قضاوت با ماست!‎

در یک تحلیل سطحی و برخورد پیش پا افتاده به شورش مهاباد “حزب” م ل م ایران(!!!) تنها با چند خط ژورنالیستی و با شک و تردید که روشن است منبع گفتمانش از خواندن چند خبر در اینترنت فراتر نمی رود ….
اما در عوض با اشاره به جنبش سیاه پوستان در بالتیومور امریکا که منبع خبر و تحلیلش از حزب کمونیست انقلابی امریکا می باشد طوری وانمود می کند که در جریان امور و آتچه در در امریکا گذشته است “باخبر است و چندین صفحه از تارنمای خود را به آن اختصاص داده است!
سوال این است که حزبی که به مدت ۲۰ سال اعلام وجود کرده است و قرار است حوزه های “حزبی” اش را از خارج با استفاده از ریموت کنترل “تشکیل ” داده باشد چرا اینمه از اوضاع عینی جامعه ایران و آنچه در مهاباد گذشت بدور مانده است! و لی در عوض در مورد شورش سیاه پوستان ذره ای درنگ به خد راه نداده است و از سایت حزب کمونیست انقلابی امریکا کپی پیست نمود است؟!  اما به روی مبارک خویش نمی آورد که اگر حزب کمونیست انقلابی امریکا کاری می کند و مبارزات در امریکا در توان خویش سازمان می دهد و روی آن تاثیر می گذارد، چرا “حزب” به اصطلاح م ل م ایران نمه تنها قادر به چنان کاری(رهبری مبارزات و شورش در مهاباد کردستان)  نیست که هیچ بلکه حتی قادر نیست از آن مبارزه جمعبندی نماید و آنرا به سطح عالیتر ارتقاع دهد؟!

ببینید در لینک زیر در مورد جنبش مهاباد چه گفته است؟

http://www.cpimlm.com/showfile.php?cId=1013&tb=etel&Id=240&pgn=1

و در مورد شورش سیاه پوستان امریکا در بالتیمور در لینک زیر چه می گوید؟! شگفتا!

http://www.cpimlm.com/showfile.php?cId=1001&tb=jahan&Id=224&pgn=1

سوال این است چرا یک محفل خود را در خارج کشور “حزب” جا می زند؟!
چرا با لینیت جامعه خویش غریب افتاده است؟!!
چرا نمی تواند و جسارت ندارد رهنمود دهد؟!

متن نوشته این محفل خارج کشورنشین در مورد شورش مهاباد چنین است :

درود بر مردم و جوانان شورشگر مهاباد، مرگ بر رژیم زن ستیز اسلامی

اطلاعیه حزب کمونیست ایران (م ل م) پیرامون وقایع اخیر مهاباد

هفته گذشته خبری پیرامون مرگ مشکوک زن جوانی به نام فریناز خسروانی کارمند یکی از هتل­های شهر مهاباد منتشر شد که دلیل مرگ وی سقوط از طبقه چهارم هتل عنوان شده بود. اخبار و شنیده ها حاکی از آن است که سقوط فریناز در اثر کشاکش وی با یکی از مأمورین اطلاعاتی مرتبط با هتل بوده که قصد تجاوز به فریناز را داشته است . نهایتا عصر پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت؛ پس از چند روز بی خبری و عدم واکنش رژیم به این خبر، تعدادی از جوانان و مردم خشمگین مهاباد در جلوی ساختمان هتل دست به تجمعی اعتراضی زدند که به درگیری با مأمورین انتظامی و امنیتی رژیم و آتش زدن هتل منجر شد. درگیری میان جوانان مهاباد و نیروهای امنیتی و نظامی تا پاسی از شب ادامه یافت و فضای شهر کاملا امنیتی شد و رژیم در پاسخ تعداد قابل توجهی  نیروهای ضد شورش از شهرهای ارومیه و نقده به مهاباد و بوکان آورد.

اینکه فرد متجاوز عضو وزارت اطلاعات بوده است یا سپاه یا دیگر نهادهای دولتی، دارای اهمیت ثانوی است. مساله اصلی این است که جمهوری اسلامی ایران یک نظام اجتماعی، فرهنگی و اخلاقیِ زن ستیز است. هر روز و هر لحظه و در هر مکان و نقطه ای شاهد تعرض و تجاوز به زنان و موقعیت و امنیت زنان در سطح جامعه هستیم؛ از محیط کار و تحصیل و دانشگاه تا خیابان و خانواده و اماکن عمومی و تفریحی. کوس رسواییِ عاملین و طرفداران رژیم اسلامی از سرداران سپاه و بسیج تا فرماندهان نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات و از آخوندها و اساتید دانشگاه تا مدیران و کارمندان دولتی و بخش خصوصی در هر کجا بلند شده است و مدام اخبار پیشنهادهای بی شرمانه و مزاحمت­های جنسی و تجاوزهای ایشان به زنان به گوش می رسد. تعرض جنسی به زنان روی دیگرِ تعرض گشت های ارشاد و امر به معروف و اسیدپاشان به زنان است. ایدئولوژی اسلامی برای هر دو مجوز صادر می کند.

در مقابل تعرض و جنایت روی داده در مهاباد، مردم و جوانان این شهر دست به اعتراض جسورانه زدند و خشم و نفرت شان را از رژیم اسلامی و کارگزاران این رژیم در کوچه و خیابان فریاد کشیدند. این خشمی است علیه تحقیر و توهین و سرکوب هر روزه­ی زنان و مردم. این فریاد خشم و اعتراض را باید عمومی کرد و گسترش داد؛ از کردستان تا اصفهان و تبریز، از اهواز تا بلوچستان و گنبد. این موج خشم و انزجار باید هر چه هدفمند تر و سازمان یافته تر شده و به یک استراتژی روشن و انقلابی در جهت سرنگونی تمامیت رژیم جمهوری اسلامی و روابط و نهادهای ارتجاعی و استثماری آن پیوند بخورد. فقط با سرنگونی انقلابی رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی است که می توان جامعه و روابطی نوین و انقلابی بنا کرد که رهایی زنان و تمامی بشریت برنامه و هدف آن است.

زنده باد مبارزه مردم و جوانان مهاباد!

مرگ بر رژیم زن ستیز اسلامی!

زنده باد انقلاب، زنده باد کمونیسم!

حزب کمونیست ایران ( مارکسیست- لنینیست – مائوئیست)

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴/ ۸ مه ۲۰۱۵

www.cpimlm.com

 و اما! اما متن نوشته این محفل در مورد شورش سیاه چوشتان بالتیمور این است:

درود بر مبارزین بی باک خیزش بالتیمور

در روزهای ۶ تا ۸ اردیبهشت (۲۷ آوریل تا ۲۹ آوریل) خیزش توده ای شهر بالتیمور را تکان داد و نظام نژادپرستانه ی آمریکا را سخت به چالش گرفت. این خیزش در واکنش به قتل یک جوان آفریقایی تبار به نام فِرِدی گِری به دست پلیس بالتیمور سربلند کرد و به سرعت به دیگر نقاط آمریکا گسترش یافت.

ایالات متحده آمریکا عموما به عنوان کشوری امپریالیستی شناخته می شود که مردم و منابع کشورهای محروم را چپاول میکند، ارتش آن کشورهای دوردست را به خاک و خون می کشد و حامیِ خون خوارترین رژیم های دنیا است.  اما کمتر کسی می داند که این کشور سرمایه داری-امپریالیستی بر پایه ی  نسل کشی مردم بومی آمریکا (معروف به «سرخپوستان») و با برده کردن سیاهانی که در قرن ۱۸ میلادی از آفریقا دزدیده و به این کشور آورده شدند، بنا شده است. ستم بر مردم آفریقایی تبار از دوران برده داری تا کنون بخشی لاینفک از موجودیت آمریکا بوده است.

سیستم برده داری در نتیجه ی جنگ داخلی (۱۸۶۱-۱۸۶۵) در آمریکا ملغی شد و برده های کشتزارهای جنوب آمریکا تبدیل به رعیتِ اربابانِ سابق شدند. اما حتا پس از لغو برده داری، سیاهان مانند سابق با کوچکترین بهانه توسط نژادپرستان شکار شده و در ملاء عام و در نمایشی خیابانی به دار آویخته می شدند. عملی که به «لینچ» کردن معروف است.

بعد از جنگ جهانی دوم، تغییر بزرگ دیگری در وضعیت سیاهان رخ داد. رعیت های جنوب برای کار به شهرها و کارخانه های ماشین سازی شمال سرازیر و در پروژه های ساختمانی و صنعتی و کشاورزی تبدیل به کارگر شدند. به این ترتیب قشر بزرگی از پرولتاریای آفریقایی تبار شکل گرفت. اما پرولترهای سیاه حتا در اتحادیه های کارگری سفید جایی نداشتند. قانون جداسازی نژادی به نام «قانون جیم کراو» تا سال ۱۹۶۵ در جنوب آمریکا به قوت خود باقی ماند و درشمال آمریکا در عمل تحمیل می شد. طبق این قانون، جداسازی نژادی در تمام اماکن عمومی حتا اتوبوس ها اعمال می شد. «لینچ» کردن سیاهانی که از این قانون تخطی می کردند، هنوز به عنوان حق سفیدان و روشی موجه برای تنبیه و کنترل سیاهان تلقی می شد.

سربلند کردن جنبش انقلابی سیاهان در دهه ی ۱۹۶۰ نه فقط آمریکا بلکه جهان را تکان داد و با واقعیت های زشت کشوری که خود را مشعل دار آزادی و برابری در جهان قلمداد می کند آشنا کرد. خیزش مردم آفریقایی تبار آمریکا در دهه ی شصت، سفیدها را نیز تحت تاثیر قرارداد و به ویژه تبدیل به یک انقلاب فرهنگی و اخلاقی در میان نسل جوان شد.

جنبش سیاهان در دهه ی ۱۹۶۰ از فضای انقلابی آن دهه تاثیر می گرفت. در آن دهه روند انقلاب در جهان غلبه داشت. این روند در خودِ آمریکا علاوه بر رشد و گسترش جنبش سیاهان، به شکل جنبش ضد جنگ ویتنام، جنبش دانشجویی، شکل گیری و گسترش جنبش نوین کمونیستی که از رهبری مائوتسه دون الهام می گرفت تبارز می یافت. در سال ۱۹۶۵ بورژوازی آمریکا، تحت فشار مبارزات سیاهان و هراسان از رشد و گسترش جنبش انقلابی علیه کلیت سیستم،  قانون «جیم کراو» را لغو کرد.

اما ستم بر سیاهان همچنان ادامه یافت. در دهه ی ۱۹۸۰ نابود کردن محلات سیاهان از طریق پخش مواد مخدر در میان جوانان و سپس قلع و قمع آنان تحت عنوان «جنگ علیه مواد مخدر»، رواج دادن فرهنگ گانگستری و دامن زدن به تفرقه ی میان جوانان سیاه و لاتینو تبدیل به راه کارِ پلیس و اف بی آی در کنترل مردم آفریقایی تبار و مهاجرین لاتینو شد. قوانین جدیدی تصویب شد که به پلیس در تفیتش و ضرب و جرح خیابانی سیاهان و دستگیری بی دلیل آنان آزادی عمل بیشتری می داد. در واقع قانون «جیم کراو» به شکل حبس توده ای سیاهان تداوم یافت به طوری که امروزه آمریکا به نسبت جمعیت خود دارای بزرگترین جمعیت زندانی جهان است. تقریبا همه ی مردان سیاه یک بار در طول عمر خود دستگیر می شوند زیرا پلیس آمریکا بر مبنای «سیاه مظنون است» عمل می کند. یعنی، سرنوشت هر سیاه حتا قبل از اینکه به دنیا بیاید تعیین شده است.

در چند ماه گذشته رسانه های خبریِ رسمیِ آمریکا به کرات خبر و فیلم کشته شدن مردان جوان آفریقایی تبار غیر مسلح  به دست پلیس آمریکا را پخش کرده اند. این تغییر فاحش در خبررسانیِ مدیا نتیجه ی آغاز و گسترش یک جنبش سراسری و متشکل در میان توده های مردم آفریقایی تبار است و نه به علت «خبردار» شدن رسانه های رسمی از این نسل کشی هولناک. خیزش بالتیمور در واقع تداوم جنبشی است که از شورش فرگوسن آغاز شد. به گفته ی کارل دیکس، از رهبرانِ انقلابی این جنبش و از رهبران حزب کمونیست انقلابی در آمریکا: «پیام خیزشِ بالتیمور صریح و قدرتمند است: دورانی که مردم بیرحمی ها و قتل های بی انتهای پلیس را تحمل می کردند پایان یافته است.»

باراک اوباما خیزشِ بالتیمور را به شدت محکوم کرد و در هنگامه ای که پلیس بالتیمور مشغول سرکوب و شکستن دست و پای تظاهر کنندگان بود وی برای پنجره های شکسته ی بالتیمور اشک ریخت و مبارزین این خیزش را «عده ای اوباش» خواند. شماری از تحلیل گران به درستی خاطرنشان کردند که اتلاق صفت «اوباش» به مبارزین بالتیمور در واقع تعبیر دیگری از واژه ی «نیگر» (کاکاسیاه) است که برای تحقیر سیاهان استفاده می شود. اما طولی نکشید که اوباما با گسترشِ اعتراضات بالتیمور به اقصی نقاط آمریکا مواجه و مجبور شد ژست «همدلی» به خود بگیرد و خواهانِ «آشکار شدن حقیقت» شود. بالاخره روز اول ماه مه، دادستان بالتیمور شش تن پلیسی را که فِرِدی گِری را دستگیر کرده و به قتل رسانده بودند مقصر شناخت و یکی از انان را متهم به قتل و دیگران را متهم به جرایم دیگر کرد.

یکی از برجسته ترین جنبه های خیزش بالتیمور و اعتراضات سراسریِ حمایت  از آن، ترکیب معترضین و تظاهر کنندگان بود. لاتینوها، عرب ها، آسیایی ها در کنار سیاهان متحدانه و بی باکانه در مقابل سرکوب وحشیانه ی پلیس و گارد ملی ایستادگی کردند. شمار قابل توجهی از دانش آموزان مدارس و دانشجویان دانشگاه به صورت متشکل از مدارس و کمپوس ها به جمع اعتراضات مرکزی پیوستند. تشکل های گوناگون دانشجویی و فمینیستی در نقاط مختلف فراخوان تظاهرات داده و آن را به تظاهرات های مرکزی متصل کردند.  حمل گسترده ی شعارها و پرچم های سیاسی نشان از آن داشت که جنبش دارای سطح بالایی از تشکل و آگاهی است. طیف مختلفی از گرایش های سیاسی در این جنبش حضور دارند و نقش حزب کمونیست انقلابی (آر.سی.پی) در آغاز و تکامل این جنبش انکارناپذیر بوده و نقطه قوت بسیار مهم این جنبش توده ای رادیکال است.

این مبارزات توده ای پتانسیل عظیمی برای هموار کردن جاده ی انقلاب دارند. انقلابی که هدف و فرجام آن سرنگونی دولت طبقه سرمایه دار-امپریالیست حاکم در آمریکا و استقرار یک دولت سوسیالیستی است. بدون شک انقلاب در چنین کشوری فرآیندی سخت و پر پیچ و خم است اما غیرممکن نیست. ورود شمار فزاینده ای از محرومترین قشرهای جامعه ی آمریکا به میدانِ مبارزه ی بی باکانه، انقلابی شدن آن ها، متشکل شدن بخش مهمی از آنان در زیر رهبری حزب پیشاهنگ کمونیست عوامل اولیه ی ضروری در انجام چنین انقلابی است. همه ی مردم تحت ستم و استثمار جهان در گشایش و تکامل این فصل نوین از مبارزات توده ای رادیکال  در آمریکا ذینفع هستند. زیرا طبقه ی سرمایه دار- امپریالیست آمریکا فقط در «خانه» خود حکومت نمی کند. این «خانه» صرفا پایگاهی است برای استثمار پرولتاریا و ملل تحت ستم در اقصی نقاط جهان. انقلاب در آمریکا، برای همیشه این پایگاه ستم و استثمار را نابود خواهد کرد. جنبش عادلانه ی سیاهان و متحدین آنان علیه خشونت پلیس مطمئنا به پیروزی های مهمی خواهد رسید. اما ستم بر سیاهان در سوخت و ساز سیستم سرمایه داری-امپریالیسم آمریکا تنیده شده و با آن عجین است و تنها با سرنگون کردن این سیستم است که ستم بر سیاهان نیز به تاریخ خواهد پیوست.

حزب کمونیست ایران (م.ل.م)

۱۲ اردیبهشت ۹۴- ۲ مه ۲۰۱۵

www.cpimlm.com

برهان عظیمی