکند در این مورد هم باید بگویم فریناز یا هر کارمند و کارگری که در این هتل مشغول بکار بوده و حتی مشکلات فردی و خصوصی هم داشته باشند، نه به مالک هتل مربوط است و نه به هیچ کس دیگری. مالک هتل از آنجا که خود در تبانی با فرد تجاوزگر اطلاعاتی رژیم خواهان ارتقای موقعیت هتل خود از چهار ستاره به پنج ستاره بوده و قطعا برای رسیدن به سود و سرمایه هرچه بیشتر، برایش بسیار عادی بوده است که کارگر هتل را آنهم کسی چون فریناز را بعنوان پاداش به مامور اطلاعاتی، او را قربانی این معامله کثیف بکند. در نظام جمهوری اسلامی این دست از اتفاقات و این دست از طرح و ترفندهای ضد انسانی علیه مردم بویژه زنان و دختران هیچگونه حد و مرزی ندارد. داستان زندگی ریحانه جباری و صدها نفر دیگر و کلا زنان در جامعه اسلام زده ایران تحت حاکمیت این رژیم غم انگیز تر از این حرفهاست.

احمد رحمانی: چرا مردم در قدم اول هتل را آتش زدند و بعد به وزارت اطلاعات حمله کردن ( طبق شواهد میدیایی). نظر شما در این مورد چیست؟

عبدل گلپریان: مردم در قدم اول هتل را آتش نزدند بلکه در قدم اول منتظر واکنش مقامات محلی حکومت در مهاباد بودند که ببینند برای محاکمه و مجازات بازرس اطلاعاتی چه اقدامی صورت می دهند؟ اما نه تنها هیچ اقدامی برای روشن شدن مسئله از خود نشان ندادند بلکه با سرهم بندی کردن سناریوهای ساختگی سعی در به انحراف کشانیدن اصل ماجرا را داشتند. سپس فرماندار مهاباد چون فهمید که مردم به بی تفاوتی مقامات قضایی و غیره معترض هستند و امکان تجمع اعتراضی در میان مردم دارد بالا میگیرد، از ترس و وحشت از مردم اعلام کرد که: “اعمال اتوریته میکنم به دادسرای شهرستان مهاباد اعلام کردیم که قرار وثیقه سنگینی برای متهم صادر کنند و فرد خاطی دستگیر و با وثیقه سنگین و تا روشن شدن موضوع در بازداشت نگه داشته میشود.” اما باز هم حرکت جدی و قاطعی که پاسخ قانع کننده ای برای مردم مهاباد در بر داشته باشد صورت نگرفت.

مردم مهاباد نیز وقتیکه اوضاع را اینچنین دیدند و از آنجا که وعده های سرخرمن مقامات دولتی را خوب می شناسند تصمیم گرفتند دست به تجمع اعتراضی بزنند. در جریان تظاهرات و کشیده شدن تجمع به جلو هتل، ماموران مسلح رژیم فضای تجمع اعتراضی مردم را با تیراندازی پاسخ دادند و اینجا است که مردم خشمگین و معترض مهاباد وقتی دیدند دستگاه قضایی وقت گذرانی میکند و از سوی ماموران سرکوب رژیم نیز برای پراکنده کردن جمعیت دست به تیراندازی علیه آنان میزنند، خشم و تنفر فرو خورده خود را بروز دادند و اقدام به آتش زدن هتل کردند. بنابراین مسئله ابتدا بساکن از آتش زدن هتل شروع نشد بلکه بر بستر آنچه که اشاره شد اتفاق افتاد که همه این اتفاقات پیش زمینه های شکل گیری ابراز خشم مردم را بحق و بدرست با خود به همراه داشت.

حتی اگر پیش زمینه هایی را هم که اشاره کردم نمی بود، باز هم مردم حق داشتند و حق دارند که در مقابل یک رژیم تا دندان مسلح و سرکوبگر، اعتراض و نارضایتی خود را از آتش زدن هتل همدست مامور اطلاعاتی گرفته تا ویران کردن هر دم و دستگاه سرکوب دیگر رژیم، نارضایتی خود را در مقابل سرپوش گذاشتن بر یک جنایت در روز روشن ابراز کنند.

احمد رحمانی: نظر شما در مورد تناقض و سنگ اندازی هایی که انجام میشود در این مورد که این اتفاق را مشکوک جلو میدهد چیست؟ مثلا میگویند او حسابدار هتل بوده و محل کارش در طبقه همکف در پذیرش هتل بوده است، پس در طبقه چهارم هتل در آن اتاق چکار میکرده است؟ آیا این صحت دارد یا بازهم سناریو هایی است که پروپاگندهای نزدیک به رژیم میخواهند آن جنایت را مثل ریحانه بی اعتبار کنند و باز تقصیر به گردن خود؟

عبدل گلپریان: اینکه موقعیت کاری فریناز خسروانی در هتل، حسابدار بوده یا در هر بخش دیگری مشغول بکار بوده است چیزی را نمی تواند در رخ داد یک جنایت کمرنگ کند و دلیلی بر این نمی تواند باشد که در همکف بوده یا در طبقه چهارم. چه حسابدار بوده باشد یا خدمتکار معمولی یا هر سمت دیگری در این هتل  داشته است، مسئله این است که از طرف مالک هتل دستور گرفته است که اتاقهای هتل را فریناز به مامور اطلاعاتی یا همان بازرس نشان بدهد. این اقدام آگاهانه و با طرح و نقشه از قبل طراحی شده از سوی مالک هتل سازماندهی شده که فریناز این وظیفه را به انجام برساند و اتاقهای هتل را به مامور اطلاعاتی نشان دهد. مردم مهاباد نیز این را تایید کرده اند. حتی اگر فریناز خدمتکار پارکینگ هتل و یا حتی نظافتچی هم بوده باشد فرقی در صورت مسئله نمیکند. اصل موضوع  این است که وظیفه همراهی کردن مامور اطلاعات برای نشان دادن اتاقها از سوی مالک هتل به فریناز واگذار شده است حال در هر طبقه ای از هتل مشغول به کار بوده باشد. چنین گمانه زنی هایی تغییری در اصل ماجرا ایجاد نمیکند.

احمد رحمانی: نظرتان در مورد فضای میلتاریستی رژیم در مهاباد و دیگر شهرها چیست؟ شما این شرایط را چگونه ارزیابی میکنید بطوری که خیلی از رسانه ها و احزاب ناسیونالیستی دارند از این شرایط وام سیاسی میگیرند تا برای هویت تراشی ملی اعتباری دست و پا کنند؟

عبدل گلپریان: مالک هتل و مامور اطلاعاتی رژیم در این ماجرا دست داشته اند. بنا به ادعای مقامات محلی و فرماندار مهاباد اگر آن شخص مامور اطلاعاتی نبوده است چرا برای دفاع از او چند نفر دیگر را در روز پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت بقتل میرساندند، چرا دهها نفر را زخمی و تعداد زیادی را دستگیر کردند؟. تمام این حرکتها و ایجاد فضای امنیتی و ملیتاریستی در شهرهای کردستان قبل از هر چیز نشاندهنده  پیامی  شفاف و روشن از سوی رژیم به مردم است که مسبب قتل فریناز از همکاران رژیم بوده است. هر چند که جمهوری اسلامی هر گونه اعتراض و تجمعی را با سرکوب پاسخ میدهد اما اگر بنا بر ادعای رژیم مسبب این قتل مامور و بازرس حکومت نبوده است چه نیازی به مانور نظامی بود؟. صرف ایجاد فضای میلیتاریستی در شهرهای کردستان بخوبی بر این دلالت دارد که رژیم اسلامی از آنجا که قاعدتا حامی مهره های اطلاعاتیش، حامی سرمایه داران و میلیونرهایی چون صاحب هتل تارا است، باید هم برای جلوگیری از خشم مردم فضا را امنیتی کند و در دفاع  از آنان با تفنگ و گلوله به میدان بیاید. هیچ چیزی طبیعی تر از این نیست که دستگاه حکومت اسلامی وقتیکه میبیند اعضای شبکه های امنیتی و سود و سرمایه اسلامی اش با دست زدن به جنایتی که مرتکب شده اند و از سوی مردم مورد تعرض قرار گرفته اند، بدیهی است که تفنگ و نیروی سرکوبش را به رخ مردم بکشد.

احمد رحمانی: در این شرایط خانواده فریناز چکار باید بکنند تا بتوانند عاملان این جنایت را معرفی کنند؟

عبدل گلپریان: خانواده فریناز چکار باید بکنند؟. خانواده فریناز بدون حمایت و بدون تجمع اعتراضی مردم در مهاباد و دیگر شهرها کاری نمی توانند بکنند چرا که خانواده کسی چون فریناز آنهم کسیکه به این شیوه جنایتکارانه و توسط یک مامور حکومتی چنین عاقبتی برایش رقم زده شد، مدام تحت فشار و تهدید دستگاههای قضایی و مقامات حکومتی هستند تا کنون هم این فشار همچنان بر روی آنان وجود دارد. برای تمام مردم ایران روشن و عیان است که فشار بر خانواده کسی چون فریناز از سوی دستگاه اطلاعات و غیره سیاست رژیم است وبسیار بیشتر از فقدان فریناز برای آنان  درد آور است. از یک طرف غم از دست دادن عزیزشان از سوی یک مهره اطلاعاتی و از سوی دیگر فشارهای هرروزه همان دم و دستگاه قاتل و تلاش برای ساکت کردن مردم و خانواده فریناز، سیاست همیشگی رژیم اسلامی بوده است و این مسئله رنج و درد مضاعفی را برای آنها به همراه دارد.

راهکار این است که مردم مهاباد نباید خانواده فریناز را تنها بگذارند و مردم شهرهای کردستان و سراسر ایران نیز نباید مهاباد را تنها بگذارند. باید مردم آنان را در آغوش گرم خود و مورد حمایت عمیق خود قرار دهند. حمایت عمومی مردم و ابراز تنفر و انزجار آنان در هر حرکت اعتراضی علیه جنایت صورت گرفته شده میتواند قوت قلبی برای خانواده فریناز باشد که احساس کنند فریاد رس و حمایت کننده هزاران نفره و میلیونی دارند، که احساس کنند حضور مردم یعنی ایستادگی برای اجرای عدالت توسط خود مردم. تا جاییکه این اعتراضات بتواند تنها در قدم اول مقامات حکومت را وادار به عذرخواهی و اعتراف بکند. این تنها قدم اول این کار است. قدمهای بعدی محاکمه مسبب و مسببین این جنایت توسط نمایندگان مردم مهاباد با حضور و شرکت عمومی مردم است. خواست آزادی تمامی دستگیر شدگان نیز یکی دیگر از خواستهای مردم است که در صورت عدم پاسخگویی به همه این مطالبات، تداوم و سر برآوردن و شعله ور تر شدن اعتراضات تا دست زدن به اعتصاب عمومی مردم را در پی خواهد داشت.

احمد رحمانی: بعنوان کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری در این رابطه  چه اقداماتی انجام دادید و ارزیابی کلی تان چیست و چه فراخوانی رو به جامعه و شهروندان مهاباد دارید؟.

عبدل گلپریان: حرکت اعتراضی مردم بجا، بحق و درست بود. این جنایت اگر در هر جای دیگری توسط ماموران حکومتی صورت میگرفت میبایست همین پاسخ درخور را از مردم میگرفت. کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری از همان روز اول این واقعه موضوع را دنبال کرد، قبل از تظاهرات روز پنجشنبه و در حمایت از انجام هر تجمع و تظاهراتی در مهاباد و شهرهای دیگر رهنمود داد که به میدان بیایند و از طریق امکانات رسانه ای و نشر و انعکاس اخبار و گزارشات، واقعیت مسئله را برای افکار عمومی روشن ساخت. برای ما قابل پیش بینی بود که رژیم در مهاباد و دیگر شهرهای کردستان ژست نظامی بخود میگیرد  و از این رو ضمن تاکید بر ادامه اعتراضات و اینکه ممکن است با ایجاد فضای امنیتی مانع از ابراز تنفر و خشم فرو خورده مردم بشوند، در صورت لزوم گزینه اعتصاب عمومی را که در شهرهای کردستان سنت جا افتاده ای در اعتراض به توحش اسلامی است پیش پای مردم گذاشت.

پیش تر در سال ۸۴ جنایت دیگری در مهاباد از سوی ماموران سرکوب رژیم صورت گرفت و شوانه قادری را بطرز وحشیانه ای با اتوموبیل در خیابان بر روی زمین کشیدند و مردم هم پاسخ دندان شکنی به حکومت اسلامی دادند. اما باید بگویم که این دوره دیگر دوران ده سال قبل نیست که رژیم اسلامی بخواهد زهر چشم بگیرد. این رژیم  پشم و پیله اش ریخته شده. نسبت به هر دوران دیگری در میان مردم ایران مورد تعرض، تنفر و آماج حمله  قرار دارد. در سطح بین المللی و منطقه ای پیرامون مسئله هسته ای و تروریسم در انزوا قرار دارد. باندها و جناحهای حکومت لگد پرانی شان به همدیگر بیشتر شده است و فاکتورهای بیشتری از این دست سبب شده که نه تنها نمی تواند و قادر نیست پز ده سال قبل را بخود بگیرد بلکه از وحشت و ترس از خشم و عصیان مردم مهاباد اعلام کردند که فرد خاطی را بازداشت و با وثیقه سنگین نگه داشته اند. همین یک مورد گویای زبونی و درماندگی رژیم در مقابل اعتراضات مردم است.

فراخوان من به مردم در شهرهای کردستان و سراسر کشور این است که در حمایت از مردم مهاباد و در دفاع از کرامت انسانی در هر شکل و قامتی که می توانند به این توحش و بربریت ضد زن و ضد انسانی حکومت اسلامی اعتراض کنند. بدون تردید مردم ساکت نخواهند نشست و ایجاد فضای امنیتی هیچگاه هم درد بی درمان جمهوری اسلامی را علاج نکرده و نخواهد کرد. اعتراضات مردم بویژه در مهاباد و شهرهای دیگر کردستان مجددا سر بر خواهد آورد. چه با تداوم اعتراضات خیابانی و چه با اعتصاب عمومی اینبار سیلی محکم تری به صورت حکومت اسلامی خواهند زد. حمایت مردم سراسر کشور از اعتراض و مبارزه مردم مهاباد گامهای بلندی توحش و جنایت رژیم اسلامی را عقب خواهد زد که بنوبه خود میتواند زمینه های پایان دادن به بیش از سه دهه، فقر، فلاکت، زندان، اعدام، شکنجه را فراهم سازد. دفاع از حرمت و کرامت انسانی و دفاع از همه شهروندان در سراسر کشور که از سوی دم و دستگاه یک حکومت هار و وحشی هدف قرار گرفته است،  وظیفه خود مردم متحد، متشکل، سازمانده،  و وظیفه هر انسان آزاده ای است. ***

ایسکرا  ۷۷۹